۰۸:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۷ سید امین طباطبایی:

یادآوری خاطرات انقلاب: مردمی که به صف ایستادند

آیا لیاقت مردم ایران آنست که با گذشت 34 سال از انقلاب، دلخوش به 70 هزارتومان عیدی باشند یا آنکه در 35مین سالگرد انقلاب، همچنان در صف بایستند؟ آیا باید مردم را برای هجوم به صف‌های سبدکالا نکوهش کرد، مردمی که در روزهای انقلاب و جنگ در صف کوپن و نفت ایستاندند اما صبورانه مقاومت کردند تا کشور از چنگ استبداد آزاد شود و در برابر استکبار تسلیم نشود؟ مردم مقصرند یا مسئولین؟

honar dar garmagarmمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – سید امین طباطبایی

خاطرات انقلاب اسلامی تمام ناشدنی‌اند و تکرارشان هم شور انقلابی پدید می‌آورد و هم شعور. بخشی از این خاطرات در قالب تصویر و صدا، ثبت و ضبط شده‌اند اما روایت آفرینندگان آنها از متن و حاشیه این آثار طعم دیگری دارد. بخش مهمی از این خاطرات و روایت‌های شفاهی در کنار تصاویر هنری مربوط در قالب سلسله کتابهای «هنر در گرماگرم انقلاب» به قلم مجید جعفری لاهیجانی جمع‌آوری شده‌اند که حاصل هفت سال پژوهش نویسنده در میان اسناد بیشمار مکتوب و دیداری و شنیداری است. آنطور که جعفری لاهیجانی مدعی است، اغلب این اسناد و مدارک دست اول هستند و او برای یافتن هنرمندان عرصه انقلاب و مصاحبه با آنها، به تمام گوشه و کنارهای کشور سرک کشیده است.

«هنر در گرماگرم انقلاب» قرار است در چهار جلد تکمیل شود که عبارتند از سینما و تلویزیون، هنرهای تجسمی، موسیقی و تئاتر. اما آنچه که تاکنون منتشر شده، دو جلد نخست کتاب است که جلد اول آن به سینما و تلویزیون در روزهای پیش و پس از انقلاب پرداخته است. فصل دوم جلد اول کتاب «هنر در گرماگرم انقلاب» به مستندهای انقلاب اختصاص دارد. آنچه بیش از همه در این بخش جلب توجه کرده و کنجکاوی مخاطب را بر می‌انگیزد ماجراهای مشابهی است در معرفی مستندهای گوناگون و مصاحبه با افراد مختلف در مورد گم و گور شدن فیلم‌ها و راش‌ها، ساعت‌ها فیلم که برای هر یک فریم آنها عده‌ای جان خود را در دست گرفته‌اند (چون هم ساواک و نیروهای مسلح این افراد را هدف گلوله قرار داده، هم مردم انقلابی با سوءظن به دست نشاندگی این فیلمبرداران گاه و بی‌گاه تهدیدشان می کرده‌اند) و ردپای اکثرشان تا آرشیو مرکزی صداو سیما پیداست، معلوم نیست چرا و چگونه مفقود شده‌اند. مستندهای «برای آزادی»، «تپش تاریخ»، «نبرد خلق ایران»، «سقوط پنجاه و هفت»، «حماسه قرآن»، «لیله القدر»، «بسوی آزادی»، «خاطرات خوش»، «ایران ایران ایران»، «آزادی»، «پیام و قیام»، «هدف چه بود»، «راه پیروزی»، «Iran insid the islamik republic» (ایران در جمهوری اسلامی)، «Iran oder das ende von lool nacht» (ایران یا پایان هزار و یک شب)، «Bloody Friday» images(جمعه خونین) و… از جمله مواردی است که در این کتاب معرفی و نقد و بررسی می‌شوند.

یکی از آن خاطرات زیبای روزهای انقلاب که یادآوری آن برای این روزها لازم می‌نماید، خاطره‌ایست که محمد اسکویی فیلمساز مشهور ایرانی تعریف می‌کند. وی که به خواست نویسنده کتاب برای انجام مصاحبه از لندن به تهران آمده، در پاسخ به این پرسش که “با کمبودهای ارزاق و سوخت در پاییز و زمستان ۱۳۵۷ چگونه کنار آمدید؛ با در نظر داشتن اینکه در عین حال مشغول ثبت رویدادها هم بودید”، می‌گوید:

«اجازه بدهید خاطره‌ای برایتان تعریف کنم: یکی از همان روزها همسرم از من خواست مقداری نفت تهیه کنم. آن موقع به علت اعتصاب‌های گسترده و شرایط بحرانی، سوخت بسیار کمیاب بود. ما معمولا یکی از اتاقهای خانه را گرم می‌کردیم و در همان یک اتاق زندگی می‌کردیم؛ می‌گفتیم نفت اگر نمی‌رسد عیبی ندارد. فقط بچه کوچکمان گرم باشد و سرما نخورد کفایت می‌کند. کسر شأنم می‌دانستم که بخاطر چند لیتر نفت ابهت انقلاب را مخدوش کنم.

آن‌روز در محله مان نفت توزیع می‌کردند. پیت نفت را برداشتم و رفتم توی صف ایستادم. دوربینم را هم همراهم برده بودم. چند نما از صف نفت فیلم گرفتم و دوباره سرجایم توی صف ایستادم. بعد از انتظار بسیار سرانجام نوبت به پیرزنی رسید که نوبتش جلوی من بود. او رفت جلو که نفت بگیرد. اما نمی‌دانم چه شد که به اندازه سهمیه‌اش به او نفت ندادند. او از سرباز خواست تا ظرفش را پر کند ولی سرباز زیر بار نرفت و گفت: “برو دعا کن به جان شاه که همین را هم به شما می‌دهد چون شما لیاقت این را هم ندارید”. پیرزن ناراحت شد. پیت نفت را روی پوتین‌های سرباز خالی کرد و گفت: “گور پدر تو و شاهتون”! بعد هم راه افتاد و رفت.

من بعد از اینکه به خانه رفتم با خودم گفتم: ما که نفت‌مان را گرفتیم، ای داد بیداد! حالا پیرزن بیچاره در این سرما چکار می‌کند؟ این بود که سه چهار لیتر از آن نفت را برداشتم و راه افتادم به طرف منزل آن پیرزن؛ می‌شناختمش. وقتی به در خانه‌اش رسیدم دیدم مردم یک بشکه نفت برایش آورده‌اند! من چهارلیتری‌ام را برداشتم و در حالی که به شدت متاثر شده بودم به خانه برگشتم. مردم نفت مورد احتیاج او را برای همه زمستان تامین کرده بودند. مردم در آن روز چنین خصلت‌هایی داشتند.»

naft -     saf

یادآوری روزهای رنج‌ مردم ایران در دوران مبارزات انقلاب و نیز روزهای سخت جنگ و تحریم که با ایمان و ایثار مردم و تدبیر دولتمردان سالهای دفاع مقدس سپری شد، برای کسانی که امروز در مقام مسئولیت قرار دارند یا رقبای سیاسی‌شان که تنها با عیب‌جویی و مردم‌فریبی مدعای حمایت از حقوق مردم دارند، بیش از دیگران لازم می‌نماید. همان کسانی که سال گذشته بی‌تدبیری هایشان در عرصه اقتصاد، چنان عرصه را بر مردم تنگ کرد که تصمیم داشتند با ۵ برابر کردن یارانه‌ها مردم را در شب‌های عید دلخوش کنند و به شرکت در انتخابات و حمایت از کاندیدای مورد تأییدشان ترغیب نمایند. همان‌هایی که نهایتا مبلغ ۷۰ هزار تومان به حساب مردم ریختند تا دلگرمشان کنند. و امروز نیز که دولت جدید با اعطای سبد کالا قصد اصلاح روند اقدامات رفاهی گذشته را دارد، فریاد اعتراضشان به آسمان رفته است که چرا دولت مردم را در صف سبد کالا نگه داشته‌ است!

اگرچه این دلسوزی‌های دروغین را که برخواسته از دعواهای سیاسی و جناحی است، نمی‌توان باور کرد، اما این پرسش همچنان باید دغدغه ما باشد که آیا لیاقت مردم ایران آنست که با گذشت ۳۴ سال از انقلاب، دلخوش به ۷۰ هزارتومان عیدی باشند یا آنکه در ۳۵مین سالگرد انقلاب، همچنان در صف بایستند؟ آیا باید مردم را برای هجوم به صف‌های سبدکالا نکوهش کرد، مردمی که در روزهای انقلاب و جنگ  در صف کوپن و نفت ایستاندند اما صبورانه مقاومت کردند تا کشور از چنگ استبداد آزاد شود و در برابر استکبار تسلیم نشود؟ مردم مقصرند یا مسئولین؟

منابع:

http://www.oral-history.ir/show.php?page=books&id=212

http://www.rahmag.ir/content.php?id=1315

::::

 

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

- 1 = 1