۰۸:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۰

در رثای سید مرتضی و اندیشه‌اش

سید مرتضی که شهید شد، تیغ کین و عناد را از نیام نفاق و تزویر به روی اندیشه‌اش برکشیدند و به ضربت‌های پیاپی، فرق اندیشه‌اش را شکافته و به زخم‌های مداوم، پیکر بی‌جانش آرائش را تیرباران نموده و رأس افکارش را بر نیزه‌ی نمایش بلند ساخته و در آخر خود مرثیه خوان اندیشه‌هایش گشتند.

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)-سرویس فرهنگی-محمد سبحان شعبانی:
هیچ‌گاه برای شهادت عزیزی نگریسته‌ام و نخواهم گریست. چرا که خاک شهادت، مرثیه‌خیز نیست؛ که مدیحه‌ساز است. و نفس برآمده از نای شهید از سر اندوه نیست؛ که شاهد شکوه است.
با این وجود بارها به سبب شهادت اندیشه‌ها اشک حسرت ریخته‌ام و در رثای آن مرثیه‌ها خوانده‌ام. و بارها مرگ اندیشه‌ها را نه در خاطر تاریخ که در ذهن نسل‌ها و نه در غربت که در موطن آن و نه به تیغ دشمن که از خنجر دوست شاهد بوده‌ام.

سید مرتضی که شهید شد، تیغ کین و عناد را از نیام نفاق و تزویر به روی اندیشه‌اش برکشیدند و به ضربت‌های پیاپی، فرق اندیشه‌اش را شکافته و به زخم‌های مداوم، پیکر بی‌جانش آرائش را تیرباران نموده و رأس افکارش را بر نیزه‌ی نمایش بلند ساخته و در آخر خود مرثیه خوان اندیشه‌هایش گشتند.
ابتدا در محافل و روزنامه‌هایشان «لیبرال» و «غرب‌زده»اش خواندند، سپس «بدسلیقگی‌ها» و «نادرست‌ها»یشان را بر محمل اندیشه‌هایش سوار کردند و پس از آن هر چه را نامطلوب‌شان یافتند سربریدند و هر سال-به دستور دولت مهرورز-یک روز دیرتر شهادتش را در گورستان ذهن نسل‌های نوخاسته زنده می‌کنند!
هرسال بیستم فروردین که می‌رسد، مردد می‌مانم. مردد میان این‌که شهادت خودش را جشن بگیرم یا شهادت اندیشه‌هایش را عزا؟!

لکن آن‌چه در آن مردد نیستم زنده بودن آوینی‌ست؛ با وجود همه‌ی آن‌چه بر اندیشه هایش رفته، روحش در تمام ثانیه‌های مبارزه دمیده شده و فریادش در نای تمام حق‌خواهان بلند است. تا شرک و کفر باشد مبارزه هست و تا مبارزه باشد، آوینی زنده است. آخر ”میدانید! زنده‌ترین روزهای یک مرد، روزهایی‌ست که در مبارزه میگذراند.“

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

32 + = 39