۰۸:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۹
گفتگو با احسان شریعتی:
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
علی (ع) نخستین مردی که دعوت اسلام را پذیرفت بیش از آن در میان نه فقط مسلمانان که پیروان سایر ادیان شناخته شده است که نیازی به معرفی داشته باشد. برای شیعیان بهطور عام و نزد ایرانیان به شکل خاص امام علی (ع) جایگاه ویژهیی دارد. برای شیعیان امام علی (ع) بنیانگذار مکتب شیعه و پدر ائمه (ع) نیز هست، از این رو همواره در طول تاریخ اسلام نگاه و توجه به ایشان از اهمیت والایی برخوردار بوده است. دکتر علی شریعتی، روشنفکر مسلمان ایرانی نیز در مجموعه گفتارها و نوشتارهایش همواره به این شخصیت برجسته نظری خاص داشته است و در خوانشهای مرسوم تاریخیاش، بسیار از او و نقش مهمش در تاریخ صدر اسلام یاد کرده است. همین امر را دستمایه گفتوگویی با فرزندش احسان شریعتی، استاد فلسفه قرار دادیم. البته احسان شریعتی در ابتدای بحث تاکید دارد که فرزند خونی یا حتی معنوی علی شریعتی بودن متضمن، دفاع مطلق از دیدگاههای پدر نیست و احتمال دارد گاه نظرش با نظر دکتر شریعتی متفاوت باشد. او در گفتوگوی حاضر میگوید که شریعتی پدر نمیخواست زندگی را در خدمت تاریخ بگیرد، بلکه برعکس اسلام در طول تاریخ جهان اسلام شخصیت امام علی (ع) به عنوان امام اول نزد شیعیان و یکی از خلفای راشدین در میان اهل سنت شناخته شده و بینیاز از معرفی است. دکتر علی شریعتی در آثارش نگاه جدیدی به این شخصیت بزرگ داشتند و کوشیدند که از آن گفتمانهای سنتی فاصله بگیرند. البته برخی گویند که این نگاه تازه ایدئولوژیک و برگرفته از فضای انقلابی اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ بوده است. نظر شما چیست؟ آیا نگاه شریعتی به امام علی (ع) ایدئولوژیک و متاثر از فضای زمانه بود یا توانست نگاه نویی را به یک شخصیت بزرگ تاریخی ممکن سازد؟
در دورهیی هستیم که نیازمند نگاهی انتقادی به تاریخ اسل ام هستیم. در زمان شریعتی این احساس کمتر نیاز میشده است. زیرا در آن زمان جهان اسلام در رخوت فرو رفته بود، اما الان در دورهیی هستیم که گونهیی بیداری در جهان اسلام ایجاد شده است. این بیداری هم میتواند به معنای مثبت باشد و هم به معنای منفی. اصلا در زمان شریعتی بازگشت به سنت سلف صالح، معنای دیگری داشت که همان سخن سیدجمالالدین بود که بازگردیم به سیره پیامبر(ص) برای قرائت انتقادی تاریخ و منابع معرفتی اسلامی. در هر صورت امروز با تفاوت گفتمان و دوران به شریعتی باز میگردیم تا ببینیم که او چه کرده است. ایدئولوژی در نگاه شریعتی ادامه دیدگاه مهندس بازرگان در «بعثت و ایدئولوژی» بود، یعنی تداوم همان کار مصلحین و نواندیشان دینی مانند اقبال و سید جمال که میگفتند ما باید فرهنگ دینی را از حالت موروثی و سنتی نجات دهیم و به یک خط راهنمای مبارزاتی و عملیاتی تبدیل کنیم. ایشان این کار را خوانش ایدئولوژیک یا انتقادی از دین میخواند. این معنا از ایدئولوژی با معنایی که مارکس در «ایدئولوژی آلمانی» به کار میبرد، متفاوت است. حمله مارکس به ایدهآلیزم بود و معتقد بود که ایدئولوگ کسی است که واقعیت را معکوس میبیند یعنی فکر میکند ایدهها هستند که واقعیت را میسازند، در حالی که حقیقت عکس این است. امروزه، در نگاه لیبرال، نظامهایی چون فاشیسم و نازیسم، ایدئولوژیک، هستند، زیرا واقعیتها را یکسونگرانه تفسیر میکنند. وقتی میگوییم شریعتی نگاهی ایدئولوژیک به دین دارد، مراد این معنای منفی دوم نیست، بلکه عمدتا به همان معنای نخست، یعنی معنای بازسازی انتقادی منظور است. او میخواهد الگویی متعهدانه و عملی از دین استخراج کند.
با قبول این چارچوب نگاه شریعتی به امام علی (ع) چگونه است؟
امام علی (ع) در نگاه همه مسلمین نخستین محصول نظام اعتقادی دین و دعوت جدید اسلام است. بنابراین طبیعی است که پیامبر (ص) توصیه کرده باشد که پس از او از نظر عقیدتی، مردم از ایشان پیروی عقیدتی کنند. ضمن آنکه امامت و ولایت به تعبیر هانری کربن باطن اسلام است. امام علی (ع) روح و معنای دعوت اسلام را پذیرفته و پرورده و مظهر باطن اسلام است. به همین دلیل دعوت امام علی (ع) به معنای تداوم ایدئولوژی اسلامی به معنای مثبت مفهوم است. وقتی امام علی (ع) در جریان سقیفه رویه و مشی نظام حاکم را نمیپذیرد، در واقع جهتگیری تازهیی را طرح میکند. یعنی در دوره فتنه کبری، که بحث خلافت پیامبر (ص) مطرح میشود، مشیها و رویههای متعددی شکل میگیرد که یکی از آنها مشی امام علی(ع) و رویه علوی است که بعدا نامش تشیع، شد. نزدیکان و صحابه پیامبر(ص) یعنی سلمان و ابوذر و… نیز گرد امام علی(ع) هستند. شریعتی معتقد بود که باید جهتگیری اجتماعی این گرایشات و گروهها را بررسی کرد و دریافت که چه جناحهایی تشکیل میدادهاند.
آیا میتوان برای دنیای امروز نیز از این جهتگیری استفاده کرد؟ به عبارت دیگر روزآمدکردن این جهتگیری آیا برای بهرهگیری در روزگار ما نیز ممکن است؟
وقتی به تاریخ مینگریم، باید روش خود را مشخص کنیم. برای نمونه، نیچه سه گونه مواجهه با تاریخ را تمییز میداد: تاریخ عتیقهجاتی (سنتگرا)، تاریخ یادمانی عظمت گرا (بنیادگرا) و در نهایت تاریخ انتقادی (نوگرا) که نقد گذشته است. او میگوید در همه این موارد ممکن است دچار بیماری گذشتهگرایی شویم یعنی زندگی را در خدمت تاریخ قرار دهیم. نگاه شریعتی به تاریخ بیمارگون نیست و تفاوت دید او با قرائت بنیادگرا در این است که از منظر او گذشته در خدمت امروز است و نه به عکس. یعنی جهتگیریای که ما امروز داریم به نظر شریعتی از گذشته در تاریخ ایران و اسلام سابقه داشته است اما باید آن را بروز ساخت. البته بشر در دوران جدید، به تعبیر فوکو، نوعی گسست معرفتی را از سر گذرانده و مقولههای جدیدی چون دموکراسی در مدیریت سیاسی و سوسیال- دموکراسی در اقتصاد کیفیتی نو پیدا کرده است. برخی به اشتباه و توهم حداکثری فکر میکنند که نظام سیاسی و اقتصادی اسلام نظامی است به لحاظ فنی متفاوت با تمام نظامات علمی و عملی موجود و ممکن و در عرض مونارشس-تیرانی، اریستوکراسی-الیگارشی، دموکراسی-آنارشی، یا تئوکراسی و… قرار میگیرد. در حالی که در آموزههای قرآنی ما از یک نظام فنی سیاسی و اقتصادی خاص بحث نمیشود. بلکه از آرمانها و گرایشهای کلی سخن میرود. مثلا میگوید که مستضعفان وارثین زمین خواهند شد. یا اینکه همه پیامبران برای ایجاد عدالت و قسط آمدهاند. در اینجا، به یک نظام اقتصادی و سیاسی مشخص و خاص اشاره نمیشود. اسلام روح و جهتگیری کلی را نشان میدهد که در هر دورانی میتوان مابهازای آن را تشخیص داد.
شما معتقدید که شریعتی نمیخواست زندگی را به خدمت گذشته آورد و به همین خاطر خوانش ایشان از تاریخ به نفع امروز صورت میگیرد. علی رهنما در کتاب «مسلمانی در جستوجوی ناکجاآباد» روششناسی تاریخی دکتر شریعتی را به همین شکل که شما توضیح دادید، مشخص میکند. اما مشکلی که پیش میآید این است که آیا میتوان از یک شخصیت تاریخی مثل امام علی (ع) هر تفسیری ارائه داد؟
پیامبر و ائمه در سیره و زندگی خود روش و تاکتیکهای متفاوتی داشتهاند. یعنی اسلام به عنوان یک جنبش زنده در مقاطع مختلف روشهای مختلفی را اتخاذ میکرده است. درسآموزی از این نکته به این معنا نیست که امروز بخواهیم
براساس یکی از این تاکتیکها زندگی و عمل کنیم، بلکه برعکس هروقت به تاکتیکی نیاز داشتیم، به تاریخ نیز رجوع میکنیم و از آن تجارب بهره میگیریم.
آیا این به معنای تحریف یا گزینشی برخورد کردن با تاریخ نیست؟
خیر. همه این کار را میکنند. اجتهاد همین کار است. اما چه کسی و چگونه اجتهاد میکند. از پایههای اجتهاد دو پایه (کتاب و سنت) مربوط به گذشته و دو پایه (عقل و اجماع یا به باور شریعتی علم و زمان) مربوط به حال حاضر است. بدون این دو پایه اخیر اصولا نمیتوان اجتهاد کرد. من، از پی متفکران جدیدی چون فوکو، معتقدم که شرایط و موقعیتهای تاریخی منحصر
به فرد و غیرقابل تکرار هستند. پس هر پدیده تاریخی یگانه است.
اما دکتر شریعتی معتقد بود که ما باید تاریخ را تکرار کنیم و میگفت بعد از امام حسین (ع) همه باید زینبی باشند وگرنه یزیدیاند. یعنی الگوهایی را برمیشمرد که در طول تاریخ تکرار میشوند.
اینها الگوهای کلی است. مثلا درباره مثال شما معتقد بود که هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام. این یک قالب کلی است و نظر ایشان این بود که اگر بخواهیم میراث گذشته را پاس بداریم، باید از این اسوهها و اسطورهها الهام بگیریم و در زندگیمان حسین زمانه یا زینب گونه عمل کنیم. اینبه آن معنا نیست که موقعیت طابق النعل بالنعل با گذشته یکی است، پس به سیاق گذشته مانند گذشتگان عمل کنیم، چون هم دشمنان و دوستان ما عوض شدهاند و هم کنشهای ما متناسب با وضعیت جدید است.
آیا از الگوی شخصیت امام علی (ع) در معنای اسطوره و قهرمانی که شریعتی در «علی حقیقتی بر گونه اساطیر» بر آن تاکید میکرد، در دنیای امروز میتوان بهره گرفت؟
وقتی مبارز سوسیالیستی مثل خسرو گلسرخی میگوید که امام علی (ع) نخستین سوسیالیست تاریخ بوده است، منظورش این نیست که ایشان نخستین سوسیالیست به معنای مدرن است و پس از او مثلا پرودون و بقیه رفقا میآیند و همه این شخصیتهای تاریخ در یک خط بودهاند. بلکه همچنان که در سنت چپ بر یادمان اسپارتاکوس یا مزدک تاکید میشود، در جنبش اسلامی نیز سهگانه «وحدت، مکتب و عدالت» که در سه دوره زندگی امام علی تجلی یافته است و میباید با مشی علوی آشنا شد و سه گروه دشمنان ایشان یعنی قاسطین (ستمگرانی چون معاویه و عمرو بن عاص)، مارقین (خوارج) و ناکثین (پیمان شکنانی چون طلحه و زبیر) را شناخت، ایشان به ترتیب سه جبهه استبداد و اقتدارگرا، جزماندیشان مذهبی و خائنین اپورتونیست را تشکیل میدادند. این نوعی گونهشناسی است که با معرفی سمبلها مجموعهیی معنایی را میسازد. این به آن معنا نیست که ما الان در آن دوره تاریخی بهسر میبریم؛ بلکه جهان- زیست ما دگرگون شده است. اتفاقا از آنجا که در جهان تشیع ظرفیتهای تاویلی در نظر گرفته میشود، میتوان از آن دورههای تاریخی نیز تفاسیر و تاویلهایی متناسب با دنیای امروز ارائه داد. از مجموعه سخنان و اقوال امام علی (ع) نیز میتوان برای فکر و اندیشه امروز بهره گرفت. در تاریخ اسلام و اصحاب دو تیپ داشتیم: یکی سلمان و دیگری ابوذر. مشهور است از پیامبر (ص) که آنچه را که سلمان میدانست، اگر ابوذر میدانست کافر میشد. این نشانگر پذیرش دو ظرفیت قابل تاویل متفاوت است. سلمان روشنفکری ایرانیالاصل است که همه مکاتب را دیده و مسائل را از دیدی وسیعتر میفهمد، در حالی که ابوذر از قبیلهیی بیابانگرد آمد و نماینده عدالتخواهی و شورش علیه بیعدالتی است. امام علی سنتزی از این دو شخصیت را ارائه میکند. به همین دلیل شریعتی ایشان را نه یک «فوق انسان» بلکه یک انسان «مافوق» معرفی میکند؛ انسانی که از حدود خود فرامیگذرد. امام علی انسانی نیست که نتواند خطا کند، بلکه «عصمت» او به این معناست که میتواند، اما خطا نمیکند.
چهار دهه از زمان درگذشت دکتر شریعتی گذشته است و خود شما در ابتدای بحث نیز اشاره به تحولاتی که در این چهار دهه صورت گرفته کردید. امروز اگر بخواهید از الگویی که شریعتی برای معرفی امام علی(ع) بهره گرفت، استفاده کنید، بر کدام جنبه از شخصیت علی (ع) تاکید میکنید؟
وجههیی از شخصیت امام علی که به نظر من امروز باید بیشتر بر آن تاکید شود، روش ایشان در مواجهه با دوست و دشمن است. شریعتی نشان میدهد که امام علی، آزادی را «آزادی مخالف» میدانست. برخورد ایشان با طلحه وزبیر یا خوارج مثال بارز این نوع رفتار حقوقی آزادمنشانه است و اما چه چیز باید بر آموزه شریعتی افزود؟ شریعتی طرح و پروژهیی داشت و میخواست به هدف آگاهی و بیداری تاریخی- اجتماعی برسد، لذا، به جزییات تاریخی و تخصصی موضوع وارد نمیشد و خوانش انتقادی خود از تاریخ اسلام را از منظر بیطرفی علمی مطرح نمیکرد. البته در کتاب «اسلامشناسی تاریخی» مشهد منابع پژوهش تاریخی مستقل بیشتر و پیشتر طرح شده است. اما در «اسلامشناسی» ارشاد چون میخواهد به ترسیم «جهانبینی و ایدئولوژی» (فلسفه تاریخ و انسان و جامعهشناسی) بپردازد، جنبه پژوهش تاریخی ضعیف میشود. به همین دلیل ما امروز بیش از پیش به مطالعه علمی- انتقادی تاریخ نیازمندیم. تاریخی که گسستها و ابهامات را نشان بدهد. اهمیت این کار از این جهت است که در تاریخ واقعی از غلوها و قالبسازیهای ذهنی یا اعتقادی پرهیز میشود. و ما به نوعی خوانش انتقادی علمی از تاریخ نیز نیاز داریم تا بتوانیم معنای وقایع اسلامی را در بستر اجتماعی و سیاسی خاص خودشان درک کنیم. همچنین در زمینه زبانشناسی و درک معانی واژگان نیازمند تحقیقات وسیعی در منابع و متون اسلامی هستیم. شریعتی خود دیگر وقت بررسی فارغبالانه و سختگیرانه و فرسختِ همه اسناد و حوادث را نداشت. و امروز طبعا باید چنین پژوهشهای علمی و انتقادی پیرامون تاریخ اسلام و تشیع به صورت منظم گسترش یابد.
|
|
منبع: روزنامه اعتماد
:::