۰۸:۲۱ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۹ هادی زینلی:

دانشگاه سیاسی، دانشجوی سیاسی

به اقرار بندهای دست نخورده قانون اساسی و سابقه احزاب مختلف در کشور، مدت هاست که طبقه سیاسی کشور ما، از مردم فاصله گرفته اند. پس این احزاب اصالتی برای ما ندارند. پرچم حزب و گروهی خاص را در دانشگاه بلند کردن، خیانتی است به دانشجویان! فرقی هم ندارد که این پرچم، برای اصول گرا باشد یا اصلاح طلب. تبلیغات جبهه پایداری باشد یا جبهه مشارکت!

00310304-610x250مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – هادی زینلی: در کشور ما، واژه سیاست، امروزه تغییر معنایی یافته است. دلیل این تغییر معنایی در فضای عمومی جامعه، به دلیل انحراف فضای سیاسی جامعه از اصل و آرمان های انقلابی کشور ماست. در نظر بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی کشورمان، پیوستگی جدایی ناپذیری بین دین و سیاست وجود دارد. حال سوالی پیش می آید که اگر قرار باشد سیاست دینی که مد نظر امام خمینی بود، ضامن وضعیت فعلی باشد، پس یا این دین مشکل دارد، یا نظریه امام، یا هر دو! ولی اگر نگاهی پژوهشی به نظرات امام حول پیوستگی دین و سیاست بیندازیم، در می یابیم که ایشان، برای تحقق حکومت دینی و ضمانت اجرایی آن نیز برنامه ای دارند. البته امروزه به نفع بسیاری از مسئولین سیاسی کشور ماست که سیاست ما دینی نشود، بلکه صرفا پوششی از دین باشد. چون در سیاسیت دینی عنصر امر به معروف و نهی از منکر، یک عامل قوی در نظارت و مبارزه با فساد در طبقه حاکمیت است، که این آموزه دینی و ملزماتش حیات فعلی بسیاری از سیاسیون کشور ما را تهدید می کند. اگر نگاهی گذرا به وضع فساد در کشور بیندازید، متوجه ریشه های قطور و عمیق آن خواهید شد که همه این ها به واسطه دور شدن از دستوراتی است که اسلام در حوزه نظارت سیاسی مردم بر عملکرد مسئولین پیشنهاد داده است. از طرفی پوشش دینی به سیاست های غلط کشور، اگر برای ملت نان نداشته باشد، برای بسیاری از مسئولین و مرتبطین با آنان زندگی رنگارنگی به ارمغان آورده است. پس خیلی دور نیست عده ای که هم اکنون از قدرت سیاسی و اقتصادی بالایی در کشور برخوردارند، برای استمرار وضع خوبشان، نخواهند که سیاست جامعه در زیر سایه کامل قوانین اسلامی حرکت کند.

سیاست، مجموعه تدابیر و اقدامات برای مدیریت جامعه است. هدف جوامع در دیدی کلی و عمومی، تحقق حقوق فردی، اجتماعی افراد یک جامعه است. مسئله سیاسی بودن دانشجو، چالشی است که امروزه نیاز به بازتعریف دارد. دانشجو باید یک عنصر تاثیر گذار بر تدابیر و اقداماتی باشد که مستقیما زندگی دانشجویی او را متاثر می کند. چون قوانین کشور ما قرآن؛ و مجریان آن معصوم نیستند، لذا، هر دوی آن ها می توانند محل نقد باشند. هدف و معنای نقد در این حوزه هم بهانه گیری بی مورد نیست، بلکه بیان نقاط ضعف در قوانین یا اجرای قانون است پس نقد وسیله ای است برای موفقیت بیشتر همه. هم زندگی دانشجو منتقد که متاثر از عمل ناصواب، آسیب دیده است و هم عمل مجری و مسئول که هدفش خیر رسانی به دانشجو بوده ولی به دلیل ضعف هایی به شر رسانی منجر شده است. این نقد سرچشمه برکت دنیوی و اخروی است. پس دانشجو باید نسبت به وقایع اطرافش حساس و دقیق باشد. و اوست که باید چرخه ی اصلاح و ارتقاء زندگی اجتماعی را بچرخاند. پس دانشجو باید سیاسی باشد و خلاصه اش می شود اینکه او مطالبه گر حقوق و ناظرِ بر تدابیر و اقداماتی باشد که حیات دانشجوی اش را متاثر می کند.

دانشگاه هم باید سیاسی باشد. یعنی باید در دانشگاه فضایی باشد که دانشجو را حساس و دقیق به مسائل اطرافش بار بیاورد. می دانیم که نظارت مردم، ضرورتی است که چرخه ارتقاء جامعه و اصلاح گر روند حرکت جامعه به سوی اهدافش است. پس اگر دانشگاه، توانست دانشجو را نسبت به اجتماع مسئولیت پذیر و حساس کند و این مسئولیت پذیری اجتماعی او، در ساختارهایی صحیح روند اصلاح گری به خود بگیرد، دانشجویی مسئولیت پذیری با گوشت و خونش آمیخته شد، وقتی که از دانشگاه فارغ التحصیل شد، متخصصی آگاه و متعهد می شود که نه تنها به هر فساد و انحرافی(که ریشه فساد امروزه از در و دیوار اجراییات کشور بالا می رود) تن نمی دهد، بلکه در برابر آن موضع می گیرد و حتی ریشه ی این فساد را هم با آموزه هایی و روش هایی که در جامعهِ کوچکِ دانشگاه آموخته، خشک می کند. ولی اگر ما دانش آموز به دانشگاه آمده را در فضای منجمد و امنیتی و به دور از درگیری سالم سیاسی قرار دهیم، و بعد از چند سال با چند برگه کاغذ بدرقه اش کنیم، عنصری موثر در ادامه روند بخش های فاسد جامعه ی خود تولید کرده ایم. مسئولین نالایق دانشگاه برای حفظ جایگاه خود، و به بهانه ی واهی و کوته بینانه رشد فضای علمی، دانشجو را بی تفاوت و بی توجه به مسائل سیاسی جامعه بار می آورند که این خیانتی است نابخشودنی و ضربه ای است بر پیکره ی کشورمان و اهداف متعالی اسلامیش. اتفاق دردآور زمانی است که گروهی از دانشجویان فضای امنیتی و منجمد دانشگاه را توجیه کنند. و از سکوت سیاسی برای رشد فضای علمی، به عنوان امری تحسین برانگیز یاد کنند. شاید لازم باشد به این دانشجویان گفت، اگر نگاهی به جنبش دانشجویی در کشورهایی که از نظر علمی در دنیا صاحب نظرند بیندازید، خواهید دید که بستر رشد علمی، اقتضاعات دیگری دارد، که انجماد سیاسی دانشگاه راهش نیست. شاید برای نمونه همین کافی باشد، که چند سال پیش در دانشگاه های ایالت کبک کانادا، دانشجویان یک ترم تجمع اعتراض آمیز برای شکایت به افزایش قیمت تحصیل داشتند که باعث لغو این قانون شدند. آن ها یک ترم سر کلاس نرفتند. قطعا چنین بصیرت سیاسی و اجتماعی قدرتمندی طی یک شب برای آن دانشجویان پدید نیامده است و این حرکت ناشی از یک نوع تربیت و حرکت مستمر طی سالیان دراز است. رتبه بندی علم و صنعت با دانشگاه های نظیر تورنتو، قابل مقایسه نیست! ولی چه طور است که فضای سابقه دار بسیار شلوغ! آن دانشگاه مانع رشد علمی آن ها نشده است، ولی فضای منجمد چند سال اخیر علم و صنعت، باعث رشد علمی شده است؟!

دانشجو باید با رعایت اصول اخلاقی و انسانی و با هدفی والا، سیاست ورزد، یعنی نسبت به وقایع دانشگاه مسئولیت پذیر و آگاه باشد. و دانشگاه باید سیاسی باشد، یعنی بستری باشد که دانشجو در آن یاد بگیرد که با انحراف و ظلم، سازش نکند و برنامه ای برای اصلاح و رشد داشته باشد.

قطعا در تعبیری که مدنظر نگارنده از سیاسی بودن دانشجو مطرح شد، احزاب سیاسی جایی ندارند! سابقه احزاب سیاسی کشورمان، نشان دهنده این مسئله است که اولویت آن ها، حزب و تفکرات و بازی و مبارزه آن ها با رقیبان است. مردم اولویت های انتهایی احزاب کشور ما هستند، که چه بسا، همین توجه اندک آن ها به دغدغه های جامعه، برای حفظ حیات و هویت خودشان است. با نگاهی به تاریخ کشور ها و مکاتب مختلف متوجه این مسئله می شویم که یکی از دغدغه های تاریخ حیات بشری فاصله گرفتن طبقه حاکم، از نیازها و درد های مردم است. به اقرار بندهای دست نخورده قانون اساسی و سابقه احزاب مختلف در کشور، مدت هاست که طبقه سیاسی کشور ما، از مردم فاصله گرفته اند. پس این احزاب اصالتی برای ما ندارند. پرچم حزب و گروهی خاص را در دانشگاه بلند کردن، خیانتی است به دانشجویان! فرقی هم ندارد که این پرچم، برای اصول گرا باشد یا اصلاح طلب. تبلیغات جبهه پایداری باشد یا جبهه مشارکت! چون بالاخره دانشجویانی که نمایندگی احزاب را در دانشگاه تاسیس می کنند، برخی از طرح های سفارشی احزاب را در دانشگاه پیگیری می کنند و در روندی غیر اخلاقی و ناسالم، تشکل دانشجویی به جای مدرسه مسئولیت پذیری و آگاه سازی دانشجو نسبت به ارزش های اسلامی، سکوی پرتابی می شود برای رسیدن آن دانشجویان، به قدرت سیاسی در فضای فاسدی که حاصل عملکرد و مدیریت مستقیم همین احزاب در کشور است. پس اولویت های یک تشکل و جمع دانشجویی، به جای دانشجو و دانشگاه، اولویت های اشخاص و احزاب می شود. که این نوعی خیانت به حق و ارزش های انسانی است.

پس استقلال سیاسی دانشجو، تعهد او به ارزش های عمومی جامعه و تحقق حقوق اساسی تک تک دانشجویان و اعضای جامعه است. نه اینکه او هم با ورود به بازی احزاب، دوباره از مردم و جامعه و دردهای آن ها فاصله بگیرد. و به جای تقویت روند اصلاح، مکمل روند فضای فاسد سیاسی کشور خواهند شد.

منبع: مجمع حزب الله

:::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

57 - 49 =