۰۷:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۲ به بهانه طرح اتهام ارتباط با فتنه در حاشیه و متن رأی اعتماد به کابینه:

بازخوانی میرحسین موسوی؛ ورای وانمودهای رسانه ای

شاهد طرح اتهام ارتباط به فتنه به برخی وزرای کابینه پیبشنهادی دولت جدید هستیم و فرصت طلبان علیرغم شکست مفتضحانه در انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد، هوز هم قصد ارتزاق از بازار مکاره فتنه را دارند. امروز هم به دنبال مبادله کالا به کالای بصیرت خود با سهمی از کابینه دولت جدید هستند و وای به حال کابینه اگر سهم مورد نظر آنها را تأمین نکرده باشد که در این صورت فتنه گر، عنصر وابسته به موسوی و عامل بیگانه است.

مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): بازار مکاره فتنه بعد از افول ارزش سهام بصیرت شرکت سهامی خاص اصولگرایان در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ بار دیگر رونق گرفته است. گویی کاسبان فتنه و خودعمارپندارها بازار عرضه جدیدی برای کالای خود یافته اند و آن را گران می فروشند: رأی اعتماد به وزرای کابینه پیشنهادی دولت یازدهم.

ظاهرا ردصلاحیت های گسترده در انتخابات مجلس نهم و شورای شهر چهارم و نیز ریاست جمهوری یازدهم که به بهانه ارتباط با فتنه صورت گرفت آقایان را ارضاء نکرده و لذا آخرین تیر ترکش ها را در جلسات این هفته مجلس بر سر وزرای پیشنهادی خواهند بارید. طبق معمول بهانه آقایان ارتباط با فتنه است. همین مسئله و اتهاماتی که در حاشیه و متن جلسات رأی اعتماد مجلس به کابینه پیشنهادی مطرح می شود، بهانه است برای بازخوانی فتنه ۸۸ و عملکرد میرحسین موسوی؛ ورای وانمودهای رسانه ای و سوء استفاده های سیاسی.

به عنوان یک روزنامه نگار هوادار «خط امام» که همواره تلاش در جهت تبیین آراء حضرت امام(ره) داشته و کوشیده تا خط و مرزهای خود را با دو قطی سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب را حفظ کند، از سال ۸۸ تا به حال به اندازه کافی در دفاع از نظام در مقابل قانون شکنی های سال ۸۸ نوشته ام. حتی دبیری یک ویژه نامه درباره خط امام و در نقد عملکرد گروه های درگیر در انتخابات ۸۸ را هم بر عهده داشته ام، به نحوی که امروز وقتی آن مقالات و گزارش ها را می خوانم، می بینم چه بسا که تند هم رفته باشم اما چون ارزشهای انقلاب ما برای ما از هر چیزی بیشتر ارزش دارد پس از حرفم بر نخواهم گشت. لبه تیز انتقادات من به ویژه متوجه «جبهه مشارکت» و «سازمان مجاهدین انقلاب» بود که معتقد بودم آنها میرحسین را از راهی که ۲۰ سال در انزوا طی کرده بود(که بازحوانی علت و فعلیت عملکرد وی در آن مدت هم موضوع مفصل دیگری است)، به سمت افراط کشاندند. هرچند که اشتباهات خود او و حلقه نزدیک به او («جمعبت توحید و تعاون» شامل نزدیکترین و انقلابی ترین یاران موسوی چون برادران بهشتی، بهزادیان نژاد، بهشتی شیرازی و… که آنها هم بعد از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت شدند) و علی الخصوص همسر موسوی را هم نمی توان انکار کرد. اساسا مواضع خانم رهنورد را با آب هیچ زمزم و کوثری نمی شود شست (چه در دوران اصلاحات که با استقبال شیرین عبادی رفته بود و چه در ایام انتخابات ۸۸ و…).

اما همواره معتقد بوده ام نباید یکسویه نگریست. باید اشتباهات مسئولان نظام را هم برشمرد. بر همین اساس  اگر به واژه «تقلب» از اساس اعتقاد ندارم اما «تخلفات» رخ داده در انتخابات ۸۸ را نمی توانم نادیده بگیرم(البته واژه اخیر «تدلیس» که توسط حجاریان مطرح شده، حق مطلب را بیشتر ادا می کند). ضمن اینکه ما خط امامی ها نباید در مسیر انتقاد خود از این جریان، در بازی جریان افراطی مخالف موسوی و مدعی میراث داری انقلاب و امام(ره) افتاده و پازل فرصتطلبان را تکمیل کنیم.

بر همین اساس در باره شخص موسوی و تصویرهای رسانه ای که از وی ارائه می شود (چه رسانه هایی که او را به افراط کشاند و چه رسانه هایی که او را افراطی نشان داد) خواهم نوشت که البته بسیار مفصل است و قابل جمع بندی و نتیجه گیری هم نیست، چراکه هرقدر هم که خود را از چنگ دروغ های رسانه ها خلاص کنیم، باز هم به تعبیر «ژان بودریار» تحت تأثیر «وانمودهای رسانه ای» هستیم.

یکی از این وانمودها؛ نسبت حوادث انتخابات ۸۸ با بیگانه است که در یک کلام خلاصه می شود: «فتنه اسرائیلی امریکایی»

درباره نسبت موسوی با دشمکنان خارجی مثل اسرائیل، امریکا، منافقین و… اداعای مختلفی وجود دارد:

۱)      کیهان نشین ها حوادث ۸۸ را «فتنه اسرائیلی امریکایی» می نامند و مدعی هستند که موسوی و کل خط امامی ها از ابتدا عامل بیگانه بوده (به تعبیر امثال رصا گلپور(نویسنده کتاب «شنود اشباح») که از شریعتمداری هم تندتر می روند؛ موسوی و بهزاد نبوی از اول نفوذی منافقین بوده اند. به زعم آنان؛ نبوی شهید رجایی را کشته و موسوی هم امام(ره) را فریب داده است).

البته آنها خودشان هم نمی دانند چه می گویند. چون به تعبیر برخی از آنها موسوی خوئینی ها عامل سفارت شوروی بوده و دانشجویان خط امام را به تسخیر لانه جاسوسی واداشته است. اما کسی رضا گلپور کسی میردامادی را عامل انگلیس می داند و روی دوران حضور وی در آنجا مانور می دهد. یا آنکه مرکز اسناد انقلاب در کتابی که راجع به جبهه مشارکت منتشر کرده(۸ سال بحران آفرینی اصلاح طلبان)، میردامادی را عنصر افراطی می داتد که حوادث کشتار حجاج سال ۶۶ در مکه را منجر شده است. یعنی معلوم نیست که جناح چپی ها بالاخره وابسته به امریکا بوده اند یا شوروی؟ و چرا اقداماتی علیه هردوی اینها و به نفع انقلاب کرده اند و چرا اینقدر مورد حمایت امام(ره) بوده اند. (البته بگذریم از اینکه خود کیهان نشین های فعلی که در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در دفتر سیاسی سپاه حضور داشتند، در نشریاتی مثل «بیان» حجت الاسلام محتشمی پور مطلب می نوشتند و گروهی از آنها هم در دهه شصت جزو شاخه افراطی و اصطلاحا چماقدارهای جناح چپ بوده اند.)

از این ادعاهای مضحک و متناقض تا دلتان بخواهد مستقیما از دهان گلپور و سردبیران کیهان شنیده ام، اما در مورد وضعیت فعلی شان حالا همگی متوفق القولند که خط امامی های دهه هفتاد و اصلاحطلبان دهه هشتاد همگی عامل امریکا هستند. سلمنا؛ نتیجه آنکه موسوی از ابتدا عامل اسرائیل و امریکا بوده و با رمز تقلب و نماد سبز وارد انتخابات شده تا انقلاب مخملین صورت دهد.

۲)      برخی معتقدند موسوی مورد القا و اغوای افراطیون اصلاحات مثل مشارکتی ها قرار گرفت. آنان زمینه احتمال وقوع تقلب را در او ایجاد کردند و او با پذیرش اغوای پیروزی و این القای امکان تقلب، پا به فتنه گذاشت. در اینجا درباره ادامه فتنه دو دبدگاه هست:

۱-۲)             موسوی از اینکه امریکا، اسرائیل، منافقین و سلطنت طلبان در مسیر مخالفت او با نتیجه انتخابات، از اقداماتش استفاده کرده و از آب گل آلود ماهی بگیرند ابایی نداشته و موضعی علیه آنها نگرفته است. آنها مدعی هستند موسوی در بیانیه هایش علیه دشمنان خارجی موضع گیری نکرده است.

این دیدگاه به گواه بیانیه های مختلف موسوی باطل است، هرچند که مواضع او به جهت بایکوت رسانه ای در رسانه های حاکمیتی و نیز فیلترینگ گسترده رسانه های رسمیش (کلمه و قلم نیوز) به جایی نمی رسید و رسانه های موافق و مخالف هر می خواستند از جانب او مطرح می کردند(که این بایکوت به ویژه در دوران حصر خانگی به اوج رسیده). از افتتاح رسانه ای چون «جرس» که خود را همراستا با جنبش سبز موسوی می داند و نیز تشدید فعالیت رسانه های ضدانقلاب خارج نشین گرفته تا رسانه های داخلی اصولگرا مثل کیهان و رجانیوز که از قبل از انتخابات همه گونه دروغی به او نسبت می دادند (البته در میان رسانه های اصولگرا؛ برخی رسانه ها همچون سایت «الف» قبل و بعد از انتخابات عملکرد معتدلی داشت و می توان مصادیق متعددی از سیاست جذب حداکثری آن برشمرد).

برخی نمونه های مواضع موسوی علیه دخالت بیگانگان از این قبیل اند:

«ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.» (بیانیهٔ شمارهٔ ۹، ۱۰ تیر ۱۳۸۸)

«من کاملاً بر این نکته واقفم که خواستهٔ مشروع و برحق شما هیچ ارتباطی با فعالیت گروه‌هایی که معتقد به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیستند، ندارد. بر شماست که صفوف خود را از آنان جدا کرده و اجازه سوء استفاده از موقعیت کنونی را به آنان ندهید.» (پیام رسمی به ایرانیان خارج از کشور، ۳ تیر ۱۳۸۸)

«این اتهامات بی‌پایه در حالی ایراد می‌شود که ما دائم تأکید می‌کنیم که مسائل ما مسأئل ملی و داخلی است و ربطی به بیگانگان ندارد. حتی ایرانیان خارج از کشور هم در حمایتی که از حرکت مردم در داخل کشور کردند به خارجی‌ها پیوند نخوردند. این حس در حرکت مردم ما خیلی قوی بود و باید این رویکرد را تشدید کنیم. … مخصوصاً تجربیات ۲۰۰ ساله گذشته ما نشان می‌دهد که لازم است ما در این زمینه مراقبت داشته باشیم.» (سخنرانی در دیدار با جوانان به مناسبت روز جوان، ۱۲ مرداد ۱۳۸۸)

وی حتی به طور واضح علیه منافقین گفته است:

«من به عنوان یک دلسوز می‌گویم منافقین با خیانت‌ها و جنایت‌های خود مرده‌اند، شما(حاکمان) برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی، آن‌ها را زنده نکنید.» (بیانیه شماره ۱۷، ۱۱ دی ۱۳۸۸)

علیرغم این مواضع؛ مطالبی در سایت های اصولگرا و دولتی مطرح می شد و می شود که تلاش داشته موسوی را عامل مستقیم بیگانه معرفی کند. به عنوان مثال مطلبی در سایت شبکه ایران با عنوان «فالوده‌خوری موسوی و رهنورد با رجوی و ابریشم‌چی».  این مطلب در سایت جریانی نوشته شده که دفتر رئیس جمهور سابق را می گرداندند و از سوی افراد مختلف(واز جمله همان آقای رضا گلپور) متهم به ارتباط فامیلی با گروهک منافقین بوده اند تا حدی که مواردی از درز اسناد محرمانه به گروهک رجوی در میان آنها دیده شده (نظیر نامه مرحوم احسان نراقی به مشایی که توسط گروهک رجوی در دادگاه پاریس علیه وی استفاده شد.)

۲-۲) گروهی دیگر مثل آقای عسگراولادی (که باید اعتراف کرد به لحاظ اخلاق گرایی و نیز سوابق انقلابی به هیچ وجه قابل مقایسه با چهره های دیگر موتلفه نیست) معتقدند موسوی ناخواسته به فتنه دشمنان خارجی دامن زده و تلاش وی برای تفکیک مواضع خود از ایشان، ناکام مانده است چراکه وقتی حرکتی غیرقانونی کلید بخورد به فتنه(خلط و ابهام در مواضع) منجر می شود و دیگر نمی توان آن را در چارچوبی کنترل کرد. به بیان واضح تر؛ شروع قانون شکنی با شماست و ادامه آن با دیگرانی که چه بسا با شما هم هیچ نسبتی نداشته و خودشان هم با هم اختلافات جدی دارند(مثلا اختلاف منافقین و سلطنت طلبان).

از این منظر شهادت برخی از جوانان بسیجی و حزب اللهی در کوچه و خیابانها(که اتفاقا خود شاهد مجروحیت یکی از دوستان انقلابیم بر اثر اصایبت گلوله های ساچمه ای در این حوادث بوده ام) مستقیما توسط عوامل گروهک های ضدانقلاب فرصت طلبی انجام شده که هم مسلح بوده اند و هم اینکه طرفداران واقعی موسوی نبوده اند. طرفدار واقعی و تئوریک موسوی (با آن سوابق انقلابی و مواضع خط امامی روزهای انتخابات که تبلیغات انتخاباتی اش را از سخنرانی در مسجد نازی آباد آغاز کرد و تا آخرین لحظات انتخابات فاصله اش را با کسانی مثل مشارکتی ها حفظ کرد) کسانی بودند که از لایه های «منتقد دولت» تا «منتقد نظام» در آنها دیده می شد، البته کسانی هم موقتا و به صورت تاکتیکی در این انتخابات یا پس از آن با وی همراهی کردند(که شامل گروه ها و چهره های «مخالفین نظام» و «مخالفین انقلاب» هم می شد). اما این آشوب ها و قتل ها کار «معاندین نظام» (مثل گروهک های سلطنت طلب، تجزیه طلب، منافق و…) بود.

این دیدگاه از نظر من به حقیقت نزدیک تر است. اما بگذارید نکاتی را هم اضافه کنم که موید این دبدگاه است. به عنوان مثال، تاکنون از چند کانال رسمی شنیده ام که برخی از توابین منافقین که با دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی علیه گروهک منافقین همکاری می کرده اند، در آشوب های بعد از انتخابات ۸۸ در حال خرابکاری بازداشت شده اند. حال با درک این واقعیت که حتی کنترل نفوذی های جمهوری اسلامی هم برای دست دستگاه های امنیتی ممکن نبوده و آنان نیز فیلشان یاد هندوستان براندازی کرده است، آیا حرجی بر موسوی است که بخواهد پاسخگوی سوء استفاده گروهک منافقین از اعتراضات وی باشد؟ (البته اینکه اعتراض وی از ابتدا جقدر قانونی بوده و چه قدر در مسیر قانونی پیاده شده و اینکه افراطیون اصلاحطلب و نیز افراطیون داخل حاکمیت با بی توجهی به مطالبات او، چقدر به افراطی شدن وی دامن زده اند بحث مفصل دیگری می طلبد.)

پایان این بحث آنکه ادامه فضای ابهام و کلی گویی درباره حوادث سال ۸۸ خواسته دو گروه است:

اول؛ فرصت طلبان داخلی که قصد دارند با ترسیم یک دوقطبی کاذب از خود و رقبای سیاسی شان، خود را محور حق مطلق و رقبا را محور باطل مطلق و متصل به بیگانه جلوه دهند تا منافع سیاسی شان تامین شود.

دوم؛ ضدانقلاب خارجی که دوست دارد از هر فرصتی برای ابراز وجود خود استفاده و با زندگی انگلی بواسطه ارتزاق از هویت شخصیت های انقلابی که از پیکر انقلاب جدا می کند، چندی دیگر جسم بیمارش ادامه حیات دهد

به همین خاطر است که باید هشیار بود حادثه ها و حدیث های مطروحه را بازخوانی و بازنگری کرد. اگر روایت های رسانه های افراطی دو سوی حادثه را که سعی در کلی گویی و جبهه بندی جناح های مختلف درگیر را دارند، بپذیریم دچار ساده انگاری شده ایم. این تلاش ها؛ مصادیق همان «وانمود رسانه ای» و «وارونه سازی حقایق» است. اگر چه در مواجهه با عملکرد موسوی این نکته که وی با طرح شبهه تقلب در انتخابات و اردوکشی خیابانی مرتکب تخلفات گسترده شده (که البته همین قضیه هم بحث مبسوطی را می طلبد، چرا که تجمعات نخستین روزهای بعد از انتخابات در شکلی پراکنده صورت گرفت وگرنه مهمترین تجمع خیابانی هواداران موسوی، راهپیمایی سکوت بود و بدون هرگونه شعار و خشونت. و نیز باید علت به خشونت کشیده شدن تجمعات را هم بررسی کرد)، اهم مسائل و اصل بی بدیل موضوع است و مابقی قضایا فروع آنند، اما باید هشیار بود که بررسی انتقادی اشتباهات موسوی (به هر نتیجه ای که برسد از نقد تا طرد کامل او) نباید تحت تأثیر القائات رسانه های داخل و خارج باشد، بلکه باید با اجتهاد شخصی و منصفانه در کشف حقایق صورت گیرد. وگرنه اگر وانمودهای رسانه ای درباره موسوی و حوادث ۸۸ را به آسانی بپذیریم چه بسا فردا این فرایند درباره یک چهره انقلابی دیگر تکرار شود و چه بسا سیاست بازان فرصت طلب؛ روزی خود ما جوانان انقلابی را هم با همین القاها و اغواها از کشتی انقلاب پیاده کنند تا در کسب نفع شخصی خود آسوده خاطر باشند.

بنابراین نباید در مقابل فریب و دروغ رسانه های فرصت طلب داخلی و خارجی سکوت کرد، چرا که مسئله محدود به شخص موسوی و انتخابات ۸۸ نیست. مسئله مجادله محافظه کاران فرصت طلب و منتقدان دلسوز است که در سالهای اخیر با انواع روش های غیراخلاقی و غیرقانونی دنبال شده و بسیاری از انقلابیون را به حاشیه رانده یا در زمره مخالفین نظام قرار داده است. از اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان و ردصلاحیت های گسترده (که زمانی غیرقانونی و با تفاسیر به رأی صورت می گرفت و امرور قانونی اما مبهم است) گرفته تا انواع بی اخلاقی های انتخاباتی و رسانه ای و… وگرنه کسانی که شاهد حوادث سیلسی سه دهه انقلاب بوده یا آن را به دقت مطالعه کرده اند می دادند اتهام «فتنه» نه در پی حوادث انتخابات ۸۸ و نه در حوادث کوی دانشگاه ۷۸، که سالها قبل توسط تریبون های رسمی و غیرسمی به جناح خط امام زده شد. یعنی در اوایل دهه ۷۰ که علیرغم ردصلاحت گسترده کاندیداهای جناح چپ در انتخابات مجلس چهارم، باز هم گروه های راست گرا با سوء استفاده از رانت نهادهای حاکمیتی، خود را محور حق جلوه داده و سخنان رهبری را تفسیر کردند تا باقیمانده کاندیداهای جناح خط امام را نزد افکار عمومی «فتنه گر» معرفی کنند.

این دقت نظر در شرایط کنونی بسیار لازم می نماید چرا که شاهد طرح اتهام ارتباط به فتنه به برخی وزرای کابینه پیبشنهادی دولت جدید هستیم و فرصت طلبان علیرغم شکست مفتضحانه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد، هوز هم قصد ارتزاق از بازار مکاره فتنه را دارند. برای آنها فتنه نوعی دکان سیاسی است که بصیرت را در آن احتکار کرده و با قیمت گزاف و به صورت انحصاری عرضه می دارند. تنها خود آنها عمار هستند و بصیرت دارند و دیگران یا ساکت فتنه اند یا مردود فتنه. امروز هم به دنبال مبادله کالا به کالای بصیرت خود با سهمی از کابینه دولت جدید هستند و وای به حال کابینه اگر سهم مورد نظر آنها را تأمین نکرده باشد که در این صورت فتنه گر، عنصر وابسته به موسوی و عامل بیگانه است. این آخرین پرده از نمایش فرصت طلبان تحت عنوان مقابله با فتنه است تا پرده بعدی نمایش چه باشد.

:::

۳ دیدگاه

  1. انقلابی همراه با اعتدال :

    مهندسین فتنه ساز و « کاسبان فتنه » وابسته به گروهک و یا فرقه و مسلک خاص که هیچ سنخیتی با امام بزرگوار و اندیشه معمار جمهوری اسلامی مان ندارند و در تمام لحظه های زندگیِ پیر جماران پس از پیروزی انقلاب را در انزوای کامل به سر میبردند و در پستوهای نمور خویش برای روزهای پس از مرگ خمینی کبیر برنامه ریزی مینمودند پس از رحلت رهبر فقید انقلاب در حالیکه نور آفتاب چشمانشان را آزار میداد یکی یکی از پستوها به بیرون خزیدند و اینبار نه با سبک و سیاق حجتیه ی سنتی که ورود در سیاست را به صلاح نمیدانست و نه حتا به سبک منافقین که دست به اسلحه برد ، بلکه با طرحی نو وارد یک بازی زیرکانه شدند و این بازی که تابحال نیز ادامه دارد اینگونه آغاز نمودند که با پنهان شدن در پشت شعارهای سوری و فریبنده « همچون حمایت از ولایت » در صدد آنند که سنگرهای نظام را با زیر آتش تهمت قرار دادن السابقون و انقلابیون فتح کنند .
    اطاق فکر این اندیشه در طول ریاست جمهوری هاشمی با حمایت ظاهری از ایشان جز عضوگیری کاری انجام نمیداد اما با شروع دولت خاتمی اینان که اثر نام امام و خط امام چون بسم الله برای شیاطینِ جن میماند ، تخریبها را به گونه ای آغاز نمودند که در پایان دولت اصلاحات همانگونه که حیله و تدبیر معاویه و عمروعاص باعث شده بود مردم شام پس از شهادت امیرالمؤمنین سئوال کنند مگر علی نماز هم میخواند ، بعضی جوانان مؤمن و کم سن و سال که با یاران و شاگردان روح الله آشنائی نداشتند، با دیده شک به اصحاب بنیانگذار جمهوری اسلامی بنگرند .
    لازم به ذکر است که مخالفین عقیدتی امام خمینی در همان اول دولت خاتمی موازی با سناریوی پیش گفته ، سناریوی دیگری را نیز هدایت میکردند و آن تخریب خانواده هاشمی از طریق هفته نامه دانشجوی بسیجی بود که آنزمان توسط بعضی از دوستان قدیمی انصار حزب الله اداره میشد و در ادامه نیز عباس گنجی (یکی از عوامل نفوذی در میان اصلاح طلبان ) که بعدها به خارج از کشور گریخت ، با نگارش عالیجناب سرخپوش و عالیجناب خاکستری توانست بسیاری از جوانان اصلاح طلب اما خام را در مخالفت با خانواده هاشمی با خود همراه کند .
    این سناریو اما در سال ۸۴ شکل دیگری پیدا کرد و اینبار با ایراد سخنرانی علیه دست اندرکاران جمهوری اسلامی در حیات امام(ره) توسط سخنرانان خاص و تکثیر سی.دی ادامه پیدا کرد و فضا را آنچنان مسموم و آماده نمود به گونه ای که در مناظره انتخاباتی ۸۸ احمدی نژاد از رسانه ملی همه سالهای انقلاب را زیر سئوال برد و علنا با ایراد اتهام به یاران امام و رهبری آنها را مورد حمله قرار داد و از همین زمان پیاده نظام تفکر خاص که حیات امام(ره) را به انزوا گذرانده بود ، با همه قوا وارد کارزار تهمت و تخریب یاران امام به جز رهبری شدند اما متانت و بردباری همراه با تدبیر یار با وفای رهبری و در موازات آن رفتارهای نامتعادل و اشتباهات گونانگون رئیس دولت وقت و یاریِ « یاری دهنده مظلومان » که بشارت داده « واللهُ خیرالماکرین» همه محاسبات خناسان باطل گردید چنانچه ملت ایران در انتخابات ۹۲ با خلق خماسه ای دیگر متحجرین نااهل را به قهقرا فرستاد.
    گرچه رئیس جمهور منتخب ملت از جنس اصولگرایان ناب اما معتدل و از اعضای جامعه روحانیت مبارز میباشد اما یادآوری و تجسم دوباره غائله قم در ۲۲ بهمن سال پیش ، و مخالفت های چند روز اخیر مریدان اندیشه و مسلک خاص با رئیس جمهور روحانی ، دم خروسشان را چنان آشکار نمود که همه و همه دانستند که حضرات از ۲۲ سال پیش چه سودائی در سر دارند .
    به قول مطهری نماینده اصولگرای مجلس و فرزند شهید مرتضی مطهری « اکنون که ملت با صندقهای رأی آشتی نموده » و با درایت رهبر خویش با خلق این حماسه خاک بر چشم و دهان بیگانگان و دشمنان قسم خورده نظام پاشیده و نقشه های آنها را نقش بر آب نموده ، از سران ارشد نظام مقدس و مظلوم جمهوری اسلامی خاضعانه استدعا دارد ، حال که دست عوامل خودسر در ۲۳ سال اخیر برملا شده با پایش مدام از جریان افراط ، مسیر پیمودن راه برای خلق حماسه اقتصادی را هموار نمایند.
    رزمنده دفاع مقدس

    • توانا :

      منافقین اگر تجربه نااهلان امروز را داشتند بعید نبود آنها نیز با پنهان شدن پشت شعار حمایت از ولایت به تخریب بهشتی ها بپردازند .

    • آرش از مشهد :

      فتنه گرا خجالت بکشین. ۸ ماه کشور رو به نابودی کشیدین بس نبود؟؟؟!
      دورد بر احمدی نژاد. مرگ بر موسوی.
      از هرچی منافقه بدم میاد. اونایی که امام امام میکنن و بعدش با آمریکا روی هم میریزن و اوباما میاد و از اونا حمایت میکته!!!!؟؟؟؟

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

3 + 1 =