۰۷:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۰ روایتی متفاوت از یک خواننده انقلابی:

فرهاد مهراد؛ صدای وحدت در جمعه های سکوت

وقتی کامران آوینی تحت تأثیر نهضت اسلامی و پیروزی انقلاب به مرتضی آوینی تبدیل و پس از خلق آن همه اثر انقلابی جاودانه، خود نیز با عنوان شهید آوینی جاودانه شد، چرا از کسی به نام «فرهاد» یاد نکنیم که اول بار آوینی را با امام خمینی(ره) آشنا کرده بود... آن هم در شرایطی که پس از سالها بایکوت هنری، اینک صدایش از رسانه ملی پخش می شود بی آنکه نامی از او ببرند و یادی ار او کنند.

Farhad_mehradمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – سرویس فرهنگ: نهم شهریور؛ سالگرد زنده یاد «فرهاد مهراد» آهنگساز و خواننده شهیر موسیقی پاپ بود که روز نهم شهریور ۱۳۸۱ در ۵۹ سالگی درگذشت. فرهاد مهراد خالق برخی از ماندگارترین آهنگ های اجتماعی و سیاسی پیش و پس از انقلاب ماست، آهنگ هایی همچون «جمعه» و «وحدت». درباره او بسیار نوشته و گفته اند و البته عمر هنری او به واسطه همین گمانه زنی ها – ی عمدتا بدگویی – کوتاه و تلخ شد، حال آنکه روایت های کمتر شنیده شده درباره فرهاد بسیار است. و حتی اینک که ۱۱ سال از مرگ او می گذرد برخی از این روایت ها هنوز هم ناگفته اند.

شاید کمتر کسی بداند آنکه کامران (مرتضی) آوینی را با امام خمینی(ره) آشنا کرد، دوست و صاحبخانه او فرهاد مهراد بوده است. حسین معززی نیا- منتقد سینمایی و داماد شهید آوینی – درباره این ماجرا می نویسد که وقتی آوینی در سال ۵۷ ازدواج کرد و در خانه ای در خیابان شریعتی، خیابان آمل، مستاجر فرهاد شد؛

“بین آنها صمیمیتی به وجود می آید و بسیاری شب ها فرهاد به خانه او می آمده. در یکی از همین شبها، فرهاد با شیفتگی نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) را برای او می آورد. در آن نوار، امام مردم را به شکستن حکومت نظامی، رفتن روی پشت بام ها، و سر دادن نوای الله اکبر تشویق می کرده است.”

(معززی نیا- حسین، سینما و افقهای آینده: جستجویی در آراء و افکار سید مرتضی آوینی، انتشارات ماتیکان، چاپ اول ۱۳۸۸، ص ۱۲۱)

فرهاد همان صدایی است که وقتی تصنیف «جمعه خونین» را تحت تأثیر سرکوب قیام سیاهکل توسط رژیم شاه خواند، ناگهان فضای موسیقی جامعه را تکان داد و موسیقی سیاسی و اجتماعی پس از سالها فترتی که از دوران سرکوب هنرمندان انقلابی عصر مشروطه توسط دیکتاتوری رضاشاه به وجود آمده بود، توانست بار دیگر در برابر موسیقی های بزمی و کوچه بازاری قد علم کند. در شرایطی که موسیقی کوچه بازاری عربی، موسیقی اصیل را تحت الشعاع قرار داده و مجالی برای سرودها و تصنیف های مردمی و انقلابی نبود، در پاییز ۱۳۵۰ تصنیف «جمعه» فرهاد منتشر و آنچنان میان مردم محبوب شد که رکورد فروش موسیقی های مرسوم کوچه بازاری «آغاسی» را هم شکست. آهنگی که به عنوان سیاسی ترین تصنیف دهه پنجاه شمسی مشهور شد:

“توی قاب خیس این پنجره ها / عکسی از جمعه غمگین می بینم / چه سیاهه به تنش رخت عزا / تو چشاش ابرای سنگین می بینم /

داره از ابر سیاه خون می چکه / جمعه ها خون جای بارون می چکه

نفسم در نمی یاد / جمعه ها سر نمی یاد / کاش می بستم چشمامو / این ازم بر نمی یاد

جمعه وقت رفتنه / موسم دل کندنه / خنجر از پشت می زنه / اون که همراه منه”

و یا آهنگ مشهور «یه شب مهتاب» در آلبوم «شبانه ۲» که به کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در میدان ژاله نسبت داده شد:

“یه شب مهتاب / ماه میاد تو خواب / منو می بره / از توی زندون/ مث شب‌پره/ با خودش بیرون،

می‌بره اون‌جا / که شب سی ا/ تا دم سحر / شهیدای شهر/ با فانوس خون / جار می‌کشن/ تو خیابونا / سر میدونا: / عمو یادگار! / مرد کینه‌دار! / مستی یا هش‌یار / خوابی یا بیدار؟

مست ایم و هش‌یار / شهیدای شهر! / خواب ایم و بیدار / شهیدای شهر!”

فرهاد و همکارانش همچون بسیاری از آهنگسازان سنتی و پاپی که تحت تاثیر فضای انقلاب کارهای انقلابی ساخته بودند، کارش را به رایگان در اختیار رسانه ها و گروه‌های هنری انقلابی می دادند تا خلاء موسیقایی موجود برطرف شود. آنهم در شرایطی که گروه هایی مثل حزب توده همه نویسندگان، شاعران و موسیقی‌دانان را به نام خود سند زده و می کوشیدند تا هرچه روشنفکر است مصادره انقلابی کنند! اما به دلیل همین هژمونی هنری توده ای ها و دید منفی که نسبت به آنها وجود داشت، بسیاری از انقلابیون، با آثار تولیدی در ایام پایانی انقلاب برخورد بدبینانه ای داشتند و آنها را فرصت طلبانه می دانستند. از جمله همین ترانه «وحدت» (با شعری از سیاوش کسرایی) که مشمول بدبینی های افراطی شد، حتی با وجود مضمون دینی اش که آنرا منحصر به فرد کرده بود:

“والا پیامبر / گفتی که یک دیار / هرگز به ظلم و جور نمی‌ماند (برپا و استوار) / والا پیامبر (پیام‌دار) / محمد/

آنگاه / تمثیل‌ وار کشیدی / عبای وحدت/ بر سر پاکان روزگار! / والا پیامبر (پیام‌دار) / محمد

در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا / دیرینه ای محمد / جا هست بیش و کم / آزاده را که تیغ کشیده ا‌ست بر ستم … “

امیرحسین اثباتی، گرافیست و طراح صحنه سینما که جزو بانیان نمایشگاه «پوسترهای انقلاب» در بهمن ماه ۵۷ و چند روز مانده به پیروزی انقلاب در دانشگاه تهران بوده، خاطره ای درباره ترانه «وحدت» فرهاد دارد که فضای آن دوران را بهتر بیان می کند:

“در زمینه سرودهای انقلابی، ماجرای جالبی هم اتفاق افتاد که شنیدنش خالی از لطف نیست؛ یکی از همان روزها خانمی آمد و سراغ مسئول نمایشگاه را گرفت، بچه ها او را پیش من فرستادند. مخفیانه و با احتیاط به من گفت: ما نواری داریم که اگر مایل باشید می توانم در اختیارتان بگذارم تا در نمایشگاه پخش کنید. نوار را از او گرفتم گوش دادم. محتوایش تصنیف «والا پیامدار محمد» با صدای فرهاد و آهنگسازی اسفندیار منفردزاده بود که البته تا آنزمان پخش نشده بود و برای ما کاملا ناشناخته به نظر می رسید. این خانم در واقع از طرف آقای منفردزاده آمده بود. [اما] بر مبنای همان روحیه افراط و تفریطی که آن زمان غالبا در تصمیم گیری ها دیده می شد، ما با این استدلال که «این تصنیف فرصت طلبانه و غیر واقعی است»، آنرا پخش نکردیم!”

(جعفری لاهیجانی-  مجید، هنر در گرماگرم انقلاب ۱۳۵۷-۵۹ سینما و تلویزیون، بخش دوم، پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، چاپ نخست ۱۳۸۸، ص ۴۷۹)

اما حقیقت درون فرهاد چیز دیگری بود. جمشید جم، خواننده سرود انقلابی «یار دبستانی من» که در ایام آغازین انقلاب در زمینه موسیقی فعالیت چشمگیری داشته، درباره فرهاد می گوید:

“فرهاد آدم خوبی بود. بعضی مشکلات شخصی منزوی‌اش کرد… تلویزیون صحبتهای حضرت امام را نشان می‌داد. دیدم فرهاد تا امام را دید سراپا گوش شد… من شاهد بودم که عاشق امام بود. پاکی و نجسی سرش می‌شد… دیده بودم نماز می‌خواند…”

(الله‌اکبر که شروع شد ترس ما هم ریخت: دیداری با جمشید جم خواننده «یار دبستانی من»، ماهنامه سوره، شماره ۱۴، بهمن ۸۳، ص ۲۳)

وقتی کامران آوینی تحت تأثیر نهضت اسلامی و پیروزی انقلاب به مرتضی آوینی تبدیل و پس از خلق آن همه اثر انقلابی جاودانه، خود نیز با عنوان شهید آوینی جاودانه شد، چرا از کسی به نام «فرهاد» یاد نکنیم که اول بار آوینی را با امام خمینی(ره) آشنا کرده بود، اما با این همه در سکوت زندگی کرد و کمتر کسی از سِر درونش باخبر شد؟

گفتن این حقیقت کمترین کاری است که می شود برای بزرگداشت هنرمندی مردمی و انقلابی به نام فرهاد انجام داد. آن هم در شرایطی که پس از سالها بایکوت هنری، اینک صدایش از رسانه ملی پخش می شود بی آنکه نامی از او ببرند و یادی ار او کنند.

روحش شاد!

:::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

66 - = 57