قابل توجه شورای نگهبان / نادیده گرفتن رأی مردم؛ گناهی نابخشودنی
انتظار آن است که شورای محترم نگهبان که مسئول احراز صلاحیتهای نامزدهای انتخابات (مجلس و خبرگان و...) میباشد و در مراحل بررسی صلاحیتها به شرط «التزام به قانون اساسی و اصل ولایت فقیه» استناد و اعتنای خاص دارند، به این نکته نیز از این پس با توجه به مباحث اخیر عنایت فرمایند که در نظر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و ولیفقیه که اساس این نظام با هدایت او سامان گرفته است در کنار اعتقاد و تعهد به اسلام، اعتقاد و تعهد به «قانون اساسی» و «جمهوری اسلامی» نیز در زمرة معیارها شمرده شده است. آیا کسانی که با زبان رسا...
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): آنچه که در پی میآید، سومین بخش از کتاب «میزان رأی ملت است» اثر دکتر حمید انصاری است که به تحلیل معنای جمهوریت و جایگاه رأی مردم در اندیشه امام خمینی میپردازد. این کتاب حاصل مقالاتی است که در قالب پاسخ به اظهارات دو استاد حوزه علمیه قم در نیمه نخست دهه ۸۰ منتشر شده بود. گرچه در این میان دیدگاههای استاد غرویان در سالهای گذشته در عرصه سیاست دچار تحولاتی شده است؛ اما هدف از بازنشر امروز این کتاب، نه مجادله دوباره، که بازخوانی و درک استدلالهای امام خمینی درباره جایگاه رأی مردم و رکن جمهوریت نظام است و در این زمینه بی شک کتاب «میزان رأی ملت است» یکی از روانترین منابعی است که در آستانه روز جمهوری اسلامی میتواند مورد مراجعه نسل جدید قرار بگیرد.
ادبیات حضرت امام در برخورد با مردم
ادبیات امام برخلاف نظریه آقایان هم در انتخابات هم در سایر مواردی که درخواستی از ملت داشتهاند چنین است که ذیلاً نمونههایی آورده میشود:
پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزى را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهى وقتها ما یک تقاضایى از آنها بکنیم؛ تقاضاى متواضعانه، تقاضایى که خادم یک ملت از ملت مىکند.[۱]
من، در این آخر عمر، متواضعانه دست خود را به طرف تمام گروهها که براى برپایى اسلام و احکام آن، که تنها راه سعادت و ضامن استقلال و آزادى ایران از استعمار نو و کهنه است، کوشش و فداکارى مىکنند دراز مىکنم و از همه استمداد مىنمایم.[۲]
امید است تقاضاى متواضعانه و استدعاى خیرخواهانهام را بپذیرید، و با شرکت عمومى خود در انتخابات، قطع امید دشمنان جمهورى اسلامى و وابستگان به رژیم منحط سابق و هواخواهان آن؛ خصوصاً دولت امریکاى ستمکار را بنمایید.[۳]
اینجانب نصیحت متواضعانه برادرانه مىکنم که آقایان محترم تحت تأثیر اینگونه شایعهسازیها قرار نگیرند و براى خدا و حفظ اسلام این جمهورى را تقویت نمایند. و باید بدانند که اگر این جمهورى اسلامى شکست بخورد، به جاى آن یک رژیم اسلامى دلخواهِ بقیةالله ـ روحى فداه ـ یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد.[۴]
… من از همه میخواهم، من التماس میکنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را میبوسم.[۵]
خطاب به جناب آقای مصباح عرض میشود: چنانکه در فرازهای مذکور که نمونهای از صدها مورد است دقت فرمایید، میبینید که امام خمینی با چنین لحنی با مردم یعنی صاحبان انقلاب و کشور و چنان اعتقادی به حق الهی آنان در تعیین سرنوشتشان بود که «امام خمینی» شد. چه نسبتی بین ادبیات شما و آرایتان درباره حقوق و رأی مردم با امام برقرار است؟! از محضر آیتالله مصباح متواضعانه میخواهم به عبارت زیر که کلام امام خمینی است و گویی که همین روزها را پیشبینی میکردند خطاب به علما و روحانیون فرمودهاند عنایت کنند؛
قابل توجه شورای محترم نگهبان
امام میفرمایند:
در انتخاب وکلاى خود رضاى حق را بر رضاى خود مقدّم دارید. من متواضعانه از شما مىخواهم که حتىالامکان در انتخاب اشخاص با هم موافقت نمایید و اشخاصى اسلامى، متعهد، غیرمنحرف از صراط مستقیم الهى را در نظر بگیرید و سرنوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانى دهید که به اسلام و جمهورى اسلامى و قانون اساسى معتقد و نسبت به احکام نورانى الهى متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت کشور مقدّم ندانند.[۶]
انتظار آن است که شورای محترم نگهبان که مسئول احراز صلاحیتهای نامزدهای انتخابات (مجلس و خبرگان و…) میباشد و در مراحل بررسی صلاحیتها به شرط «التزام به قانون اساسی و اصل ولایت فقیه» استناد و اعتنای خاص دارند، به این نکته نیز از این پس با توجه به مباحث اخیر عنایت فرمایند که در نظر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و ولیفقیه که اساس این نظام با هدایت او سامان گرفته است در کنار اعتقاد و تعهد به اسلام، اعتقاد و تعهد به «قانون اساسی» و «جمهوری اسلامی» نیز در زمرة معیارها شمرده شده است. آیا کسانی که با زبان رسا در اصل جمهوریت نه تنها تشکیک که آن را امری موهوم و غیراصیل و مقطعی و غربی میدانند در انتخابات آینده صلاحیت تأیید مییابند؟!
به اصل بحث یعنی دیدگاه امام دربارة حق دخالت مردم در تعیین سرنوشت خویش و میزان بودن رأی آنان بازگردیم.
امام خمینی(س) تا پایان عمر مبارکشان و در وصیتنامهشان هم دهها بار از اینکه تمامی ارکان نظام جمهوری اسلامی با دخالت و رأی خود مردم بدون تحمیل برقرار شده است، به عنوان تحقق یکی از آثار سیاسی اسلام با افتخار یاد کرده و بر همین مبنا نیز به اثبات عدم مشروعیت نظام سلطنتی و رژیم پهلوی و رژیمهای دیکتاتوری پرداختهاند:
سلطنتی که در آن وقت درست کرده بودند و مجلس مؤسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد در این زمان میگوید که ما نمیخواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رأی دادند به اینکه ما سلطنت رضا شاه را، سلطنت محمدرضا شاه را، رژیم سلطنتی را نمیخواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است، این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است… مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس مجلسی غیرقانونی است.[۷]
آقای غرویان که روی واژة «باید» در مصاحبه خویش حساسیت دارند در فراز مذکور از امام دقت کنند «باید» در جهت نادیده گرفتن حق تعیین سرنوشت مردم به کار رفته است یا در جهت مشروعیت الزامی آن؟! امام خمینی در دفاع از رفراندوم عظیم طبیعی مردم در روز تاسوعا و عاشورای قبل از پیروزی انقلاب چنین میفرمایند:
همه عالم این مطلب را قائل هستند که هر بشری نسبت به سرنوشت خودش آزاد است. میتواند رأی آزاد بدهد، هر مملکتی بخواهد اگر سلطان تعیین کند، رئیس جمهور اگر بخواهد تعیین کند، حکومت بخواهد تعیین کند برای مملکتش، هر شکلی که این افراد مملکت بخواهند اداره بشوند، به حسب حقوق بشر، آن شکل باید ممضی باشد… روز دهم و نهم، روز تاسوعا و عاشورا غیراز این مطلب چیزی نبود.[۸]
ما گفتهایم که پس از رفراندم سراسرى کشور علیه شاه در روزهاى تاسوعا و عاشورا که هر گونه مشروعیت و قانونى بودن را ـ حتى از نظر جهانیان ـ براى چندمین بار از حکومت شاه سلب کرد، به دلیل اینکه دیگر شاه و دولت او نماینده ملت نیستند، اگر هم قبلاً بودهاند ـ که هرگز نبودهاند.[۹]
امام خمینی در پاسخ به اظهارات کارتر رئیسجمهور وقت امریکا که برخلاف خواست تمام ملت ایران از شاه حمایت میکرد و مردم ایران را متهم به درخواستهای غیرمنطقی مینمود فرمودهاند:
مىگوید بى میزان است؟ میزانْ حقوق بشرى است که حقوق بشر مىگوید که همه افراد یک ملتى آزادند در این که عقاید خودشان را بگویند، در اینکه سرنوشت خودشان را خودشان تعیین بکنند؛ مردم ایران این را مىگویند، شما خلاف این را مىگویید، کدام یکى مطابق میزان است؟ کدامِ ما بى میزان صحبت مىکنیم؟![۱۰]
حضراتی که اصالت جمهوریت در کنار اسلامیت را شرک میدانند و از کنار هم قرار گرفتن رأی و میل مردم و حکم خدا برمیآشوبند و میل و رضایت مردم را به هیچ میانگارند و نظریه خویش را اتهامگونه به امام نسبت میدهند به دو فراز زیر از کلمات امام توجه فرمایند:
حکومت نظامی همان حکومت شیطانی است. یک حکومتی است که برخلاف رضایت خدا و برخلاف رضایت ملت است؛ یک همچو حکومتی شیطانی است. ما میخواهیم یک حکومت الهی باشد موافق میل مردم، رأی مردم، و موافق حکم خدا. آن چیزی که موافق با اراده خداست موافق میل مردم هم هست. مردم مسلمانند، الهی هستند.[۱۱]
ایران، ملت ایران میخواهد مستقل باشد؛ میخواهد آزاد باشد. باید آزادی بدهند به ملت یعنی ملت را رها کنند به حال خودش؛ فشار نیاورند روی ملت که با سرنیزه و توپ و تانک و اینها فشار بیاورند که مردم راضی بشوند … ما هم که حکومت اسلامی میگوییم میخواهیم یک حکومتی باشد که هم دلخواه ملت باشد و هم حکومتی باشد که خدای تبارک و تعالی نسبت به او گاهی بگوید که اینهایی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند.[۱۲]
انزوای ملت، ندیدن رأی مردم، گناهی نابخشودنی
امام میفرمایند:
مجلس را در نظر روحانیون و متدینین به گونهاى ساخته بودند که دخالت در انتخابات از معاصى بزرگ و اعانت به ظلم و کفر بود! و روحانیت بکلى از صحنه خارج شد و به انزوا کشیده شد؛ و دست قلدران و شرق(زدگان) و غربزدگان باز شد؛ و کشور را به آنجا کشاندند که دیدید و دیدیم. معالأسف امروز هم آن افکار پوسیده در نادرى از معممین بیخبر از دنیا دیده مىشود. در حالى که اگر در هر شهرى و استانى چند نفر مؤثر افکار، مثل مرحوم مدرس شهید، را داشتند، مشروطه به طور مشروع و صحیح پیش مىرفت، … اکنون ما باید از آن توطئهها و مفاسدى که از انزواى متدینین پیش آمد و سیلىاى که اسلام و مسلمین خوردند عبرت بگیریم؛ و بدانیم و بفهمیم که نظام اسلام و اجراى احکام آسمانى آن و مصالح ملت و کشور اسلامى و حفظ آن از دستبرد اجانب بستگى به دخالت اقشار ملت و بویژه روحانیون محترم و مراجع معظّم دارد. و اگر خداى نخواسته بر اسلام یا کشور اسلامى، از ناحیه عدم دخالت در سرنوشت جامعه، لطمه و صدمهاى وارد شود، یک یک تمام ملت در پیشگاه خداى قهّارِ توانا مسئول خواهیم بود؛ و نسلهاى آینده، که ممکن است از کنارهگیریهاى کنونى مورد هزارگونه تجاوز واقع شوند، ما را نبخشند. پس، یکى از وظایف مهم شرعى و عقلى ما براى حفظ اسلام و مصالح کشور، حضور در حوزههاى انتخابیه، و رأى دادن به نمایندگان صالح کاردان و مطلع بر اوضاع سیاسى جهان و سایر چیزهایى که کشور به آنها احتیاج دارد مىباشد؛ چه از روحانیون باشند، چه نباشند.[۱۳]
مردم را در صحنه حاضرنگهدارید که آنچه انقلاب و ایران را حفظ کرده حضور مردم در صحنه است. در تمام دنیا مردمى به خوبى مردم ایران پیدا نمىشود. امروز مردم پشتیبان انقلاب اسلامى و دولت هستند. پشتیبانى مردم از دولت به خاطر این است که دولت را اسلامى مىدانند و مىدانند که طرفدارى از دولت، طرفدارى از اسلام است.[۱۴]
هر چه به سر این ملت مظلوم در طول زمان، پس از مشروطیت تا دوره آخر انتصابات ستمشاهى آمد، به طور قاطع از مجلسهاى فاسد بود که ملت در انتخاب نمایندگانش یا هیچ دخالت نداشت، یا دخالت بسیار ناچیزى داشت.[۱۵]
شما دیدید که در انتخابات گذشته، از انتخابات اصل نظام جمهورى اسلامى گرفته تا مجلس خبرگان براى قانون اساسى، مجلس ]شورای اسلامی[ و رؤساى جمهور، مردم هر دفعه بهتر از دفعه قبل شرکت کردهاند... شما ائمه جمعه موظفید براى جلوگیرى از شیطنتهایى که اینها مىکنند و مىگویند مردم اعراض کردهاند و در انتخابات شرکت نمىکنند، مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنید و مردم نیز ثابت کنند که اعراض نکردهاند.[۱۶]
اینکه مردم، کشور را حالا از خودشان مىدانند و مىدانند که سرنوشت کشور با انتخابات است. این طور نیست که حالا بگویند ما انتخاب کنیم براى کى. انتخاب مىکنند براى خودشان. پیشتر این حرف بود که خوب، به ما چه ربط دارد انتخابات، به ما کارى ندارند، آنها به مصالح ما کارى ندارند. اما امروز این حرف نیست، مردم شرکت مىکنند و من امیدوارم که هرچه بیشتر شرکت بکنند در انتخابات. این وظیفهاى است الهى، وظیفهاى است ملى، وظیفهاى است انسانى، وظیفهاى است که ما باید عمل به آن بکنیم، همه مان باید در انتخابات شرکت بکنیم. شما باید در حسن جریان انتخابات جدیت بکنید، و مردم هم انشااللَّه وارد بشوند و رأى بدهند.[۱۷]
[۱]. همان؛ ج ۱۱، ص ۳۴٫
[۲]. همان؛ ج ۳، ص ۴۴۲٫ (۲۶ مرداد ۵۷، به مناسبت کشتار وحشیانه رژیم شاه در اصفهان و شیراز)
[۳]. همان؛ ج ۱۲، ص ۱۷۷٫
[۴]. همان؛ ج ۲۱، ص ۴۴۷٫
[۵]. همان؛ ج ۸، ص۱۷۶٫
[۶]. صحیفه امام؛ ج ۱۲، ص ۱۴۹٫
[۷]. همان؛ ج ۶، ص ۱۲٫
[۸]. همان؛ ج ۵، ص ۲۴۴٫
[۹]. همان؛ ص ۳۹۶ـ۳۹۷٫
[۱۰]. همان؛ ص ۲۴۸٫
[۱۱]. همان؛ ج ۴، ص ۴۶۱٫
[۱۲]. همان؛ ص۴۶۰٫
[۱۳]. همان؛ ج ۱۸، ص ۳۳۵ـ ۳۳۶٫
[۱۴]. همان؛ ج ۱۷، ص ۴۵۳٫
[۱۵]. صحیفه امام؛ ج ۱۸، ص ۳۳۵٫
[۱۶]. همان؛ ج ۱۷، ص ۱۰۶٫
[۱۷]. همان؛ ج ۱۸، ص ۳۸۱٫
منبع: جماران
::::