۲۰:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۳

حامیان خاتمی در دوم خرداد چه کسانی بودند؟

این جمله را بارها شنیده‌ایم که تریبون «دفتر تحکیم وحدت» و دو رسانه آن زمان جریان چپ یعنی «روزنامه سلام» و هفته‌نامه «عصر ما»، یک سه‌ضلعی با اهمیت برای رساندن صدای سیدمحمد خاتمی به مردم بود؛ آن‌هم در مقابل حمایت یکدست ده‌ها تشکیلات بنام از ناطق نوری. در این میان موجی به وجود آمده بود که بار دیگر تمام مردم ایران از گروه‌ها و طیف‌های سیاسی مختلف، به انتخابات به چشم یک فرصت می‌نگریستند.

khatami (7)مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): «سلام بر سه سیدفاطمی / خمینی، خامنه‌ای، خاتمی»؛ بهره‌گیری هوشمندانه از عنصر «سیادت» توسط «مجمع روحانیون مبارز» در پوستر انتخاباتی مشهور سیدمحمد خاتمی پیش از دوم‌خرداد۷۶٫ پوستری که با امکانات معمولی آن‌روز طراحی شده بود اما با شناخت درست از احترام زایدالوصف جامعه ایرانی برای واقعه عاشورا و با انتخاب زمینه‌ای تیره، بنیانگذار فقید جمهوری‌اسلامی، رهبری نظام و کاندیدای مورد حمایت خود یعنی خاتمی را در حال عزاداری برای حضرت سیدالشهدا(ع) نشان می‌داد. به‌عنوان نیروی یکی از حوزه‌های اخذ رای در مناطق مرکزی تهران (خیابان آزادی) به چشم دیدم کم نبودند مردان و زنان میانسال و سالخورده که در صبح دوم‌خرداد۷۶ با در دست‌داشتن این تراکت، به صراحت از «سیادت» خاتمی به‌عنوان دلیل رای‌دادن به او یاد کردند و به ویژه در شهرستان‌ها، این امر نمود بیشتری داشت.
اما این گروه از رای‌دهندگان، در مقابل میلیون‌ها نوجوان و جوان که اعضای خانواده خود را برای ریختن آرا به سود گزینه «منتقدان وضع موجود» مجاب کرده بودند، کسر قابل‌توجهی به‌شمار نمی‌آمد. آنان یکصدا ترجیح دادند در نقطه مقابل گزینه‌ای که با تمامی امکانات موجود در حال تبلیغ‌شدن بود، به شعارهای «پیشرو» و صداقت موجود در سیما و سخن مردی رای بدهند که پدران و مادرشان، وی را در قامت وزیر ارشاد کابینه میرحسین موسوی و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی دیده بودند؛ «خاتمی» که رهبر فقید انقلاب او را «فرزند فاضل دانشمندم» خطاب کرده بود.
جناح چپ نظام پس از یک دوره عزلت‌نشینی، برای «بازگشت»، روز دوم‌خرداد۷۶ را در تقویم سیاسی خود انتخاب کرده بود؛ انتخابی نه برای پیروزی بلکه برای «سنجش میزان سرمایه اجتماعی» و «استفاده از آن در معادلات سیاسی و انتخابات آینده.» با این حال ظرفیت مغفول‌مانده جامعه دگرگون‌شده ایرانی، فضا را به‌گونه‌ای پیش برد که شعار محوری «خرد در روش»، «مدارا در منش» و «منطق در گفت‌وگو»ی سیدمحمد خاتمی به شکلی غیرقابل تصور، مرزهای استانی و انسانی را در نوردید و میلیون‌ها ایرانی را با خود همراه ساخت. با این حال همه می‌دانستند در کشور پهناوری چون ایران، بدون «تشکیلات» نمی‌توان وارد یک کارزار انتخاباتی شد و اینجا، نقش تشکیلات محوری جریان چپ یعنی مجمع روحانیون مبارز بیش از پیش خود را نشان داد.
آغازی بر یک پایان
پس از وقایع مجلس اول و خروج نیروهای ملی- مذهبی و نهضت آزادی ایران به‌تدریج اختلاف دیدگاه در میان روحانیون و سایر نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی خود را نشان داد. مجلس دوم، یکی از بزنگاه‌های این چالش‌ها بود پس از آن بود که یک جرقه در هنگام «بستن» فهرست انتخاباتی «جامعه روحانیت مبارز» برای انتخابات مجلس سوم در سال۶۶، «انشعاب» را به امری ناگزیر بدل ساخت. چهره‌های محوری منتقد تفکرات «جامعه روحانیت» دو روحانی بودند که بعدها نقش جدی در عالم سیاست در ایران ایفا کردند؛ مهدی کروبی و آیت‌الله سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها. کنار گذاشته‌شدن سیدمحمود دعایی و مرحوم فخرالدین حجازی- مرد نطق‌های آتشین مجلس اول- از فهرست انتخاباتی مجلس سوم، جایی برای تحمل باقی نگذاشت. روحانیون انقلابی چپ در نامه‌ای به رهبر فقید انقلاب، ضمن برشمردن دلایل و الزامات این تصمیم، پاسخ مساعد کتبی ایشان را دریافت کردند که در آن، «حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدعلی انصاری» که این‌روزها در قامت مدیر اول مجموعه بنیاد حفظ و نشر آثار امام شناخته می‌شود، مخاطب پاسخ مثبت رهبر فقید انقلاب پیرامون «جدایی» بود. تشکل نوپای مجمع روحانیون در انتخابات مجلس سوم، اکثر کرسی‌های پارلمان را به نام خود زد و مهدی کروبی بر صندلی ریاست این دوره تکیه زد. دو سال از عمر این مجلس پس از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی، با دولت اکبر هاشمی‌رفسنجانی همراه بود. جایی که تنها سه‌چهره کلیدی جریان چپ یعنی سیدمحمد خاتمی، عبدالله نوری و مصطفی معین در وزارتخانه‌های با اهمیت کابینه قرار داشتند و سایر دولت‌نشینان را چهره‌های نزدیک به جناح راست تشکیل می‌دادند.
ردصلاحیت تعدادی از نمایندگان شناخته‌شده این دوره برای انتخابات مجلس چهارم، عملا مجمع روحانیون مبارز و سایر گروه‌های همسو را در شرایطی قرار داد تا رهبران این جریان، تصمیم تشکیلاتی مهمی را اتخاذ کنند؛ برای مدتی نامعلوم عطای کار سیاسی معطوف به انتخابات را به لقای آن بخشیدند. تعدادی از نیروهای جوان‌تر این طیف، ادامه تحصیل را در پیش گرفتند؛ برخی در ایران و برخی خارج از کشور و تعدادی نیز در مقطعی دوساله در کنار آیت‌الله موسوی خوئینی‌ها به مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست‌جمهوری رفتند. مهم این بود که آنان باور داشتند: «جامعه ایرانی در حال پوست‌اندازی است و یک تفکر سیاسی پویا، این تحول را رصد می‌کند» این را سعید حجاریان می‌گفت. مجمع نیروهای خط امام با سخنگویی مصطفی معین، فعالیت خود را آغاز کرد و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از سپری‌کردن «دوران نقاهت» که در پی اختلافات میان اعضا و تعطیلی موقت فعالیت‌های آن در دهه۶۰ روی داد، فعالیت سیاسی رسمی را با نام جدید و البته حضور «یکدست» طیف چپ خود، کلید زد.
روزنامه سلام با مدیر مسوولی آیت‌الله موسوی‌خوئینی‌ها، به یک پایگاه فکری سیاسی کامل برای جریان چپ بدل شد و هفته‌نامه «عصر ما» ارگان سازمان مجاهدین انقلاب، محل تئوری‌پردازی در مورد سیاست، اقتصاد و جامعه ایرانی. («محتوای» تولید شده در این باشگاه‌های فکری، در روزهای انتخابات دوم خرداد۷۶ در موضعگیری‌های نیروهای اصلی جناح چپ نظام، راهگشا شد). اما با همه اینها مجمع روحانیون مبارز اعلام کرد در انتخابات مجلس پنجم هم بنای ارایه فهرست انتخاباتی رسمی ندارد. با این حال اعضا و حلقه‌های سیاسی نزدیک به این جریان، برای حضور مستقل آزاد هستند. تحول عمده این مقطع، آغاز اختلافات فکری و عملی دولت سازندگی با مجلس چهارم است که از قضا با شعار حمایت از رییس‌جمهور، کرسی‌های پارلمان را به‌دست آورده بودند.
باور غالب در میان سیاسیون در آن‌روزها این بود که هاشمی با توجه به نوع نگاه سیاسی و فکری، اساسا امکان مطابقت با نظرات راست سنتی را نخواهد داشت و همین اتفاق هم افتاد. برای جبران این خلأ، نیاز به تشکیلات بود و «حزب کارگزاران سازندگی» متشکل از جمعی از مدیران تکنوکرات و چهره‌های نزدیک به تفکر هاشمی‌رفسنجانی، در شرایطی اعلام موجودیت کرد که «سمپاتی» آنان به جریان چپ- البته با فواصل مشخص فکری- قابل‌انکار نبود. این حزب نوپا با برنامه‌ها و حتی مدل تبلیغاتی جدید در کنار نیروهای شناخته‌شده و منفرد نزدیک به جریان چپ، اقلیتی منسجم در مجلس پنجم شکل دادند و چهره‌هایی چون عبدالله نوری، مجید انصاری، مصطفی معین، سیدحسین مرعشی، و… به عناصر تاثیرگذاری بدل شدند که ریاست شیخ‌علی‌اکبر ناطق‌نوری، به آنان فضای مانور بیشتری داد. دو سال تا انتخابات ریاست‌جمهوری هفتم باقی مانده بود.
تشکیلات جناح چپ و دوم‌خرداد
فضای کشور، نیازمند بازگشت به دوقطبی مشهور «چپ و راست» است؛ این را می‌شد از اشارات مستقیم و غیرمستقیم مسوولان عالیرتبه کشور در آن‌روزها دید. مجمع روحانیون مبارز و اقمار آن، تصمیم به «بازگشت» می‌گیرند. علی شکوری‌راد، از اعضای شاخص سابق دفتر تحکیم وحدت درباره آن‌روزها می‌گوید: «فضای دانشگاه به‌ویژه در دولت دوم هاشمی‌رفسنجانی به سمت محدودیت رفت. با این حال دفتر تحکیم وحدت، به‌صورت نیمه‌فعال ادامه فعالیت داد. در یکی از آن سال‌ها، رهبری در دیدار با شورای مرکزی این دفتر گفتند: «خدا از سر تقصیرات آنها نگذرد که دانشگاه را غیرسیاسی می‌خواستند همه اینها نشانه‌های خوبی برای گرم‌شدن فعالیت سیاسی بود.»
جریان چپ به سراغ آخرین نخست‌وزیر نظام رفتند. آبان۱۳۷۵ اما مشخص شد، میرحسین‌موسوی بنای ورود به انتخابات را ندارد. بیانیه‌ منتشرشده از سوی این چهره کاریزمای جریان چپ، جای هیچ‌شک‌وشبهه‌ای باقی نگذاشت که نباید منتظر حضور ایشان بود اما روز ۲۳دی که مجمع روحانیون مبارز نام سیدمحمد خاتمی را به‌عنوان کاندیدای خود اعلام کرد و در ۱۳بهمن همان سال این حضور با اعلام رسمی خاتمی قطعیت پیدا کرد، فضا باز هم تغییر کرد. کسی انتظار پیروزی نداشت.
پاییز سال۷۵ که تصاویری از علی‌اکبر ناطق‌نوری را بر دیوارهای میدان ولیعصر دیدم- تصاویری بدون نام و بدون شعار تبلیغاتی- عقبه تشکیلاتی و لجستیکی رییس وقت مجلس را بیشتر درک کردم چه اینکه هشت‌ماه مانده به انتخابات، آنها خود را آماده حضور در پاستور می‌دیدند! با این‌همه نفس حضور خاتمی در عرصه انتخابات قابل‌چشم‌پوشی نبود. زهرا رهنورد در سخنرانی خود در دانشکده فنی دانشگاه تهران در ۱۷بهمن‌ماه سال۷۵ به‌همین واقعیت اشاره کرد: «دکتر خاتمی پس از چندین‌سال اعتکاف تفکرآمیز سیاسی بخشی از بهترین یاران امام، از سوی آنها به‌عنوان کاندیدا معرفی شده است و این تنوع خوبی برای انتخابات ریاست‌جمهوری است» و محمدرضا باهنر، عضو راستگرای هیات‌رییسه مجلس، نیز درباره اعلام رسمی حضور خاتمی در جمع خبرنگاران، بخشی از نگرانی جریان متبوع خود را بیان کرد: «با ورود دکتر خاتمی، انتخابات ریاست‌جمهوری جدی‌تر و موجب حضور بیشتر مردم در پای صندوق‌های رای می‌شود.»
این جمله را بارها شنیده‌ایم که تریبون «دفتر تحکیم وحدت» و دو رسانه آن زمان جریان چپ یعنی «روزنامه سلام» و هفته‌نامه «عصر ما»، یک سه‌ضلعی با اهمیت برای رساندن صدای سیدمحمد خاتمی به مردم بود؛ آن‌هم در مقابل حمایت یکدست ده‌ها تشکیلات بنام از ناطق نوری. در این میان موجی به وجود آمده بود که بار دیگر تمام مردم ایران از گروه‌ها و طیف‌های سیاسی مختلف، به انتخابات به چشم یک فرصت می‌نگریستند. حتی نهضت آزادی و نیروهای ملی- مذهبی که از اوایل دهه۶۰، ورود رسمی به عرصه‌های اینچنین نداشتند، نگاه دیگری به روز دوم‌خرداد ۷۶ داشتند چنانچه مرحوم یدالله سحابی، چهره‌ ‌محوری این جریان در نامه‌ای به سه‌نفر از چهره‌های ملی- مذهبی (عزت‌الله سحابی، ابراهیم یزدی و علی‌‌اکبر معین‌فر) یادآور شد که «بی‌تفاوتی و مقاومت منفی، اعراض از حقوق اساسی ملت است.»
در این میان نقش مجموعه‌ای که بعدها، گروه‌های ۱۸گانه جبهه دوم خرداد نامیده شدند را نباید از نظر دور داشت. سال۷۶ آغاز شد. عقبه تشکیلاتی جناح چپ در استان‌ها فعال شده بود و آرام‌آرام، موج ایجادشده در سفرهای تبلیغاتی خاتمی، نگرانی را در جناح راست به‌ نقطه اوج رساند. در سفر انتخاباتی‌اش به بوشهر از حضور او و همراهانش در میهمانسرای استانداری ممانعت شد و در سیستان‌وبلوچستان برای جلوگیری از تبلیغ حضور خاتمی در جشنواره فیلم فجر، پخش این فیلم‌ها را به زمان دیگری موکول و تنها مشاور فرهنگی استاندار و مدیرکل تربیت‌بدنی به استقبال وی آمدند. در سفر خاتمی به استان خراسان، تخریب‌ها رنگ دیگری به خود گرفت. در نماز جمعه روز ۲۹فروردین در شهر مشهد، اطلاعیه‌هایی پخش شد که خبر از «همایش بزرگ حزب‌الله» با حضور الله‌کرم و منصور ارضی آن هم دوساعت پیش از سخنرانی خاتمی در دانشگاه مشهد می‌داد. روز ۳۰فروردین پس از سخنرانی خاتمی، در میان جمعیت ۴۰هزارنفری حاضر در دانشگاه و خیابان‌های اطراف گروهی بالغ بر ۷۰نفر وارد صحن دانشگاه شده و به درگیری و شعارهای مخرب می‌پردازند، اما به‌دلیل جمعیت فراوان مردم، این گروه نمی‌توانند کاری انجام دهند.
«خانه کارگر» از تشکیلات جریان چپ در روز کارگر آن سال یعنی ۱۱اردیبهشت ۷۶، مراسمی با حضور سه کاندیدای انتخابات، سیدمحمد خاتمی، علی‌اکبر ناطق‌نوری و محمد محمدی ری‌شهری برگزار کرد که در آن اتفاق جالب‌توجهی رخ داد. ورود ناطق‌نوری با تشویق بخشی از حضار همراه شد و ورود ری‌شهری، واکنش چندانی را در پی نداشت اما با ورود خاتمی به سالن همایش، هیاهو و تشویق به حدی زیاد بود که مدت زیادی برای بازگشت سکوت به سالن صرف شد.
اگرچه اکثر قریب به اتفاق احزاب و تشکیلات اصلاح‌طلب، پس از دوم‌خرداد به ثبت رسیدند اما به جز محور مجمع روحانیون مبارز، می‌توان به مجموعه‌هایی اشاره کرد که جملگی در حد توان خود، برای خلق دوم‌خرداد۷۶ تلاش کردند. «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»، «جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران» که به پیشنهاد دختر امام(ره) در سال ۶۵ تاسیس شد و در ۱۲تیر ۱۳۶۸ پروانه فعالیت خود را از وزارت کشور دریافت کرد. زهرا مصطفوی، مرضیه حدیده‌چی‌دباغ، ربابه رفیعی طاری، فاطمه ایران‌منش، صدیقه مقدسی، قدسیه فیروزان، سهیلا جلودارزاده و فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم سیداحمد خمینی) از جمله اعضای آن بودند و در سال۷۶ نیز به حمایت از خاتمی پرداختند.
«انجمن اسلامی معلمان ایران» در ۲۱فروردین۱۳۷۰ مجوز فعالیت خود را از وزارت کشور دریافت کرد. مرتضی کتیرایی، اصغر نوروزی، موحدنیا، عباس‌ دوزدوزانی و گوهرالشریعه دستغیب، هیات موسس این جمعیت را تشکیل می‌دهند؛ این تشکل در ایام انتخابات دوم‌خرداد در میان معلمان و فضای آموزش‌وپرورش، فعالیت‌هایی را صورت داد.
«انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران» که در تاریخ ۲۱فروردین ۱۳۷۲ مجوز رسمی فعالیت خود را از کمیسیون ماده۱۰ احزاب وزارت کشور دریافت کرد و برخی اعضای هیات موسس آن مانند محمد فرهادی، احمدعلی نوربالا، واعظ مهدوی و سیدمحمد صدر، از چهره‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلب بوده و هستند .
و سرانجام «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم» که اگرچه از سال ۷۸، مجوز فعالیت گرفت اما پیش از دوم‌خرداد نیز به شکل غیررسمی مشغول فعالیت بوده و نقش بزرگانی چون آیات و حجج اسلام بیات زنجانی، سیدحسین موسوی‌تبریزی، محمدعلی ایازی، ابوالفضل موسویان، محمدتقی فاضل‌میبدی و… را نمی‌توان در پاسخگویی به شبهات جامعه مدرسین و جامعه روحانیت پیرامون خاتمی و جناح چپ، نادیده گرفت.
منبع: شرق
:::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

- 4 = 1