رسانه ضرغامی به اعتماد ملی چندان نیازی ندارد!
یادآوری چندین باره این نکته بدیهی و ابتدایی است که «عصر ارتباطات» به دوران مونولوگ، کاملا خاتمه داده است، دوره دیالوگ مدتهاست بر رسانههای دنیا حاکم شده است، شما اما همچنان عاشق سینه چاک تکصدایی هستید. این به این معناست که همچنان، عصر ارتباطات را برنتافتهاید و در افکار اختصاصی خود و دوستان اصولگرایتان غوطهورید.
در مورد دوم نیز که اصل، بر قرار گرفتن این رسانه به عنوان تریبون آزاد تفکرات موجود در جامعه است، سابقه خوبی که مورد پذیرش گروههای مختلف باشد وجود ندارد. از این حیث گاه صدا و سیما شأن خود را در حد یک رسانه جناحی پایین آورده است. از عملکرد ناشیانه این رسانه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ که به پیروزی سیدمحمد خاتمی انجامید تا اقدامات علنی و آشکار دفاع از یکی از کاندیداهای شهرداری تهران (قالیباف) که در روزهای اخیر انجام گرفت، میتوانند همگی دلیلی بر این مدعا باشند.
گرچه به نظر میرسید که صدا و سیما سعی دارد آب رفته را به جوی برگرداند و اعتماد مخاطبان را جلب نماید. پخش جلسات مجلس در رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی روحانی و مناظرات اخیر ظاهراً و به ادعای مسؤولین این رسانه گامهایی رو به جلو در سمت و سوی این هدف مثال آورده میشد اما در این مورد نیز چه در نیت خلقِ چنین برنامهها و چه در اجرای آنها صدا و سیما با اتهاماتی چند روبرو میباشد.
گرچه برخی اصحاب رسانههای مستقل از وجود برنامههای انتقادی فی النفسه ابراز خشنودی نموده اند ولی وجود دارند منتقدانی که علیرغم استقبال از انتقاد و حتی مخالفت با دولت روحانی از گسترده ترین رسانه کشور، این سؤال را مطرح میکنند که چرا چنین رویکردی در زمان دولتهای نهم و دهم یا حد اقل شش سال اول این دو دوره وجود نداشت. این گروه معتقد است که صدا و سیما از همین ابتدای کارِ دولت یازدهم، جریان مخالفت با آن را با ظرافت خاصی کلید زده است.
به عقیده این عده صرفنظر از جلسات رأی اعتماد، مناظرات این روزها تحت مهندسی مسؤولین این رسانه با تفکرات پیشین انجام میپذیرد و هدفِ مترتب بر این برنامهها دنبال کردن همان روال خاص سالهای گذشته است که در شکلی جدید و با ظاهری دموکراتیک کارگردانی شده است.
البته تبلیغاتِ پس از پخش جلسات رأی اعتماد که تعریف و تمجیدهای صدا و سیما از خود را شامل میشد نیز انتقاداتی را بر انگیخت. به نحوی که بیان میشود در یک رسانه مردمسالار که شفاف سازی یک قاعده و نه استثنا به شمار میرود هیچ گاه در قبال چنین برنامههایی این چنین تبلیغ نمیشود. ولی به نظر میرسد صدا و سیما کار خود را در میان کار کردهای جانبدارانه خویش یک استثا دیده که آن چنان به خودستایی میپردازد و اما برنامههای مناظره نیز انتقاداتی اساسی را در پی داشته است که شاید یکی ازمهم ترین آنها تلاش جهت مستأصل نشان دادن اصلاح طلبان در مقابل اصولگرایان با گزینشهای جانبدارانه میباشد.
متهم ساختن افرادی از اصلاحطلبان که غایب در جلسه بودند و بالطبع توان دفاع از خود را نداشتند به ضدیت با اسلام و انقلاب، سوء استفاده از مطالب واهی و بی اساس و مقالات یک روزنامه نگار افراطی و تعمیم آن به کلیه اصلاح طلبان و به دنبال آن تخریب این جریان از دیگر موضوعات مورد پرسش منتقدان است. دراین مناظرات همچنین بخشی از روزنامه نگاران و مسؤولین پیشین، که با رسانههای خارج از کشور مشغول به کار هستند نیز متهم به همراهی با دشمن شدند. البته یکی از مهمانان در پاسخ، به موردی جالب اشاره نمود و آن استفاده انقلابیون در سالهای ۵۶ و ۵۷ از این رسانه ها، به ویژه بی بی سی فارسی، بود. این نکته ای قابل تأمل است که مهاجرت امام (ره) به فرانسه نیز توانست امکانات رسانه ای دنیای آزاد آن زمان را در خدمت انقلاب قرار دهد.
حتی اگر اتهامات مطرح شده توسط صدا و سیما را بپذیریم باز جای این سؤال باقی میماند که آیا اگر مجال ابراز نظر در داخل وجود داشت چنین روندی حاصل میشد؟ و آیا صرف داشتن صدایی خارج از دایره رسانه ملی دلیل بر بیگانه پرستی است؟ آیا عملکرد جانبدارانه از سوی گسترده ترین رسانه کشور نیست که مردم و برخی روزنامهنگاران را به سمت رسانههای خارج از کشور سوق میدهد؟
نحوه پوشش کاملا بیانصافانه خبر انتخاب شهردار تهران و مسئله حاشیهای آن (موضوع الهه راستگو!) و تخریب ناجوانمردانه اصلاحطلبان توسط بخشهای خبری رسانه به اصطلاح ملی!، نیز کاملا ثابت کرده در تشکیلات ضرغامی در همچنان بر همان پاشنه میچرخد. در انتها باید گفت که اعتماد سازی یک فرایند است بدین معنا که در طول زمان و کارِ توأم با صداقت است که اعتماد بین طرفین حاصل میشود و از سوی دیگر در عصر ارتباطات نمیتوان با اخبار و تفاسیری جانبدارانه و دور از حقیقت ذهن افراد به خود مشغول داشت.
مردم به دقت نظاره گر اعمال رسانه ملی هستند و در کنار آن گوش و چشم خود را بر دیگر شبکههای تلویزیونی و رادیویی نیز نبستهاند و مطمئناً اگر رسانه ملی راه صداقت و بی طرفی را آن چنان که مورد پذیرش مخاطبان باشد پیش گیرد آن وقت است که گرایش غالب نیز متوجه آن خواهد شد و در این راه مردم شاید از زیرکی موجود در واژگونه نشان دادن اوضاع و تحمیل آرام و پنهان یک نظر بیشتر متنفرند تا اظهار نظری آشکار. و سخن پایانی با آقای ضرغامی، یادآوری چندین باره این نکته بدیهی و ابتدایی است که «عصر ارتباطات» به دوران مونولوگ، کاملا خاتمه داده است، دوره دیالوگ مدتهاست بر رسانههای دنیا حاکم شده است، شما اما همچنان عاشق سینه چاک تکصدایی هستید. این به این معناست که همچنان، عصر ارتباطات را برنتافتهاید و در افکار اختصاصی خود و دوستان اصولگرایتان غوطهورید. بابت این عقبافتادگی فقط میتوان گفت برایتان متاسفیم!