زمانه و زندگی امام خمینی
کتاب «زمانه و زندگی امام خمینی» نوشته محسن بهشتی سرشت توسط پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام منتشر شده است.
پرداختن به تدوین زندگی مردی که خبرسازترین شخصیت تاریخ سده اخیر نام گرفت و تحولات بزرگی را در انتهای قرن بیستم رقم زد، کاری است بس دشوار و صعب الوصول! امام خمینی با ویژگیهای خاص خود و با راهبردی بینظیر یکی از بزرگترین انقلابهای معاصر را به ثمر نشاند و عملا موجبات پیدایش قطب جدیدی را در حوزه اندیشه و ساختار حکومت بر مبنای دین فراهم ساخت. نتیجه کنش و رویارویی امام با حوادث مختلف تاریخی، از یک سو و بینش علمی و معرفت خاص دینی از سوی دیگر، موجب شد تا امام در ابعاد سیاسی و اجتماعی نسبت به سایر رهبران انقلابی، کاملا متفاوت و نادر ظاهر شود.
از آنجا که در رشته جدید «تاریخ انقلاب اسلامی ایران» برای دانشجویان کارشناسی ارشد، درسی به عنوان زندگانی امام خمینی منظور شده بود و از طرفی فقدان کتابی کامل در این مورد پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی را بر آن داشت تا تهیه و تالیف این کتاب را بر عهده محسن بهشتی سرشت بسپارد.
کتاب ” زمانه و زندگی امام خمینی” کوششی اجمالی برای نمایاندن بخش های برجسته زندگی و زمانه امام خمینی(س) است. مردی که خبرسازترین شخصیت تاریخ سده اخیر نام گرفته است و تحولات بزرگی را در انتهای قرن بیستم در سطح ایران و منطقه خاورمیانه و ممالک اسلامی به وجود آورده و عملاً طرحی نو و قرائتی نوین از حضور اسلام در عرصه سیاست و اجتماع رقم زده است.
در مقدمه این کتاب چنین آمده است: سرزمین ایران و حکومت جدید جمهوری اسلامی،کانون توجه بین المللی و خصوصاً جهان اسلام قرار گرفت. علاوه بر سیاستمداران و دولت های خارجی، عموم متفکران و اندیشمندان حوزه علوم انسانی و اجتماعی نیز به تبیین این پدیده شگرف پرداخته اند. در عین حال، این شخصیت سترگ تاریخی بیش از هفتاد سال در فراز و نشیب تاریخ ایران معاصر قرار داشته است. نتیجه کنش و رویارویی امام با حوادث مختلف تاریخی از یک سو و بینش علمی و معرفت خاص دینی از سوی دیگر موجب گردید تا امام در ابعاد سیاسی و اجتماعی نسبت به سایر رهبران انقلابی،کاملاً متفاوت و نادر ظاهر گردد. در یک نگاه اجمالی دغدغه اصلی کتاب،نمایاندن سیر زندگی شخصی،سیاسی و اجتماعی امام خمینی در کوران حوادث و وقایع دوران حیات با برکتشان بوده است.
این کتاب در ۱۶ فصل تدوین شده که کتابنامه و نمایهها هم در کنار این فصلها قرار دارند. نویسنده در فصل اول به مبحث نظری که بیانگر شخصیت و عوامل تاثیر گذار در فرایند تکاملی آن، تاثیر محیط زندگی بر شخصیت افراد و نقش شخصیت در تاریخ می پردازد و فصل دوم اوضاع سیاسی و اجتماعی زادگاه امام خمینی-خمین- در آستانه تولد امام را مورد بررسی قرار می دهد.
در فصل سوم کتاب به خاندان امام(س) و سلسله و نسب ایشان اشاره شده و فصل چهارم،تحت عنوان “امام در خمین” به بررسی دوران کودکی و تحصیلات مقدماتی ایشان می پردازد.
در فصل پنجم نویسنده، مهاجرت امام به قم و دوران شکوفایی علمی ایشان در دروس علوم دینی مورد توجه قرار داده و فصل ششم تحت عنوان “مرجعیت آیت الله بروجردی” به بررسی حوادث تاریخی و سیاسی مابین ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۰ هجری شمسی و روابط امام خمینی و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی می پردازد.
در فصل هفتم وقایع و شرایط پس از ارتحال آیت الله بروجردی و مرحله آغازین مبارزه و حرکت امام خمنی مورد توجه قرار گرفته و فصل هشتم به چرایی مخالفت امام خمینی با رفراندم محمدرضا پهلوی تحت عنوان “انقلاب سفید شاه و مردم” و قیام ۱۵ خرداد(حمله به مدرسه فیضیه) و دستگیری امام و ماجرای کاپیتولاسیون پرداخته است.
فصل نهم نیز به موضوع تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس عراق و فصل دهم به مسئله افزایش اختناق و نوع مواجه امام خمینی با رژیم عراق اختصاص یافته است. در فصل یازدهم نیز منابع اقتصادی و اطلاع رسانی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی مورد بررسی قرار گرفته و فصل دوازدهم به دو سال منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی-سالهای ۵۶ و ۵۷- و وفات فرزند برومند امام خمینی،حاج آقا مصطفی اختصاص دارد.
در فصل سیزدهم حضور امام در پاریس و اوضاع داخلی کشور در آن ایام توجه شده و فصل چهاردهم تحت عنوان “سازماندهی مبارزه تا پیروزی” به مجموعه پیام ها و سخنرانی ها و مصاحبه امام در ماه های پایانی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی می پردازد.
و سرانجام فصل های پانزدهم و شانزدهم به پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت امام خمینی به ایران و شکل دهی نظام سیاسی جدید و نهایتا سلوک فردی و اجتماعی امام خمینی(س) پرداخته شده است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم: «… بیشتر مغازهها و بازار تهران به همراه بسیاری از کلاسهای درس دانشجویان تعطیل شد. هزاران تن از کشاورزان ورامین و روستاهای اطراف تهران نیز به تهران رو آوردند. شعار اصلی آنها «یا مرگ یا خمینی» بود. شاه با اطلاع از وسعت تظاهرات به کاخ سعد آباد رفت و فرماندهی عملیات سرکوب را خود شخصا به عهده گرفت. بدین ترتیب، در تهران نیز قیام به شدت سرکوب شد. تعداد کشته شدگان حادثه ۱۵ خرداد به درستی مشخص نشد. ولی بسیاری از خبرگزاریها تعداد کشتهها را چندین هزار نفر اعلام کردند.
به هر حال، امام خمینی پس از ۱۹ روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد. شاه با استفاده از غیبت امام، نهضت اسلامی را شورش کور و بلوای دشمن پسند و اقدامی وحشیانه دانست. وی سپس آن را نه قیامی مردمی که تحریکی از آن سوی مرزها خواند و مدعی شد که در این قیام، رهبر مصر، جمال عبدالناصر سهم به سزایی داشته است. شاه با انتساب قیام بزرگ ۱۵ خرداد به بیگانگان وگاه متهم کردن آن به ارتجاع و توحش میکوشید ماهیت اصیل آن آشکار نشود….»
از شهریور ۱۳۲۰ که پای نیروهای متفقین درست بر فرق سلطنت استبدادی رضاشاه نشست و ایران را به ویرانهای دونیم شده تقسیم کرد، استعمارستیزی و مقابله با نظام سیاسی فاسد دو رکن اصلی اندیشه سیاسی روشنفکران و مبارزان آن دوره شد. آنچنان که ظهور اندیشه سیاسی امام خمینی را نیز باید در همین مقطع و در قالب کتاب «کشف اسرار» ایشان جستجو کرد که علاوه بر دو رکن یاد شده، شمایی از نظام حکومتی مطلوب امام نیز در آن آمده بود. (ص۹۴) اما روحالله خمینی هنوز به عنوان یک چهره برجسته و خطرآفرین برای رژیم محسوب نمیشد. آن زمان جایگاه حوزه علمیه قم هم تضعیف شده بود، چه آنکه تبلیغات اشغالگران و رژیم پهلوی علیه فعالیت سیاسی روحانیت و پایان عمر یکایک چهرههای علمی و سیاسی حوزه، آن را وارد دوره فترت خود ساخته بود.
در چنین شرایطی بود که در سال ۱۳۲۳ امام تصمیم گرفت برای انسجام و اقتدار حوزه آیتالله بروجردی را به قم بیاورد. آیتاللهی که «آن موقع هنوز تعدادی از علمای قم به اعلمیت و مرجعیت عامه وی (آیتالله بروجردی) واقف نبودند.» (ص۱۱۸) به گفته همسر امام خمینی آن موقع «امام گاهی ۵۰ تا ۶۰ نامه برای علمای سراسر کشور دستنویس میکردند که از آقای بروجردی بخواهند به قم تشریف بیاورند.» (همان) با این ابتکار امام خمینی «از این تاریخ به بعد نهاد مرجعیت قم نسبت به نجف اهمیت بیشتری پیدا کرد.» (همان)
با این حال امام و آیتالله بروجردی به خصوص درباره مسائل سیاسی اختلاف دیدگاههایی با یکدیگر داشتند، مثلا هنگامی که دکتر اقبال، وزیر کشور به منظور جلب رضایت آیتالله بروجردی برای تشکیل مجلس موسسان و تغییر برخی از اصول قانون اساسی و افزایش اختیارات شاه به قم سفر میکند، امام از طرف آیتالله بروجردی در این مذاکره حاضر میشود و اینگونه اظهارنظر میکند: «ما به شما هرگز اجازه چنین تغییر و تبدیلی در قانون اساسی را نمیدهیم. زیرا اینگونه تغییر، افتتاحیهای جهت دستبرد اساسی به قوانین موضوعه این کشور خواهد شد و به دولت فرصت خواهد داد که هر وقت هر طور که سیاست و منافع او اقتضا میکند در قانون اساسی دست ببرد و طبق اغراض و امیال خود، قانونی را ملغی و قانونی را جعل نماید.» (ص۱۲۱)
با این وجود و در شرایطی که «آیتالله کاشانی نیز از تبعید در عراق اعلامیهای صادر کرده و هدف از تشکیل مجلس موسسان را تغییر قانون اساسی اعلام کرده بود و از همگان خواسته بود تا در برابر این نظام خانمانسوز مقاومت کنند» (همان) دکتر اقبال در دیدار نهایی با آیتالله بروجردی موفق میشود تا نظر مثبت ایشان در این باره را جلب کند و آیتالله بروجردی هم پس از آن در پاسخ به نامه امام و جمعی از علما که از او خواسته بودند نسبت به شایعه تایید ایشان پاسخ دهد، گفته بود: «به شرط آنکه این مجلس در امور مربوط به دیانت تعرض نکند با تشکیل آن موافقند.» (همان)
البته با وجود این اختلافات امام سعی میکرد تا به شکل آشکار دیدگاههای مخالف خود با آیتالله بروجردی را ابراز نکند و یا پیش از ایشان دست به اقدامی نزده و موضعگیری نکند. اما انتشار خبری هولناک در زمستان سال ۱۳۲۸ ماجرا را اندکی تغییر داد. آنطور که خبر رسیده بود ظاهرا یک مرد بهایی یکی از دختران مسلمان یزد را ربوده و به کراچی پاکستان برده و قصد داشته تا به زور با او ازدواج کند. این موضوع اعتراضات گستردهای در ایران و ناآرامیهایی در کراچی به وجود آورده بود. آیتالله بروجردی که گویا به صحت این شایعه باور نداشته مصلحت نمیبیند وارد این ماجرا شود، اما امام خمینی همان موقع سکوت را مصلحت ندیده و طی تلگرافی به وزیر خارجه وقت مینویسد: «علمای اعلام و اهالی شیعه کراچی تلگراف کردهاند که بهاییها دختر بچهای به نام فرخنده دهقان یزدی که سید و شیعه است ربوده و در پاکستان میخواهند به ازدواج درآورند و در اثر اعتصاب عمومی، دادگاه آنجا ازدواج را توقیف کرده و بهاییها به سفارت ایران تشبث کردهاند. لازم است مسترد و به اولیایش تحویل دهند. نتیجه را اطلاع دهید. روحالله الموسوی الخمینی.» (ص۱۲۲) نکته جالب اینکه بهشتی سرشت یادآوری میکند که این نامه اگرچه در اسناد فرمانداری قم وجود دارد اما در مجموعه «صحیفه امام» که مهمترین منبع اسناد مربوط به امام است ثبت نشده است.
یکی دیگر از نکات جالب این کتاب مربوط به موضعگیری امام در خصوص نهضت ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق است. امام خمینی که در رابطه با رویدادهای دوره ملی شدن صنعت نفت در آن زمان نظر خاصی اعلام نکرده بود، در دو مقطع زمانی به موضعگیری نسبت به این موضوع پرداخت. اول در آستانه پیروزی انقلاب و در دوران حضور ایشان در پاریس که برخی تحلیلگران شبیهسازیهایی بین نهضت امام خمینی و نهضت ملی مطرح میکردند اما امام در پاسخ به آنها گفته بود: «نظر من این است که جنبش فعلی خیلی عمیقتر است تا جنبش زمان مرحوم دکتر مصدق. جنبش در آن وقت صرفاً سیاسی بود و الان در جنبش جنبه دینی غلبه دارد.» (ص۱۳۵)
دومین موضعگیری امام درباره رخدادهای دوره ملی شدن نفت در سالهای پرالتهاب ۵۹ و ۶۰ و در جریان اعتراض جبهه ملی به تصویب لایحه قصاص مطرح شد. تصویب این لایحه منجر به تدارک راهپیمایی ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ از طرف جبهه ملی شد که رئیسجمهور وقت (ابوالحسن بنیصدر)، سازمان مجاهدین خلق، کمونیستها و همچنین نیروهایی از نهضت آزادی هم به آنها پیوسته بودند. البته وقتی امام از پیوستن نهضت آزادی به جمع مخالفین تعجب کرده و از آنها میخواهد که صف خود را از مخالفین جدا کنند، نهضت آزادی به رهبری مهندس بازرگان اطلاعیهای صادر و راهپیمایی را محکوم کرده و همراهی خود را با امام اعلام میکنند. (ص۱۳۸)
با این حال عملکرد جبهه ملی در این موضوع از دید رهبر انقلاب چنان ضد اسلامی بود که طی یک سخنرانی که در صبح روز راهپیمایی انجام دادند، به ریشههای جبهه ملی و حوادث دوران دولت دکتر مصدق و اینکه چگونه با آیتالله کاشانی برخورد کرده و سگی را عینک زده و به اسم آیتالله در خیابان میگرداندند، اشاره کرده و گفتند: «این در زمان آن (دکتر مصدق) بود که اینها فخر میکنند به وجود او. او هم مسلِم نبود… من به این آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی بر اسلام میزد…» (همان)
البته بهشتی سرشت این ماجرا را در اینجا خاتمه نداده و در ادامه مطالبش برای نخستین بار به نکتهای تازه پیرامون نظر امام خمینی درباره «مسلِم نبودن مصدق» اشاره میکند: «سالها بعد از آن در صحبت یکی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی با امام نسبت به بیان ویژه ایشان در سخنرانی ۲۵ خرداد در رابطه با مسلم نبودن دکتر مصدق، امام از این موضوع گذشتند.» (ص۱۳۹)
اشاره بهشتی سرشت به گفتوگوی خودش با جلالالدین فارسی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی است. وی در توضیحات بیشتری در این باره به «تاریخ ایرانی» میگوید: «در گفتوگویی که با آقای جلالالدین فارسی داشتم معلوم شد که ایشان حدود یک سال بعد از آن سخنرانی و اظهارنظر امام خمینی درباره مصدق، در دیداری با امام به ایشان گفته بود مرحوم مصدق خمس و زکات پرداخت میکرده و کسی که خمس و زکات بدهد حتما نماز هم میخواند و کسی که نماز بخواند قطعاً مسلمان است. امام هم در پاسخ به ایشان گفته بود من این موضوع را از یکی از علمای اصفهان شنیدم پس اگر اینطور است که شما میگویید من از حرف خودم برگشتم.»
یکی دیگر از مواردی که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، مربوط به موضع امام درباره دکتر علی شریعتی است، چنانکه مینویسد از آنجا که دکتر شریعتی بدبینی شدیدی نسبت به برخی روحانیون شیعه در طول تاریخ داشت و در سخنرانیهایش هم بیباکانه آنها را زیر سوال میبرد، بسیاری از مراجع سرشناس همچون آیتالله خویی، میلانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی موضعی مخالف در قبال او گرفته بودند (ص۲۶۶)
و همگان در انتظار موضعگیری امام نسبت به وی بودند. بهشتی سرشت در اینجا باز هم به نقل از جلالالدین فارسی مینویسد: «امام پس از مطالعه بعضی از کتابهای شریعتی فرمودند ایشان هم مطالب صحیح و هم مطالب نادرست دارد. این موضع سنجیده هم موافقان مطلقگرای شریعتی را آرام نمود و هم آتش قهر مخالفان افراطی وی را تا حدی فرو مینشاند و هم سوءاستفاده دیگران را در تشدید اختلافات مانع میشد.» (همان)
بدینترتیب به نظر میرسد بهشتی سرشت در «زمانه و زندگی امام خمینی» با پرهیز از غرضورزیهایی که به خصوص تاریخنویسی بعد از انقلاب را با کاستیهایی مواجه کرده، سعی کرده تا روایتی هرچه واقعگرایانهتر و جامعتر از تاریخ زندگی امام خمینی بیان کند.
کتاب زمانه و زندگی امام خمینی با قیمت ۱۰۰۰۰۰ ریال و مشتمل بر یک مقدمه، شانزده فصل، کتابنامه و نمایه ها توسط معاونت پژوهشی،انتشارات پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی منتشر شده است. از نقاط برجسته این کتاب دو بخش “کتاب نامه ” و “نمایه ها” است که می تواند کمک شایان توجهی به پژوهشگران و دانشجویان در حوزه مطالعات امام و انقلاب اسلامی نماید.