۲۰:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۱۱

خاطره دعایی از مخالفت امام با دستور لاجوردی به زندانیان

اولین روزی که ما به زندان‌ها رفتیم، پدیده خیلی عجیبی دیدیم؛ وقتی زندانیان از بند‌ها برای هواخوری بیرون می‌آمدند، ابتدا به صف می‌شدند و همه دسته‌جمعی شروع می‌کردند سرود «خمینی ‌ای امام» را خواندن که ما متوجه شدیم مرحوم لاجوردی این دستور را صادر کرده ‌است... ماجرا را به امام گفتیم. خیلی ناراحت شدند. اکیدا نهی کردند که سرود خوانده ‌نشود. ما هم بعدا که با زندانیان صحبت می‌کردیم، می‌گفتند ما در دلمان می‌گفتیم: «خمینی‌ ای امام، کارت شد تمام».

doaeeمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): ماهنامه «نسیم بیداری» در ویژه‌نامه نوروزی خود به انتشار خاطرات بعضی از چهره‌های سیاسی، فرهنگی و… پرداخته است. این نشریه یکی از صفحات خود را به خاطراتی از سید محمود دعایی، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات اختصاص داده است.

در بخشی از این خاطرات آمده است: «… بعد از ترور‌ها و جنگ مسلحانه منافقین و مشخصا حادثه هفتم تیر، ‌تعداد زیادی از اعضای این گروه‌های تروریستی دستگیر شدند. به ‌همین ‌دلیل حجم وسیعی از زندانیان در زندان اوین و زندان توحید و دیگر زندان‌ها انباشته شده ‌بود و گزارش‌هایی به امام رسیده ‌بود مبنی بر بدرفتاری با زندانیان. امام از این بابت نگران بودند و بدین ‌سبب هیأتی با اختیار تام انتخاب کردند برای بازدید از همه زندان‌ها و ملاقات با زندانیان مختلف تا موارد بی‌عدالتی و بدرفتاری مشخص شود و به عرض حضرت امام برسد. در این هیأت، من در کنار آقایان سید هادی خامنه‌ای و دکتر محمدعلی هادی نجف‌آبادی بودم. هر سه مسئول تهیه گزارش جامعی از وضعیت زندان‌ها بودیم. دو مورد در‌‌‌ همان روزهای نخست، نظر ما را جلب کرد:

۱. اولین روزی که ما به زندان‌ها رفتیم، پدیده خیلی عجیبی دیدیم؛ وقتی زندانیان از بند‌ها برای هواخوری بیرون می‌آمدند، ابتدا به صف می‌شدند و همه دسته‌جمعی شروع می‌کردند سرود «خمینی ‌ای امام» را خواندن که ما متوجه شدیم مرحوم لاجوردی این دستور را صادر کرده ‌است. این اتفاق خیلی مضحک بود و ما به امام انتقال دادیم، ایشان هم ناراحت شدند و نهی کردند از اینکه زندانیان سرود بخوانند. در رادیو گفتند که «خواندن سرود الزامی نیست»، ‌نگفتند که «نباید خوانده شود.» ‌به ‌همین ‌دلیل باز زندانیان آن سرود را می‌خواندند، چرا که باور نمی‌کردند اگر سرود را نخوانند مشکلی پیش نمی‌آید و فکر می‌کردند دارند آزمایش می‌شوند. باز ماجرا را به امام گفتیم. خیلی ناراحت شدند. اکیدا نهی کردند که سرود خوانده ‌نشود. ما هم بعدا که با زندانیان صحبت می‌کردیم، می‌گفتند ما در دلمان می‌گفتیم: «خمینی‌ ای امام، کارت شد تمام».

۲. یکی دیگر از مواردی که در زندان‌ها شاهدش بودیم، جلوگیری از توزیع و کشیدن سیگار بود. مثلا یادم هست در یکی از بندهایی که رفتیم، آقای احسان نراقی و همتایان ایشان بودند که بالاخره در حکومت گذشته صاحب منصب و مقامی بودند. خیلی از این‌ها، سیگاری بودند، معمولا هم سیگاری‌ها وقتی که نگرانی و یا افسردگی دارند، بیشتر احتیاج به استعمال سیگار دارند. اما آقای لاجوردی نهی کرده ‌بودند و نمی‌گذاشتند آن‌ها سیگار بکشند. وقتی این موضوع را هم به امام گفتیم، ایشان گفتند که چه لزومی دارد زندانیان از سیگار کشیدن منع شوند؟ وقتی به آقای لاجوردی فرمایش امام را گفتیم، آقای لاجوردی گفتند قبول، ولی ما هزینه کافی برای خرید سیگار نداریم. بهانه کردند که دوران جنگ است و سیگار به اندازه کافی وجود ندارد. در این حد که بازدیدکنندگان و بستگان زندانیان سیگار می‌آوردند، آزاد کردند، ولی باز چون جمعیت زندانیان بالا بود، از این حیث در مضیقه بودند. از این ‌رو نزدیک به پانصد هزار تومان سیگار، سال ۶۲ و ۶۳، از تعاونی مؤسسه اطلاعات، گرفتیم و به تعاونی زندان دادیم. همه نوع سیگاری هم بود، از بهترین سیگار گرفته تا سیگارهای اشنوی گازوئیلی! همین اتفاق باعث شده ‌بود که فضای خیلی خوبی به ‌وجود آید و لااقل زندانیان از این بابت راضی بودند که به ‌راحتی دسترسی به سیگار دارند. موارد دیگری از جمله اتمام دوران بازداشت، نوع بازجویی‌ها و… بود که تا حدی پیگیری‌های این هیأت، باعث گشایش در کار‌ها و بهتر شدن وضعیت زندانیان شد.

منبع: جماران

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

95 - = 88