چند روایت از یک نهاد انقلابی
سالهای نخست انقلاب اسلامی عرصه فعالیت نهادهای انقلابی و مردمی بود که با همت دانشجویان مسلمان ایجاد شد. یکی از این نهادها، نهاد «جهاد دانشگاهی» بود که همپای «جهاد سازندگی» توسط فعالان انجمن های اسلامی دانشجویان و نیز اساتید انقلابی دانشگاه های کشور شکل گرفت و پایه گذار پزوهس های نظری و کاربردی در کشور شد.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): سالهای نخست انقلاب اسلامی عرصه فعالیت نهادهای انقلابی و مردمی بود که با همت دانشجویان مسلمان ایجاد شد. یکی از این نهادها، نهاد «جهاد دانشگاهی» بود که همپای «جهاد سازندگی» توسط فعالان انجمن های اسلامی دانشجویان و نیز اساتید انقلابی دانشگاه های کشور شکل گرفت و پایه گذار پزوهس های نظری و کاربردی در کشور شد.
بدین ترتیب اگر امروز شاهد آن هستیم که جهاد دانشگاهی در سنگر جهاد علمی موفق ظاهر شده و ثمراتی همچون موسسه رویان را به مردم ایران ارائه نموده که جزو افتخارات برجسته علمی کشور به شمار می آید، حاصل مجاهدت های دانشجویان و اساتیدی است که اولین سنگ بنای تفکر جهادی را در دانشگاه بنیان نهادند. فعالیت این جهادگران با تعطیلی دانشگاه ها در دوران انقلاب فرهنگی آغاز شد. از آنجا که دانشجویانی که همچنان در فضای آرمانخواهی انقلاب و بویژه پروژه انقلاب فرهنگی باقی مانده بودند، بر ادامه این فرایند پافشاری می کردند. در همین راستا، تشکل انقلابی جدیدی با عنوان جهاد دانشگاهی درون دانشگاه ها شکل گرفت. دکتر علی منتظری، درباره تشکیل جهاد دانشگاهی و نقش آن در دوران دفاع مقدس می گوید:
«جهاد دانشگاهی ۱۶ مرداد ۱۳۵۹ رسما تشکیل شد. دوستان ما در ستاد مرکزی جهاد دانشگاهی و شورایی که آن زمان به عنوان شورای عالی جهاد نامیده میشد در حال تصمیمگیری و برنامهریزی برای بهرهمندی از امکانات دانشگاه و نیروی انسانی آزاد شده از انقلاب فرهنگی به منظور برنامهریزی برای آینده نظام دانشگاهی کشور بودند که در ۳۱ شهریور جنگندههای متجاوز عراقی رسما به ایران حمله کردند و حتی دامنه حمله تا تهران هم کشیده شد. ما نتوانستیم آن برنامه قبلی و از پیش تعیینشدهای را که در حال پیگیری و برنامهریزی بودیم دنبال کنیم.
جنگ برنامههای جهاد دانشگاهی را تا حدودی عوض کرد. دوستان ما تصمیم گرفتند که همه امکانات و توان خود را در جهت دفاع مقدس بسیج کنند. دانشگاهها هم که بهخاطر انقلاب فرهنگی تعطیل بودند. بنابراین یکی از فوری ترین تصمیمات این بود که یکسری از امکانات دانشگاهها را در اختیار جنگ قرار دهند. مهمترین هدف و برنامه ما این بود که از آزمایشگاهها و امکانات فنی و علمی دانشگاهها نیازهای فنی و علمی انقلاب را برطرف کنیم. در آن روزها سیستم دانشگاه بهنحوی بود که اجازه نمیداد این طرحها و ایدهها به مرحله عمل برسد. هدف اصلی ما این بود که تحولی اساسی براساس فرموده حضرت امام به وجود بیاوریم. با شروع جنگ همه توجهها به جنگ معطوف شد و در نتیجه دستیابی به این اهداف با تاخیر آغاز شد.
از مدتی قبل، تعدادی از دانشجویان مسلمان به همراه اساتید انقلابی ستادی راهاندازی کرده بودند تحت عنوان «ستاد جذب نیرو». هدف عمده این بود که نیروهای آزاد شده دانشگاهی را جهت خدمت در مناطق محروم کشور سازماندهی و اعزام کنند. تا آنجا که من به یاد دارم هسته اولیه جهاد دانشگاهی از این ستاد متولد شد و همین دوستان پس از دستور «ستاد عالی انقلاب فرهنگی» مبنی بر تشکیل جهاد دانشگاهی ساختمانی را پشت تالار وحدت در خیابان مرجان در اختیار میگیرند و مقداری میز و صندلی از هر دانشگاهی میآورند و جهاد دانشگاهی به این شکل آغاز میشود.»[۱]
در این میان عده ای بر کنار گذاشتن دانشجویان از عرصه مدیریت کشور اصرار می کردند و بخصوص درباره ستاد انقلاب فرهنگی که کارایی خود را از دست داده بود. این فرایند ادامه داشت تا زمانی که به تدبیر رئیس جمهور وقت، آیت الله خامنه ای، ترکیب تازه ای وارد این شورا شد و جان تازه ای به آن داد. جالب آنکه علیرغم اینکه دانشجویان نقش اساسی را در انقلاب فرهنگی داشتند، اما در آن زمان دانشجویان مسلمان هیچ نقشی در شورای عالی انقلاب فرهنگی نداشتند. البته از آغاز اینگونه نبود و شورا وجهه دانشجویی هم داشت. دکتر صادق واعظ زاده، از فعلان دانشجویی «انقلاب فرهنگی» که عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت هم بوده است، می گوید:
«در سال ۱۳۶۲ رئیس جمهور وقت که مقام معظم رهبری بودند ترکیب جدیدی را برای ستاد انقلابفرهنگی به محضر امام امت پیشنهاد فرمودند که نسبت به ترکیب قبلی ستاد، تنی چند از مسئولان اجرایی کشور و از جمله دو دانشجو نیز به آن افزوده میشدند که مورد موافقت امام قرار گرفت. مقرر شد که این دو دانشجو را جهاددانشگاهی انتخاب کند و جهاد نیز آن را به رأی شورای جهادهای دانشگاهی سراسر کشور گذاشت و لذا مدتی طول کشید تا شوراهای مزبور نامزدهای مورد نظر خود را معرفی کنند و در جلسه عمومی دو دانشجوی مورد نظر را برگزینند. من در مسافرت بودم که ترکیب جدید ستاد از رادیو و تلویزیون اعلام شد و هنگامی که به تهران برگشتم بعضی از جهادهای دانشگاهی و اعضای دفتر مرکزی گفتند که تو را نامزده کرده ایم و من در این زمان دیگر عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم نبودم و کسان دیگری به عضویت شورای تحکیم درآمده بودند. در هر حال من هم به عنوان یکی از دو دانشجو انتخاب شدم و به عضویت ستاد انقلابفرهنگی در آمدم و این عضویت در دو نوبت دیگر هم تکرار شد.این روند تا زمانی ادامه داشت که ستاد انقلابفرهنگی به شورای عالی انقلابفرهنگی تبدیل شد و رئیسجمهور و رئیسمجلس و رئیسقوه قضائیه و گروهی دیگر به ترکیب ستاد اضافه شدند. از آنجا به بعد، بجای دو دانشجو، دو نماینده از جهاددانشگاهی در ترکیب شورا ذکر شد که بنده هم یکی از آنها شدم و بهر حال تا سال ۱۳۶۹ که پس از پایان جنگ تحمیلی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم در شورا حضور داشتم.» [۲]
البته دکتر واعظ زاده که علاوه بر حضور در برنامه های دانشجویی و نیز حضور در شورای عالی انقلاب فرهنگی، در جهاددانشگاهی هم حضور داشته است. چنانچه خود می گوید:
«در طی این سالها دانشجویان نقش پررنگی در برنامهریزیهای دانشگاهی و امور آموزش عالی داشتند و در بسیاری از تصمیمگیریها پیشنهاد دهنده و تصمیمساز بودند. تقریباً در همه گروهها و کمیتهها و کمیسیون های ستاد انقلابفرهنگی نمایندگانی از دانشجویان حضور داشتند. یک کار ما به عنوان عضو دانشجویی ستاد و شورای عالی آن بود که این دانشجویان را که با انجمنهای اسلامی و جهادهای دانشگاهی نیز مرتبط بودند هماهنگ کنیم و دیدگاهها و آرمانها و طرحهای حاصل را در ستاد و شورا مطرح و پیگیری کنیم. در واقع محرک بسیاری از طرحها و برنامههای اساسی انقلابفرهنگی مثل تأسیس دانشگاه تربیت مدرس و حمایت از تداوم آن و ممانعت از انحلال آن بدست وزارت علوم؛ انجمنهای اسلامی و دانشجویان فعال در انقلابفرهنگی بودند. بخاطر دارم که پیشنویس اساسنامه دانشگاه تربیت مدرس را با مشاورت دوستان دانشجو. تهیه و به ستاد انقلابفرهنگی ارائه کردیم و در ستاد به تصویب رساندیم. البته داستان شکلگیری جهاددانشگاهی مفصلتر است و خود فرصت مستقل میخواهد، تا توضیح داده شود که چگونه از دل حرکت دانشجویی زاده شد. بچههایی که در جریان مسائل انقلابفرهنگی باقی ماندند، عمدتاً در جهاددانشگاهی سکنی گزیدند.»[۳]
اولین فعالیتهای جهاد دانشگاهی در رابطه با محرومیت زدایی بود:
«کار مهم دیگری که آن روزها انجام میدادیم ارائه خدمات تخصصی رایگان به محرومان و مستضعفان بود. با توجه به امکانات مرکز و نیروی انسانی موجود یک آزمایشگاه تشخیص طبی تأسیس کردیم با عنوان «آزمایشگاه تشخیص طبی مستضعفین جهاد دانشگاهی». مرکز این آزمایشگاه در دانشگاه بود و شعب و پایگاههای آن در جنوب شهر تهران. هر روز نمونهها جمعآوری میشد و پس از آزمایشهای لازم نتیجه به صاحبان آن که عمدتاً در جنوب شهر زندگی میکردند عودت میشد. این خدمات برای افراد محروم و بیبضاعت بصورت رایگان انجام میشد. سالها این کار را به همین شکل ادامه دادیم. البته بعدها این آزمایشگاه تعطیل شد. در زمینه خدمات تخصصی هم فعالیت ما به خدمات بالینی در بیمارستان شهید رهنمون (که بعدها به نام “ایرانشهر” تغییر نام داد) اختصاص داشت.»[۴]
اما مهمترین اقدامات جهاد متوجه جنگ تحمیلی بود. لذا بسیاری از فعالان جهاد دانشگاهی، دوشادوش فرماندهان جوان جنگ همچون شهید عباسی ورامینی و شهید محسن وزوایی که از دانشجویان پیرو خط امام و تسخیر کنندگان لانه جاوسوسی امریکا بودند، در جبهه ها فعالیت می کردند:
«از طریق همان ستاد جذب نیرو هم ما با جمعی از دانشجویان به سومار رفتیم. کارهای فرهنگی و بهداشتی انجام میدادیم. بسیاری از دوستان هم در مناطق دیگر در جهاد سازندگی مستقر شدند و کار میکردند. … [در کنار ما] اساتید هم میآمدند. ما هم با تعدادی از اعضای دانشگاه خودمان تیمی تشکیل دادیم و رفتیم کرمانشاه. دانشجویان خود را به جهاد سازندگی کرمانشاه معرفی کردند و جهاد سازندگی کرمانشاه هم نیروها را سازماندهی و تقسیم کرد. تعدادی از ما رفتند کامیاران، تعدادی رفتند اسلامآباد، عدهای هم به گیلانغرب رفتند و ما هم که ۷-۶ نفر بودیم، رفتیم سومار. آنجا کارهای مختلفی می کردیم از جمله کارهای بهداشتی، تزریقات، کار فرهنگی و تشکیل کلاس قرآن.
جهاد در زمان جنگ سه کار مهم انجام داد: اول این که امکانات دانشگاه را در خدمت دفاع مقدس قرار داد. دومین کار جهاد این بود که با توجه به نیازی که رزمندگان داشتند کار تحقیق و پژوهش کاربردی را برای رفع نیازهای دفاع مقدس آغاز کرد. کار سوم جهاد دانشگاهی هم مدیریت اعزام دانشجویان پزشکی به جبههها بود. آن موقع کلا ۱۵- ۱۴ دانشگاه و حدود ۱۲۰هزار دانشجو داشتیم. ۷-۶ دانشگاه در تهران بود و ۵-۴ تا هم در شهرستانها. مثل حالا نبود که ۴ میلیون دانشجو و این همه دانشگاه داشته باشیم. در دانشگاه خود ما چون مرتبط با علوم بالینی بود، اساتید جهت درمان مجروحان جنگی بطور مداوم به جبهه میرفتند و میآمدند. یا در تهران در همان بیمارستان شهید رهنمون پذیرای تعداد زیادی از مجروحان جنگی بودیم. اساتید و پزشکان بدون هیچ گونه چشمداشتی، با علاقه و تعهد بیماران را درمان میکردند. یا مثلاً جهاد دانشگاهی دانشگاه صنعتی شریف خدمات بیشماری به دفاع مقدس کرد. باید روزی به طور مفصل و جداگانه به آن بپردازیم. اعضای این جهاد چند واحد پیشساخته برای فعالیتهای تحقیقاتی داخل دانشگاه مستقر کرده بودند و کار میکردند. اعضای جهاد دانشگاهی شریف پروژههای بسیار حساسی را در زمینه دفاع مقدس انجام دادند. بعضی از پروژه ها هنوز هم محرمانه است و ما مجاز نیستیم که بگوییم. اما بعضی از آنها ظاهرا گفته شده. “مادربرد” هواپیماهای “F14” را اعضای جهاد دانشگاهی صنعتی شریف راه انداختند. یکی دیگر از کارهای علمی و با اهمیتی که آن زمان جهادگران انجام دادند که هنوز مهم است ساخت فیوز موشک بود. در دانشکده فنی دانشگاه تهران هم روی طراحی و ساخت موشک کار میکردند .این کارها زیر نظر مسئول بخش تحقیقات و گروههای تخصصی انجام میشد. اساتید مسلمان زیادی بودند که با جهاد همکاری و بر این طرحها و پروژه ها نظارت علمی میکردند.» [۵]
تعامل دانشجویان با مجموعههایی مثل وزارت دفاع یا وزارت سپاه که با جنگ ارتباط مستقیم داشتند، هم قوی بود:
«ارتباطات خیلی نزدیک بود گاهی اصلا کارفرما آنها بودند. آنها سفارش میدادند. ما که نمیدانستیم چه نیازی وجود دارد. اعضای جهاد کار میکردند و هر وقت نیاز بود میرفتند و منطقه را میدیدند تا بتوانند پروژه را درست طراحی کنند. مثلا برای طراحی پل شناور بارها دوستانی از جهاد برای این کار دستجمعی به جبهه رفته بودند.»[۶]
مجموعه شرایط جنگ و فشارهای جهانی روی جمهوری اسلامی ایران، باعث شده بود تا در آن ایام، همه توان دانشگاه متوجه جنگ شود. نه تنها دانشجویان که بسیاری از اساتید دانشگاه در آن شرایط معتقد بودند که دانشگاه باید نقش جدی تری در جامعه ایفا کند. و البته لازمه این نقش آفرینی را اصلاح از درون دانشگاه و زدودن آثار به جا مانده از دوران استبداد و استعمار می دانستند. موضوعی که با اقدام فعالان انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های تهران و سراسر کشور کلید خورد و به «انقلاب فرهنگی» مشهور شد. صادق زیباکلام از جمله اساتیدی است که اگرچه در آن سالها، خود در جایگاه مدعی و مدافع انقلاب فرهنگی سخن می گفت، اما طی این سال ها با رویکردی واژگونه به نقد آن نشست و حرف و حدیث ها در خصوص ناکارآمدی علومِ مبتنی بر فلسفه غیردینی را زمینه ساز انقلاب فرهنگی دومی که جز اخراج اساتید ثمره ای نخواهد داشت، دانست. مواضع آن سال های زیباکلام جالب توجه است. او قبل از انقلاب فرهنگی ضمن طرح این سوال که “راه چاره چیست”، در روزنامه کیهان نوشت:
«بایستی در وهله اول دانشگاه ها را تعطیل نمود اما نه بدون برنامه و بی هدف بلکه به طور سازمان یافته دانشجویان و استادان را داوطلبانه از طریق جهاد سازندگی روانه روستاها نمود و عده زیادی از استادان را روانه کارخانجات نمود تا مشکلات صنعتی و تنگناهای فنی را از نزدیک ببینند و از پشت میز دانشکده در تهران سعی در حل مسئله ذوب آهن اصفهان ننمایند.»
[البته] برداشت آن روز او و خیلی های دیگر که چون او می اندیشیدند از انقلاب فرهنگی متأثر از همان فضای چپگرای روشنفکرانی بود که تنها راه حل مشکل را در کار کردن درون کارخانه ها می دانستند و از عمق آنچه به عنوان نرم افزار انقلاب مورد نیاز است، درک درستی نداشتند. زیباکلام ضمن طرح احتمال بروز برخی مخالفت ها در بین اساتید دانشگاه ها نوشت:
«فرستادن یک استاد به کارخانه و روستا برای یک هفته جالب خواهد بود، برای دو هفته قابل تحمل خواهد بود، برای یک ماه با غرولند همراه خواهد بود اما برای یک ماه بیشتر به قول شکسپیر “رؤیای یک شب تابستانی خواهد بود”! همزمان با این مرحله، تنی چند از صاحب نظران در مورد هر رشته ای شروع به بررسی می نمایند که اولا آیا این رشته تحصیلی به درد جامعه بعد از انقلاب امروز می خورد یا نه و اگر جواب منفی است از مهر امسال برای رشته دیگر دانشجو نگیرند و از دانشجویان فعلی این رشته بخواهند یا تغییر رشته بدهند یا دولت تضمین نخواهد نمود که پس از فارغ التحصیل شدن برای آنان کار ایجاد نماید.» [۷]
او که در آن ایام عضو هیئت علمی دانشکده فنی (مهندسی شیمی) و از فعالان انقلاب فرهنگی و جهاد دانشگاهی بود، می گوید:
«با شروع جنگ تحمیلی بخش عمده فعالیت های جهاد به طرف اهداف جنگ سوق پیدا کرد. مثلا یکی از مسائلی که پیش آمده بود، کمبود صابون بود. …جهاد [دانشگاهی] دانشکده فنی از من خواست که برای جبهه ها صابون درست کنم. من هم گفتم که پیه و چربی می خواهم. جهاد در نماز جمعه اعلام کرد که … این جور چیزها را به دانشگاه بیاورند، بشکه هایی هم در محوطه دانشگاه گذاشته بودیم که داخل آن بریزند. در دانشکده فنی ما از طریق پیه و آشغال گوشت و چربی، صابون درست می کردیم و برای جبهه ها و بیمارستان های نظامی می فرستادیم. یک شورایی هم درست کردیم تحت عنوان “شورای هماهنگی جهاد بهداشت و پزشکی دانشگاه تهران” یا یک چنین چیزی. من و چند نفر از دانشجویان کارمان این بود که نیازهای پزشکی و بهداشتی جبهه را براورد کنیم و با امکانات دانشکده پزشکی و بیمارستان های وابسته به دانشگاه تهران آنها را تامین کنیم.
کار این شورا بعدها گرفت و بسیار مورد توجه مسئولین واقع شد. در این شورا یک نماینده از ستاد مشترک ارتش می آمد، یکی از سپاه، یکی از جهاد، یکی از هلال احمر، یکی از دفتر بنی صدر، یکی هم مرحوم شهید رجایی (به عنوان نخست وزیر) می فرستاد و یک نماینده هم از وزارت بهداری بود. هفته ای یک بار در دانشگاه تهران جلسه داشتیم. به مسائل نظامی کاری نداشتیم، اما آب فلان منطقه آلوده شده، فلان محل حصبه آمده و این را چه کار می شود کرد، فلان بیمارستان این کمبودها یا این تجهیزات اضافی را دارد، اگر در مورد فلان بیمارستان این اقدامات را انجام دهیم، می توان فلان تعداد مجروح جنگی را در آنجا جای داد، یا فرض بفرمایید فلان بیمارستان در اهواز و سر پل ذهاب این کمبودها را دارد، به این قبیل مسائل _که در رابطه با جبهه ها و پشت جبهه ها بود_ می پرداختیم. [مثلا] آنزمان در دانشکده فنی و دانشکده بهداشت، با کمک هم قرص هایی را تهیه کردیم [که] به اندازه قرص های بزرگ ویتامین ث بود و وقتی سرباز آن را به قمقمه اش می انداخت، می جوشید و آب را تصفیه می کرد. چون یک مشکل بزرگ در [جبهه های] غرب و جنوب، آب تصفیه نشده بود.»[۸]
روایت هایی از این دست فراوان است اما آنچه که باید بر آن تأکید کرد مجاهدت و ایثار نسل دانشجوی انقلابی ماست. این مجاهدت ها یادگارهایی هم به جا گذاشت که امروزه درخشان ترین برگ های تاریخ جهاد دانشگاهی اند:
«آن موقع همه دانشگاهها به نوعی درگیر جنگ بودند. در جنوب بخشهایی از دانشجویان و دانشگاهیان دانشگاه شهید چمران درخدمت جنگ بودند. در جاهای دیگر هم که از جنگ دور بودند فضاها یا آزمایشگاههای آنها برای دفاع مقدس کار میکردند. مثلا در دانشگاه تبریز دانشجویان داخل دانشگاه سوله زده بودند و خمپاره درست میکردند چون یک کار علمی و تحقیقاتی بود. بعدها منافقین گزارش این سوله را به نیروهای عراقی دادند و آنها هم این سوله را زدند. ۱۸ نفر از اعضای جهاد در این سوله شهید شدند. نفر اصلی آنها شهید ایرج خلوتی بود. اسامی بقیه را نمیدانم اما در پاسداشت یاد آنها در همان محل در دانشگاه تبریز یادمانی درست کردهاند … حتی ما در زمینه علوم انسانی شهید دادیم. شهید اسماعیل همتی مدیر گروه علوم انسانی جهاد دانشگاهی بود که برای تاریخنگاری وقایع جنگ به جبهه رفته بود و شهید شد. یا شهید علی صبوری از جهاد دانشگاهی دانشگاه پلیتکنیک. در مجموع فکر میکنم حدود ۸۸ نفر از اعضای جهاد دانشگاهی در ارتباط با دفاع مقدس به شهادت رسیدند.» [۹]
همین روایت های پراکنده شاهدی است بر خلوص و عظمت حرکت های جهادی دانشجویان و دانشگاهیان در عرصه علم، که ای کاهش این روایت ها بیش از پیش تدوین و منتشر شود تا نسل جوان از نقش دانشجویان در انقلاب بیشتر بدانند.
[۱] _ انقلاب فرهنگی کار دانشجویان بود، گفتگو با علی منتظری، ماهنامه راه، شماره ۴۶٫
[۷]_ مظلومیت انقلاب فرهنگی، از آغاز تاکنون، محمدی مهدی تهرانی.
[۸] _ صادق زیباکلام، دانشگاه و انقلاب، نشر روزنه،
[۹] _ گفتگو با علی منتظری.
::::