۱۲:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۸ دکتر رادمرز حسینی:

آقای دکتر توفیقی! صدایی رساتر از غوغا باید داشت

لطفاً تخلفات و قانون‌شکنی‌های عدیدة برخی رؤسا و معاونین دانشگاه‌ها را، در سال‌هایی که گذشت، و موارد متعدد شکایت‌های دانشگاهیان و دانشجویان را، در اختیار مجلسیان قرار دهید تا بدانند در این سال‌ها بر اهالی این قبرستان «آرام و مذهبی» چه گذشته است.

tofighiمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – دکتر رادمرز حسینی(استاد دانشگاه)

«فضای دانشگاه‌ها آرام و مذهبی است…»

این را چند هفته پیش از قول امام جمعة موقت تهران در تأیید وضع کنونی دانشگاه‌ها شنیدم. نمی‌دانم بار چندم در این چند سال بود که بدنم خشک شد و بغض گلویم را گرفت. «آرام و مذهبی» به‌درستی طرزفکر این بزرگوار و طیفی از مردم ما را، که البته برایشان احترام قائلم، دربارة دانشگاه نشان می‌دهد.

قصد دارم در این نوشتار به نقد جملة نقل‌قول شده در بالا بپردازم. البته روی صحبت حقیر با ریاکاران فرصت‌طلب نیست؛ بلکه با کسانی است که احیاناً هم‌چون آن امام جمعة محترم از روی اعتقاد و دلسوزی چنین باوری نسبت به دانشگاه دارند. اجازه بدهید ابتدا ببینیم دانشگاه چیست و درواقع چه باید باشد. دانشگاه محلی است که در آن علوم، هنرها و فنون گوناگون، جستجو، جمع‌آوری، بررسی، آزمایش، کنکاش، نقد، تجزیه و تحلیل می‌شوند و تمام این فرایند درحضور و باشرکت جوانانی به نام «دانشجو» انجام می‌شود، تا آنان علاوه بر یادگیریِ محتوای مطالب، ذهن و شخصیتی ژرف‌نگر، متفکر و نقاد پیدا کنند و هیچ واقعیت علمی را به صورت تقلیدی نپذیرند، مگر آن‌که از بوتة نقادی عقل سلیم و بی‌طرف گذشته باشد. اساساً آیا فضای چنین فرایندی می‌تواند «آرام» باشد؟! اما البته آن‌چه فضای دانشگاهی را مختل و مشوّش می‌کند، روش‌های غیرعلمی و غیرفکری و مقلّدپرور در حوزة علم و مدیریت‌های پادگانی، کج‌فهم و کوته‌نظر است. دانشگاه باید دریای خروشانی از چالشِ افکار و تضارب آراء و تبادل نظرها باشد. دانشجو باید با استاد خود «درگیر» شود و ذهن جوان و جویندة او، فکر کل‌نگر و آرام و چه‌بسا خستة استاد را شاداب و بی‌قرار کند و درمقابل، استاد نیز باید با طرح پرسش و زیرسؤال بردن هر نظریه و دیدگاه، دیدگاه و نظریه‌ای که خود به دانشجو آموخته است، دانشجو را به جستجو تشویق کند و روح تشنگی‌ناپذیر او را بی‌تابِ تحقیق نماید. دانشگاه عرصة حریف طلبیدن است! حریفانی که بتوانند دیدگاه، هنر یا روش من و تو را نقد کنند و بهتر از آن را ارائه دهند. رضایت واقعی وقتی بر قلب استاد مستولی می‌شود که دانشجویی تربیت کرده باشد که بهتر از خودِ او بیندیشد، تحقیق کند، تحلیل کند و نقد بیاورد.

اما در باب «مذهبی» بودن، باید تفاوت اساسی دانشگاه با حوزة علوم دینی را یادآور شد. رسالت حوزه‌های دینی آموزش عقاید یک دین خاص و تربیت طلاب دینی برای مجاب نمودن مردم به درستی باورهای دینی است. کار حوزه‌های دینی ترویجی و خروجی آن‌ها، مُبلّغ دینی است. این اساساً با رسالت تعریف شده برای دانشگاه تفاوت دارد. دانشگاه اگر در حیطة دین، یا اصولاً هر نوع باور و ایدئولوژی به تحقیق و مطالعه بپردازد، برای ترویج و تبلیغ، یا رد و مبارزه با آن نیست. وظیفة دانشگاه، بررسی، تجزیه و تحلیل، شناخت و نقد است. تفاوتِ مثلاً بخش معارف اسلامی در یک دانشگاه با حوزة دینیِ اسلامی در همین جاست. بخش معارف اسلامی نباید و نمی‌تواند عهده‌دار کار تبلیغ و ترویج دینی باشد؛ هرچند اساتید و کارکنان آن به‌واقع افرادی مذهبی، بلکه از مبلغان دینی باشند. این می‌تواند شامل شناخت، بررسی و نقد مثلاً لیبرالیسم یا مارکسیسم نیز، به عنوان نظریه‌هایی در حیطة جامعه‌شناسی، باشد. نه تبلیغی درکار است و نه ردی، درغیر این‌صورت کار علمی صادقانه نخواهد بود. تنها در این صورت است که دانشگاه می‌تواند به درستی درخدمت کشور و یا حتی حاکمیت قرار گیرد؛ با بی‌طرفی و واقع‌گرایی و نقادیِ صادقانه. پرواضح است که نظر استاد دانشگاه در مشاوره دادن به مسؤولین حکومتی نیز باید تنها بر اساس واقعیت‌های علمی باشد و نه مطابق میل و خواست، یا باورهای حاکمان. گو اینکه دانشمند غیرمذهبی، اما باسواد و اَعلم در رشتة خود، موثق‌تر است برای مشاوره، تا دانشمند مذهبیِ کم‌سواد یا بدسواد. این البته با حفظ کرامت افراد یا رشد شخصیتی و فرهنگی دانشجویان در تضاد نیست؛ بلکه در چنین فضایی توانمندان عرصه‌های فرهنگ و اعتقاد نیز می‌توانند آزادانه فعالیت کنند. در دانشگاه دیدگاه هر مدعی و مبلغی، آزادانه و خردمندانه نقد و بررسی می‌شود و عرصه برای انتخاب گشوده است. این با ایدئولوژی اسلامی حاکم نیز در تضاد و تقابل نیست؛ چراکه مذهبیونِ صادق و غیرمتظاهر که پای در عرصة فعالیت دانشگاهی می‌گذارند، به دلیل پای‌بندی به اخلاق، سعی خواهند کرد به درستی باسواد و اَعلم شوند. نتیجه‌ای که از مباحث فوق به دست می‌آید این است که اصولاً عبارت «دانشگاه مذهبی» عبارت مبهمی است؛ یعنی مذهبی بودن با ماهیت و تعریف دانشگاه هم‌خوانی ندارد. البته اگر مقصود از مذهبی بودنِ یک دانشگاه، متعهد بودن اساتید آن به اخلاق دینی باشد، که نتیجة آن صداقت و امانت و پاکدامنی آنان در تحقیق و تدریس و تربیت دانشجو و خدمت به کشور باشد، بسیار باارزش و ستودنی خواهد بود.

از معنا و مفهوم «آرام و مذهبی» که بگذریم، این سؤال نیز جای طرح دارد که در این هشت سال اخیر و خصوصاً در چهار سال آخر آن، چگونه فضای دانشگاه‌ها آرام و مذهبی «شده» و سپس «نگه داشته شده»‌اند؟ روش‌هایی که برای آرام کردن و مذهبی نمودن دانشگاه‌ها در عمل اجرا شده‌اند چه بوده‌اند؟ ممکن است چنین پنداشته شود که: «آمارها» نشان از پیشرفت علمی دانشگاه‌ها دارند و این خود نشانه‌ای است بر مساعد بودن اوضاع دانشگاه‌ها. هرچند راقم این سطور بیشتر از نیمی از عمر خود را در دانشگاه گذرانده و از نزدیک با کم و کیف و نقاط قوت و ضعف محصولات دانشگاه‌های کشور آشناست، اما در جواب به همین بسنده می‌کنم که گمان ندارم پس از تکرار تجربه‌های متعدد، بتوان به آمار و ارقام منتشرة دولت‌های نهم و دهم اعتماد نمود. آمار و ارقام را می‌توان به هر شکلِ دلخواه تولید و یا تفسیر نمود. اما حتی اگر فرض کنیم وضعیت دانشگاه‌ها از نظر تولید علم مطلوب باشد، از نظر جوّ حاکم و روش مدیریتی کاملاً امنیتی و غیراصولی است. با هر نوع انتقاد و اعتراض برخورد امنیتی می‌شود و آرامش حاصله درواقع آرامش نیست، بلکه سکوتی از روی اجبار و فریاد فروخورده است.

اما فریاد اعتراض برای چه؟ توضیح آن‌که در این چند سال، در میان رؤسا و معاونان دانشگاه‌ها و مسؤولین وزارت علوم که بر سر کار آمده‌اند، کم نبوده و نیستند افراد نالایقی که تنها به دلیل وابستگی به گروه‌های حاکم در دولتِ گذشته، بر مقام و منصب گمارده شده‌اند. این افراد، به ویژه با حاکم شدن جوّ پادگانی و امنیتی شدید از سال ۸۸، هر نوع اعتراض و انتقاد به بی‌کفایتی و سوء‌مدیریتِ خود را با تهدید، ارعاب و سرکوب پاسخ می‌دادند و منتقدان و معترضان را با برچسب فتنه‌گری و براندازی، حذف یا وادار به سکوت می‌کردند.

دربارة چند و چون مذهبی بودن دانشگاه‌ها نیز وضع بهتر از این نیست. چگونه جوانانی که روح سرکش و طغیانگر آنان مملو از پرسش و انتقاد و ساختارشکنی است، آرام و بی‌سرو‌صدا در کلاس‌های درس حاضر می‌شوند و هیچ انتقاد بلکه پرسشی از آن‌ها شنیده نمی‌شود؟ آیا جمعیت جوان کشور ما همگی و به‌طور یک‌دست معتقد به مذهب و اصول حاکم، بلکه روش‌های حاکمیت هستند و اگر سؤال کوچکی هم برایشان مطرح شود، آرام و درگوشی از یک پیشنماز یا یک مبلغ مذهبی می‌پرسند و پاسخ می‌گیرند؟ یا با نشستن پای تلویزیون و بهره‌گیری از یکی از بی‌شمار برنامه‌های روشن‌گرانة صدا و سیما، کلیة چراهای ذهنی و روحی‌شان پاسخ داده می‌شود؟ اولین و به‌روزترین چرایی که برای بسیاری از اساتید و دانشجویان در سال‌های اخیر مطرح شده، این است که چطور در نظامی که به برکت تشبث به دین می‌باید بسیار اخلاقی باشد و مدیران آن قبل از هر نوع تخصصی، می‌باید آراسته به اخلاق دینی باشند، در میان مدیران و مسؤولین دانشگاهی، این همه دروغگویی و بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی و سوء مدیریت به چشم می‌خورد؟ چطور فردی را میتوان متعهد به اخلاق دینی دانست درحالیکه مسؤولیتی را پذیرفته است که توان انجام آن را ندارد، آن هم در حالی که افرادی بهتر از او در همان مجموعه حضور دارند؟ مدیری که مدام از بندگی خدا و کرامات اخلاقی سخن می‌گوید، اما دائماً قانون‌شکنی، قانون‌گریزی یا تبعیض در اجرای قانون روا می‌دارد و هر نوع منتقد و مخالفی را حذف یا وادار به سکوت می‌کند، گذشته از تخریب وسیعی که در حوزة کاری خود ایجاد می‌کند، چه اثری بر باورهای اعتقادی جوانان دانشجو دارد؟ نیک میدانیم که مؤثرترین دشمنی و شدیدترین ضربه زدن، بد دفاع کردن است. آیا به راستی این طیف از مدیران دولتهای نهم و دهم مدافعان و مروّجان اسلام و انقلاب بودهاند؟

اجازه می‌خواهم در اینجا روی صحبتم با سرپرست گرامی وزارت علوم باشد. آقای دکتر توفیقی! بلندتر از هر غوغایی صدای واضح و آشکار «واقعیت» است. شاید نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی به درستی نمی‌دانند در این سال‌ها در دانشگاه‌ها چه گذشته است. جناب دکتر توفیقی! لطفاً تخلفات و قانونشکنیهای عدیدة برخی رؤسا و معاونین دانشگاهها را، در سالهایی که گذشت، و موارد متعدد شکایتهای دانشگاهیان و دانشجویان را، در اختیار مجلسیان قرار دهید تا بدانند در این سالها بر اهالی این قبرستان «آرام و مذهبی» چه گذشته است. اگر منعی قانونی وجود ندارد، یا مفسده‌ای ایجاد نمی‌شود، لطفاً موارد متعدد تخلفات را منتشر کنید تا بلکه همة مردم بتوانند معنای زنده‌به‌گور شدن دانشمندان و اندیشمندان را در محل کار خود تا حدودی تصور کنند. البته پرواضح است که فردی هم‌چون شما این کار را، اگر بخواهد انجام بدهد، از مسیر صحیح و قانونی و با رعایت اصول اخلاقی و حقوقیِ آن انجام خواهد داد؛ چراکه اصالت و مرام شما و افرادی هم‌سنگ شما بسیار بیشتر از آن است که «بگم بگم» در مملکت به راه اندازید.

 :::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

46 + = 53