تزکیه مهمترین تاکید امام در آموزش و پرورش بود
امام صحبتهای بسیاری با معملین داشت که در صحیفه میتوان آنها را یافت. اما در رأس همه اینها همواره تاکید میکردند؛ تزکیه، تزکیه! یعنی معلمین همواره باید خود را تزکیه کنند تا تاثیرگذار باشند. ایشان مکرر توصیه میکردند که توجه کنید دانشآموزی که امروز در دبستان یا بالاتر است ممکن است روزی مقدرات این مملکت را در دست بگیرد و اگر خوب تربیت نشده باشد، قدرت برای او مضر است.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، مصوب آذرماه ۹۰، حاصل ۱۵ جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در دولت دهم است. نتیجه برخی بخشهای روبنایی این سند در نظام آموزش و پرورش، مانند تغییر نظام ۳-۳-۵ به ۶-۶ برای مردم ملموس بوده و برخی دیگر از نتایج زیربنایی آن کمتر دیده شده است. برای اطلاع از چند و چون محورهای اصلی این سند با مشاورعالی سرپرست کنونی وزارت آموزش و پرورش، دکتر سید کاظم اکرمی به گفت و گو نشسته است. دکتر اکرمی سوابق اجرایی زیادی در ارتباط با فضای آموزش و پرورش داشته است که از جمله آنها میتوان به مدیریت کل آموزش و پرورش استان همدان، ریاست دانشگاه تربیت معلم و اداره وزارت آموزش و پرورش در دولت مهندس موسوی اشاره کرد. از دیگر مسئولیتهای وی نیز میتوان نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی و نمایندگی دوره اول مجلس شورای اسلامی از جانب مردم استان همدان را نام برد.
لطفا برای شروع در مورد اهداف زیربنایی سند تحول در چشم انداز ۱۴۰۴ و لزوم آن توضیح بفرمایید. قرار است چه تحولی در خروجیهای آموزش و پرورش شاهد باشیم که این دگرگونیهای ساختاری به آن برسد؟
نتایج زیربنایی سند تحول بنیادین، پرورش انسان هایی است که هرچه بیشتر اهداف این سند را در عمل تحقق ببخشند. البته این نتایج به سرعت حاصل نمیشوند. اضافه کنم که نتایج اعمال این سند باید از گزینش معلم شروع شود. هر فرد با سواد و دانشمندی الزاما معلم خوبی نخواهد شد. افراد را باید با توجه به شخصیت اخلاقی، عشق و علاقه به انسان و دانش از دوره متوسطه مورد توجه قرار داد و پس از گزینش، آنها را به دست استادان دانشمند، اخلاقی و آگاه به فرهنگ ایرانی و اسلامی سپرد تا آموزش ببینند. آموزش هنر معلمی فقط به تدریس درس، روش تدریس و تربیت معلم حاصل نمیشود. دانشجوی تربیت معلم باید کلاس برود، کلاسداری را تجربه کند، کار معلم کلاس را گزارش دهد، گزارش او مورد نقد قرار گیرد، سپس طرح درس بنویسد و عملا زیر نظر استاد تربیت معلم (دانشگاه فرهنگیان امروز) پخته شود و بعد خود او معلم شود. اگر همه معلمین ما تربیت شده و خود با استدلال و آگاهی، برتری این سند تحول را بپذیرند (البته حتما ممکن است انتقاداتی هم به آن داشته باشند) میتوانند نتایج زیربنایی سند مذکور را تحقق بخشند. خلاصه نتایج زیربنایی یعنی همین اهداف سند حاصل شود؛ با تغییرات شکلی به نظام ۶ و ۶ و غیره چیزی حاصل نمیشود. کاری که سال گذشته انجام شد، یک تغییر ظاهری و ساختاری است.
یعنی اصل کار سرمایهگذاری روی معلم است؟
بله، اصل کار تربیت معلمی است که با هنر معلمی بتواند نسل جوان ما را طبق نیازهای عصر حاضر بار بیاورد. ما در این زمینه مشکلات فراوانی داریم. من در حواشی این سند نوشتهام که ما ۳۰ سال است کتابها را عوض کردهایم، بخشنامهها را عوض کردهایم، چه در شورای انقلاب فرهنگی، چه در مجلس و چه در شورای عالی آموزش و پرورش سعی شد که مدیران مدارس، مناطق و مدیران کل از افراد متعهد و انقلابی باشند. اما چرا آنچه امام راحل از ما میخواست محقق نشد؟ نظر من این است که سه دسته از عوامل در کل مطرح است: داخل آموزش و پرورش، داخل جامعه و بیرون از جامعه.
بیرون از جامعه یعنی عواملی در کشورهای دیگر؟
بله. من معتقدم آنچه که رسانههای بیگانه علیه انقلاب اسلامی پخش میکنند در دوری جوانان ما از آنچه ما به آن تمایل داریم، موثرند. اندازه این تاثیر را نمیدانم اما قطعا موثر است. جدای از این در نظام و جامعه خود هم مشکل داریم. پیامبر ما میفرمایند اول تربیت و بعد مدیریت و سیاست. این روایتی است که در اصول کافی هم آمده است اما ما دقیقا برعکس آن عمل میکنیم. بسیاری از مسئولان ما از تربیت بالای اسلامی برخوردار نبوده و شاید الان هم نباشند. این اتفاق به خصوص در دوران اخیر و البته نه درمورد همه، زیاد دیده میشد. در داخل آموزش و پرورش هم ایراداتی هست که در راس آنها رفیق بازیها و رابطه گراییهای سالهای اخیر است. درمورد برنامه ۶ و۶ هرچه متخصصان به ایشان گفتند عجله نکن و بگذار بررسی شود و مقدمات آن فراهم شود. به من گفتند در عرض سه ماه کتاب تهیه کنم و هرچه من گفتم سه ماه فرصت کمی است گفتند باید در همین سه ماه کتاب تهیه شود. همه این عوامل سه گانه باعث می شود این سند و اهداف آن محقق نشود.
آقای دکتر شما در زمان مهندس موسوی مسئولیت اداره وزارت آموزش و پرورش را برعهده داشتید، اما در این چند سال اخیر فعالیت اصلی شما در یکی از موسسات آموزش عالی بود. آیا این مدت هم ارتباطی با آموزش و پرورش داشتهاید؟
این مدت ارتباط خاصی نداشتم. یعنی نه دوستان از من مشورتی خواستند و نه من ارتباطی داشتم، مگر از طریق ستاد انقلاب فرهنگی که من در این چند سال عضو کمیسیون آموزش و پروش آن بودم و آقای دکتر فانی هم ریاست آن را برعهده داشتند.
قبل از این هشت سال هم ارتباطی نداشتید؟ این سوال را از دو جهت میپرسم: یکی اینکه تغییرات اساسی و خاصی را در سازمان آموزش و پرورش شاهد بودهاید؟
قبل از این در زمان آقای مظفر مسئول بخش تحقیقات آموزش و پرورش بودم و پس از آن به دانشگاه رفتم و ارتباط چندانی با آموزش و پرورش نداشتم. البته در زمان آقای خاتمی من عضو شورای عالی آموزش و پرورش بودم اما ارتباطم به گونهای نبود که در جریان مسائل اجرایی آموزش و پرورش قرار گیرم. به نظر من تغییرات عمدهای جز افزایش حقوق در این سالها نداشتیم. در دوران آقای هاشمی، خاتمی و احمدینژاد به حقوق معلمین اضافه شد اما با توجه به تورم شدیدی که آقای احمدی نژاد بر مردم تحمیل کرد این افزایش حقوق هم عملا کاربردی نداشته است. اضافه بر این باید به وضعیت اجتماعی نامطلوب معلمین به ویژه در چهارسال اخیر هم اشاره کرد که تا ایرادی به بخشنامه یا دستوری میگیرند آنها را میخواهند و با آنها برخورد میشود.
بخش دوم سوال من به بخش آخر سخن شما ربط دارد. آیا مستقیما خبر دارید معضل اصلی فرهنگیان و معلمین چیست؟
معضل اصلی معلمین در وهله اول معضل معیشتی است. آنها همیشه خود را به ویژه با کارمندان بانک مقایسه میکنند که یک لیسانس آموزش و پرورش فلان قدر حقوق میگیرد اما همین لیسانس در بانک به طور محسوس بیشتر حقوق میگیرد. قانونی در زمان رضاخان تصویب شد که هر شخصی وارد آموزش و پرورش میشود از لحاظ پایه حقوقی از سایر نهادها بیشتر اخذ کند. این قانون در زمان هویدا لغو شد و به آموزش و پرورش بیاهمیتی شد. امیدوارم ما در دوره آقای روحانی بتوانیم این قانون را به نحوی اصلاح شده دوباره در مجلس احیا کنیم.
جدای از معیشت، یکی از مسائل مهم دیگر فرهنگیان همان شأن اجتماعی است که آنها از ابعاد مختلف به فقدان آن معترضاند.
بله. این دقیقا حرفی است که من در ادامه مسئله معیشتی میخواستم مطرح کنم. نکته دوم درکنار مسئله معیشتی، تکریم شأن معلم است. درخواست معلمین این است که این اندازه تمرکز گرایی نباشد. وقتی فردی را بدون تجربه، مدیر مدرسهای میکنند که در همان مدرسه معلمی با ۱۵ سال سابقه تدریس و فعالیت وجود دارد، معلمین از این اتفاقات رنج میبرند. تلاش ما این است که برای مثال در مورد این موضوع طرحی تهیه کنیم که هم نگاه وزارتخانه در انتخاب مدیر موثر باشد و هم نظر معلمین. یعنی معلمین باید بتوانند نظر دهند که فلان افراد با فلان معیارهای وزارتخانهها باید انتخاب شود. البته معلمین در نگاه مردم، طبق تحقیقات ما از احترام زیادی برخوردارند اما این کافی نیست و وزارتخانه هم باید از این پتانسیلها استفاده کند تا معلمین با خلاقیت و اصول، فرزندان ما را پرورش دهند. این امر بخصوص این اواخر از بین رفته بود، زیرا مدام معلمین برای هرکار خود اجضار میشدند و باید توضیح میدادند.
در نگاه اجمالی که من به سند انداختم نکته جالبی را دیدم. صرفا در بند اول فصل پنجم حدودا ۵۰ صفت برای دانش آموزی که باید در آموزش و پرورش تربیت شود،برشمرده شده است. این صفات در فصل چهارم به ۸۰ صفت هم میرسد! سوال اصلی من این است که آیا واقعا نظام آموزش و پرورش باید متکفل پرورش یک انسان کامل باشد؟ جدا از اینکه این کار شدنی است یا خیر آیا آموزش و پرورش باید همه خلأهای یک نوجوان را پر کند؟ صفاتی مثل کارآمد، انقلابی، منتظر، مشارکت جو، حق شناس، متعهد، آزاد اندیش و دهها صفت دیگر همزمان باید در همین نظام و همگی با هم در یک فرد جمع شود؟
البته فلسفههای مختلف تربیتی وجود دارد و ما هم فلسفه خود را داریم. در فلسفههای متعارف نظام آموزش و پرورش غربی و امریکایی، هدف پرورش فردی است که یک شهروند خوب باشد و به تعبیر خودشان زندگی خوب داشته باشد. البته وقتی این زندگی خوب را باز کنیم، به مقررات و رسوم اجتماعی و در کل فرهنگ مناسب اجتماعی است. این هدف را هم اگر باز کنید اوصاف زیادی را برای آن میشمارند، اما ما علاوه بر این اهداف میخواهیم یک انسان مومن و معتقد را پرورش دهیم. امام برای این اهداف آمد، و شهدا برای این اهداف جان خود را از دست دادند و بنده و امثال بنده هم برای این زندان رفتیم و کتک خوردیم. من به گروههایی که این مدت با آنها صحبت میکردیم این را میگفتم که اصلاح طلبی و اصولگرایی به جای خود، اما ما در سطح مدیر کل، فردی را نمی خواهیم که فقط دانشمند باشد، بلکه ما مدیر کلی را میخواهیم که جدای از تحصیلات عالیه و تخصص، در عین حال، آرام، متدین و متخلق به اخلاق اسلامی و با رفتار خود؛ دانش آموزان را به اسلام و انقلاب جذب کند. اما اینکه در عمل این ۵۰ صفت تا چه اندازه محقق میشود بستگی به تربیت معلم و کار درست معلمهایمان دارد.
یعنی به هرحال شما توان تحقق همه این اوصاف را در کارویژه آموزش و پرورش میبینید.
بله، شما مجلس دوره اول را ببینید. من در آن مجلس نماینده بودم و بسیاری از رجال فعلی آنجا بودند و بسیاری از آنان همین اوصافی که در سند آمده را به عینه در خود داشتند. دروغ در کارشان نبود، دنبال پول و مال و عنوان نبودند و هم به لحاظ اعتقادی، هم به لحاظ اخلاق و هم به لحاظ اجتماعی واقعا آمده بودند خدمت کنند. در دوره آقای مهندس موسوی اکثریت وزرا، آنهایی که من می دیدم هیچ کدام دنبال نام و مال نبودند. همه درست کردار، ساده، و واقعا مردمی بودند و مردم از آنها راضی بودند. اینها ممکن است، البته نمیگویم صد در صد اما بهرحال آنها واقعا افراد نمونهای بودند و از اتفاقاتی که اخیرا افتاد در آنها خبری نبود. بخشی از تربیت آنها هم به معلمان نمونه قبل از انقلاب متعلق است. البته آن خانمی که گفته این شهدا و افراد صدر انقلاب را ما تربیت کردیم اما شما چه تربیت کردید باید بداند که اینها در وهله اول تریب شده آقای طالقانی و مطهری بودند و بعد از آن هم تربیت مدرسههایی مثل علوی بودهاند. پس معلمان خوب آن روزگار چه در تهران و چه در شهرستانها آدمهایی تربیت کردند که آن روز دورانساز شدند. برای مثال من از جناب آقای مهندس موسوی یک کلمه خلاف دین، اخلاق و ادب ندیدم و نشنیدم. پس اینها ممکن است اما به شرطی که غالب معلمین ما نه مطهری یا طالقانی اما حداقل طالقانی کوچکی باشند، مطهریهای کوچکی باشند و اخلاق آنها را داشته باشند. یک نمونه خاطره بگویم؛ علامه جعفری در دوره دکتری استاد من در دانشگاه تربیت معلم بود. این دانشگاه حدودا بیست و چند سال پیش یک چک ۷۰ هزار تومانی داد که من به ایشان بدهم، وقتی خواستم این چک را به ایشان بدهم با ناراحتی گفت تو کی تا به حال دیدهای من برای تدریس از کسی پول بگیرم؟ یکی برای ایشان در تجریش خانهای تهیه کرده بود و ایشان گفته بود من از وسط شهر و از میان توده مردم بالاتر نمیآیم. شهید بهشتی پس از انقلاب گفته بود که انقلاب ما مردمی است و لذا از قلهک به وسط شهر نقل مکان کرد که متاسفانه دست جنایتکاران منافق اجازه نداد حتی یک شب هم در آن خانه زندگی کند. اینها را اسلام در روزگار خود ما تربیت کرده و ما آنها را دیدهایم.
در دورانی که شما با آموزش و پرورش کار میکردید چه نظر و نگاهی از امام به آموزش و پرورش میدیدید که الان در ذهن شما نقش بسته باشد؟
البته، امام صحبتهای بسیاری با معملین داشت که در صحیفه میتوان آنها را یافت. اما در رأس همه اینها همواره تاکید میکردند؛ تزکیه، تزکیه! یعنی معلمین همواره باید خود را تزکیه کنند تا تاثیرگذار باشند. ایشان مکرر توصیه میکردند که توجه کنید دانشآموزی که امروز در دبستان یا بالاتر است ممکن است روزی مقدرات این مملکت را در دست بگیرد و اگر خوب تربیت نشده باشد، قدرت برای او مضر است. خود من در همان دوران که در دفتر امام بودم این نکات را جمع آوری کردم و در مورد فلسفه تربیتی امام هم سخنرانی کردم که چاپ شده است.
الان آموزش و پرورش چه از لحاظ نیروی انسانی و چه ابزار تدریس به این مرحله رسیده است؟ یعنی میتوان با این ابزار و روش در دانش آموز، تفکر خلاق، انتقادی و روحیه مشارکت جو و انسان نوآور و کارآفرین دید؟
نمیتوان گفت اکنون موقعیت خوبی در این زمینه داریم. الان مصوبات و بخشنامه ها در همین راستا هستند اما بخش عمده، انسانها هستند. یعنی معلمین، مدیران مدرسه و همه مسئولان آموزش و پرورش. یعنی اگر آقای دکتر فانی، خود انسانی درستکار، صادق و شایسته باشد و همه مدیران ارشد او همین ویژگی را داشته باشند، خود به خود اثر اصلاحگر خود را میگذراند و نیازی به کتاب نوشتن و کارهای صوری نیست. باید شایسته سالاری در آموزش و پرورش کاملا احیا شود و آنها هم با مردم بر اساس قانون و ضوابط برخورد کنند و گروهگرایی و باند بازی کاملا از بین برود.
در مورد روشهای آموزشی چطور؟
در این مورد هم همینطور. ما معلمین، نوعا در مدرسه و دانشگاه گویندهایم و دانش آموز شنونده صرف. این روشها کارایی چندانی ندارند و روشهای پژوهشمحور باید جای این روشها را بگیرد. استفاده از تکنولوژی آموزشی باید بسیاری از خلأهای ما را پر کند. پژوهشمحوری اگر مطرح شود، دانشآموز خودبه خود به حقایقی میرسد که خود او آنها را قبول دارد. ما امروز فقط سعی می کنیم از بیرون دانش آموز را هدایت کنیم اما باید روش به گونهای باشد که دانش آموز از درون به سمت اصلاح متمایل شود و این هم به تربیت معلمین با مهارت احتیاج دارد. البته روش مسئلهمحوری جان دیوئی هم، هرچند ایرادات زیادی به آن گرفتهاند روش خوبی است، اما پژوهشمحوری کارآمدتر است.
منبع: جماران
:::::