زیر پوست جناح راست !
نظام سیاسی ایدهآل آیتالله محمدتقی مصباحیزدی حکومت اسلامی و نه جمهوری اسلامی است. ایشان اصالتی برای مردم قایل نیست و با توجه به اینکه اینگونه به رای مردم و انتخابات مینگرد، در باب نظام «جمهوری اسلامی ایران» که این نام مورد تاکید بنیانگذار انقلاب بود، میگوید: «نباید گمان کرد که «جمهوری» دقیقا شکل خاصی از حکومت است تا نظام فعلی ما- که جمهوری است- همان شکل را تقلید کند
مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
در دهه چهارم انقلاب، بازهم آرایش سیاسی کشور در حال تغییر و دگردیسی است. نمایهها و المانهای این دگردیسی پشت ویترین همنشینیهای رهبران و کنشگران فکری و سیاسی مشهود است؛ تغییراتی که نشانگر خروج میدان رقابت سیاسی از دوگانه چپ-راست یا اصلاحطلب –اصولگرا به اقطاب جدید است. رفرمیستها در این آرایش جدید و به تناسب موقعیت و وضعیت فعلی بر ضریب همگراییشان افزوده شده و بالعکس محافظهکاران متحمل انشعابها و تحت ذیل آن به واگراییهای جدیدی رسیدهاند که بیتردید رفاقتهایشان را از این پس به رقابتهایی تمام عیار بدل خواهد کرد. اگر تا چندی پیش اصولگرایان در قالب پنج طیف سنتی، میانهرو تکنوکرات، رادیکال، مستقل و احمدینژادی قابل تحلیل بودند، این روزها رایزنیها و اتفاقاتی جالب و قابل تامل میان گروههای مهم پنج طیف اصولگرایی در حال تکوین است که ماحصل آن چیزی جز آرایش جدید سیاسی نخواهد بود. علی لاریجانی ترجیح داده سرنوشت خود را از دیگر اصولگرایان جدا کند. ایثارگرانیها، پایداریها، رهپویانیها و احمدینژادیها دوباره به هم رسیدهاند ؛حتی اگر در این میان این طیف از اصولگرایان در ظاهر اقرار به عدم رابطه خود با طیف احمدینژاد داشته باشند، شواهد از نقض این اقرار و ادعا حکایت دارد. اصولگرایان میانهرو (رضایی-قالیباف) مترصد فرصت هستند و اما حزب موتلفه همان میزان که دل از محافظهکاران بریده، به سمت اردوگاه پایداریها و ایثارگرانیها رفته است تا جایی که آیتالله محمدتقی مصباحیزدی در گفتوگوی تفصیلی خود با هفتهنامه ٩ دی از حزب موتلفه تمجید کرد تا مشخص شود که تقریب موتلفهیی با تشکیلات سیاسی وابسته به رییس موسسه پژوهشی امام خمینی حکایت و روایت از ائتلافهای جدیدی در خرمن و خرگاه راستنشینهای سیاسی ایران دارد. جدای از چرخشها و ائتلافهای جدید در اردوگاه اصولگرایان روزنامه اعتماد در این مقال و مجال به تفسیر مصاحبه تفصیلی حمید رسایی و علیاصغر زارعی در مقام نمایندگان هفتهنامه ٩ دی با مراد معنوی و سیاسیشان آیتالله مصباحیزدی پرداخته است. در این گزارش سعی خواهیم کرد تا به این سوالات پاسخ دهیم که تحرکات جدید آیتالله مصباحیزدی در سپهر سیاسی ایران چه علل و عواملی دارد؟ پیام سیاسی همزمانی اظهارات ایشان با مصاحبه اخیر سید محمد خامنهای با مجله رمز عبور و پایان سکوت احمدینژاد چیست؟ مریدان (رسایی و زارعی) و مرادشان (آیتالله مصباحیزدی) در این گفتوگو چه نقاطی را هدف گرفتهاند و چه اهدافی را از طرح چنین مباحثی دنبال میکنند (١٠ محور کلیدی این گفتوگو در جدول ذیل آمده است)؟ آیا آیتالله مصباحیزدی به دنبال ایفای نقش تاریخی برای مریدان و همفکران خود است؟ آیا اصولگرایان تندرو (انقلابی) با محوریت ایشان میخواهند، فرمان رهبری جناح راست را با توجه به نبود برادر بزرگتر یا پدر معنوی (آیتالله مهدویکنی) در اختیار بگیرند؟برای پاسخ به این پرسشها باید منظومه فکری-عقیدتی آیتالله مصباحیزدی را مورد بازخوانی و واکاوی قرار داد و دانست که نظام سیاسی ایدهآل رییس مرکز پژوهشهای امام خمینی چه مختصات و مشخصاتی دارد:
منظومه فکری و نظام سیاسی ایدهآل آیتالله مصباحیزدی
آیتالله محمدتقی مصباحیزدی فقط یک عالم دینی یا رییس یک مرکز آموزشی، با نام «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی» نیست. او صاحب و مولد یک گفتمان و نظام سیاسی است. اگرچه شاید این گفتمان در اقلیت باشد اما زنده است و سیر آن میرا نیست. نظام سیاسی ایدهآل آیتالله محمدتقی مصباحیزدی حکومت اسلامی و نه جمهوری اسلامی است. ایشان اصالتی برای مردم قایل نیست و با توجه به اینکه اینگونه به رای مردم و انتخابات مینگرد، در باب نظام «جمهوری اسلامی ایران» که این نام مورد تاکید بنیانگذار انقلاب بود، میگوید: «نباید گمان کرد که «جمهوری» دقیقا شکل خاصی از حکومت است تا نظام فعلی ما- که جمهوری است- همان شکل را تقلید کند… ممکن است سوال کنید؛ پس چرا امام فرمود: «جمهوری اسلامی» و نفرمود «اسلام» یا «حکومت اسلامی»؟ انتخاب واژه «جمهوری» برای نفی سلطنت بود… این رژیم در ادبیات سیاسی اسمش «جمهوری» است، اما نه جمهوریای که در غرب است، «جمهوری دموکراتیک»، جمهوریای که همهچیزش و اختیارش در دست مردم باشد و تابع آرا و هوسهای مردم باشد؛ نه. جمهوریای که محتوایش اسلام باشد، پس هدف برقراری اسلام در یک نظام حکومتی است که امروز وقتی سلطنتی نبود، اسمش «جمهوری» است؛ نه اینکه در کنار اسلام ما یک هدف دیگری به نام جمهوری داشته باشیم؛ این تفکری است شرکآمیز…» آیتالله محمدتقی مصباحیزدی بارها نظام سیاسی ایدهآل خود را معرفی کرده است. ایشان به انتخاب مستقیم مسوولان توسط مردم اعتقادی ندارد و بر همین اساس بهترین روش برای انتصاب و انتخاب مسوولان کشوری را «انتخاب غیرمستقیم» میداند. درنظام سیاسی ایدهآل ایشان، «حکومت دینی، حکومتی است که نه تنها همه قوانین و مقررات اجرایی آن برگرفته از احکام دین است، بلکه مجریان آن نیز مستقیما از طرف خدا منصوبند، یا به اذن خاص یا عام منصوب شدهاند، چنین حکومتی «حکومت دینی» ایدهآل و کمال مطلوب است.»
موقعیت فعلی آیتالله مصباح در جناح راست
آیتالله مصباحیزدی پس از انقلاب همواره تحت سایه فقهای کارگزاری همچون آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله مهدویکنی، حجتالاسلام ناطق نوری و… بوده است. با وجود ارادتهای علمایی میان ایشان و دیگر فقها، زاویه حادهیی بین تفکرات سیاسی آیتالله مصباحیزدی با بسیاری از فقهای کارگزار وجود دارد. گذر زمان به همراه رحلت برخی از فقهای کارگزار و کادرسازی تشکیلاتی آیتالله مصباحیزدی در موسسه پژوهشی امام خمینی، قرارگاه عمار و جبهه پایداری به همراه حمایتهای رسانهیی شاگردان و مریدان ایشان باعث شد تا برخلاف سالهای ٧۶ تا٨۴ که شخصا تنور جدال «حکومت؛ امر قدسی یا عرفی» را گرم نگه میداشت و یک تنه بر لشگر روشنفکران دینی و اصلاحطلبان سیاسی میزد، این بار شاگردان و هواداران محمدتقی مصباحیزدی در مقام سربازان ایدئولوژیک و سیاسی به مقابله با جریانهای فکری-سیاسی مخالف و به جدال و جنگ با آنها رفتند. اگرچه شاید در محافل، نهادها و مراکز سیاسی و حوزوی این گفتمان در اقلیت باشد و مدافعان تشکیلاتی آن اندک، اما نشان داده زنده است و سیر آن میرا نیست. مروجان و مدعیان این گفتمان در فضای سیاسی نشان دادهاند که بیش از آنکه توان بازیسازی داشته باشند از پتانسیل خراب کردن بازی همکیشان و رقبای سیاسی خود بهرهمندند. افزایش قدرت رسانهیی و حضور برخی اعضای تشکیلات فکری-سیاسی حامی رییس موسسه پژوهشی امام خمینی در نهادهایی همچون مجلس شورای اسلامی به موازات رکود جناح راست سنتی و درگیری اصولگرایان میانهرو در نهادهای حاکمیتی فرصتی را درانتخابات ریاستجمهوری سال گذشته در اختیار رهبر و پیروان این گفتمان قرار داد و در نهایت سعید جلیلی شاهد مثال زمینی این رویکرد عقیدتی-سیاسی شد. اگرچه نماینده این گفتمان در انتخابات ریاستجمهوری نتوانست از روحانی حمایت شده اصلاحطلبان و هاشمی رفسنجانی عبور کند و در نهایت شکست را پذیرا شد اما نتیجه این انتخابات نه تنها باعث تردید آیتالله مصباحیزدی و حامیانش برای ادامه فعالیتهای سیاسیشان نشد که بالعکس با رخداد حوادث و اتفاقات بعدی در جناح راست گویا برای قبضه رهبری اصولگرایان فرصت طلایی را به دست آوردهاند. لبیک آیتالله مصباحیزدی به دعوتنامه سید رضا تقوی برای سخنرانی در همایش همگرایی اصولگرایان در لانه جاسوسی میتواند نشانهیی از تمایل او برای افزایش نقش خود در کادر رهبری جناح راست باشد؛ کادر رهبریای که دیگر نه آیتالله مهدوی کنی را در جمع خود میبیند و نه حبیبالله عسگراولادی را. از سوی دیگر شیخ محمد یزدی سکوت کرده و تنها به خواندن گزارشهایی که سید رضا تقوی در اختیارش میگذارد بسنده کرده تا مشخص شود که از علاقه او برای ساماندهی و سازماندهی اصولگرایان کاسته شده است. آیتالله موحدی کرمانی هم به گفته فعالان سیاسی اصولگرا هرگز توانایی و مقبولیت آیتالله مهدوی کنی را ندارد و آیتالله مصباحیزدی و تشکلهای سیاسی وابسته به ایشان راه سخت و صعبی را حداقل برای پررنگتر کردن موقعیت خود در کلیت جناح راست پیش رو ندارند.
هاشمیرفسنجانی؛ سیبل مشترک آیتالله مصباح، سید محمد خامنهای و احمدینژاد
آیتالله مصباح با وجود اعتراف زبانی به تفاوتهایش با شهید مرتضی مطهری بیعلاقه به ایفای نقشی همچون علامه شهید مرتضی مطهری درنظام سیاسی ایران نیست تا جایی که این مساله را در مصاحبه با هفتهنامه ٩ دی هم مورد تایید خویش قرار میدهد و با طرح این موضوع که «صفت ممیزه» شهید مطهری نسبت به دیگر علما و فقها، جامعیت ایشان در انقلاب بود، تلاش کرده تا به موافق و مخالف خود این پیام سیاسی را منتقل کند که او «مطهری زمان» است و به استعاره از موقعیت شهید مطهری در انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ایشان هم چنین موقعیتی را باید داشته باشند. البته ایشان برای «مطهری زمان» شدن مانعی بلند به اسم آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی را همواره مقابل دیدگان خود دیده است؛ فقیهی که بیتردید نزدیکترین و مورد اعتمادترین روحانی مبارز «پیش و پس انقلاب» برای امام خمینی بوده و جعبه سیاه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به شمار میآید؛ فقیه سیاستمداری که پرونده انقلابیون و مخالفان انقلاب را در اختیار دارد و خود تاریخ زنده انقلاب و نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است. در این میان اختلافات فکری آیتالله مصباحیزدی با آیتالله هاشمی رفسنجانی اظهر من الشمس است و در نتیجه رییس موسسه پژوهشی امام خمینی تا وقتی آیتالله هاشمی زنده است، میداند که راه سختی را برای بهبود موقعیت سیاسی و پایهگذاری ارکان تفکری خود پیش روی دارد. جدال خاطرهها بر سر سوابق مبارزاتی آیتالله مصباحیزدی و جنگ لفظی ایشان با آیتالله هاشمی نمادی عینی از این وضعیت است. البته آیتالله مصباحیزدی در رقابت و مخالفت با آیتالله هاشمی رفسنجانی تنها نیست، چه آنکه شاگردان و مریدان ایشان در تهاجم به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام همواره کم کاری نکرده و آنچه در توان داشتند در ترور سیاسی هاشمی هزینه کردهاند. در این میانه دیگرانی همچون آیتالله سید محمد خامنهای هم هستند که گلایهها وعنادهایشان با آیتالله هاشمی، ضخامتی به قطر تاریخ انقلاب و سالهای پس از انقلاب دارد. همین است که سید محمد خامنهای ناگهان مسوولان مجله رمز عبور (محصول رسانهیی مشترک احمدینژادیها- پایداریها) را فرامیخواند و حرفهایی را درباره امام خمینی و هاشمی رفسنجانی و شهید مظلوم بهشتی میزند که حتی پذیرش و تحملش برای اصولگرایانی همچون حسین شریعتمداری و عباس سلیمینمین هم غیرممکن است. به این مجموعه باید مخالف تمامعیاری همچون محمود احمدینژاد را هم اضافه کرد. مردی که گویا در فضای سیاسی ایران نقشی و مسوولیتی بجز «هاشمیستیزی» بر عهدهاش نگذاشته و نیست. همزمانی مصاحبه سید محمد خامنهای با مجله رمز عبور با اظهارات اخیر محمود احمدینژاد درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی و مصاحبه آیتالله مصباحیزدی با هفتهنامه ٩ دی که بخشهایی از آن مرتبط با همین مساله بوده این شبهه و سوال را به دنبال خواهد داشت که پروژه جدیدی از سوی این همفکران و هم جهتان سیاسی در حال کلید خوردن است و اینکه تودههای اجتماعی چه پیام سیاسیای را باید از همزمانی این اظهارات بیایند؟از سوی دیگر نمیتوان به روابط حزب موتلفه با آیتالله مصباحیزدی بی تفاوت بود، روابطی که به نظر میرسد باعث شده تا فرزند تمام عیار سنت و روحانیت (موتلفه) از یکی از خطوط قرمزهای خود (اصولگرایان تندرو) عبور کند و به همنشینی و احتمالا ائتلاف با پایداریها، ایثارگرانیها و احمدینژادیها تن دهد. هر چه هست آرایش سیاسی کشور با تحولات درون اردوگاه جناح راست و افزایش تحرکات سیاسی آیتالله مصباحیزدی و پایان سکوت احمدینژاد در حال تغییر است و باید به انتظار نشست و دید این دگردیسی چه سرنوشتی را برای محافظهکاران دیروز و اصولگرایان امروز رقم خواهد زد؟ آیا اصولگرایی مدنظر آیتالله مصباحیزدی محقق میشود؟
تضاد مصباح با مانیفست اصولگرایی
ناصر ایمانی
آیتالله مصباحیزدی پیش از پیروزی انقلاب فعالیت خاص سیاسی نداشته و صرفا به فعالیتهای فرهنگی برای نشر حقایق اسلام مشغول بودند، به همین دلیل ما هیچ سابقهیی از ایشان در جهت پیروزی انقلاب و هیچ سابقه مبارزاتی از ایشان در دسترس نداریم. حتی خیلی از شخصیتهای انقلابی و روحانی از ایشان خواستند و تاکید داشتند که در فعالیتهای سیاسی ورود پیدا کنند که به هر دلیلی آیتالله مصباح نپذیرفتند که وارد عرصه مبارزات انقلابی بشوند. در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب هم ما شاهد هیچگونه فعالیت و تحرکی از سوی آیتالله مصباح در جهت تثبیت انقلاب اسلامی نبودهایم. در اوایل انقلاب و در زمان حیات امام یعنی از سال ۵٧ تا سال ۶٨ هم با وجود اینکه نظام جمهوری اسلامی در آن مقطع تاریخی با بحرانهای متعددی نظیر جنگ و ترور رو به رو بود فعالیت سیاسی خاصی در جهت تثبیت نظام جمهوری اسلامی نداشتهاند. عمده فعالیتهای ایشان از سال ۶٨ به بعد و درست بعد از رحلت امام خمینی شکل گرفت. اینکه چرا و بر اساس چه تحلیلی آیتالله مصباح پیش از انقلاب و تا قبل از رحلت امام وارد عرصه سیاسی نشدند هم موضوعی است که باید تحلیل شود. همچنین باید این موضوع مورد بررسی قرار بگیرد که چرا در ١٠ سال گذشته به صورت جدی وارد عرصه سیاست شدند و این اتفاق بر اساس چه ارزیابی و تحلیلی بوده است. اما در یک سال گذشته فعالیتهای سیاسی ایشان بیشتر هم شده استکه البته به جز طرفدارانشان سایر اصولگرایان ایشان را در راستای مانیفستهای اصولگرایی نمیدانند. به هر حال ایشان از شخصیتهای اصولگرایی هستند اما این طرفدارانشان هستند که نقش آیتالله مصباح را پررنگ میکنند و قطعا اصولگرایان سنتی ایشان را به عنوان یک لیدر نمیپذیرند، از سویی با وجود تلاشهای آیتالله مصباح برای پذیرش نقش لیدری، ایشان هم ظرفیتهای پذیرش رهبری اصولگرایان را ندارد.
منبع : مجتبی حسینی / اعتماد
::::