۰۸:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۴ حجت الاسلام و المسلمین رسول منتجب نیا:

دوران غربت و مظلومیت یاران امام (ره)

اواخر سال 70 مقدمات انتخابات چهارمین دوره مجلس فراهم می شد، فضای سیاسی کشور روز به روز به روی نیروهای خط امام بسته تر می گردید. با شعار دولت کار، اغلب نیروهای خط امامی از مسئولیت های دولتی کنار گذاشته شدند و افراد غیرسیاسی و یا از جناح رقیب، جایگزین آنان گردیدند. همزمان با ثبت نام کاندیداهای نمایندگی مجلس، زمزمه ی تفسیر اصل 99 و نظارت استصوابی به گوش می رسید.

_Montajab002«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): ۲۴ سال پیش در چنین روزهایی دوران جدیدی در تاریخ انقلاب آغاز شد که مصداق یک دگردیسی کامل سیاسی و ایدئولوژیک در کشور بود. در غیاب امام(ره) و در پی تغییر قانون اساسی و انتخاب رئیس جمهور جدید، تلاش جناح راست برای حذف جناح خط امام – موسوم به چپ که تا آن زمان جریان حاکم در کشور بود و قوای مجریه، مقننه و قضائیه را در اختیار داشت – خیلی زود زمینه سازی و اجرا گردید.

حجت الاسلام و المسلمین رسول منتجب نیا؛ عضو سابق مجمع روحانیون مبارز و قائم مقام حزب اعتماد ملی در یادداشتی در سایت شخصی خود شمه ای از آن حوادث را بر شمرده است که بنا به مناسبت تاریخی، در مبارزه بازنشر داده می شود:

سال ۶۸ روز ۱۴ خرداد در حالی که امام خمینی رحلت کرد که جمع یاران و پیروان واقعی و دلداده ی او در سایه عنایات و محبت های پیشوای خویش در اوج عزت و سربلندی و در راُس بسیاری از مسئویت های کلیدی کشور همچون نمایندگی مجلس، عضویت کابینه، نمایندگی رهبری در اکثر نهادهای انقلاب و در استان ها، دادستانی کل، عضویت شورای عالی قضائی، امامت جمعه و… بودند. ضمن آنکه رقبای آنان هم بسیاری از مناصب را عهده دار و تعادل نسبی بین دو جناح برقرار بود.

پس از ارتحال امام(ره)، دیری نگذشت که ستاره یاران رو به افول گذاشت و آرام آرام یا از مسئولیت ها کنار گذاشته شده و یا خود کنار می رفتند. با ادغام نخست وزیری در ریاست جمهوری و تبدیل شورای عالی قضائی به قوه قضائیه و شورای سرپرستی صدا و سیما به ریاست سازمان و ادغام نیروهای انتظامی (کمیته انقلاب، شهربانی و ژاندارمری) در یکدیگر و جدا شدن سازمان حج و زیارت از سازمان اوقاف و امور خیریه، تعداد قابل توجهی از نزدیکان امام از جمله آیة الله موسوی اردبیلی، آقای موسوی خوئینی، مهندس موسوی، آقایان آشتیانی و سراج و خود اینجانب و…، از دایره مدیریت خارج شدند.

اواخر سال ۷۰ مقدمات انتخابات چهارمین دوره مجلس فراهم می شد، فضای سیاسی کشور روز به روز به روی نیروهای خط امام بسته تر می گردید. با شعار دولت کار، اغلب نیروهای خط امامی از مسئولیت های دولتی کنار گذاشته شدند و افراد غیرسیاسی و یا از جناح رقیب، جایگزین آنان گردیدند. همزمان با ثبت نام کاندیداهای نمایندگی مجلس، زمزمه ی تفسیر اصل ۹۹ و نظارت استصوابی به گوش می رسید و پس از چندی معلوم شد بیش از چهل نفر از نمایندگان دوره ی سوم و جمع زیادی از کاندیداهای خط امامی رد صلاحیت شدند.

با مشاهده ی فضای مسدود سیاسی، جمعیت ها و تشکل های خط امامی، تصمیم به عدم شرکت در انتخابات و عدم ارائه ی فهرست کاندیدا گرفتند و مجمع روحانیون مبارز نیز در جلسه ای که در آن مرحوم حاج احمد آقا خمینی و عبد الله نوری حضور داشتند می رفت که تصمیم سایر گروه ها را برگزیدند ولی با ابلاغ پیام مقام معظم رهبری توسط آقای کروبی(مبنی بر اینکه “این کار را به صلاح نمی دانم”)، و تاُکید بر حضور و شرکت، علی رغم تعیین به شکست در انتخابات، برای حضور و ارائه فهرست مصمم شد و چنانکه پیش بینی می شد، نزدیک ترین یاران امام (ره) در آن فضای مسموم و آلوده راُی نیاورده و مجلس برای اولین بار در اختیار جناح راست قرار گرفت. مجمع روحانیون مبارز که محوریت گروه های خط امام را داشت، در جلسه ای طولانی پس از بحث و بررسی، تصمیم بر کناره گیری از هر گونه فعالیت سیاسی گرفت و هم فعالیت های سیاسی- اجتماعی به جز انتشار روزنامه ی سلام که ان هم با همت آقای موسوی خوئینی اداره می شد تعطیل گردید. از این تاریخ تا سال ۷۶ که بازگشت مجدد نیروهای خط امام به صفحه سیاست بود، حوادث عجیبی اتفاق افتاد. از جمله :

۱-          استعفای آقای کروبی از نمایندگی رهبری و سرپرستی بنیاد شهید

۲-          استعفای آقای کروبی از نمایندگی رهبری در امور مربوط به حج و زیارت

۳-          استعفای خانم کروبی از مسئولیت امور پزشکی بنیاد شهید

۴-          استعفای آقای امام جمارانی از نمایندگی رهبری و سرپرستی سازمان حج و امور خیریه

۵-          استعفای آقای توسلی از نمایندگی رهبری در بنیاد مسکن

۶-          استعفای آقای موسوی خوئینی از دادستانی کل کشور و.. .

در این مدت (حدود ۵ سال) اینجانب یک تنه و تنها با حمایت آقای کروبی، مجمع روحانیون مبارز را در حال غربت اداره کردم و به مخالفت های گوناگونی که از ناحیه ی رقبا و حتی همفکران و بعضی اعضا نسبت به این اقدام می شد وقعی ننهادم و می گفتم باید چراغی که امام آن را روشن نموده است، خاموش نشود!

[تا آنکه] مدرسه حضرت عبدالعظیم،‌ تنها پناهگاه یاران امام را گرفتند: اواخر سال ۷۰ مرحوم آیة الله خلخالی که مؤسس و تولیت مدرسه حضرت عبدالعظیم شهرری بود، با اصرار زیاد تولیت آن مدرسه را به آقای کروبی واگذار کرد و بلافاصله آقای کروبی از من خواست که مدیریت آن حوزه علمیه را عهده دار شوم و من به لحاظ این که پس از اتمام دوره ی سوم مجلس فراغت داشتم ‌پذیرفتم و با کمک مالی حاج آقا کروبی آن مدرسه ی بسیار بزرگ را که حتی یک ریال منبع درآمد نداشت، با برنامه ریزی جامع و علمی به صورت یکی از فعال ترین و منظم ترین حوزه های کشور درآوردم و حدود ۳۰۰ نفر طلبه مرد و ۲۰۰ نفر طلبه زن را با تاُمین امکانات لازم از ۳ نوبت غذا وسائل کمک آموزشی، اساتید مبرّز و مجرّب اداره می کردیم و در مناسبت های مذهبی مانند محرّم و صفر، از فضای وسیع مدرسه برای تبلیغ دین استفاده می کردیم. ضمناً از همان ابتدا از آقایان محتشمی پور و سید هادی خامنه ای به عنوان استاد دروس رسائل،‌ مکاتب و… و نیز مشاور خود استفاده کردم. حدود چهل سال به بهترین وجه این مدرسه اداره شد و آوازه بنیه ی علمی و نظم و دقت آن در تمامی حوزه ها از جمله قم انتشار یافت و از سوی دیگر با احداث ساختمان هایی برای فروشگاه و اجاره ی دو واحد مسکونی به مدارس غیر انتفاعی، بخش عمده ی هزینه ی آن را تاُمین کردیم.

اوائل مدیریت، بنده مطلع شدم که آقای ری شهری برای چندمین بار قصد تصرّف مدرسه و الحاق آن را به صحن حضرت عبدالعظیم دارد که در ملاقاتی مقام معظم رهبری او را نهی کرده و دستور همکاری با ما دادند ولکن پس از یک دو سال توطئه ای بسیار پیچیده و مرموز ‌توسط برخی جریان های پشت پرده چیده شد و توسط چهار، پنج طلبه هتاک فاقد دیانت و تقوی به جرا درآمد و با تهدید اساتید و طلّاب و ایجاد تشنّج، موجب تعطیلی دروس مدرسه شدند و تماس های اینجانب با مسئول دفتر مقام معظم رهبری و اظهارات ایشان مبنی بر حمایت رهبری از اینجانب، در عمل نتیجه ای نداشت و پس از مدتی تعطیلی و طیّ نامه ای خدمت مقام رهبری ‌درخواست تعیین تکلیف قطعی مدیریت مدرسه نمودم که در پاسخ، توسط رئیس دفتر، نامه ای به این مضمون که آن را واگذار به مدیریت قم کنم واصل گردید و ما مدرسه و کلیّه امکاناتی که قبلاً وجود داشت و یا خودمان ایجاد کردیم با صرف هزینه های زیاد که قسمتی از آن از منابع شخصی خودم بود و یا به افراد چک داده بودم را به آقای حسینی بوشهری تحویل دادیم و پس از چندی مطلع شدیم که مدرسه به آقای ری شهری تولیت آستانه حضرت عبدالعظیم تحویل گردیده است.

:::

 

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

70 - = 67