۰۹:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۷/۳ به مناسبت سالگرد دفتر تحکیم وحدت:

چرا امروزه جنبش دانشجویی وجود ندارد؟

کسانی ضعف را در فرد گرایی میپندارد. عده ای گمان میبرند سبب تهی شدن جنبش دانشجویی از هویت اصیل خود،وابستگی به جریان های سیاسی و یا قدرت است. عده ای گمان می برند سبب ناپدیدشدن جنبش دانشجویی تکثر تشکل های دانشجویی است.درادامه به دلایلی همچون ”عدم نظارت نهادهای نظارتی”، و ” بی تفاوتی مسئولان در وزارت علوم یا نهاد رهبری در دانشگاها” اشاره می شود.

tehran uniمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – مرتضی روحانی: دانشگاه و دانشجو همچنان سوژه مهم اجتماعی ماست. این بار اما نه به جهت پویایی و تأثیرگذاری در دیگر اقشار و ابعاد جامعه، که دقیقا به عکس؛ از این جهت که راکد و خموده است. اینک دانشجویان دیروز که پویایی گذشته نوستالژی تکرارناپذیر زندگی‌شان بوده، در مواجهه با دانشجویان امروز می‌پرسند و رسانه‌ها نیز؛ که “چرا جنبش دانشجویی که مد نظر امام(ره) و رهبر انقلاب است به اهداف خود نرسید؟”، “چرا جنبش دانشجویی به جای وحدت‌آفرینی تکثرگرایی را پیشه خود ساخت و به مرور نقش نقادی خود را از دست داد؟”، “چرا امروزه دانشجویان از تشکل‌های اسلامی و یا سیاسی چندان استقبال نمی‌کنند؟”، “چرا امروزه سخنرانی‌های سیاسی در دانشگاه‌ها با استقبال سرد و کم تعداد دانشجویان مواجه می‌شود؟”، “چرا امروزه غالب کسانی که مدعی سردمداری جنبش دانشجویی شده اند، در چاپلوسی مسئولان از هم سبقت می‌گیرند؟”

و سوالات مشابهی که خلاصه همه آنها این است که “چرا امروزه جنبش دانشجویی وجود خارجی ندارد؟”

در مقابل این قبیل سوالات دو گزاره مهم در میان دانشگاهیان مشهود است. گزاره اول که بارها نگارنده از زبان دانشجویان شنیده است با این مضمون که “من جزء هیچ تشکلی نیستم، نه به عضویت بسیج در آمده‌ام و نه انجمن اسلامی!” همچنان‌که عامه مردم در مواجهه با این سوال “که حزب مورد تأیید شما کدام است؟”، با افتخار! می‌گویند: “ما عضو هیچ حزبی نیستیم.” گویی عضویت در احزاب به مثابه یک فعل قبیح در آمده است. گزاره دوم که در مقابل گزاره اول قرار دارد این است که “تنها راه برون‌رفت از وضعیت بی‌رمق و بی‌جان سیاسی در دانشگاه‌ها، اجازه فعالیت به تشکل‌هایی است که به نوعی وابستگی به قدرت ندارند.” این دو گزاره به زعم تناقضات و اختلافات‌شان در حقیقت یک حرف را بیان می‌کنند و آن اینکه جنبش دانشجویی وجود ندارد.

با فرض اینکه پایه و اساس جنبش دانشجویی، نقد منطقی و سازنده از کانون‌های قدرت و ثروت و از جمله دولت و حاکمیت است، تعبیر «جنبش دانشجویی» را به تشکل‌های منتقد مانند برخی از انجمن‌های اسلامی محدود می‌کنیم تا به پاسخ پرسش‌های پیشین برسیم. از منظر آسیب‌شناسیِ رکود جنبش دانشجویی، هر محققی یک یا چند فرضیه را در تحلیل خود محور بررسی قرار می‌دهد. برخی علت ضعف را در فردگرایی می‌دانند، بدین معنا که چنانچه افرادی در رأس تشکلی قرار گیرند که به انحاء مختلف با کار تشکیلاتی ناسازگار باشند –  چه به جهت فقدان روحیه جمعی در شخصیت افراد و چه به خاطر چنددستگی‌های سازمانی-  آن تشکل دیگر نخواهد توانست نقش پررنگ جنبش دانشجویی را به منصه ظهور برساند. عده‌ای گمان می‌برند علت آنکه جنبش دانشجویی از هویت اصیل خود تهی شده است، وابستگی به جریان‌های سیاسی و کانون‌های قدرت است چرا که وجود وابستگی، به خودی خود نقش انتقاد را کمرنگ می‌کند. گروهی معتقدند تخلفات اساسنامه‌ای و آیین‌نامه‌ای سبب اضمحلال تشکیلاتی و محتوایی جنبش دانشجویی شده است. عده‌ای هم گمان می‌برند سبب افول کنونی جنبش دانشجویی، تکثر – یا بهتر بگوییم کثرت – تشکل‌های دانشجویی است. همچنین به عللی چون “عدم نظارت نهادهای نظارتی”، “بی تفاوتی مسئولان در وزارت علوم یا نهاد رهبری در دانشگاه‌ها”، “عدم پیوند واقعی حوزه و دانشگاه ” و… می‌توان اشاره کرد.

اما پیرامون دلایلی که در خصوص ناکارامدی جنبش دانشجویی اشاره شد چه می‌توان گفت؟ ایا می‌توان تمام علت‌ها را بدون کم و کاست در یک سطح دانست؟

پاسخ آنکه هیچ یک از دلایلی که در بالا اشاره شد را نمی‌توان علت تامه در نظر گرفت. فردگرایی، وابستگی، تخلفات آیین‌نامه‌ای، کثرت اتحادیه‌ها و… دلایل غیرقابل انکاری در ضعف کنونی جنبش دانشجویی است که می‌توان از آنها به عنوان عامل یاد کرد، اما خود آنها به خودی خود تا به امروز نتوانسته اند سبب از بین بردن جنبش دانشجویی شوند. نمی‌توان گفت فردگرایی سبب فاصله‌گیری جنبش دانشجویی از آرمان‌هاست چرا که در بسیاری از انجمن اسلامی‌ها که رهبران آن مواضع تند انتقادی داشتند هم شاهد کار گروهی بودیم. حاجت به گفتن نیست که برای ما مسائل ایدئولوژیک و عملکرد برخی انجمن‌های رادیکال به هیچ روی مطرح نیست و به طور قطع بسیاری از رفتارهای آنان خصمانه و ضدیت با مواضع نظام داشته است اما مراد ما است که بگوییم وقتی پای یک تشکل جدّی به میان آمده، دانشجویان با رغبت بسیاری به فعالیت گرویده‌اند. صرف‌نظر از آنکه ما با جهت‌گیری‌ها، آرمان‌ها و افکار و عقاید آنها چقدر موافق یا مخالف باشیم و صرف‌نظر از آنکه از منظر سیاسی این تشکل ها، چقدر موفق بوده‌‌اند، نفس شکل گیری آنان مبیّن این واقعیت است.

در مورد فرضیه وابستگی هم می‌بایست توضیح داد که بسیاری از انجمن‌های اسلامی وابستگی به هیچ گروه، دسته، حزب و یا جناحی نداشتند اما آنها هم نتوانستند به مراد دلشان که هدف اصلی جنبش دانشجویی بود برسند. نمونه بارز آن دفتر تحکیم وحدت در یکی دو سال اخیر است که برآیند جناح‌های مختلف آن، وابسته به جریان خاصی ارزیابی نمی‌شد، اما به دلیل طمع جریانات سیاسی و فهم نادرست نهادهای امنیتی و قضایی دچار کشمکش‌های غیردانشجویی گردید و سرانجام شد آنچه شد. تخلفات اساسنامه ای در بسیاری از انجمن‌های اسلامی از قدیم‌الایام تا به امروز ممکن است رخ نداده باشد لیکن آنها هم نتوانسته‌اند به مسیر اصلی خود بازگردند و جنبش دانشجویی به معنای واقعی کلمه را راهبری کنند . نمونه بارز آن می‌توان به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران اشاره کرد. گرچه این انجمن مواضع و عملکرد اصلاح‌طلبانه دارد اما در این تشکل تخلفات اساس‌نامه‌ای چندان دیده نشده است. چرا که اگر وجود داشت توسط وزارتخانه فخیمه آقایان مهدی زاهدی و کامران دانشجو بارها به صلابه می‌کشید. که البته لازم به توضیح نیست که در مثال انجمن دانشگاه تهران هم مواضع و رویکرد آنان مد نظر ما نیست.

در میان مثال‌هایی که بیان شد ممکن است هرکس علت‌های دیگری برای خود تصور کند و از دل این علت‌ها دلایل دیگری به خیالشان خطور کند لیکن باز هم انگشت تاکید باید گذاشت که نمی‌شود همه این دلایل را تام و تمام و بدون استثنا در نظر گرفت. اما به اعتقاد نگارنده مهمترین علتی که تا به امروز مانع رسیدن جنبش اصیل دانشجویی به اهداف خود شده، برخورد نامناسب مسئولان با فعالیت‌های دانشجویی بوده است. هزینه‌های سنگین نقد و اعتراض برای دانشجویان، سبب شده تریبون‌های دانشگاه راکد بماند و متأسفانه توده دانشجویان بجای فعالیت‌های دانشجویی در کنار تحصیل، دانشگاه را به مانند یک مدرسه شبانه‌روزی بدانند.

اگر تشکل‌ها به دلیل ضعف‌های اشاره شده دچار انحراف شوند، ممکن است جنبش دانشجویی آسیب ببیند. اما وقتی همین تشکل‌ها به واسطه برخوردهای سلبی مسئولان به تعلیق درآیند ریشه این پایگاه دانشجویی به کلی خشک می‌شود. وقتی فعالان این تشکل ستاره‌دار شوند یا مورد مهر و محبت! کمیته انظباطی قرار گیرند، به طور قطع فضای جنبش دانشجویی را به ترس و یاس تبدیل می‌کند. سوق دادن منتقدان به سمت مخالفت و مخالفان به عناد یعنی بیرون انداختن افراد از کشتی انقلاب از جمله سیاست های افراطی است که متأسفانه در سال‌های اخیر به وضوح دیده شد. و حال باید پرسید دانشجویی که به دلیل انتقاداتش از سوی نهاد انتظامی دانشگاه و یا حتی نهادهای امنیتی و قضایی خارج از دانشگاه برچسب می خورد یا محکوم می‌شود، چگونه می‌تواند در قالب جنبش دانشجویی فعالیت کند؟

بی‌رغبتی قاطبه دانشجویان به فعالیت‌های سیاسی از یک سو و فضای سرد و رکود دانشگاه از سوی دیگر سبب شده است که مهمترین آفت جنبش دانشجویی همین برخوردهای سلیقه‌ای و ناصواب، نشان داده شود. البته نگارنده با توجه به فضای امروز کشور بسیار امیدوار است که در آینده‌ای نه چندان دور با تأیید مجوز انجمن‌های اسلامی – که قلب تپنده جنبش دانشجویی بوده‌اند – و ارائه سازوکاری مناسب برای فعالیت‌های دانشجویان، شاهد احیای دوباره این جنبش و نقش آفرینی موثر در سیاست و جامعه باشیم.

:::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

46 - = 44