آقای وزیر اطلاعات، به خودت بیا!
مُردیم از افسردگی و بیانگیزگی. لااقل چند تا از فتنهگران را آزاد کنند تا سر بزنگاه دستگیرشان کنیم. یک دادگاهی برگزار شود و 20:30 هم گزارش افشاگرانه پخش کند. آقای وزیر اطلاعات، چرا اینقدر انفعال؟ به خودت بیا! مثلا همین حجاریان. چه معنی دارد که گفته «تدلیس»؟ حالا من معنی «تد» اولش را نمیدانم اما آن «لیس»ِ آخرش به جان خودم فحش است. کمِ کم ده دقیقه اعتراف تلویزیونی کفاره دارد، آن هم گفتگوی ویژه خبری جلوی یک مجری کریهالمنظر مرد.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – محمد ملاعبدالوهاب: مینویسند چرا نمینویسی. خواستیم بنویسیم، نگذاشتند. بعد هم که مملکت یک هو آرام شد به نحوی که آدم دلش میگیرد. اصلا سابقه نداشته که مملکت آنقدر رکود و رخوت باشد. به جز چند نماینده فعال مجلس که کارت هدیه آنچنانی میگیرند و استعفای اینچینی میدهند، که میفرماید:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ آن چیز که سیری نپذیرد هوس ماست
یادش به خیر. زمان برادر خاتمی، هر ۹ روز، ۱ بحران برایش درست کردند. دوران برادر احمدی هم که هر ۱ روز، ۹ بحران درست میشد. واقعا مملکت همهاش فراگرد و تحول و تضاد بود. «مارکس درون» آدم، حال میکرد و به «هگل درون» سلام میرساند. حالا افتادهایم به فاز ثبات و آرامش. «کانت درون» هم ارضا نمیشود چه برسد به «پوپر درون».
آخر این چه مملکتی است؟ نه خبری از مشایی هست، نه رحیمی، نه برادر احمدینژاد که دُر و گوهر بگویند و مطبوعات را بترکانند. چرا رئیس سازمان میراث فرهنگی برخلاف آقای مشایی متوجه نقش عظیم دستشویی ها در توسعه گردشگری نیست و چرا برای کارهای فرهنگی در مجالس حرکات موزون کشور دوست و همسایهمان ترکیه، شرکت نمیکند؟ چرا معاون اول دولت مثل برادر رحیمی با فساد مبارزه نمیکند؟ چرا وقتی ارز به اندازه کافی ارزان نشد، یقه باند جمشید بسمل را نگرفتند؟ و هزاران چرای دیگر.
و اما بعد. با سلام و درود بر برادر حسین شریعتمداری، اهالی محترم کیهان و شعبات آن در تل آویو، خدا پدر مادر سعید مرتضوی را ببخشد و بیامرزد که همچنان مملکت را زنده و پویا نگه داشته. برادران پایداری هم آنچنان که باید فعال نیستند. بالاخره این همه حجتالاسلام اصولگرا داریم، «حجت درون» شان خواب رفته یا «اصول درون»؟ چه معنی دارد که روانبخش، سعیدی، ذوالنور و برادران طائب همزمان سکوت کردهاند؟ «رجا»ی واثق داریم که سکوت هر مسلمان، خیانت است به ایران.
از آن طرف اصلاحطلبان خائن وطنفروش هم که ساکت شدهاند. خانم نعیمه اشراقی که صفحه فیسبوکش را بست و زهرا اشراقی هم که دیگر عکسهای آنچنانی نگرفت. خاتمی هم که نرفت فرودگاه تا سربازان گمنام و افسران بینام فرودگاه را محاصره کنند و کت بسته بگیرندش که نرود بالای سر میت مادیگا با دختر ایتالیایی دست بدهد و با جورج سوروسِ یهودیِ صهیونیستِ ماسونریِ انقلاب رنگی پخش کن، عکس یادگاری بگیرد. پس به چه فحش بدهیم و یقه که را بگیریم؟ مُردیم از افسردگی و بیانگیزگی. لااقل چند تا از فتنهگران را آزاد کنند تا سر بزنگاه دستگیرشان کنیم. یک دادگاهی برگزار شود و ۲۰:۳۰ هم گزارش افشاگرانه پخش کند. آقای وزیر اطلاعات، چرا اینقدر انفعال؟ به خودت بیا!
مثلا همین حجاریان. چه معنی دارد که گفته «تدلیس»؟ حالا من معنی «تد» اولش را نمیدانم اما آن «لیس»ِ آخرش به جان خودم فحش است. کمِ کم ده دقیقه اعتراف تلویزیونی کفاره دارد، آن هم گفتگوی ویژه خبری جلوی یک مجری کریهالمنظر مرد. حتی میشود باشگاه خبرنگاران یک مستند بسازد و آن را به نوریزاده و نوریزاد ربط بدهد. آخر مگر میشود این همه اصلاحطلب خائن در مملکت باشند و فتنه نکنند؟ شما حجاریان را ببرید زندان، من قول تضمینی میدهم که بنده خدا چون مریض است، سه سوته اعتراف میکند. یکی را هم ببرید تا نقش مترجم را ایفا کند. یک وقت دیدید حرفهایی زد که بعدها پرده از فتنههای پنهانشان برداشت. ما که نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم تا وقتی که کار از کار بگذرد. میشود؟ میتوانیم؟!
القصه. ما هم مثل همه آحاد امت و افراد ملت، منتظریم کسی گاف بدهد تا «گاف دان» ما ارضاء و «طنزدان» مان، آنها را به زیور طبع طنز بیاراید و شاخه گلی شود مر دوستان را تا بوی گل چنانشان مست کند که دامن از دست رود. ما نیز منتظریم، لکن از قدیم گفتهاند: الانتظار اشد من الزّنا.
:::::
ممنون! خیلی باحال بود.