ائتلاف اصولگرایان: بیفایده و ناممکن
کمترین حمایت تشکیلاتی از آقای قالیباف بود که بیتشرین رأی را در میان آنان داشت و بیشترین حمایت از آقای جلیلی بود که کمترین رأی را داشت. اگر ائتلاف به نفع آقای جلیلی میشد، خلاف منطق رأیآوری میشد و بیشتر آرای آقای قالیباف و آقای ولایتی به سمت آقای روحانی میآمد و اگر به نفع آقای قالیباف ائتلاف میشد، منطق اصولگرایی مخدوش میشد که چگونه نیروی اصلح خود را قربانی رأیآوری کردهاند.
«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – عباس عبدی در روزنامه شرق نوشت:
با پایان یافتن انتخابات باید دربارهی آن نوشت، ولی نوشتن دربارهی این رویداد بسیار مهم را به روز بعد و پس از منتشر شدن همهی نتایج و ابعادش موکول میکنم، ولی از آن جا که مسألهی ضرورت ائتلاف نامزدهای اصولگرا در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در سطح وسیعی مطرح شد و امکان پرداختن به این موضوع فراهم نبود، بد نیست که در اینجا به این سؤال پاسخ داد که آیا ائتلاف میان نامزدهای اصولگرا عملی بود یا خیر؟ و چرا نشد؟ و آیا اگر چنین اتفاقی رخ میداد دردی را برای آنان درمان میکرد یا خیر؟
اولین نکته این است که چرا یک جناح سیاسی نه چندان گسترده باید ۵ نفر نامزد در انتخابات داشته باشد؟ آیا این معقول است؟ این وضع از آنجا ناشی میشود که اصولگرایان میخواستند در غیبت و رد صلاحیت نامزدهای اصلی سایر نیروها، چند نفر را بفرستند تا هر کدام از زاویهای خاص وارد انتخابات و طرح خواستههای مردم شوند و رأی آنها را به خود جلب کنند تا بتوانند رای به دست آمده را به عنوان رأی اصولگرایی دانسته و خود را دارای پایگاه اجتماعی گسترده معرفی نمایند. ولی این سیاست وقتی کارآمد است که اصلاحطلبان نتوانند یک نامزد را برای معرفی پیدا کنند. در نتیجه هنگامی که اصلاحطلبان موفق به اجماع نظر شوند، تمامی این برنامه با شکست مواجه میشود. در انتخابات اخیر تنها نامزدی که میتوانست معرف اصولگرایی باشد آقای جلیلی بود و سایر نامزدها میکوشیدند که از روزنهای غیر اصولگرایانه و مرتبط با اصلاحطلبی وارد انتخابات شوند. ولی هنگامی که اصلاحطلبان توانستند از نامزد معینی حمایت کنند، تمامی این روزنهها به سرعت بسته شد و جریان اصلاحطلبی در طی کمتر از سه روز فضای انتخابات را به کلی تغییر داد زیرا جریان اصولگرایی در زمینههای مورد نظر اصلاحطبان فاقد ریشه و عمق کافی بود.
به همین دلیل میتوان گفت که ائتلاف اصولگرایان هیچ کمکی به رأی آوری آنان نمیکرد و کنار رفتن هر کدام از آنها موجب تقویت آرای نفرات دیگرشان نمیشد، زیرا مردم از زاویهی اصولگرایی به آنان رأی نداده بودند که با کنار رفتن یکی، رأی دیگری زیاد شود. ائتلاف آنان فقط این حسن را داشت که نشان دهند اصولگرایان نیز از وحدت سیاسی و تصمیم گیری متمرکز برخوردارند ولی این کار هم انجام نشد، زیرا فاقد چنین تواناییای برای اخذ تصمیم هستند. ضمن آن که هر کدام از آنها فریب نظرسنجیهای دوستانشان را خوردهاند و هر یک فکر کردند که قادراند به مرحلهی دوم بروند، در نتیجه هیچ دلیلی برای کنار رفتن نداشتند. کمترین حمایت تشکیلاتی از آقای قالیباف بود که بیتشرین رأی را در میان آنان داشت و بیشترین حمایت از آقای جلیلی بود که کمترین رأی را داشت. اگر ائتلاف به نفع آقای جلیلی میشد، خلاف منطق رأیآوری میشد و بیشتر آرای آقای قالیباف و آقای ولایتی به سمت آقای روحانی میآمد و اگر به نفع آقای قالیباف ائتلاف میشد، منطق اصولگرایی مخدوش میشد که چگونه نیروی اصلح خود را قربانی رأیآوری کردهاند. این وضع مخصول حضور موثر اصلاحطلبان است.
از پیش هم روشن بود که تعیینکنندهی نهایی وضعیت این انتخابات اصلاحطلبان هستند، زیرا اصلاحطلبان متکی بر رانتهای سیاسی و اقتصادی نیستند، بلکه متکی بر افکار عمومی و خواست نخبگان و مردم رفتار میکنند و نهتنها از رانت بیبهره هستند که بسیار هم در محدودیت قرار دارند و صندوق رأی با این نیروها همراهی و همدلی بیشتری دارد. مشکل اصلی اصولگرایان این نیست که نتوانستند ائتلاف کنند، چرا که حتی بخشی از آنان از جمله آقای ناطق نوری و نزدیکان ایشان هم از آقای روحانی حمایت کردند. مشکل اصلی اصولگرایان حاکم این است که به جای ارتباط داشتن با جامعه و افکار عمومی، خود را متکی به رانتهای سیاسی و اقتصادی کردند و اینگونه رانتها در ابتدا موجب خوشحالی و قدرتمندی میشود، ولی در بلندمدت زوال یک نیروی سیاسی را فراهم میکند به نحوی که نهتنها قادر به ائتلاف نمیشوند، بلکه ائتلاف هم گرهای را از کار فروبسته آنان نمیگشاید. این انتخابات میتواند نقطه عطفی برای این جریان باشد تا بند ناف خود را از رانتهای سیاسی و اقتصادی و قضایی بِبُرد و از درون جامعه تغذیه کند تا بتواند به رشد و شکوفایی خود برسد.
منبع: آینده
:::