کارنامه مصطفی عقاد؛ از محمد رسول الله تا عمر مختار
من در جایگاه کارگردان سینما خود را مجهز و قدرتمند کردم و به ریشه عربی اسلامی خودم که به من خلاقیت بخشیده تا رموز هنر هفتم و سینمای آمریکا را بیاموزم تکیه کردم. الحمدالله، چون بر زبان و ابزار سینما مسلط شدم توانستم حضور هنریام را قاطعانه اعلام کنم. معتقدم این حضور در فیلم محمد رسول الله (ص) و عمرمختار ملموس است. محمد رسول الله (ص) جهان غرب را با دین واقعی اسلام آشنا کرد و عمرمختار بسیار دقیق و موثق وضعیت اسفبار کنونی فلسطین را منعکس میکند!
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): هر سال در ایام میلاد و مبعث حضرت رسول اکرم(ص) فیلمی به نمایش در می آید به «محمد رسول الله» که ساخته مصطفی عقاد، کارکردان فقید سوریه ای است. تا زمانی که پروژه ساخت فیلم حضرت محمد(ص) به کارگردانی مجید مجیدی به انجام برسد، فیلم درخشان «الرساله» که در ایران با نام «محمد رسول الله» به نمایش درآمد، همچنان تنها فیلم سینمایی است که از زندگانی پیامبر عظیم الشأن اسلام ساخته شده است.
هشت سال پیش که مصطفی عَقّاد توسط گروه تروریستی القاعده کشته شد، ماهنامه سوره (تحریریه چهارم، شماره ۲۱) پرونده ای درباره وی ترجمه و منتشر کرد که به مناسبت میلاد حضرت رسول(ص) بازنشر داده می شود:
از حلب تا هالیوود
چگونه جوانی متولد سال ۱۹۳۳ در شهر حلب، دومین شهر بزرگ سوریه، از عالم سینما سر در آورد و در سال ۱۹۵۴ سر و کلهاش در آمریکا پیدا شد؟
عقاد داستانش را با آرامش تعریف میکند و خاطرات شیرین مردی را میگوید که از ریشههای خود نبریده است. او از عشق خود به سینما که از سینمای کوچکی متعلق به یکی از همسایگان قدیمیاش آغاز شد سخن میگوید.
«همیشه دنبال او بودم؛ کارش را نگاه میکردم، صحنهها را میبُرید و فیلم را در آپارات میگذاشت. این کار، عشق من در زندگی بود. کمکم به خیال افتادم فیلمساز شوم. هجده ساله که شدم علاقهام را به کارگردانی ابراز کردم؛ آن هم کارگردان هالیوود. همسایگانمان در حلب به من میخندیدند و دستم میانداختند.»
رؤیای کالیفرنیا
عقاد همسایگانش را که فکر میکردند او خُل شده مقصر نمیداند. رؤیای او نوعی دیوانگی بود. عقاد توضیح میدهد: «علاوه بر اینکه کار در عالم سینما از نظر اجتماع پذیرفته نبود، پدرم نیز بضاعت چندانی نداشت. بهترین کاری که او توانست بکند ثبت نام من در یک مدرسه آمریکایی بود. اما، بهرغم تمسخر دیگران، از آرزویم دست نکشیدم و برای رسیدن به آن تلاش میکردم، یکی از آنها درخواست تحصیل در دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس بود. درخواستم که پذیرفته شد همه مات و مبهوت ماندند!»
از او درباره نظر خانوادهاش میپرسم و فکر میکردم پاسخی را به من بدهد که بیشتر بازیگران میدهند: خانوادهام بهشدت مخالف بودند و پدرم سعی کرد متقاعدم کند این آرزو را برای همیشه فراموش کنم.
اما داستان عقاد این جور نبود: «پدرم مرا خودکفا و مستقل بار آورده بود. به من میگفت تو باید کاری را که مایلی انجام دهی، زندگیات را آنطور که آرزو داری انتخاب کنی. اما من نمیتوانم به تو کمک مالی کنم. بنابراین مجبور شدم برای تأمین هزینه تحصیلم یک سال کار کنم. او دویست دلار در یک جیب و قرآنی در جیب دیگرم گذاشت و گفت این تنها کاری است که از من برای تو بر میآید. اما او قیمتیترین چیزها را قبلاً به من بخشیده بود؛ او مرا به لحاظ اخلاقی و دینی، بالغ و مسئولیتپذیر تربیت کرده بود. هرگاه به یادش میافتم خدا را شکر میکنم که چنین پدری به من عطا کرد که مرا بیپول اما بهرهمند از ثروت معنوی و اخلاقی به آمریکا فرستاد. اینها سرمایههایی است که به آنها افتخار میکنم؛ افتخار میکنم که یک عرب مسلمان هستم.»
عقده حقارت
از او میپرسم آیا ملیّت و نامش برای او در آمریکا دردسری ایجاد نمیکرد. می گوید: «البته، خیلی دردسر درست میشد، اما مشکل را اطرافیان درست نمیکردند. مشکل از درون من برمیخاست. من با کولهباری از عقدههای حقارت به آمریکا آمدم. به غلط تصور میکردم از آنها پایینترم، آنها از من باهوشترند و مشکل یا حتی غیر ممکن است از آنها پیشی بگیرم. اما روزی پشت میز تحریرم نشستم و با دانشجویان دیگر کشورها اختلاط کردم، فهمیدم که مسلمان عرب بودن به هیجوجه مرا پست نمیکند. بلکه بر عکس از همان کلاس اول پی بردم که بین من و دانشجویان غربی تفاوتی نیست و صفاتی دارم که مرا از آنها سرتر مینشاند. به جامعه که نگاه میکردم میدیدم از لحاظ اخلاقی از آنها قویترم و حقیقتاً ارزشهای اخلاقیای را که از پدرم آموختم، میستودم. بعد از این بصیرت باطنی، تحولی در طرز فکرم به وجود آمد و عقدههای حقارتم تبدیل به اعتماد به نفس شد. از آن زمان به بعد، مطالعه تمدن عربیـ اسلامی را شروع کردم تا اعتماد به نفس و آگاهیام را از پیشتازی جهان اسلام در زمانی که غرب زیر تاخت و تاز قبایل وحشی و بیتمدن قرار داشت عمق ببخشم. فهمیدم در دورانی که آنها در جهل و عقبماندگی دست و پا میزدند ما در بسیاری از شاخههای دانش، پیشرفته بودیم. کوشیدهام این مضامین را در فیلمهایم تجسم ببخشم: تصویر کردن روزهایی که ما بر آندلس حکم میراندیم، به اروپاییان جاهل و وحشی علم نجوم و طب را آموختیم و به آنها کمک کردیم پایشان را روی پله تمدن بگذارند.»
از او دوباره پرسیدم نامتان چطور؟
او پاسخ داد: «تا جایی که به نامم مربوط میشود، شکی نیست که مشکلات شدیدی برایم درست کرد تا جایی که خیلیها توصیه میکردند نامم را عوض کنم تا راحتتر بتوانم کارم را انجام دهم. من قاطعانه رد میکردم. اعتقاد راسخ دارم که تغییر نامی که پدرم برای من انتخاب کرده به معنای انکار هویّتم و مردی است که مرا بزرگ کرد. پیش خودم فکر کردم بدترین مشکلی که اسمم میتواند برای من درست کند این است که توقع دیگران را از من بالا ببرد و مرا مصممتر کند تا از خود تلاش و کوشش بیشتری نشان دهم. بیوقفه کار کردم تا همکاران و مخاطبانم به من احترام بگذارند. تأکید میکنم تا شما برای خود احترام قائل نباشید دیگران به شما احترام نمیگذارند.
اعرابی که به آمریکا میآیند و از راه نرسیده اسم و زبانشان را تغییر میدهند تا پول و پَلهای به هم بزنند حالم را به هم میزنند. این فرصتطلبی ناشی از همان عقدههایی است که برای رفعشان تلاش نمیکنند. آنها خیلی زود به رنگ جامعه در میآیند و همه چیز حتی خویشتن خود را زیر پا میگذارند؛ آنها خود را فراموش میکنند.»
از عقاد پرسیدم نامت را میستایی و سخت کار میکنی تا خودت را متمایز کنی؛ چگونه به این توانایی رسیدی؟
ـ: «من در جایگاه کارگردان سینما خود را مجهز و قدرتمند کردم و به ریشه عربی اسلامی خودم که به من خلاقیت بخشیده تا رموز هنر هفتم و سینمای آمریکا را بیاموزم تکیه کردم. الحمدالله، چون بر زبان و ابزار سینما مسلط شدم توانستم حضور هنریام را قاطعانه اعلام کنم. معتقدم این حضور در فیلم محمد رسول الله (ص) و عمرمختار ملموس است. محمد رسول الله (ص) جهان غرب را با دین واقعی اسلام آشنا کرد و عمرمختار بسیار دقیق و موثق وضعیت اسفبار کنونی فلسطین را منعکس میکند!»
از عقاد پرسیدم حضورش در هالیوود چه دستآوردی در صنعت سینما برایش به ارمغان آورده؟ گفت: «اکنون هالیوودیها میدانند من میتوانم فیلمهای پربیننده و سودآور بسازم. «یونیورسال استودیو» از من خواست «هالوین۸» را کارگردانی کنم و بسیاری از شرکتهای فیلمسازی از نظرات و تجربه حرفهای من کمک میگیرند.»
در حین مصاحبه، پسر جوانی شبیه عقاد به ما سلام کرد. او «مالک» پسر عقاد بود. از کودکی به کارگردانی سینما علاقه داشت و در این رشته سررشتهای پیدا کرده بود. عقاد میگفت: «با اینکه جوان است از من جلوتر افتاده. در کارگردانی سریال هالوین، مشارکت بارز و برجستهای با من داشت. او بهتر از من میتواند با جوانان ارتباط برقرار کرده و آنان را درک کند. هر موقع میخواهم برای جوانان فیلم بسازم نظر او را میپرسم. او در ساختن فیلم صلاحالدین به من کمک خواهد کرد. با اینکه متولد آمریکاست، اما ارزش زیادی به ریشه عربیاش میگذارد.»
تعجب را که در چهره من دید گفت: «اصلاً تعجب نکنید. اگر به خانه من بیایید احساس میکنید در حلب هستید ـ غذا، موسیقی، زبان، دین، فضای خانه. اما، از خانه که بیرون میآیم در طرز فکر، منطق کار، اخلاق شغلی و چیزهای دیگرم میشوم یک آمریکایی تمامعیار.»
عقاد برای پیدا کردن سرمایهگذاری که در ساخت پروژه سینمایی «صلاحالدین» حاضر به کمک به او باشد بیست سال دوندگی کرد. در حالی که داشتم اولین سؤالم را در ذهن مرور میکردم آرزو میکردم او بالاخره چنین فرد یا افرادی را یافته باشد. از مذاکرات او با برخی از سرمایهگذاران عرب خبر داشتم، اما حاصلی نداشتند. او گفت: «اکثر آن مذاکرات به دلایل غیر سینمایی ثمرهای نداشتهاند.»
عقاد از یکی از شاهزادههای عرب گفت که تنها به شرط آنکه نقش اول زن را خودش انتخاب کند حاضر به سرمایهگذاری است؛ و از دولتی که حمایت مالی از پروژه او را مشروط به کارگردانی فیلمی درباره رئیس آن دولت کرده بود. با یکی از کارگردانـ تهیهکنندگان عرب مذاکره کرده بود. او خواستار دخل و تصرف «مختصری» در فیلمنامه شده بود. اما همین مختصر دخل و تصرف به تضییع هدف پروژه منجر میشد.
اما عقاد تنها زمانی حاضر به مذاکره بود که از این شرطهای سیاسی برایش نگذارند و وادارش نکنند از شخصیتهایی که لیاقت هیچ ستایش و تقدیری را ندارند فیلم بسازد.
صلاحالدین از نگاه عقاد
عقاد معتقد است زندگینامه صلاحالدین باید در چندین فیلم سینمایی سطح بالا و عالی به نمایش در آید و ساخت یک نسخه بند حماسی از او کفایت نمیکند. تا به حال از صلاحالدین یک نسخه سینمایی به نام «صلاحالدین پیروز» توسط یوسف شاهین و یک سریال نیز به نام «کرکس شرق» توسط حسامالدین مصطفی که هر دو مصریاند ساخته شده.
با عقاد راجع به این فیلمها صحبت میکنم. وی اشاره میکند که این فیلمها هر چند مهم هستند اما به زبان عربی و برای مخاطب عرب ساخته شدهاند. او میگوید شخصیت صلاحالدین باید از طریق یک پروژه بزرگ و سنگین به دنیای غیر عربزبان معرفی شود و از بازیگران معروف جهانی استفاده شود. آنگاه فیلم تأثیر مطلوب را روی مخاطب خواهد گذاشت زیرا پیامش را به نحوی که بیننده خارجی با آن ارتباط برقرار میکند متبلور میسازد.
فیلمهای قبلی راجع به صلاحالدین را که برایم میآوردند انتظار داشتم کارگردان به نیاز کنونی اعراب و مسلمانان در معرفی شخصیت صلاحالدین توجه کرده باشد. او فقط به میراث تاریخ عربی پرداخته بودند. در این زمان که اتهام تروریسم را به اعراب بستهاند، صلاحالدینـ از نگاه منـ مناسبترین شخصیت برای سخن گفتن از جانب ما با غرب است. آیا وحشیانهتر از تروریسم مذهبی صلیبیون قرون وسطی که صلاحالدین با آن مبارزه کرد وجود دارد؟ اما کسی مسیحیت را به ترویج تروریسم متهم نمیکند.
عقاد اظهار میدارد که وضع فعلی عربها شباهت بسیاری با دوران صلاحالدین دارد. اعراب در آن زمان مثل امروز، کمتعداد، متفرق و درگیر جنگهای داخلی بودند. صلاحالدین بود که آنها را متحد کرد؛ حکومتهایشان را اصلاح کرد و صلیبیون را شکست داد. با فیلم صلاحالدین قصد دارم این پیام را ابلاغ کنم که ما امروز نیز به چنان مردی نیازمندیم، یا برای مقابله با چالشهای امروز و غلبه بر آنان که در کمین ما نشستهاند دست کم باید از تدابیر او پیروی کنیم.
او میافزاید: «انگیزه من از ساخت این فیلم ناشی از یک مسأله پیچیده به نام «بیتالمقدس» است. فیلم من این شهر را با نگاهی تاریخی و از منظر مسلمانان و عربها به تصویر خواهد کشید. صلاحالدین عربها را متحد کرد، سرزمینهای غصبشده را آزاد ساخت و در نقش حامی همه ادیان ظاهر شد و با مسلمانان و مسیحیان به عدالت رفتار کرد. صلیبیون، یا فرانکها، کلیساها را خراب کردند، رُهبانان را کشتند، بیزانس را به آتش کشیدند، و ساکنان مسلمان، مسیحی و یهودی بیتالمقدس را قتل عام کردند. من صلاحالدین را مجسمه و تبلور بزرگمنشی، شرافت و اخلاق، نشان خواهم داد. غربیها بیش از ما عربها به فضایل صلاحالدین واقفاند. زندگی صلاحالدین، بازنمایی وقایع دوران معاصر است. فلسطین روزگار او فلسطین امروز ماست. او «اصلاح کرد»، متحد ساخت و اخلاقاً به فتح و پیروزی دست یافت. میخواهم با ساختن صلاحالدین بر هویت عربی بیتالمقدس تأکید کنم.
فیلمنامه آمریکایی برای صلاحالدین
عقاد در پاسخ به سؤالم درباره پایان نگارش فیلمنامه گفت: «فیلمنامه آماده است و نویسندهاش یک آمریکایی به نام جان هیل است.»
در واکنش به تعجب من توضیح داد: «چرا که نه؟ با او توافق کردم که فیلمنامه به زبان عربی ترجمه شود تا مورخان عرب مسلمان بتوانند اصلاحش کنند و بعد از این اصلاح، دوباره به زبان انگلیسی ترجمه میشود. این کار را برای افزایش دقت برنامهریزی کردیم. در مورد فیلم محمد رسول الله (ص) هم همین روش را داشتم.»
در پاسخ به سؤالم راجع به علت انتخاب شون کانری برای ایفای نقش صلاحالدین گفت: «بدون شک، او شایستهترین فرد برای این نقش است. او علاوه بر مهارت عالی در زمینه بازیگری، سیمایی شبیه به مردم شرق دارد. نام او نیز در جذب بیننده تأثیر دارد. او اعراب را دوست دارد و با تاریخ ما آشناست.
فیلم صلاحالدین بسیار پرهزینه است. هزینه تدارک صحنههای نبرد و دستمزد شون کانری به تنهایی برابر با بودجه یک فیلم کامل است.
عقاد در مورد بودجه شروع کار پروژه صلاحالدین گفت: «هشتاد میلیون دلار لازم دارم، هر چند اطمینان دارم چندین برابر این بودجه، سود خواهد داشت. میبینید که فیلمهای تاریخی بسیار سودآور هستند و فیلمی با بازیگری شون کانری به درآمدهای نجومی دست خواهد یافت. مثلاً فیلم محمد رسول الله (ص) هفده میلیون دلار برای ساخت هر دو نسخه عربی و انگلیسی هزینه برداشت. نسخه انگلیسیاش ده برابر هزینه ساخت به ما سود برگرداند، به ۱۲ زبان ترجمه شد و هنوز هم سودآور است. وزارت دفاع آمریکا پیش از حمله این کشور به افغانستان صد هزار نسخه از آن را خرید و به سربازانش داد تا ببینند!»
چچن و بیتالمقدس
مصطفی عقاد تنها صلاحالدین را در آستین ندارد: «در سالهای جنگ بوسنی به فکرم زد فیلمی راجع به این جنگ به نام «و معتصمه» بسازم. اکنون نیز مدتی است به فکر افتادم درباره بیتالمقدس فیلم بسازم. امیدوارم درباره «محمد شامل»، جنگجوی چچنی که با تزارهای روسیه جنگید فیلم بسازم. همچنین فیلمنامه پروژه جدیدی را که راجع به یک دوره خاص از تاریخ اسلام نوشته شده خواندهام. اصل فیلمنامه بر اساس یک سند تاریخی است که در نشریه انگلیسی «ساندی تایمز» چاپ شده بود. ماجرایش مربوط است به نمایندگان جان سوم، پادشاه انگلستان که از طرف او به قُرطبه و به دربار خلیفه مسلمانان گسیل شدند با این پیشنهاد که انگلیسیها اسلام را بپذیرند، جزیه بپردازند و تحت الحمایه حکومت اسلامی شوند. پاسخ خلیفه این بود که پادشاهی که تخت خود و ملتش را به میل خویش بفروشد شایسته تحتالحمایگی نیست. این واقعه در سال ۱۲۱۳ رخ داد. در سندی که ساندی تایمز منتشر کرده نام نمایندگان اعزامی پادشاه انگلستان آمده است. فیلمنامه این فیلم را نویسندگان اروپایی مینویسند تا پیام قویتر در آن گنجانده شود.»
زرادخانه سینما
مصطفی عقاد پروژههای متعددی برای آینده دارد اما دستش از منابع مالی کوتاه است. به گفته او دنیای امروز عرب نیاز مبرمی به هنر هفتم دارد. از همه مهمتر اینکه چنین فیلمهایی تصویر مخدوشی را که غربیها از مسلمانان عرب دارند تصحیح میکند. پرژوههای او آماده تولید هستند اما حامیان مالی و سرمایهگذاران اعلام آمادگی نکردهاند. مصطفی عقاد فعلاً به تولید فیلمهای پُرتعلیق و ترسناک ادامه میدهد و منتظر تأمین بودجه برای طرحهای سینمایی بزرگترش است. از او پرسیدم چرا منفعلانه دست روی دست گذاشته است.
او پیش از پاسخ به سؤال من، با همان آرامش همیشگیاش در سکوتی اندوهبار فرو رفته و بعد چنین میگوید: «من فقط یک نفرم، دستتنها و بیحامی و صنعت فیلمسازی مستلزم وجود بنیادها و شرکتهای غولآساست. من دست روی دست نگذاشتهام و پیگیرانه در جستوجوی سرمایهگذار هستم. اگر کسی پیدا نشود، نباید نوک پیکان اتهامات را اول به سوی من نشانه روید چون مقامات کشورهای عربی از درک اهمیت اجرای پروژههای من عاجزند و به قولهایی که میدهند وفا نمیکنند.
جنگ رسانهای
«ما میلیاردها دلار صرف خرید تانک و جنگنده میکنیم اما هرگز گلولهای به سمت دشمنانمان نمیاندازیم. تنها ده درصد از بودجههای هنگفت خریدهای تسلیحاتی کافی است تا معجزهای صورت گیرد. جنگ امروز ما جنگ رسانهای است. متأسفانه، ما در میان خودمان که حرف میزنیم عافیتطلب شدهایم اما هرگز نمیکوشیم اندیشهها و چهره حقیقیمان را به دنیا نشان دهیم. برای تغییر چهره وحشتناکی که از ما مسلمانان در دنیا ساختهاند نیازی به ارتش و سلاح نداریم. بلکه باید دید در این دنیای مدرن، چگونه میتوان سلاح برتر و مؤثرتر یعنی رسانهها را به خدمت گرفت.
رسانههای صهیونیستی توانستهاند مسیحیان و یهودیان را علیه اسلام بسیج کنند. بنابراین، اعراب باید پیامی هدفمند و روشنگر به دنیال ارسال کنند و خصوصاً به خاطر داشته باشند که آمریکاییان لزوماً از ملیت خاصی طرفداری نمیکنند اما اطلاعاتشان در مورد سایر اقوام و ملل را از رسانههایشان گرفته و بدان واکنش نشان میدهند.»
یوسف شاهین و «سرنوشت»
مصطفی عقاد معتقد است مسلمانان وظیفه خود را بهدرستی انجام نمیدهند. او به زبانی صریح و ساده میگوید: «باید دنیا را متقاعد کنیم که بر خلاف ادعای رسانههای صهیونیستی، ما تروریست نیستیم.» او به این واقعیت اشاره میکند در جهان عرب با روشنفکرانی روبهرو هستیم که گاهی عمدی و گاهی از روی غفلت، در حق خود و جهان عرب ظلم میکنند. او از کارگردان مصری، یوسف شاهین، نام میبرد که در فیلم «سرنوشت» به اعراب توهین کرد.
از او خواستم در این باره توضیح بیشتری بدهد. گفت که یوسف شاهین را در جشنواره کان و در مراسم دریافت جایزهاش دیده است. فرانسویان پنج دقیقه برای او کف میزدند؛ در تاریخ جشنواره فیلم کان چنین چیزی سابقه نداشته است. عقاد کنجکاو میشود فیلم یوسف شاهین را ببیند به این امید که یک شاهکار هنری است. اما بعد از دیدنش پی برد که آن همه سوت و کف نه به خاطر کیفیت هنری فیلم بلکه به خاطر صحنهای بوده که در آن، کتابهای ابن رشد در آتش میسوزند. علمای مسلمان قبلاً توانسته بودند فیلم «مهاجر» او را تحریم کنند و او با برجسته کردن این صحنه میخواست آنها را تنبیه کند. چرا او این صحنه خاص را بزرگ کرد؟ آیا در گذشته به قدر کافی آثار مخدوشکننده چهره اسلام و اعراب وجود نداشت؟ ما گزک به دست دیگران میدهیم تا به ارائه چهره زشت از ما ادامه دهند.
هر سال، یک فیلم پرفروش اسلامی!
پس هسته اصلی مسأله، تصویر تیره و تار ما در نگاه دنیاست. از عقاد میپرسم برای تصحیح این تصویر چه باید کرد. میگوید قطعاً بضاعت داریم مراکز سینمایی درجه یک در سطح بینالمللی تأسیس کنیم. به صراحت میگویم مسلمانان با مهمات، زرادخانهها، محکومیتها و تکذیبهایشان چیزی عایدشان نمیشود. راه حل فقط و فقط در «رسانههاست».
عقاد تصریح میکند که کانالهای رسانهای عظیم در آمریکا مانند «سیانان»، «فاکس» و «سیبیاس» چیزی بیش از شرکتهای سهامی نیستند و ضروری است به روش و نحوه رخنه در آنها بیندیشیم. «مشکل جهان عرب مشکل اطلاعرسانی است.»
پروژههای دروغین
در لابی هتل جدید قاهره، در فضایی که صدای بلند موسیقی کلاسیک مزاحم ضبط صدای من و مصاحبهشوندهام بود و با مصطفی عقاد و پروژههای ناکامی که به دروغ به او منتسب کرده بودند به صحبت مینشینیم. مردم اخبار مربوط به پروژههای فیلمسازی را در روزنامهها میخوانند، درباره صحت و سقم آنها پرسوجو میکنند و بعد میفهمند که خبر دروغ بوده و صرفاً برای درست کردن وجهه کارگردان ناکام آن پروژه درج شده است. عقاد از این خبرها خوشش میآید چون معتقد است آن دروغگوها به نام و شأن و موقعیت او واقفاند.
عقاد به من گفت در کنفرانسها و جشنوارهها هنرپیشههای زن کنار او میایستند و از او خواهش میکنند با آنها عکس بگیرد. یکی دو روز بعد همان عکسها را در روزنامه یا مجلهای با زیرنویسی میبیند که نوشته: عقاد فلان یا بهمان خانم هنرپیشه را برای بازی در نقش اول زن در فلان فیلم جدیدش انتخاب کرده!
آیا مردم از اسم او برای بالا کشیدن خود استفاده میکنند؟
عقاد با خنده میگوید: «این جور نیست. موضوع ساده است؛ تا وقتی که از نام من به نحوی ناپسند استفاده نکنند من بدم نمیآید.»
عملیات هبرون
نام فیلم «عملیات هبرون» را ذکر میکنم که معلوم میشود اصلاً نشنیده است. به او میگویم خبرگزاری رویترز در سپتامبر ۲۰۰۲ تیتری داشت مبنی بر اینکه عقاد فیلمی درباره دخالت اسرائیل در انتخاب رئیسجمهور آمریکا را کارگردانی میکند. در خبر آمده بود که این فیلمساز مشهور بینالمللی با پیشنهاد شرکت تهیه و توزیع فیلمهای سینمایی مصر برای تهیه فیلمی بر اساس رمان «عملیات هبرون» نوشته مأمور سابق سیا، موافقت کرده است. رویترز منبع این خبر را دکتر صلاح حَسَبُ النبی، مدیرعامل شرکت تهیه و توزیع فیلمهای مصری اعلام کرده است. از قرار معلوم میخواستند نام فیلم با نام رمان یکی باشد.
بسیاری از روزنامههای عربی خبر مذکور را منتشر کرده برخی حتی افزودند که شروع پروژه بعد از تصمیم شرکت برای به تعویق انداختن پروژه یک فیلم بینالمللی مصری درباره تمدن عربی در اندس به خاطر هزینههای سنگینش انجام شد. از آن گذشته، «صلاح حَسَبُ النبی» اعلام کرد که با مصطفی عقاد کارگردان پرآوازه بینالمللی برای تولید فیلم عملیات هبرون برای مخاطبان جهانی در تماس بوده است. عملیات هبرون، رمانی به قلم اریک جُردن، مأمور سابق سیا، در خاورمیانه و محوریت آن حول موضوع نفوذ سازمان جاسوسی اسرائیل، موساد، در انتخاب رئیسجمهورهای آمریکا و نسبت دادن ترورهای سیاسی خود به عربها میچرخد.
عقاد از این شایعه بهشدت تعجب کرده بود: «من اصلاً یاد ندارم کسی چنین پیشنهادی به من داده باشد.»
کشیش کابوچی
بعد از کمی تردید به طرح مسأله فیلم «کشیش کابوچی» میپردازم. اما این مرتبه، عقاد به جریان پروژه آشناست.
او به من گفت که «ممدوح اللیثی» رئیس بخش سینمایی شرکت تولیدات رسانهای مصر، عملاً با او تماس گرفت و ایده فیلم را به او عرضه کرد. عقاد از پروژه استقبال کرد زیرا چارچوب فیلم بر اساس نمایش واقعیات قضیه فلسطین به دنیا بنا شده بود. در این قصه، از زاویه جدیدی به مصیبت فلسطینیان نزدیک میشوند: یعنی از زاویه منازعه صهیونیستها با عربهای مسلمان یا مسیحی و نه از زاویه صهیونیستها و مسلمانان. این دیدگاه درک غرب از مسأله فلسطین را تحت تأثیر قرار میداد.
از نظر عقاد، این فیلم توانست با ارائه تصویر مصائب فلسطینیان از دریچه نگاه یک روحانی اروپایی که حق مردم فلسطین برای زندگی و دفاع از خویش را به رسمیّت میشناسد مخاطب غربی را قویّاً متحول کند. رژیم سفّاک صهیونیستی را به خاطر حملاتش علیه مردمی بیسلاح محکوم میکرد. عقاد به من گفت که بارها به حنّان اشراوی توصیه کرده بود که هنگام سخنرانی در مجامع بینالمللی حتماً صلیب به گردن بیندازد تا تأکید شود که مسأله فلسطین تنها یک درگیری صهیونیستی با مسلمانان نیست.
کشیش کابوچی سالیان درازی در سرزمینهای اشغالی فلسطین زندگی کرده و هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشته است تا اینکه روزی در سالهای دهه ۱۹۷۰ کودکی زخمی به نام علی در حین فرار از دست نیروهای اسرائیلی به صومعه او پناه میآورد.
در آن زمان در روزنامهها چاپ شده بود که عمر شریف نقش کشیش کابوچی را بازی میکند؛ اما بعد چه شد؟ عقاد پاسخ میدهد: «به عقیده من چنین فیلمی با استفاده از ستارگان شناختهشده انگلیسیزبان به بهترین نحوی مخاطب غربی را جذب میکرد. در مورد استفاده از عمر شریف هم ایرادی نداشت چون او بازیگر توانایی است. اگر از بازیگران بومی استفاده میکردیم نتیجه مطلوبی عایدمان نمیشد، چون تأییدش فقط محدود به جهان عرب میشد. تنها در صورت هنرنمایی بازیگران غربی به نتیجه دلخواه میرسیدیم.»
ممدوح اللیثی از تأمین بودجه لازم برای پروژه مورد نظر عقاد اظهار ناتوانی کرد و بنابراین مذاکرات خاتمه یافت.
عبدالناصر
علاوه بر «عملیات هبرون» و «کشیش کابوچی»، چند ده یا حتی چند صد پروژه دیگر در روزنامهها به عقاد چسبانده شد. برخی از آنها راجع به زندگی و سرگذشت رئیسجمهورها یا پادشاهان قبلی و فعلی عرب بودند. از عقاد درباره صحّت این گزارشها پرسیدم. او پاسخ داد که در تاریخ دوران معاصر غیر از عبدالناصر، رهبر افتخارآفرین دیگری در جهان عرب که مانند او به تاریخ عزت و افتخار بخشیده باشد سراغ ندارد. عقاد پس از چند ثانیه سکوت افزود: «هرگز سخنرانیاش را درباره کشتی مصری کلئوپاترا که در دوران جنگ فرسایشی به نیویورک رسیده بود و کارگران بندری آمریکا تحت فشار صهیونیستها از تخلیه بار آن خودداری میکردند را فراموش نمیکنم. واکنش عبدالناصر سخنرانیای خطاب به کارگران بنادر عربی از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس بود که از آنها خواست از تخیله بار کشتیهای آمریکایی در بنادر عربی خودداری ورزند.
کارگران عرب از خواسته عبدالناصر پیروی کردند تا اینکه ارتش آمریکا بلافاصله کشتی کلئوپاترا را تخلیه کرد. این واقعه باعث شد تمام اعراب ساکن در آمریکا از نژاد خود و تعلق داشتن به جهان عربی که مرد قدرتمندی همچون عبدالناصر را در خود جای داده بود احساس افتخار کنند.»
عقاد تولید یک فیلم مستند چهار ساعته درباره زندگی عبدالناصر به زبان انگلیسی را که از زبان محمد حسنین هیکل روایت میشود یادآوری میکند. این فیلم در آمریکا اکران نشد چون ماجرای انفجار سینمای لاوُن در قاهره به دست یهودیان، معروف به «رسوایی لاوُن» و غرق کشتی آمریکایی «لیبرتی» در مدیترانه توسط اسرائیلیها را نمایش میداد.
عقاد نسخه عربی هفت ساعتهای از همان فیلم تهیه کرد اما حتی یک شبکه عربی به دلایلی که او نمیداند حاضر نشد آن را پخش کند.
با توجه به احتمال ساخت مستندهایی درباره سایر رهبران عربی، عقاد با خنده میگوید: «از خدا میخواهم فرصتی به من بدهد تا زندگی آنها را همان گونه که در واقعیت بودهاند و هستند نمایش دهم، و فکر میکنم هیچ کدامشان از این از خوششان نیاید.»
داستان محمد رسول الله (ص)
«کارگردان در اینجا با کارگردان در جای دیگر فرقی ندارد. همه مثل هم هستند. خلاقیّت، خلاقیّت است. خلاقیّت در چارچوب سینمای بهاصطلاح «بینالمللی» محصور نشده؛ خلاقیّت به نوبه خود یک زبان بینالمللی است.»
عقاد این حرفها را از سر تواضع نمیگفت بلکه اعتقاد راسخ اوست که سینمای غربی و بینالمللی از نظر ظرفیت خلاقیتهای فردی به هیچ وجه بر سینمای جهان عرب برتری ندارد. آنها صرفاً از نظر تجهیزات و پشتیبانیهای اقتصادی و ساز و کارهای فیلمسازی، پیشرفته هستند. او به عبدالله غیث، بازیگری مصری ایفاکننده نقش حمزه (س) در فیلم محمد رسول الله (ص) اشاره کرده و معتقد است هنرنمایی او به مراتب عالیتر از آنتونی کوئین در نسخه انگلیسی آن بود.
فیلم محمد رسول الله (ص) به رغم موفقیت درخشان بینالمللیاش در مصر و سوریه ممنوع شدهاند. اما، من هر چه پرونده سانسور فیلم را ورق زدم بیشتر تعجب میکردم که نه الازهر و نه هیچ جای دیگر اعتراضی به فیلم وارد نکرده بودند و حتی جمعی از علمای الازهر فیلمنامه را تأیید کرده بودند.
عقاد نیز این موضوع را تأیید میکند. او میگوید: «زمانی که شیخ محمد متولی الشراوی فیلم را تماشا میکرد من کنار او بودم. من برای نوشتن فیلمنامه محمد رسول الله (ص)، هری کیگاف را یک سال از هالیوود به هتل هیلتون نیل قاهره آوردم و از او خواستم با همکاری عبدالحمید جُدّ السَحَر، توفیق الحیکم، احمد چلابی، و دکتر عبدالمنعم النمیر و دکتر البیصار از الازهر فیلمنامه را بنویسند. بنابراین ممنوعیت پخش این فیلم در مصر و سوریه برایم معمای حلنشدهای است. بیست و هشت سال پیش، از این ممنوعیت به دادگاه شکایت کردم که هنوز در دست بررسی است!! عقاد میافزاید: «آنچه که این معما را پیچیدهتر میکند چندین شبکه عربی فیلم را بدون کسب اجازه از من یا اطلاع از رفع ممنوعیت پخش کردند.»
اصل ماجرا سودجویی است
شهرت عقاد علاوه بر ساخت فیلمهای اسلامی به این دلیل است که فیلمهای پرفروشی نیز برای هالیوود ساخته است. در اکثر این فیلمها نام عقاد ذکر نشده، مانند مجموعه هالوین که در هشت قسمت دنبالهدار ساخته شدهاند. عقاد در اندیشه به مخاطبین گستردهای که چنین فیلمهایی را خوب جذب میکنند یادآور میشود که کارگردانـ تهیهکننده در هالیوود پیش از ساخت فیلم باید دو سؤال را به خود پاسخ دهد:
مخاطبش کیست و میخواهد چه بگوید؟
او میافزاید: «سینما در وهله اول سرگرمکننده است، اما کارگردانِ خوب از عنصر یا ابزار سرگرمی برای انتقال اندیشههایش بهره میگیرد و ذوق و زیرکی هنری نویسنده و فیلمنامهنویس همین جا آشکار میشود. جوهره هر اثر هنری ایجاد یک مجرای ارتباطی با مخاطب و کسب سود کافی برای ساخت فیلم بعدی است. متأسفانه، برخی بر این باورند که موفقیت و سودجویی مایه ننگ و یک جنایت است.»
عقاد بر این باور است که موفقیت یک فیلم در گرو مخاطب و سود حاصل از آن است. این لزوماً مستلزم تنزل سطح ارزشی کار نیست، اما به هر حال مجبوریم به سطح مخاطب هر چقدر هم پایین باشد نزدیک شویم و سپس با ظرافت بکوشیم سلیقهاش را ارتقاء دهیم. این امر با غرور و تفرعن، پنهانکاری یا کاربرد زبان مغلق سینمایی دستیافتنی نیست.
جایزه اسکار، کان، نشانها و القاب به معنای موفقیت یک فیلم در سالنهای نمایش نیست. اگر شاهکاری سینمایی بسازید اما مخاطب را جذب نکنید زحماتتان بر باد رفته است. ما که در عالم سینما اهل فن هستیم خودمان را رابطه اندیشه، هنر و مخاطب میدانیم. اگر بتوانیم اندیشه و هنر را به کار بگیریم و واکنشی در مخاطب ایجاد کنیم موفق شدهایم: مردم را بگریانیم، بخندانیم، برنجانیم، و بترسانیم.
از آن گذشته، دستگاههای سرگرمکننده خانگی بر سینما و تئاتر تأثیر منفی گذاشتهاند؛ مردم در خانه مقابل صفحه شیشهای بزرگ مینشینند، سیگار میکشند، میخورند و مینوشند. از طرفی اکثر سینماروهای آمریکا و دیگر نقاط دنیا را جوانان تشکیل میدهند؛ هشتاد درصد کل مخاطبان علایق خود راـ سکس، وحشت و عشقـ به صنعت سینما تحمیل میکنند.
:::