۰۸:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۹ محمد سعید رجایی:

اصلاحطلبان، اصولگرایان و سیاست‌ورزی نفع‌گرایانه

ظهور ناگهانی حزبی حول یک دیپلمات سابق اصلاحطلب که نه سابقه انقلابی قاطبه اصلاحطلبان را دارد و نه لاحقه انتقادی آنان را، و نه هزینه‌ای برای انقلاب پرداخته است و نه هزینه‌ای برای اصلاحطلبی، اما می‌خواهد در سود هر دو مسئله شریک باشد و سهم بالاتری ببرد، هم چندان عجیب به نطر نمی‌رسد. افراط اصلاحطلبی در سال‌های دوم خرداد و سال 88 اینک روی دیگر سکه را می‌نمایاند: تفریط و فرصت‌طلبی سال 92.

showra tehrabnمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – محمد سعید رجایی: آنچه در ماجرای انتخابات هیئت رئیسه شورای شهر تهران گذشت، انتقادات چندی را متوجه اصلاحطلبان می‌کرد و انتقاداتی چند به اصولگرایان. بر اصلاحطلبان همچنان که پیشتر گفته ایم – این اشکال وارد بود که حزبی (حزب اسلامی کار) محور ائتلاف انتخاباتی قرار گرفت و بیشترین سهم از لیست را مطالبه کرد که هویت تئوریک و تشکیلاتی آن مشخص نبود. معلوم نبود اصلاحطلب است (بنا به مدعای کلی)، کارگزار است (بنا به وحدت رویه با «حزب کارگزاران سازندگی»)، چپ مذهبی است (بنا به مدعای کارگری و وحدت رویه با «خانه کارگر») یا اصولگرا (بنا به قرائن عملکرد محافظه‌کارانه). همچنان‌که این تذبذب و تلون در نخستین تصمیم‌گیری مهم شورا نمود یافت، وقتی عضو برجسته حزب که با لیست اصلاحطلبان به شورا راه یافته بود، همراستا با منافع مالی یکی از نزدیکان خود خود در سامان مستقر شهرداری به نفع شهردار اصولگرا رأی داد.

اشکال دیگر متوجه فردی بود که هم با اصولگرایان و هم با اصلاحطلبان همنوایی داشت، اما با پرداخت مبلغی کلان خود را در لیست اصلاحطلبان قرار داده بود. و چون به شورا راه یافت، جانب اصولگرایان را گرفت.

این دو اشکال بیشتر از جانب خود اصلاحطلبان، نقدهای نظری و برخوردهای تشکیلاتی را در پی داشته‌اند، اما اشکال عمده دیگر متوجه اصولگرایان است. وقتی یکی از ورزشکاران راه یافته به شورا که با لیست مستقل در انتخابات شرکت کرده و مدیون هیچ یک از دو گروه نبود، به وعده‌ی اصولگرایان وقعی ننهاد و به کاندیدای شهرداری اصلاحطلبان رأی داد، عضو مستقل شورا را متهم به «خیانت به اصولگرایان» کردند، اما همانان عضو اصلاحطلبی را که به تعهد خود به لیست انتخاباتی اصلاحطلبان خیانت کرده بود، آزاده، مستقل و قهرمان جلوه دادند.

پیداست که نه رأی سال گذشته آن ورزشکار به کاندیدای شهرداری اصلاحطلبان «ارزش اخلاقی» داشت و نه رآی امسال او به ریاست یک اصولگرا بر شورای شهر. رأی سال گذشته او نفع‌طلبانه بود، همچان که رأی امسال او. او نه سال گذشته به «تعهد» اخلاقی خود خیانت کرده بود، نه امسال به «تخصص» شهردار فعلی رأی داد. بلکه مستقیما منافع مادی خود را هدف گرفت؛ منافعی که هر دو گروه پیشنهاد دادند، و هر سال یکی از دو گروه بهتر توانست آن را تأمین کند. در رقابتی که هر دو طرف با رویکرد تطمیع و مطالبه نفعِ عملی رفتار می‌کنند، سخن گفتن از اخلاق (خاصه اخلاق دینی) و حقیقت (خاصه با تکیه بر حقیقت غایی) البته بی‌معناست.

پس اینکه اصولگرایان پیروزی خود در انتخابات هیئت رئیسه شورا را «پیروزی تخصص‌گرایی بر سیاست‌گرایی» تفسیر می‌کنند، نه تنها کودکانه، که ماکیاولیستی است. اما اینکه اصولگرایان، رفتارهای غیراخلاقی را اخلاقی و ماکیاولیسم سیاسی را «سیاست‌گریزی» جلوه می‌دهند، چه معنایی جز قلب حقیقت می‌تواند داشته باشد؟ به نظر می‌رسد اصولگرایان بنا به دلالت ذاتی محافظه‌کاری، نفع‌گرایی و عمل‌گرایی پیشه کرده‌اند: «هر اندیشه‌ای که نتیجه عملی مفید داشته باشد… باید در حکم حقیقت پذیرفته شود». از این منظر هر عمل غیراخلاقی را که منافع آنان را تأمین کند، می‌توان اخلاقی جلوه داد، اما مگر می‌توان به اسم اسلام و انقلاب و ولایت فقیه، فلسفه نظری پراگماتیسم را که آمریکای کنونی بر آن بنیاد شده است، پیشه کرد؟

تجربه سیاست ورزی در ایران به ما می‌آموزد که می‌شود به اسم مبارزه با امپریالیسم آمریکا، تفکر آمریکایی را در عمل پیاده کرد. می‌شود «عمل‌گرایی» ویلیام جیمز و «ابزارگرایی» جان دیوئی را به شکلی سخیف پیشه کرد، بی‌آنکه به یکی از نتایج عملی آن – تکثرگرایی – ملتزم بود.

اما از اشکال نخست به سیاست‌ورزی اصلاحطلبان هم نباید غفلت کرد. اینکه چرا حزبی در محوریت فعالیت‌های سیاسی اصلاحطلبان قرار می‌گیرد و فردی از ظرف آنان به شورای شهر وارد می‌شود که عملا شورای شهر را به اصولگرایان تقدیم می‌کند. این اشکال زمانی برجسته تر می‌نماید که بدانیم همین حزب بیشترین فعالیت در زمینه جذب جوانان به بدنه اصلاحطلبی را دارد و نیز بالاترین مناسبات را با شخص آیت الله هاشمی، که امروز به استوانه اصلاحطلبی بدل شده است. در این صورت به نظر می‌رسد وضع سایر احزاب اصلاحطلب اسفناک‌تر باشد. آن‌هم اصلاحطلبانی که در جریان انتخابات مجلس دهم منتقدان رادیکالیسم درونی خود را که معتقد به شرکت فعالانه در انتخابات بودند – علیرغم سابقه سیاسی آنان در اصلاحطلبی – متهم به «اصلاحطلبان بدلی» می‌کردند، و حالا ماتم گرفته‌اند که چرا اکثریت نمایندگان اصولگرای مجلس وزرای دولت روحانی را استیضاح می‌کند!

در این میان ظهور ناگهانی حزبی حول یک دیپلمات سابق اصلاحطلب که نه سابقه انقلابی قاطبه اصلاحطلبان را دارد و نه لاحقه انتقادی آنان را، و نه هزینه‌ای برای انقلاب پرداخته است و نه هزینه‌ای برای اصلاحطلبی، اما می‌خواهد در سود هر دو مسئله (انقلاب و اصلاحطلبی) شریک باشد و سهم بالاتری ببرد، هم چندان عجیب به نطر نمی‌رسد. افراط اصلاحطلبی در سال‌های دوم خرداد و سال ۸۸ اینک روی دیگر سکه را می‌نمایاند: تفریط و فرصت‌طلبی سال ۹۲٫

::::

۱ دیدگاه

  1. مهدی :

    در جریان انتخابات مجلس نهم نه دهم. اصلاح کنید لطفاً!

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

6 + 2 =