علیه جمهوریت تصنعی
حال که هشیاری مردم توانسته معادلات بازی انتخابات را تا حد امکان، به نحوی تغییر دهد که خود برگزارکنندگان انتظار نداشتند و تحمل نمیتوانند کرد، شاید وقت آن باشد که دوباره درباره مفاهیم اساسی پیرامون (که همان آرمانهای انقلب اسلامی هستند) پرسش کنیم. شاید روایتی که در سالهای اخیر به ما باوراندهاند، انحراف از مفاهیم واقعی باشد.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – سعید اکبریان: انیمیشن Wall.E ساخته سال ۲۰۰۸ کمپانی پیکسار (Pixar Animation Studios)، استعارهای از دنیای مصنوعی مدرن در آینده (Future) است. جایی که آدمها برای برونرفت از بحران بزرگ (انفجار عظیم اتمی) در بیرون از جهان پیشین (کره زمین) ساختهاند. در این جهان جدید که به صورت یک سفینه بزرگ فضایی در حال حرکت در کیهان است، همه چیز به شکل مصنوعی و از پیش ساخته و به واسطه روباتهای کوچک و بزرگ در دسترس انسان قرار دارد، به نحوی که او از کار و فعالیت برای ساختن سرنوشت خود بینیاز است. انسانها هرچه بخواهند در دسترسشان است، از طریق صندلیهای متحرکی که هرگونه وسیله رفاهی را در اختیار آنها قرار میدهد. بدین ترتیب، آنها به شدت فربه و بیفایده شدهاند و عمده خواستههایشان آفتاب گرفتن و نوشیدنی خنک است.
اما وقتی در کره زمین، برای نخستین بار پس از سالها گیاهی میروید و روباتهای گزارشگر وجود آن را اطلاع میدهند، ماهیت واقعی این جهان مصنوعی برای فرزندان نسل نخستین این سفینه که خاستگاه خویش را از یاد بردهاند، برملا میشود. کامپیوتر مغز متفکر سفینهای که پیشتر تصور میشد ساختِ خود انسان و تحت کنترل اوست، دست به کار میشود تا با سلب اختیار از انسانها، کنترل خویش را به دست گیرد و مانع از بازگشت آنها به زمین شود.
اما کاپیتان این سفینه به عنوان اولین کسی که گیاه نورسته را مشاهده کرده و به وجود دنیای دیگری خارج از محیط مصنوعی پیرامون ایمان آورده است، در مقام بازتعریف مفاهیم فراموش شده بشری بر میآید. از دستگاهها میپرسد که گیاه را برای او تعریف کنند، و در پی این پاسخ که معرف «موجود زنده و مولد که در خاک زمین زیست میکند» (قریب به مضمون) است، پرسشهای مداوم دیگری پیش میآید که خاک چیست؟، «زمین چیست؟»، «زندگی چیست؟»، «خانواده چیست؟»، «دوست داشتن چیست؟» و…
توالی این پرسشهاست که تعارض میان رهبر انسانهای وابسته به جهان مصنوعی را با مغز متفکر دنیای مصنوعی (سیستم مدیریت خودکار سفینه) پدید میآورد و در پی پیروزی انسانها، آنها به سرعت به زمین برمیگردند تا خودشان، سرنوشت خود را در خانه خود بسازند.
دنیای انیمیشن Wall.E را که به علت پیام انتقادی خود، از سوی برخی منتقدان با تعابیری چون «پروپاگاندای جناح چپ» مورد حمله قرار گرفته، به مثابه استعارهای از هر دنیای مصنوعی میتوان به کار برد، حتی دنیایی که واقعاً مدرن یا ملتزم به الزامات مدرنیته نیست. دنیایی که حقایق و مفاهیم، قلب مفهوم شدهاند، اما ماحصل آن هم سلب اختیار از انسانها برای ساخت سرنوشت خود است. دنیایی که ساختارهای ساخته مردم (برای برونرفت از بحرانی به عنوان حکومتی استبدادی وابسته به استعمار) در پی یک انقلاب بزرگ مردمی، ساختهاند اما ساختارها زمانی که جایگزین آرمانها میشوند، خود در مقام تسلط بر میآیند و سلطه را از طریق اعمال نوعی بیخبری مطلق ممکن میسازند.
نتیجه آنکه مفاهیم قلب میشود: «جمهوریت» و «مردمسالاری» در نظر خالی از معنا شده و در مقام عمل، انتخابات نوعی بحران است که حاکمیت باید هر از چند سال از سر بگذراند، اما به نحوی مدیریت و مهندسی شود که ساختار کلی دست نخورده بماند. «عدالت» هم کالایی دروغین است که حاکمیت به جای آنکه پاسخگوی اتهام عدم استقرار آن باشد، خود در مقام شاکی و مدعی، آن را تبلیغ میکند، همچنانکه به جای آنکه مجری بازی انتخابات باشد، خود بازیگر اصلی این مسابقه بدون تماشاگر است، همچنان که داوری را نیز بر عهده دارد. «عدالت» قلب معنا شده و قرار است از دل سرمایهداری برآید که به زعم آنان سرمایهداری نیست (و البته نیست؛ چون مصائب آن را دارد اما فوایدش را نه). گویی گیاهی است که قرار است در خاک اسیدی کاشت و برداشت شود و البته برای سالهای طولانی باید به مشاهده گل پژمرده و چندروزه آن بسنده کرد، بیآنکه انتظار برای میوه دادن آن حاصلی دهد.
همانطور که دستگاههای کامپیوتری سفینه انیمیشن Wall.E مسافران خود را در خواستههای کوچک مادی غرق کردند و از معنویات زندگی تهی ساختند، ساختارهای حاکمیت مردمان خویش را به خواستههای کوچک و شعاری دلخوش میکنند تا از افق آرمانهای دیروز (استقبال، آزادی، جمهوریت، اسلامیت، عدالت و…) چشم بپوشند.
ساختارها میپرسند: انتخابات میخواهید؟ و بعد ضمن تأکید بر تعداد بالای انتخاباتهای برگزار شده، انتخابات دستکاری شدهای را پیش روی شما میگذارند که انتخابهای آن محدود و یا به مثابه انتصاب، تحمیل شدهاند.
ساختارها میپرسند: عدالت میخواهید؟ و با تأکید بر اینکه اتفاقاً خود ما هم خواستار عدالت هستیم، شما را در بازی میدوانند که هیچ ربطی به عدالت ندارد و چه بسا خروجی آن چیزی جز بیعدالتی نباشد. آنها حتی «کاندیدای عدالتخواه» را هم از پیش برای شما آماده کردهاند (با ظاهر و باطنی به همان دلنشینی و خوشمزگی آب پرتقالهای همیشه در دسترس سفینه Wall.E) که تمامی مراحل تأیید صلاحیت را میگذراند، و کافیست به آن رأی بدهید تا روند عدالتخواهی (مورد نظر حاکمیت) پیگیری شود.
ساختارها میپرسند: اصلاحات میخواهید؟ و از سر لطفی که به ما دارند، نسخههایی از «اصلاحات» را هم آماده کرده و در انتخابات هم «کاندیدای اصلاحطلب» به ما معرفی میکنند. کاندیدا یا کاندیدهای «خودی» که در انتخابات تأیید صلاحیت شدهاند و ما را از زحمت پیگیری مطالباتمان توسط کاندیدای اصلاحطلبی که در انتخابات تأیید نمیشود (یا در صورت پیروزی در انتخابات، از سوی ساختارها، تحمل نخواهد شد) بینیاز میکند!
ساختارها میپرسند: تفسیر از «خط امام» میخواهید؟ و اگرچه در اجرای آن آرمانها ناموفق بوده اند، اما خود را مفسر اصلی و بلکه انحصاری آن میدانند که حاصل آن روایت رسمی موجود است.
اما آنچه پیش روی شماست، حتی اگر مثل برخی کشورهای مدرن و پیشرفته اقتصادی امروز (همچون رژیم غیردموکراتیک چین) باشد، چیزی فراتر از سفینه انیمیشن Wall.E نیست. حتی فرض کنید بهشت باشد. بهشت جایی است که فرشتگان پیش از ما در آن زیسته اند و میزیند، اما لذتی نمیبرند. چرا که برخلاف انسانها، موجوداتی فاقد اختیار اند. اینست که حتی اگر حاکمیت به تمام وعدههای مادی خود (اعم از عدالت و رفاه اقتصادی) عمل کند و بهشتی زمینی برای مردم بسازد، اما از آنجا که این ساختار، ساختی مصنوعی و مغایر با فطرت انسانی است، ارزشی ندارد. جمله مشهور بنیانگزار انقلاب اسلامی را به خاطر بیاورید که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب خطاب به مردم میگفت باید توقعات را از مادیات (که به زعم ایشان، رایگان شدن برخی امکانات برای طبقه مستمند، لازمه حداقلی آن بود) به معنویات ارتقا داد: «ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت میرسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما، هم دنیا را آباد میکنیم و هم آخرت را».
از این منظر آنچه که تاکنون مردم ما در سالهای پس از جنگ تحمیلی به عنوان سازندگی، نوسازی، عدالت و…. تجربه کردهاند، و آنچه حاکمیت و دولتهای مستقر در آن، به تبعیت از نسخههای مدرن خارجی به دنبال آن بودهاند، چیزی جز جعل جاهلانه و گرتهبرداری کورکورانه از نسخههای مدرن نبوده است، با این تفاوت که نه توانسته مادیات را به گونهای مشابه آن محقق سازد و نه معنویات را در نظر گرفته است. گاهی برای سازندگی، نسخهای از اصلاحات مدرن نخبگانی را با نادیده گرفتن اراده مردم پیاده کرده که شکست خورده است. دیگر بار به اراده مردم ایمان آورده، اما باز راه نخبگان مد نطر خود را رفته است، و گاه به اسم اراده مردم، راه استبداد و فساد را در پیش گرفته که سرنوشت آن را همگی میبینیم و میدانیم.
یک سال پیش در چنین روزی، انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد که تمامی انتقادات بالا را میشد بر روند و فرایند آن برشمرد. انتقادات ما به انتخابات برگزار شده و بسیاری از انتخابات پیش از آن (و چه بسا پس از آن)، حول ادعای تقلب، تخلف یا تدلیس نیست، که ما به قلب مفهوم جمهوریت و مردمسالاری در نظر و عمل انتقاد داریم. مسئلهای که در ۲۵ سال اخیر با ارادهی ساختاری فراقانونی (به عنوان شورای نگهبان قانون اساسی!) حاکم شده و روز به روز بسط قانونی، فراقانونی و غیرقانونی یافته است.
اینکه با وجود تحدید و تحمیل کاندیداها از جانب شورای نگهبان و نهادهای همسو (که حتی برخی را از ثبت نام در انتخابات منع کردند، تا کار به رد صلاحیت وی در شورای نگهبان نکشد) و تحمیل کاندیدایی به نیروهای منتقد اصلاحطلب و خط امامی (که سوابقی متفاوت از اصلاحطلبی و خط امام داشته)، باز هم کاندیداهای آنان مورد توجه مردم قرا نمیگیرد، نشان از هشیاری مردم نسبت به سلطه روزافزون ساختارهایی دارد که که گاه ماهیت ارتجاعی دارند و نه انقلابی. نتیجه اینکه همان ساختارها، قواعد بازی که خود برگزار کردهاند را زیر سوال برده و با تمام توان در مخالفت با کاندیدای پیروز بر میآیند، انگار نه انگار که این دستپخت خودشان است.
اما حال که هشیاری مردم توانسته معادلات بازی انتخابات را تا حد امکان، به نحوی تغییر دهد که خود برگزارکنندگان انتظار نداشتند و تحمل نمیتوانند کرد، شاید وقت آن باشد که دوباره درباره مفاهیم اساسی پیرامون (که همان آرمانهای انقلب اسلامی هستند) پرسش کنیم. شاید روایتی که در سالهای اخیر به ما باوراندهاند، انحراف از مفاهیم واقعی باشد. شاید دنیای پیرامون ما، دنیای مصنوعی باشد، نه آنچه که ۳۵ سال پیش میخواستیم و برایش خون دادیم. شاید همچنان که آن گیاه نورسته نویدبخش بازگشت انسانها به سرزمین خودشان بود، نتیجه انتخاباتِ سال گذشته دلالتی مشابه برای بازگشت به حقایق و ساختن دنیای واقعی از نو باشد.
::::
آقای اکبریان نظر شما را به این سخن رهبری جلب میکنم :
این صلاحیتها را کى باید تشخیص بدهد؟ آیا جایى لازم نیست که تشخیص بدهد این صلاحیتها در این شخص یا در این اشخاص هست یا نیست؟ بدیهى است و واضح است که دستگاهى لازم است؛ این دستگاه، همین دستگاه شوراى نگهبان و واسطه هاى نظارتى اى است که این دستگاه دارد. ببینید که اینکار چقدر مهم است. وقتى فهمیدیم چقدر مهم است، آنگاه مىفهمیم که چرا بعضى از جریانهایى که دل خوشى با نظام اسلامى ندارند، اینقدر به اینکار حمله مىکنند، هجوم مى برند و علیه آن تبلیغات مىکنند. دستگاههاى تبلیغاتى بیگانه هم که کارشان همین است. همیشه و به خصوص در وقتىکه انتخاباتى وجود دارد، یکى از حرفهاى دائم التکرار اینها همین مسئله نظارت و شوراى نگهبان و ردّ صلاحیت و اینها است. ۲۰/۴/۱۳۸۶
نکنه منظور جضرتعالی از این جمله که در متن آوردهاید”در مقام عمل، انتخابات نوعی بحران است که حاکمیت باید هر از چند سال از سر بگذراند، اما به نحوی مدیریت و مهندسی شود که ساختار کلی دست نخورده بماند. ” رهبری را هم شامل میشود.