چگونه می توان به اسم رهبر از امام عبور کرد؟
برادر عزیز! چه اصراری دارید از طریق تخفیف جایگاه امام، مقام معظم رهبری را بالا ببرید؟ مگر ایشان خود را "شاگرد مکتب امام(ره)" نخوانده اند؟ شما چرا کاسه داغ تر از آش می شوید؟ لابد یادتان نرفته که دوست سابق دوستان شما – حشمت الله طبرزدی- که می کوشید با مجیز گویی خود را به رهبر انقلاب» نزدیک جلوه دهد، به کجا رفت؟
«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)- سرویس سیاسی:
سال گذشته در سالگرد رحلت امام (ره) مقالهای با عنوان «امام اجمال و زعیم تفصیل» به قلم آقای دکتر مجتبی زارعی – از دوستان و نزدیکان رئیس جمهور و رئیس مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری که البته در مقاله خود را عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس معرفی نمودهاند [۱] – در سایت رجانیوز منتشر شد که توجه چندانی را نه از منظر تأیید و نه تکذیب برنیانگیخت. [۲] علت امر، شاید نثر متکلف متن در مقایسه با مطالب معمول آن سایت که مخاطبان عام و خاص خود را دارند، بود و اینکه مخاطب عام به صرف عنوان متن و نام نویسنده، آن را به تمامی پذیرفته و مخاطب خاص نیز به پشتوانه مقدمه ظاهرا ولایت مدارانه آن، رأی بر صحت متن داده بود. چنانکه فحوای کامنتهای مخاطبان در ذیل آن مطلب هم بیانگر این مسئله بود.
اما در ورای این نام و عنوان و مقدمه و نیز تکلف عبارات و اصطلاحاتی از قبیل «تبیین استکمالی فقه سیاسی»، «عاری از دوئیت و تکثر»، «اتّحاد و وحدت در وجود»، «تجّلی از یک وجود»، ««قوه» و «فعل» ولایت»، «فلسفه استکمالی تشیع»، «قاعده «اجمال» و «تفصیل» «، «ولایت امری دیالکتیکیِ ادوار توسعهٔ آمرانه و اصلاحات دموکراتیک»، «تعامل یک سویهٔ نقل سَمعی»، «تجدّد متعالیه در جغرافیای اندیشگی»، «حرکت دیالکتیکی- استکمالی» و… پیامی نهفته است که صریحا بگوییم بوی «امام زدایی» میدهد: پروژه «قبض امام راحل» تحت لوای «بسط امام حی» و عبور از امام با عبارت «امام اجمال». اینک وظیفه ماست که از حجاب الفاظ و عبارات – هرچند به غایت متکلف و ظاهرا عالمانه – عبور کنیم و به فحوای کلام و تعابیر برسیم، شاید که در آن دام نهاده باشند. صاحب این قلم از مدتی پیش قصد نقد این مطلب را داشت تا اینکه در مواجهه با انتقادات مشابهی از سوی برخی دلسوزان امام و انقفلاب، در تصمیم خود مصر گردید.
پیشتر به خاطر داریم که حضرات بزرگوار جناح راست بعد از رحلت حضرت امام (ره) بر محکمات اندیشه ایشان تاختند و جمله به جمله آن بزرگوار را در نظر و عمل زیر سوال بردند. از جمله پیامی را که درست در زمان پذیرش قطعنامه و در آستانه آتشبس فرمودند: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است.» [۳] تنها دو سال پس از رحلت ایشان یکی از ائمه موقت نماز جمعه تهران گفته بود: «در نظام مارکسیستی میگویند جنگ بین فقیر و غنی است… و حتی اینها از نظر مارکسیسم تاریخی این چنین میگویند که پیامبران همه برای همین آمدند. یعنی بعثت انبیا و هدفشان را جنگ اقتصادی میدانند… این غلط است! حرکت انبیا براساس هدایت است. گرچه حمایت از ضعیف و محروم در خط دوم برنامه انبیا قرار گرفته که اول فکرها را متوجه خدا کند و بعد آن برنامهها را شروع کند.» [۴]
و در پاسخ به ایشان و امثال ایشان، مرحوم سیداحمد خمینی گفته بود: «جنگ فقر و غنا از تعالیم همه ادیان الهی است. جنگ فقر و غنا جنگ مکتبی ماست… و این جنگ در تمام طول تاریخ تا نابودی ظالمین، استثمارگران و مستکبرین وجود خواهد داشت.» [۵]
و البته خود حضرت امام (ره) همانجا هم این مسئله را که عدهای مجاهدان در جنگ فقر و غنا را کمونیست خواهند خواند، پیش بینی کرده بودند: «مسؤولین نظام ایران انقلابی باید بدانند که عدهای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطی» میخوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید.»
یادمان نرفته که آقای ناطق نوری تمام آن رهنمودها را به «شعار» تعبیر کرده و فرمودند: «برادرها! با شعار مملکت درست نمیشود.. اینها دیگر الان خریدار ندارد. شعار در یک فصلی خریدار دارد… مملکت را نمیشود همهاش با رجزخوانی نگه داشت. در بعد سیاسی هم همین است در بعد اقتصاد هم همین است.» [۶]
و آن امام جمعه محترم در دفاع از لیبرالیزم اقتصادی آقای هاشمی گفته بود: «روزی که هاشمی انقلابی بود شما اصلاً از الفبای انقلاب چیزی بلد نبودید… آیا تا آخر عمر باید شعار بدهیم؟ بچهگانه است! با شعار میشود مملکت را نگه داشت؟» [۷]
و دوست دیگری از منصوبین آقای هاشمی [۸] «جنگ فقر و غنا» را تنها یک «کلمه» خوانده و فرموده بود: «رییس جمهور بارها روی این مسئله تأکید کردهاند که تا کی میخواهیم با شعار حرکت کنیم؟ ما مخلص کلمه جنگ فقر و غنا هستیم. اما جنگ فقر و غنا کجا؟! …» [۹]
حال آنکه امام (ره) در همان پیام میفرمود: «ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند. و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.»
چندی بعد نوبت اصلاحطلبان دهه هفتاد شد تا از امام عبور کنند. تا جایی که روزنامهشان پیام حضرت امام (ره) به هنرمندان را بیآنکه نام گوینده را ذکر کند با جملات لنین درباره هنر مقایسه کرده و تیتر زده بود: «مارکسیستتر از لنین». و نیز اندیشههای امام در مبارزه با استعمار و استکبار و … که دستخوش صلح طلبی و مدرنیسم آقایان شد! البته از کسانی که امام حسین (ع) و امام علی (ع) را خشوت طلب میخواندند، انتظاری نمیرفت که به امام خمینی (ره) رحم کنند. بگذریم!
و اما حالا مجددا نوبت جناح راست است که مفهوم و مفاهیم امام را با روش تاریخگرایی و در قالب الفاظ ثقیل قبض کند. ما البته گول الفاظ را نمیخوریم، چون تاریخ انقلاب را خواندهایم و اگرچه در دهه شصت و هفتاد به اقتضای سن، چشممان به دنیای سیاست باز نبوده، اما امروز نگاهمان به اسناد هست و لذا یادمان نمیرود که هاشمی و دوستانش هم لیبرالیزم اقتصادی را به اسم دفاع از مستضعفان به خورد ما دادند (همچنان که آقای احمدینژاد). تا جایی که آقای عسگراولادی در دفاع از آقای هاشمی گفته بود: «آقای هاشمی در راه انداختن چرخهای اقتصادی با درایت حرکت میکنند. گرچه هنوز شهد گوارای این راهاندازیها تاکنون در جامعه آنچنان چشیده نشده است… سال آینده را برای رسیدگی به امور مستضعفین سال خوبی پیشبینی میکنیم!» [۱۰] و البته هنوز است که مستضعفین آن شهد گوارا را بچشند!
یادمان نرفته که چگونه همان دوستانی که کارشان را با «بسط دولت رجایی» و بازتولید دولت او در سایتی به نام او آغاز کرده بودند، به «قبض شخصیت رجایی» رسیدند. و نهایتا پروژه «رجایی زدایی» کلید زده شد، تنها به اینکه نتوانستند «رجایی» را بازتولید کنند. پس میباید اصل را زیر سوال میبردند تا شکست پروژه کپی سازی توجیه شود. آقایان، صرفا به دلیل اینکه این کپی برداری، کلاه برداری از آب در آمد، شخصیت شهید رجایی را به چالش کشیدند: «رجایی دو تا ویژگی داشت که اگر زنده میماند مقابل امام میایستاد؛ یکی خیلی اعتماد به نفس داشت یکی هم خیلی بهزاد را قبول داشت، این بهزاد را رجایی آورد در گردونه اجرایی با تمام مشکلاتی که او و همسرش داشت». [۱۱]
نمونه دیگری از این پروژه تحریف تاریخ انقلاب، پرداختن به شخصیتهایی چون مرحوم آیت و بزرگ جلوه دادن اسنادی و اقوالی از سوی ایشان و امثال ایشان است که نه ارائه شدهاند و نه اصلا دلیلی بر وجود آنها هست. این قضیه که در سه سال اخیر بسیار سر و صدا کرده است، تقریبا به مهمترین مسئله روز در تاریخ نویسی انقلاب ما بدل شده است. البته بعد دیگر این ماجرا تخفیف شخصیتهای برجسته تاریخ در مقابل بزرگ نمودن شخصیتهای دلخواه جناح راست است. البته کینه حضرات تنها به موسوی و غیرموسوی ختم نمیشود که بگوییم امروز دیگر بواسطه حوادث ۸۸ جای دفاع ندارند. در یک نمونه اخیر؛ آقای جلال الدین فارسی که تاکنون به قتل نفس با تفنگ شکاری متهم بوده است، دست به ترور شخصیت چهرههای مهم انفلاب هم زده و در اقدامی انقلابی! شهید چمران را زیر سوال برده است. خداوند از ایشان قبول کند، چراکه این بزرگوار لااقل کینههای درونی خودش را مثل دیگر دوستان، منافقانه پنهان نمیکند و حرف اصلیاش را بر زبان میآورد!
اما این بار نویسنده مقاله رجانیوز، سراغ شخصیت اول انقلاب رفته و از «امام اجمال» و «امام تفصیل» سخن میگوید:
«نگارنده به عنوان یک محقق کوچک در علوم انسانی بر آن است که میتوان از قاعده «اجمال» و «تفصیل»، امامت این دو فقیه حکیم را تبیین کرد، نه امام «راحل» را از عینیت نادیده گرفت و مگر میتوان نادیده گرفت، و نه امام «حیّ» را به حجاب معاصریت سپرد، و مگر میتوان از حرارت آفتاب غافل شد. با این مفروض خمینی (س) امام اجمال است و خامنهای مدظلهالعالی … امام تفضیل.»
در پاسخ به این برادر بزرگوار باید گفت که: اشتباه اول شما و امثال آنست که امام را «راحل» میدانید. اشتباه همه ما اینست که رهبر مولف (تئوریسین مردمسالاری دینی در قالب کتاب «ولایت فقیه» یا «حکومت اسلامی»)، مسبب (یگانه رهبر توده مردم در پیروزی انقلاب اسلامی)، موسس (بنیانگذار جمهوری اسلامی) و مدبر (پیش برنده آن در اوج بحرانهای دهه تاسیس و تثبیت انقلاب و در مقابل دو ابرقدرت شرق و غرب) انقلاب را «راحل» مینامیم. هیچ ملتی و هیچ کشوری، «رهبر کبیر» خود را «رهبر فقید» و «امام راحل» نمیخواند از جمله پاکستانیها که به رهبر درگذشته خود (محمدعلی جناح) «قائد اعظم» میگویند.
استاد محترم دانشگاه! امام خمینی (ره) کجا امام اجمال بود؟ آیا ایشان نظریه ولایت فقیه و اصول فقه پویا را کلا و جزئا نظریهپردازی نکرد؟ آیا کسی در این مقام همراه ایشان بود یا از ایشان جلوتر رفته است؟
آیا امام هرچه باید میگفت را نگفت؟ پذیرفتیم که وصیت نامه سیاسی-الهی ایشان مجمل است، صحیفه ایشان چطور؟ آیا به تفصیل هرچه باید میشنیدیم را نداشت؟ محض اطلاعتان – با توجه به اینکه در متن مفصل شما حتی یک جمله از گفتار و نوشتار امام (ره) ندیدم – و از آنجا که میترسم مثل برخی دیگر فقط جلد آخر صحیفه را خوانده باشید، باید عرض کنم که صحیفه امام، ۲۲ جلد (با یک جلد نمایه به پیوست) است و اتفاقا خیلی هم مفصل است.
برادر عزیز! چه اصراری دارید از طریق تخفیف جایگاه امام، مقام معظم رهبری را بالا ببرید؟ مگر ایشان خود را «شاگرد مکتب امام (ره)» نخواندهاند؟ شما چرا کاسه داغتر از آش میشوید؟ لابد یادتان نرفته که دوست سابق دوستان شما – حشمت الله طبرزدی- که میکوشید با مجیز گویی خود را به رهبر انقلاب» نزدیک جلوه دهد، به کجا رفت؟
نویسنده رجانیوز میافزاید:
«اگر پیشوای اجمال نبود، امام تفضیل متحقق نمیشد و نیز اگر حکیم تفضیل نبود، خمینی (س) در اجمال میماند و بسط نمییافت، اگر چه روح خدا هرگز مهجور نمیشود امّا بیمجدَّد، تجّدد نمییافت، نو نمیشد و حرکت جوهری سیاست و اجتماع زمانهٔ ما نمیگردید.»
ظاهرا منظور ایشان «تفصیل» در مقابل «اجمال» بوده و عبارت «تفضیل» ناشی از اشتباه تایپی است، اما این اشتباه تایپی دقیقا حقیقت امر را میرساند و حرف دل نویسنده را. نویسنده خواسته «امام حی» را بر «امام راحل»، تفضیل (برتری) بدهد که داده است. اگر غیر از این بگوییم، رأی بر سادگی خود دادهایم و نویسنده هم از رهگذر بلاهت ما به مقصود خود رسیده است!
و در ادامه میافزاید:
«گفتند و درست گفتهاند که امام خمینی «مهندسمعمار» اسلام در زمانه ما بود امّا او که اسلام را هم از حیث دانشی و هم از حیث معماری به غایت میدانست آنطور که میخواست و میپسندید از قوه به فعل درنیاورد.»
برادر بزرگوار؛ اولا امام «مهندس معمار» نبود و به خلاف نظر عدهای دیگر «پزشک معالجِ» امراض چپروی و راستروی من و شما هم نبود. امام؛ «مولف»، «مسبب»، «موسس» و «مدبر» بود و اگر آنچنانکه شما میگویید اسلام، آنطور که ایشان میخواست و میپسندید از قوه به فعل درنیامد، مشکل از ایشان نبود، مشکل از من و شما و امثال ما بود که در مقابل ایشان ایستادیم و هرچه گفت، تفسیر و تعبیر به رأی نفس کردیم. مشکل از کسانی بود که نظر ایشان را «ارشادی» میدانستند و نه «مولوی» – مثل آنهایی که آیه ولایت و حدیث غدیرخم را تفسیر و ولایت را تعبیر بر دوستی کردند نه فرمانبری- و الخ! یک قلم آن ماجرا این بود که در جریان رای اعتماد به نخست وزیر، ۹۹ نماینده وابسته به جناح راست، نظر امام برای معرفی و حمایت از نخست وزیر را «ارشادی» دانستند و نه «مولوی». از نظر اینان چون امام، رای دادن به دولت را تکلیف نمایندگان قرار ندادند بلکه پس از بیان نظر حمایتآمیز خود تأکید کردند که «این نظر من است و الا خود دانید»، لذا نمایندگان حق دارند و علی رغم نظر امام، به نخست وزیر رأی منفی دادند و منشا بسیاری از کشمکشهای بعدی شدند [۱۲] تا جایی که امامشان به شدت نهی کرد.
و تأکید میکند:
«زمانهٔ امام خمینی (س) نیز، زمانه اجمال بود، عصر طرحهای کلّی. زمانهای که فراروایتها، گفتمان غالب بود.»
برادر بزرگوار؛ اگر منظورتان از «فراروایت» همان «ایدئولوژی» است، باید به حضورتان برسانم که «گفتمان» قبض و تقلیل ایدئولوژیهای بسیط است به مسائل و تحلیلهای خرد بیآنکه ادعای جامعیت داشته باشد و اینکه شما از «فراروایت» به «گفتمان» تعبیر میکنید، پارادوکس منطقی است.
نویسنده کتاب «حکمت و دیاکتیک: گفتارهایی در اندیشه و روش دکتر محمود احمدینژاد» در ادامه مینویسد:
«امامِ اجمال سرشار از «معارف معقول» بود امّا این مهندسمعمار فرصت نیافت که دانشهای معقول و نظام دانایی اسلام ناب را به صورتی تفصیلی «محسوس» نماید، یعنی همین کاری که بغرنجترین و پیچیدهترین فرایند گذرا از علوم انسانی غیربومی به علوم انسانی بومی است، امامِ اجمال میگفت، وزارتخانهها، استانداریها، فرمانداریها و دانشگاهها باید اسلامی شود، امّا نظام و نهاد با او همراه نبود و یا طرح و نقشهای برای تبدیل نظام دانایی به قدرت و توانایی نداشت.»
استاد عزیز دانشگاه! سی و اندی سال از فرمان «انقلاب فرهنگی» و خواست «اسلامی شدن دانشگاهها» توسط حضرت امام (ره) میگذرد، هنوز که هنوز است شما و امثال شما که در دانشگاه هستید و کسانی که در حوزه نشستهاند هیچ کاری نکردهاید و نکردهاند. دقیقا سی سال قبل و بعد از دو سال تعطیلی دانشگاهها توسط دانشجویان خط امام، وقتی فهمیدند از حوزویها کاری برنمی آید دانشگاهها را به فرمان امام (ره) مجددا بازگشودند، اما سی سال بعد هم کاری نشده و بعید است قاطبه حوزه که منحصر به تفکر فقه سنتی منتسب به جناح راست است، کار خاصی بکند. اینها که تقصیر امام (ره) نیست، تقصیر ما و شماست. وگرنه همان زمان که امام (ره) بحث فقه پویا – یا به تعبیر شما «معارف معقول» – را مطرح کرد و خواست چند مسئله جدید اقتصادی را در قالب فقه تبیین کند، دوستان جناح راستی شما در حوزه -همان حضرات تئوریسینهای ارشادی-مولوی به رهبری مرحوم آذری قمی- نگذاشتند و کارشکنی کردند که ما در اسلام «مالیات» نداریم، «بیمه» نداریم، «قانون کار» نداریم و…
با چنین طرز افتاء و استدلالی به نظر شما عیب از امام بود یا شما که «فرایند گذار از علوم انسانی غیربومی به علوم انسانی بومی» محقق نشد؟
البته خود شما هم به درستی فرمودهاید:
«اینک اما فقه با گذشت نسبی از تنظیم روابط صرفاً فردی، شخصی و گروهی، توصیه امام اجمال را برای توجه به عناصر بنیادین «زمان» و «مکان» بر بستری از رویکردهای نوین «پیشوای تفصیل» در کاربردی کردن فقه میجوید، به گونهای که اکنون گفتمان غالب در حوزههای علمیه، گسترش اندیشکدههای فقهی ناظر به نیازهای اجتماعی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی در سطوح ملی و فراملی است، گواینکه رویکردهای تفصیلی در مدیریت فقهی خامنهای مداظلهالعالی نخبگان حوزه را بر آن داشت تا علاوه بر استمرار «فقه مدرسی» به دهها موضوعات تخصصی دیگر از رسالت فقه ذیل عناوین «فقه سیاسی، حکومتی» «فقه اقتصادی- اجتماعی»، «فقه دیپلماتیک» و… مبادرت کنند. پرواضح است این طلب و پرسش در راز گشاییها و پردهبرداریهای نوین در فلسفه علم و نیز گسترش فقه و متد فقاهت، خود بیانگر زایش تطّور استکمالی ادوار فقه و علوم انسانی از دورهٔ اجمال امام خمینی به دورهٔ تفصیل امام خامنهای است.»
امام آیا این مهم محقق شده است؟ حوزه دهه نود با حوزه دهه شصت چقدر تفاوت کرده است؟
آقای زارعی مینویسد:
«ولی امری که تفصیلاً و بنام و اسم و رسم مقدمها، شهریاریها، آشتیانیها و مصطفی روشنها را میشناسد به گونهای که بمثابهٔ یک «استاد راهنما» ایدهٔ این دانشوران را درمییابد و آنها را و سیل دانشمندان جوان را برای دسترسی به مرزهای دانش راهبردی میکند.»
در اینجا این سوال از نویسنده محترم رجانیوز مطرح میشود که چرا نام شهدایی چون طهرانی مقدم، شهریاری و احمدی روشن – و حتی استادی چون مرحوم کاظمی آشتیانی که البته شهید نشد- را آوردهاید، اما از «علیمحمدی» و «رضایینژاد» نامی نبردهاید؟ نکند شما شهدا را هم به «خودی» و «غیرخودی» دسته بندی میکنید؟ تا آنجا که ما میدانیم؛ این دسته بندیها را نه به قول شما «امام اجمال» توصیه کردهاند و نه «امام تفصیل» (یا به تعبیر شما امام تفضیل). پس بفرمایید شما در کدام مکتب تحصیل کردهاید که این دسته بندیها را یادتان دادهاند؟ وقتی رهبر انقلاب، خود به منازل شهدای هستهای – علمحمدی و رضایینژاد – تشریف برده، با خانواده آتان دیدار میکنند و دست نوازش بر سر آرمیتای عزیز میکشند، شما چه کاره هستید که آنها را سانسور کنید؟
اینجاست که معلوم میشود رویکرد شما، آغشته به افراط است و به اصطلاح جانمازتان را جلوتر از رهبری پهن کردهاید. اینجاست که شباهت شما با «طبرزدی» معلوم میشود که در تمجید از رهبری افراط میکرد و در مورد رئیس جمهور وقت، هاشمی هم. سرنوشت طبرزدی را که از یاد نبردهاید؟
ایشان در ادامه میافزایند:
«این آیند و روند از «اجمال» به «تفصیل» خود حرکت دیالکتیکی- استکمالی در فلسفهٔ تاریخ ماست و تا دسترسی انسان به انسان کامل، بقیهیالله الاعظم (عج) استمرار خواهد داشت.»
این جمله متکلف در نثر شما که آغشته به سنت دیالکتیک و تاریخیگری است، مرا به یاد سلسله مطالب مسعود رجوی انداخت در تفسیر قرآنکه با تغییر لفظ دیالکتیک به دینامیک، نام آن را «دینامیزم قرآن» گذاشته بود تا بنا به مصلحت، التقاط آن با «ماتریالیسم دیالکتیک»، افشا نشود! امیدوارم با این تفاسیر شما روزی نرسد که همچون اعلامیه تغییر مواضع ایدئولوژی مجاهدین» بخوانیم: «هرچه پوستین پاره مکتب امام را وصلههای علمی زدیم از جای دیگر پاره شد»!
من برای خودم و شما بزرگوار یک بار دیگر مطالعه صحیفه امام را توصیه میکنم و اینک بخش باقیمانده آن پیام راستین که جناح راستیها و چپهای راستگرا هماره از آن فرار کردهاند:
«خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسین ـ علیه السلام! اذناب آمریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسألهای نیست که بشود با پیروزی یا شکست در صحنههای نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها خیالات باطل ملیگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است.
ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم. جهانخواران و سرمایهداران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم. و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صدا زنیم کهای خواب رفتگان!ای غفلتزدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانههای گرگ منزل گرفتهاید. برخیزید که اینجا جای خواب نیست! و نیز فریاد کشیم سریعاً قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! آمریکا و شوروی در کمین نشستهاند، و تا نابودی کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت.
من به صراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند. و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاهطلبی و فزونطلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامهریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. روحالله الموسوی الخمینی» [۱۳]
۱- پیشتر کتابی از ایشان با نام «حکمت و دیالکتیک: گفتارهایی در اندیشه و روش دکتر محمود احمدینژاد» منتشر شده بود که پس از کتاب «احمدینژاد؛ معجزه هزاره سوم» خانم فاطمه رجبی، دومین تلاش در جهت ساختن یک چهره ابرانسانی از رئیس جمهور به شمار میآید. در آن کتاب هم الفاظ و عبارات ظاهرا ثقیل، به مدد ادبیات خاص رئیس جمهور آمده بود تا از ایشان، چهره یک حکیم فرزانه بسازد.
۲ – امام اجمال و زعیم تفصیل، دکتر مجتبی زارعی، رجانیوز، مورخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۱
۳- پیام حضرت امام (روحی فداه) به مناسبت پایان جنگ و شروع جنگ فقر و غنا، مورخ ۲۹ تیر ماه سال ۱۳۶۷
۴- آیتالله امامی کاشانی در سال ۱۳۷۰٫ رک: نشریه بیان، شماره۱۴، آذرماه ۱۳۷۰٫
۵- همان منبع.
۶- نشریه بیان، شماره ۱۷ و ۱۸، اسفند ۷۰ و فروردین ۷۱٫
۷- حجت الاسلام احسانبخش، امام جمعه وقت رشت. رک: نشریه بیان، شماره۸، دی ۶۹٫
۸- باغانی، رییس وقت هیأت نظارت تهران.
۹- همان منبع.
۱۰- نشریه بیان، شماره۴، شهریور۶۹
۱۱- آرایش سیاسى دنیا در حال یک تغییر اساسى است، سخنان حجت الاسلام مهدی طائب در نقد آقایان احمدینژاد و مشایی، سایت خبری آینده.
۱۲- جریانشناسی گروههای سیاسی پس از انقلاب، بازنشر سلسله مقالات علی شکوهی در ارزشها، سایت مطالبه، قسمت ششم: پیامدهای سیاسی و تشکیلاتی یک منازعه فکری.
۱۳- صحیفه نور، جلد ۲۱، صفحه ۱۰۰، موضوع: سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه ۵۹۸، تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۷