کهریزک و کوی درسهایی برای تغییر
مصوبه مجلس ششم در ممانعت از ورود نیروهای نظامی به دانشگاه عملا به زیان دانشجویان تمام شد چراکه پیش از این با لباس رسمی به دانشگاه هجوم میآوردند. اما معلوم بود که از کدام یگان هستند و درجهشان چیست و حتی نامشان. اما حالا با لباس شخصی میآیند و ما نمیدانیم اینها کادر نیروی انتظامی هستند؛ سربازند؛ نیروهای اطلاعات هستند؛ بچههای بسیج هستند و یا نیروهای خودسر که هیچکس هم کارشان را گردن نخواهد گرفت!
«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) - محمدرضا طالبی
«استنلی کوبریک» کارگردان شهیر سینما، فیلمی دارد به نام «راههای افتخار» که داستان یکی از صحنههای شکست فرانسه را در جنگ جهانی اول ترسیم میکند. سران دولت فرانسه که خشم و ناامیدی مردم را بر نمیتابند، بهدنبال راهکاری برای کاهش رنجش عمومی، تنها سربازان بازمانده از نبرد را بهعنوان فراری و خائن دستگیر و یا اعدام میکنند. این سه سرباز بختبرگشته و بیگناه میکوشند تا با معرفی مقصران دروغین، خود و مردم را تسلی دهند.
این فیلم اگرچه بازتاب منفی در جامعه فرانسه و در میان دولتمردان داشت و مانع اکران فیلم در فرانسه شدند، اما عبرتی است برای بسیاری از دولتمردان در تمامی جوامع که میخواهند با سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خود، صورت مسأله را پاک کنند؛ غافل از اینکه اگر مسأله لاینحل بماند، باز هم قربانی خواهد گرفت.
وقتی در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ آن اتفاقات ناگوار رخ داد و دانشجویان به خیال اینکه پیشقراول دموکراسیخواهیاند، لابهلای صفوف چپ و راست له شدند و یک کشته و یک نابینا برجای نهادند، بازهم همان دولت و همان قوه قضائیه با همان نیروهای امنیتی و انتظامی دستبهکار شدند تا با محکوم ساختن یک سرباز بختبرگشته به جرم دزدیدن ریشتراش از خوابگاه دانشجویان و یک افسر عالیرتبه که از نگاه آنان موافق نمینمود، همه چیز را برای خود سفید و برای رقیبشان سیاه نشان دهند. به خیال آنان مشروعیت نظام زیر سؤال رفته بود و مقبولیت ایشان بالا. جناح راست و نیروی انتظامی و قوه قضائیه بدنام شدند و ایشان هم از همه گناهان تبرئه گردیدند. اما فراموش کرده بودند که وزیراطلاعات و نیرویانتظامی تحت امر وزیر کشور کابینه چپ، مصداق تف سر بالا هستند و اگر چه نظام لطمه خواهد خورد اما ایشان نیز بینصیب نخواهند ماند.
حالا ما میتوانیم ساعتها و سالها فلسفه ببافیم و درباره روزنامه سلام و توطئه اصلاحطلبان و ملی مذهبیها و باند «طبرزدی» و تلاششان برای براندازی و… سخن بگوییم، اما اینها دردی را دوا نخواهند کرد. بله؛ اینها همه هست، اما یک طرف ماجراست. اگر فقط همین بود، چرا ماجرای کوی در سال ۸۸ تکرار شد؟
طرف دیگر ماجرا این است که در رخدادهای اینچنین، هر یگان امنیتی و انتظامی و… با لباس و بیلباس به دانشگاه میریزد و هیچکس به هیچکس نیست! به شوخی گزندهای باید گفت که مصوبه مجلس ششم در ممانعت از ورود نیروهای نظامی به دانشگاه عملا به زیان دانشجویان تمام شد چراکه پیش از این با لباس رسمی به دانشگاه هجوم میآوردند. اما معلوم بود که از کدام یگان هستند و درجهشان چیست و حتی نامشان. اما حالا با لباس شخصی میآیند و ما نمیدانیم اینها کادر نیروی انتظامی هستند؛ سربازند؛ نیروهای اطلاعات هستند؛ بچههای بسیج هستند و یا نیروهای خودسر که هیچکس هم کارشان را گردن نخواهد گرفت! پس با مصوبه مجلس ششم عملا اوضاع بدتر شده است! طرف دیگر ماجرا این است که ما هنوز نیروی مشخصی برای برخورد با اعتراضات خیابانی نداریم. هنوز الگوی اخلاقی درستی برای برخورد با متهمان وقایعی از این دست نداریم و هنوز بازداشتگاه مناسبی برای نگهداری تعداد زیاد متهمان ساخته نشده است. هنوز برخی قضات ارشد ما فرق بین متهم سیاسی و یک قاچاقچی را نمیدانند و همین است که وقتی اشتباهاتشان در برخورد با دانشجویان بازداشتی به اثبات میرسد، به محض عزل توسط رئیس دستگاه قضا، بهوسیله رئیسجمهوری به مسئولیت مبارزه با قاچاق در کشور منصوب میشوند!
میگفتند حادثه کوی دانشگاه ۷۸ دیگر تکرار نخواهد شد اما شد. حالا میگویند به حوادث کوی دانشگاه تهران ۸۸ و مجتمع مسکونی «سبحان» خواهند رسید که البته نمیرسند. میگویند فقط در دانشگاه تهران بوده و دانشگاه صنعتی اصفهان و چند دانشگاه دیگر را کتمان میکنند. مگر کوی دانشگاه اولین بود؟ و مگر حوادث ۲۵ خرداد ۸۸ اولینبار بود که اتفاق میافتاد و فقط به ناکارآمدی دولت نهم برمیگشت؟ مگر حوادث ۵ بهمن ۸۳ «شهر بابک» و اعتراض صنفی جمعی از کارگران مس «خاتونآباد» به واگذاری این معدن به شهرستان رفسنجان را فراموش کردهاند که به دخالت یگانویژه و تیراندازی نیروی انتظامی و کشته شدن چهار نفر از جمله جوانی به نام «یاسر» انجامید؟ چرا مردم شهر بابک هنوز میدان ولیعصر این شهر را (که شاهد کشته شدن او بود) «میدان یاسر» مینامند؟ چه شد که معدود سایتهایی هم که ماجرا را پوشش خبری دادند فیلتر شدند؟ مگر در دوران هاشمیرفسنجانی و با توجیه اینکه «نوسازی هزینه خواهد داشت و این هزینه طبیعی است» مردم را در شهرهای مختلف با زور یگانویژه سرکوب نکردند؟ مگر در دوران خاتمی کسی از کشته شدههای «سمیرم» و «فیروز آباد» و «آباده» یادی کرد؟ یا از سرکوب ناآرامیهای سبزوار؟ آیا آقای خاتمی حمله نیروهای لباسشخصی به تجمع معلمان اصفهان در سال ۸۳ را فراموش کرده است؟ آیا معلمان هم مخل نظم اجتماعی و در پی براندازی بودند؟
نه. اگر اینگونه باشد، کوی دانشگاه ۷۸ اولین نبود و ۲۵ خرداد ۸۸ نیز آخرین آنها نخواهد بود. این ناکارآمدیهای نظام حاصل قرائتهای منقبض و سیاستهای غلط افرادی است که بر مسند قدرتاند و همینکه از مسند پایین آیند، منتقد همان پست و سازمان میشوند. چرا رئیس دولت سازندگی خونخواه «کامرانیها» شده است؟ چه شده است که خاتمی از «کرامت انسانی» مردمی سخن میگوید که خود در دوران ریاستجمهوری به مانند سنگ و چوب به آنها مینگریست؟ نکند خون مردم تهران از مردم سبزوار و قشقاییهای سمیرم اصفهان و آباده و فیروزآباد فارس رنگینتر است؟
اینک سی سال از انقلاب میگذرد و افراط و تفریطهای سیاسیون (اعم از سیاستمداران و سیاستورزان سیاستباز) ما را به شک انداخته است که آیا از قتلهای زنجیرهای و کویدانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ عبرت گرفتهایم؟ آیا دانشجویان ما آنقدر آگاه شدهاند که دیگر فریب چپ و راست را نخورند؟ آیا دانسته بودند که نباید پیشقراول کسانی شد که چهره واقعیشان آشکار نیست؟ آیا دولتمردان ما آموختهاند که نباید رقیب را به کمک بسیج تودههای مردم و بهخصوص جوانان در مسیری غلط به گوشه راند؟ آیا احزاب و سیاستورزان ما عبرت گرفتهاند که خیابان و دانشگاه، جای تلافیجویی و مقابله بهمثل سیاسی نیست؟ آیا تجربهای اندوختهایم که با پنهان کردن ناکارآمدیها نمیتوان برای همیشه آنها را نادیده انگاشت و این زخم، وقتی سر باز میکند باید هزینهای بسیار برای آن پرداخت؟
امروز که ماجرای کوی و کهریزک گوشهای از اشتباهات ما را در عملی کردن الگوی صحیحی تحت عنوان جمهوری اسلامی بر اساس مبانی انقلاب آشکار ساخته است چه باید کرد؟ اکنون ما در چنین وضع دشواری قرار گرفتهایم؛ سی سال قبل انقلابی کردهایم نه در سطح مرزهای جغرافیایی ایران بلکه بهوسعت تمام جهان و برای تمام مردم که باید صادر شود و البته با وجود تمامی ناکارآمدیها و غرضورزیهای دولتهای دو دهه گذشته صادر شده است. امروز که فلسطین و لبنان و یمن و همه مسلمانان و آزادیخواهان جهان چشم به ما دارند، چگونه میتوانیم بر اشتباهات خود سرپوشگذاشته و برای حفظ میز و مقام خود، موازین نظام را در معرض خطر قرار دهیم؟ چگونه باز هم عدهای از روسای بیمسئولیت میخواهند اشتباهات خود را توجیه کنند و از عذرخواهی و جبران طفره بروند؟
چگونه میتوانیم برای دنیا الگو باشیم وقتی چنین مشکلاتی داریم؟ که علی (علیهالسلام) فرمودند: «ایُّها الناس وَالله ما اخثُکم علی طاعه الّا و اَسبقُکُم اِلَیها» (بحارالانوار جلد ۳۴، ص ۲۱۷) «من هیچ فرمانی که بخواهد شما را به خیر و طاعت بخواند به شما ندادم مگر اینکه زودتر از شما، خودم آن را انجام دادم»؛ «ولا اَنهاکُم عَن مَعصیه ِالّا و اَنهانی قَبلَکُم عَنها» (همان) «و هیچ چیزی نبوده است که شما را از آن نهی کنم، مگر اینکه اولین کسی که از آن اجتناب کرده است خودم بودهام».
اکنون ما در میانه شکافی بین نظر و عمل، شعار و واقعیت، مصلحت و حقیقت ایستادهایم؛ بر لبه پرتگاه فدا شدن انقلاب اسلامی به دست مدعیان جمهوری اسلامی و زیر پا گذاردن قانون اساسی جمهوری اسلامی به دست سیاستمداران و مسئولانی که میزپرستی و حفظ میز را هدف اول و آخر خود قرار دادهاند. «نمیتوان در شعار دم از مصاف نرم با غرب بزنیم اما در داخل توجهی به ملزومات آن نداشته یا به اقتضائات یک مواجهه نرم بیتفاوت باشیم. این مسأله خیلی اساسی بوده و در مصاف نرم همواره باید برخی ظرایف و دقایق را رعایت کنیم. اما من احساس میکنم این ظرایف و دقایق اصلا فهم نشده و دقت لازم در موردش به خرج داده نمیشود؛ چراکه سیاستهایمان نباید بهگونهای باشد که بخواهیم در بیرون، عظمت جمهوری اسلامی مطرح شود اما در داخل از مؤلفههای مرتبط با این عظمت غافل باشیم. یعنی ما نمیتوانیم از نیازهای شهروندان خود و اهداف متعالی که برای آنها دنبال میکردیم غافل شویم و صرفا به بعد بیرونی آن بچسبیم تا به جهان ثابت کنیم جمهوری اسلامی تجربه موفقی است؛ آنهم با تکیه بر شاخصهای سخت مثل هستهای، ماهواره و… که ارزش دارند، اما نه به میزان ارزشهای نرم و مبانی ما. اگر توفیقی بهدست میآید، بهخاطر مبانی متعالیمان است که اگر دقت نشود، آن مبانی تحتالشعاع این ارزشهای ثانوی و بازدارنده قرار میگیرند.» (سیاستهای سختافزارانه، شعارهای نرمافزارانه، گفتوگو با دکتر عماد افروغ، هفتهنامه پنجره شماره ۲۳)
فوت محسن روح الامینی فرزند دکتر عبدالحسین روحالامینی رئیس سابق انستیتو پاستور ایران در بازداشتگاه کهریزک از الطاف خفیه خداوند بود؛ هرچند به بهای قربانی شدن یکی از بهترین دانشجویان کشور و داغدار شدن خانواده یکی از دلسوزان و دلبستگان نظام. اگر قربانی آن ماجرا، دیگرانی بودند که نه شهرتی داشتند و نه خانواده مطرحی و دست و صدایشان بهجایی نمیرسید، خیلی دیرتر از اینها از وجود چنین بازداشتگاهی خبردار میشدیم و تا آن موقع معلوم نبود چند نفر دیگر قربانی این ناکارآمدی نیروهای امنیتی و انتظامی و قضایی میشدند و بدون تردید هزینه این مسأله برای نظام بالاتر میرفت. باز هم لطف خداوند بود که پدر محسن، بیش از هر کس دیگر و بیش از خون بهناحق ریخته شده فرزند خود، دغدغه حفظ نظام و انقلاب را دارد وگرنه هر پدر دیگری در این موقعیت قرار میگرفت، معلوم نبود چه میکرد و دیگران (داخلی و خارجی) از او چه بهرهها که نمیبردند و از این نمد چه کلاهها که نمیدوختند.
اما این دکتر روحالامینی است که میگوید: «بزرگترین مظلوم این ایام، نظام جمهوری اسلامی است که باید در رفع مظلومیت آن کوشید. متأسفانه در بسیاری از مسائل افرادی در سطوح پایین، مساوی با نظام دیده میشوند و یا عدهای آنچنان به پستهای خود چسبیدهاند که گویا جدا شدن آنان از اینجایگاهها و پستها ثلمهای به کشور وارد میکند. مشکل این است که کلمه «عذرخواهی» واژه کماستفادهای برای ماست….. برخی فکر میکنند که وقتی از نظام دفاع میکنیم، از حق خود میگذریم در حالیکه چنین نیست و بلکه باید گفت که خونخواهی در خصوص عزیزان از دست رفته ما بهعهده نظام است و نظام در خونخواهی ایشان بر ما مقدم است. زیرا به تعبیر قرآن در قصاص و خونخواهی، حیات نهفته است؛ یعنی خونخواهی همان حیات جامعه است. من امیدوارم که روحیه پاسخگویی، احساس مسئولیت و عذرخواهی در ردههای مختلف تعریف شود تا بهجایی برسیم که دشمنان از ما ناامید شوند و بدانند که آب در هاون میکوبند… . باید رویهها اصلاح شود تا کمتر این حوادث رخ دهد و در آینده، مظلومیت مضاعف پیش روی نظام نداشته باشیم» (مصاحبه با دکتر عبدالحسین روح الامینی، هفتهنامه پنجره، شماره ۱۱)
حتی اگر مجبور شویم هزینه بسیاری را بپردازیم، باید از حیثیت انقلاب خود دفاع کنیم و از مصلحتها بگذریم. «ما اعتقاد داریم که خون محسن مظلوم شهید ما راهی را باز میکند برای اینکه بعضی از این گرفتاریها و گرههای اجتماعی- سیاسی و سوءمدیریتها چه فردی و چه سیستمی اصلاح و پالایش شوند و اینها جلوی مسیر پیشرفت، ترقی و سعادت مردم و کشور ما قرار نگیرند. همه مردم این کشور یک خانواده بزرگ هستند و دل در گرو اعتلای کشور دارند و محسن ما هم یکی از آنان بود. بیتدبیری یک عده را که نباید به حساب نظام، انقلاب و رهبری بگذاریم. حتما ظرفیت بالاتر و بهتری برای اداره کشور وجود دارد. ما بیعرضگی و بیتدبیریهایمان را نباید به حساب نظام و رهبری بگذاریم. اینها باید تفکیک شوند. وقتی عرضه نداریم یک معادله چندمتغیری را حل کنیم، در خودمان تجدید نظر کنیم، در افراد تجدیدنظر کنیم؛ چرا معادله را ساده و بعد صورتش را پاک میکنیم!؟ البته نحوه عمل و رسیدگی به پرونده کهریزک نشان خواهد داد که نظام در مسیرش اهل معامله نیست؛ اگرچه برخی از مقصران و عاملان جنایتها قصد دارند با عنوان کردن اینکه مخالفان نظام از برخورد با آنها سوءاستفاده میکنند، خود را به حاشیه امن ببرند و باز هم آبروی نظام را برای خودشان هزینه کنند اما با تصریح رهبر انقلاب بر اینکه «حتی خدمات درخشان این افراد و نهادها هم مانع رسیدگی به تخلفات نمیشود» از مسئولان قضایی انتظار میرود عاملان جنایت کهریزک و امثالهم را در هر پست و مقامی و با هر سابقه و هرگونه حمایتی، به مجازات شرعی و قانونی خود برسانند.» (همان)
منبع: هفته نامه پنجره
:::