آیا خدا آمریکا را دوست دارد؟
یکی از مهمترین محورهای ادبیات مقاومت جهان، انتقاد از استعمار آمریکاست. آنچه می خوانید گزیده ای از اشعار ضدآمریکایی شاعران عرب است که توسط خانم لیلا فتحی ترجمه و توسط مرتضی حیدری آل کثیر (شاعر) ویراست شده است.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): یکی از مهمترین محورهای ادبیات مقاومت جهان، انتقاد از استعمار آمریکاست. آنچه می خوانید گزیده ای از اشعار ضدآمریکایی شاعران عرب است که توسط خانم لیلا فتحی ترجمه و توسط مرتضی حیدری آل کثیر (شاعر) ویراست شده است:
حدیقة الحیوان/ باغ حیوانات
احمد مطر
فی جهةٍ ما ….. / در گوشهای
من هذی الکرة الأرضیة / از این کره خاکی،
قفصٌ عصریٌ لوحوشِ الغاب / قفسی ست مدرن برای حیوانات وحشی جنگل
یحرسُهُ جُندٌ وحراب / که سربازان و نیزههایی بر آن گماشتهاند
فیه فهودٌ تؤمنُ بالحریة / با پلنگانی که سودای آزادی را در سر دارند
وسباعٌ تأکلُ بالشوکةِ والسکین / و درندگانی که با چنگال و چاقو
بقایا الأدمغةِ البشریة / پسمانده خردهای بشری را،
فوقَ المائدةِ الثوریة / بر سر سفره انقلاب.می خورند
وکلابٌ بجوارِ کلاب / و سگهایی که در کنار سگانس دیگر
أذنابٌ تخبطُ فی الماءِ على أذناب / که دمهایشان را در آب بر هم می کوبند
فیهِ قرودٌ أفریقیة / در آن میمونهای آفریقایی هستند
رُبطت فی أطواقٍ صهیونیة / که با قلاده صهیونیسم به بند کشیده شده اند
ترقصُ طولَ الیومِ على الألحان الأمریکیة / و تمام روز را با موزیک آمریکایی به پایکوبی سپری میکنند
فیه ذئاب / در آن گرگانی اند
یعبدُ ربّ العرش / که در برابر خدایشان پیشانی بر خاک می سایند
وتدعو الأغنام إلـى اللهِ / و گوسفندان را به پیشگاه خدایگانشان پیشکش میکنند
لکی تأکُـلها فی المحراب / تا در محراب عبادت نوش جان فرماید
فیهِ غرابٌ / در آن کلاغانی اند
لا یُشبههُ فی الأوصافِ غـُراب / نه چون دیگر کلاغان؛
یطیرُ بأجنحةٍ ملکیه / با بال های پادشهی به پرواز در می آید
ولهُ حجمُ العقرب / به اندازه عقرب اند
لکن له صوتَ الحیة / اما صدایی چون مار دارند
یلعنُ فرخَ النسر / که جوجه کرکس را لعنت میفرستند،
بـکـلّ السُبـلِ الإعلامیة / با تمامی ابزار تبلیغاتی
ویُقاسمُهُ ــ سِـراً ــ بالأسلاب / و شکمبهاش را- پنهانی – دو نیم میکنند
فیهِ نمورٌ جمهوریّة / در آن پلنگان جمهوری
وضباعٌ د یمقـراطیة / کفتارهای دموکراتی
وخفافیشٌ دستوریه / و خفاشهای قانون
وذبابٌ ثوریٌ بالمایوهات الخا کیة / و مگسهای انقلابی اند
یتساقطُ فوق الأعتاب / که بر درگاه مینشینند
ویُناضـلُ وسط الأکواب / و در میان فنجانها فرود میآیند
ویدُ قُ على الأبواب / و درها را میکوبند
وسیفـتـحُـها الأبواب! / و درها گشوده خواهد شد!
قفصٌ عصریٌ لوحوشِ ا لغاب / قفسی مدرن برای حیوانات جنگل
لا یُسمحُ للإ نسانیة أن تد خُـلـهُ / انسانیت اجازه ورود به آن را ندارد
فلقد کتبوا فوق الباب / بر سر در آن حک شده است:
«جامعةُ الدولِ العربیّة»!! / اتحادیه سران عرب !!
غربة/ غربت
احمد مطر
أمّی قالت لأخی الأصغرْ: لا تتأخرْ؟ / مادرم، برادر کوچکم را گفت: دیر نکنی!!
خمسُ سنینٍ مرّت/ پنج سال گذشت …
وأخی .. لم یطرق باب البیت / و برادرم درب خانه را نکوبید
فی کل مساءٍ / هر شامگاه
أرقب أمّی / مادرم را میبینم ..
تخلعُ عینیها .. وتعلقها فی الشرفة / که چشمانش را بیرون میآورد … و آن را در بالکن میآویزد
تشعل هادئة .. قندیل الصمت / آرام آرام بر میافروزد… چراغ سکوت را ..
تهذی / هذیان میگوید …
أمریکا .. مرض العصر المزمن / آمریکا… بیماری مزمن عصر ماست
غولٌ .. یتربص بشغاف القلب الاحباب / دیوی پلید… که برای تصاحب قلب دوستان به کمین نشسته است
هرباً من حضن الأم الدافىء / تا آنان را از قلب پرمهر مادر بیرون کشد
ومن .. المغرم بالتأجیل / و بین دلدادگان جدایی بیندازد
صاحب “دیوان الخدمة” / صاحب دیوان الخدمه *
یُروى /نقل میکند
انّه اجّل میعاد الطلق لزوجته/ وعده طلاق همسرش را به تاخیر انداخت
ست سنین / به مدت شش سال ..
درءاً للخطر ، بحجة ان القادم أخطر/ تا از خطر جلوگیری کند، با این برهان که آینده خطرناکتر است …
امی قالت لأخی الأصغر / مادرم، برادر کوچکم را گفت:
اکتب لی/ برایم بنویس:
ما شکل الناس بأمریکا / مردم آمریکا چگونهاند؟
وارسم فی الشطر الأول / و در اولین بخش به تصویر بکش ..
لون عیون الجارةْ / رنگ چشمان زن همسایه را
واکتب یا ولدی .. لا تتأخر/ فرزندم بنویس … دیر نکن
کم کیلو قهرٍ / چند کیلو غم و غصه …
تبلغ حصة أی غریب فی امریکا / سهم هر غریب در آمریکاست
حین یحلّ الربع الخامس / آن هنگام که پنجمین ربع را حل میکند
من کوبونات السکّر ؟/ از پیمانههای شکر؟
بیکاسو یرسم قطعاناً من الثیران و یقتلها /پیکاسو گلهای از گاو را رسم میکند و سپس آنها را از دم میکُشد
احمد مطر
قلتُ لبیکاسو : کرونیکا نُقلتْ فی اللیل إلى أمریکا/ پیکاسو را گفتم: کرونیکا شبانه به آمریکا مهاجرت کرده است
قالَ : ( وفی کأس الخمر طفتْ مُقلته کفقاعة) / آنگاه که چشمش چون حبابی در جام باده بود پاسخ داد:
کانت إسبانیا تلهث خلف اللوحة / اسپانیا در پس تابلو نفس نفس می زد
ثورُ الإسبانیّ یموتُ بلا طعنات/ گاو اسپانیایی بی ضربه از پای در میآید
والروث یفوحُ معَ الموسیقى / و بوی سرگینش با
من عربات الغجر / ضرباهنگ درشکه کولیها به مشام میرسد
* *
فی الیوم التالی لموت کرونیکا فی المتحف/ یک روز پس از مرگ کرونیکا در موزه
ثارت کلّ براکین العالم / تمام آتش فشان های جهان بیدارشدند
تَطوّرَ فنّ القتل کثیراً / هنرکشتار پیشرفت چشمگیری داشته است
تحت الأنقاض توارت مدنٌ / شهرها در زیر آوارها مدفون شدند
وصیارفة الثورة فی البورصة عَرَضوا الثورَ المسلوخ / و خزانهدار انقلاب در بورس، گاو سلاخی شده را به نمایش گذاشت
بعد سنین من أرقٍ نامَ العالم / پس از بیخوابی سالیان، جهان خوابید
والطائرة المملوءةُ رکاباً / و هواپیما ی سرشاراز مسافر
ألقتْ بحمولتها فی فوّهة البرکان / بار خود را در دهانه آتشفشان انداخت
* *
أمریکا تحشو بملایین الدولارات سحابات الصیف / آمریکا با میلیونها دلار، بارور میکند ابرهای تابستانی را
أمریکا تبتاع بیوضَ البطّا لإسبانیّ / وتخم مرغابی اسپانیایی را می فروشد
لیفقسَ عن دیناصورات / تا از آنها دایناسور بیرون بجهد
أمریکا توقد فی رایتها خمسین سراجاً / آمریکا بر پرچم خویش پنجاه ستاره روشن می کند
من نفط ( الأوبک)/ از نفط اوپک
وتظل الرایةُ من فرطِ العُتمة مُزرقّة / و این پرچم همچنان از شدت تیرگی، کبود می ماند
إنطفأت نیرانُ الحرب / گرچه آتش جنگ خاموش شده
وما زالَ دخانٌ فی الأفق / اما دود آن همچنان افق را پوشانده
والجنرالُ بأنجم رتبتِهِ الذهبیةِ / و ژنرال با ستارههای طلایی سرشانهاش
یرجم شیطانَ الشاعر لورکا / لورکا، شاعر شیطانی را سنگسار می کند
* *
مات فرانکو / فرانکو از دنیا رفت
واصابعُهُ فوق زناد مسدسه / آنگاه که انگشت بر ماشه هفت تیرش داشت
فلقد افلحَ فی ترویض ملایین الثیران / در پرورش هزاران گاو موفق شد
ماتَ رضیّاً / و خشنود و راضی دیده از جهان فرو بست
ونتانة جوربه الصوف تُخالط رائحة الموتى / بوی بد جورابش با بوی تعفن مرده گان در هم پیچید
أما بیکاسو/ اما پیکاسو
فلقد احسنَ – بالأبیض والأسود / به زیبایی – و با سیاه وسپید –
إنطاقَ الالوان جمیعاً / لگام از دهان رنگها برداشت
الحصاد/ برداشت محصول
احمد مطر
أَمَریْکا تُطُلِقُ الکَلْبَ علینا / آمریکا سگ به جانمان میاندازد
وبها مِن کَلْبِها نَستنجِدُ / از شر این سگ، دست به دامن خودش میشویم!
أَمَریْکا تُطُلِقُ النّار لتُنجینا مِنَ الکَلبِ / واو شلیک می کندتا ما را از شر سگ رهایی بخشد
فَینجو کَلْبُها..لکِنّنا نُسْتَشُهَدُ / سگش را نجات میدهد … ولی دیگر کار از کارمان گذشته است
أَمَریکا تُبْعِدُ الکَلبَ.. ولکنْ / سگش را دور میکند … اما
بدلً مِنهُ علینا تَقعُدُ / خود جایگزینش میشود!
***
زَرَعَ الجُبنَ لها فینا عبید/ برده آمریکا، بذر بزدلی را در وجودمان کاشت
ثُمّ لمّا نَضِجَ المحصولُ / و چون محصولش فرارسید
جاءتْ تَحصدُ / آمد تا کشته خویش را درو کند.
***
أَمَریْکا لو هِیَ استعبَدَتِ النّاس جمیعاً / آمریکا گر همگان را به بردگی کشد
فَسیبقى واحِدُ / یکی خواهد ماند
واحِدٌ یشقى بِهِ المُستَعبِدُ / یکی که بردهکننده را به دردسر میاندازد
واحِدٌ یَفنى ول یُستَعْبَدُ / یکی که با وجود تبعید، سر تعظیم در برابرش فرو نمیآورد
واحِدٌ یحْمِلُ وجهی، / یکی که صورت مرا با خود دارد
وأحاسیسی، / و احساس مرا،
وَصَوتی، / و صدای مرا،
وفؤادی / و قلب مرا…. ..
واسْمُهُ مِنْ غیرِ شَکّ :أحمَدُ / و بیشک نام او« احمد» است !
**
۱۲۴
أَمَریْکا لیستِ الّله / آمریکا، خدا نیست
ولو قُلْتُمْ هی اللّه / و گر چنین ادعا کردید
فإنّی مُلحِدُ / پس کفر ورزیدهاید!
أَعْلَمُ أنّ القافیَةْ / بدان که گرچه شعر مرا
ل تستَطیعُ وَحْدَها / یارای آن نیست
إسقاطَ عَرْشِ ألطّا غیَةْ / که تاج و تخت طاغوتیان رابه زیر کشد
لکنّنی أدبُغُ جِلْدَهُ بِها / اما پوستشان را میکند
دَبْغَ جُلودِ الماشِیَةْ / پوست چهارپایان را،
حتّى إذا ما حانتِ السّاعةُ / تا آن زمان که وقتش بیاید
وانْقَضّتْ علیهِ القاضِیَةْ / و مهلتش به سر رسد
واستَلَمَتْهُ مِنْ یَدی / از دست من بگیرند
أیدی الجُموعِ الحافیَةْ / جماعت پابرهنگان،
یکونُ جِلْداً جاهِزاً / آن زمان پوستش آماده است
تُصْنَعُ مِنهُ الحذیَةْ / تا از آن کفش بسازد!
الدولة الباقیة / حکومت جاوید.
جواز / گذرنامه
احمد مطر
قال: إلهی… إننی لم أحفظ السنة/ گفت : بارالها … من سالها کرنشی نکردم،
و لم أقدم لغدی / توشهای برای فردایم نیاندوختم
ما یدفع المحنة/ تا مرا از محنت و سختی نجاتی باشد
عصیت ألف مرة / هزاربار خطا کردم
و خنت ألف مرة / هزاران بار خیانت ..
و ألف أ لف مرة / هزاران هزار بار
وقعت فی الفتنة / در مصیبت و امتحان در افتاد
لکننی / اما من…
و منک کل الفضل و المنّة/ با هر فضل و رحمتی، تنها از سوی توست،
کنت بریئاً دائماً / پیوسته بیزار بودم،
من حب أمریکا / از عشق به آمریکا
و من حب الذی یحب أمریکا / و از عشق آن که آمریکا را دوست دارد
علیها و على آبائه أللعنة / بر آباء و اجدادش لعنت باد.
هل لیَ من شفا عهٍ؟ / با وجود این، آیا توانم به شفاعتت چشم امید ببندم؟!
قیل: ادخل الجنة / جواب آمد: به بهشت من در آی!
هجم النفط مثل ذئب علینا/ نفت همچون گرگی بر ما تاخت
نزار قبانی
من بحارِ النزیفِ.. جاءَ إلیکم / از دریاهای خونین … به سویتان آمده
حاملاً قلبهُ على کفَّیهِ / دل بر کف نهاده
ساحباً خنجرَ الفضیحةِ والشعرِ،/ و خنجر رسوایی و شعر برکشیده است
ونارُ التغییرِ فی عینیهِ / و آتش دگرگونی در دیدگانش
نازعاً معطفَ العروبةِ عنهُ / جامه عربیت را از دوشش انداخته،
قاتلاً، فی ضمیرهِ، أبویهِ / وپدر و مادرش را از ضمیرش پاک کردهاست
کافراً بالنصوصِ، لا تسألوهُ / به همه حجت ها کافر است، او را نپرسید
کیفَ ماتَ التاریخُ فی مقلتیهِ / چگونه تاریخ در دیدگانش جان سپرد
أینَ یمضی؟ کلُّ الخرائطِ ضاعت / به کجا خواهد رفت وقتی نقشهها را از صفحه روزگار زدودهاند
أین یأوی؟ لا سقفَ یأوی إلیهِ / به کجا پناه خواهد برد؟! وقتی هیچ سقفی نیست که زیر آن بیاساید؟
لیسَ فی الحیِّ کلِّهِ قُرشیٌّ / در تمامی قبیله یک قریشی نیست
غسلَ الله من قریشٍ یدیهِ / خداوند از قریشیان دست شسته است
هجمَ النفطُ مثل ذئبٍ علینا / نفت همچون گرگی بر ما هجوم آورد
فارتمینا قتلى على نعلیهِ / و ما خودرا کشتیم و درپایش افتادیم
أمریکا تجرّبُ السوطَ فینا / آمریکا ما را به باد تازیانه میگیرد
وتشدُّ الکبیرَ من أذنیهِ / و بزرگان را گوش میپیچاند
وتبیعُ الأعرابَ أفلامَ فیدیو / به عربها فیلمهای ویدیویی میفروشد
وتبیعُ الکولا إلى سیبویهِ / و پپسی کولا را به سیبویه قالب میکند
أمریکا ربٌّ.. وألفُ جبانٍ / آمریکا خداست … و هزاران بزدل
بیننا، راکعٌ على رکبتیهِ / در میان ما در برابرش کرنش میکنند
من خرابِ الخرابِ.. جاءَ إلیکم / از خراب آبادترین نقطه … به سویتان آمد
حاملاً موتهُ على کتفیهِ / مرگ مارا بر کف نهاده
أیُّ شعرٍ تُرى، تریدونَ منهُ / خدا را ، طمع چه شعری در او بستهاید
والمسامیرُ، بعدُ، فی معصمیهِ؟ / حال آنکه میخ ها، هنوز که هنوز است، مچ دستانش را پوشانده اند
یا بلاداً بلا شعوبٍ.. أفیقی / ای سرزمینهای بیتبار … دیده از خواب غفلت بگشایید
واسحبی المستبدَّ من رجلیهِ / و ستم پیشه را بر زمین کشید
یا بلاداً تستعذبُ القمعَ.. حتّى / ای سرزمینهایی که ذر برابر او سرکوبی را آنقدر گوارا یافته اید
صارَ عقلُ الإنسانِ فی قدمیهِ / که عاقبت خردهای بشری را در لگدمال کرده است.
کیفَ یا سادتی، یغنّی المغنّی / ای سروران، چگونه چشم دارید که آوازه خوان، نغمه سردهد
بعدما خیّطوا لهُ شفتیهِ؟ / حال آنکه لبهایش را به هم دوختهاند؟
هل إذا ماتَ شاعرٌ عربیٌّ / آیا چنانچه شاعری عربی، غزل خداحافظی را بخواند
یجدُ الیومَ من یصلّی علیهِ؟/ پس از این کسی هست که بر او نماز گزارد؟…
من شظایا بیروتَ.. جاءَ إلیکم / از ترکشهای بیروت به سویتان آمده
والسکاکینُ مزّقت رئتیهِ / با خنجرهایی که سینهاش را شکافتهاند
رافعاً رایةَ العدالةِ والحبّ / پرچم عدالت و عشق برافراشته است
و سیفُ الجلادِ یومی إلیهِ/ و شمشیر جلاد به سویش نشانه رفته است
قد تساوت کلُّ المشانقِ طولاً / طول تمامی چوخههای اعدام برایش یکسان است
وتساوى شکلُ السجونِ لدیهِ / و شکل زندانها،
یبوسُ الیدین شعری.. وأحرى / شعرم بر دستها بوسه نخواهد زد
بالسلاطینِ، أن یبوسوا یدیهِ / واین حاکمان هستند که باید بر دستان شعرم بوسه زنند
قانا
نزار قبانی
۱
وجه قانا شاحب اللون کما وجه یسوع/ قانا چون چهره مسیح رنگ باخته است.
و هواء البحر فی نیسان / با نسیم دریایی آوریل,
أمطار دماء, و دموع / با بارانی از اشک و خون ……
۲
دخلوا قانا على أجسادنا / آنها بر روی اجساد سوخته ما وارد قانا شدند
یرفعون العلم النازی فی أرض الجنوب / در سرزمین جنوب پرچم نازی بر می افرازند
و یعیدون فصول المحرقة / و فصلهای سوزان را باز می گردانند..
هتلر أحرقهم فی غرف الغاز / هیتلر آنان را در کورههای آتش سوزاند
و جاؤوا بعده کی یحرقونا / و آنها آمدند که مارا بسوزانند..
هتلر هجرهم من شرق أوروبا / هیتلر آنان را از شرق اروپا بیرون راند..
و هم من أرضنا قد هجرونا / و آنان ما را از سرزمینمان؛بیرون راندند.
هتلر لم یجد الوقت لکی یمحقهم / هیتلر فرصت نیافت تا آنها را نابود کند
و یریح الأرض منهم / و زمین ازوجودشان راحت گرداند..
فأتوا من بعده ..کی یمحقونا / پس از آن بازگشتهاند… تا ما را قلع و قمع نمایند!!.
۳
دخلوا قانا..کأفواج ذئاب جائعة / همچون گله گرگان گرسنه به قانا حملهور شدند.
یشعلون النار فی بیت المسیح / خانه مسیح را به آتش میکشند.
و یدوسون على ثوب الحسین / بر پیکر پاک حسین میتازند..
و على أرض الجنوب الغالیة / و بر سرزمین گرانقدر جنوب..
۴
قصفوا الحنطة, و الزیتون, و التبغ / گندم و زیتون و تنباکو را بمباران کردند,
و أصوات البلابل / و نغمه بلبلان را ..
قصفوا حتى المشافی..و النساء المرضعات / حتی بیمارستانها را بمباران کردند … و زنان شیرده را..
و تلامیذ المدارس / و دانشآموزان مدارس را.
۵
و رأینا الدمع فی جفن علی/ اشک را در دیدگان علی(ع) دیدیم ….
و سمعنا صوته و هو یصلی / صدایش را شنیدیم آنگاه که به نماز ایستاده بود
تحت أمطار سماء دامیة / زیر رگبار خون..
۶
کل من یکتب عن تاریخ (قانا) / هرکه تاریخ قانا را مینگارد
سیسمیها على أوراقه / بر سر دفتر آن مینویسد:
(کربلاء الثانیة)!! / « کربلایی دیگر»
۷
کشفت قانا الستائر/ قانا پردهها را فرو انداخت..
و رأینا أمیرکا ترتدی معطف حاخام یهودی عتیق / و آمریکا را به چشم دیدیم که جامه خاخام یهودی بر تن کرده ..
و تقود المجزرة / و کشتارها را رهبری میکند..
تطلق النار على أطفالنا دون سبب / بی دلیل بر کودکان بیگناهمان آتش میگشایند..
و على زوجاتنا دون سبب / و بیدلیل بر همسرانمان .
و على أشجارنا دون سبب / و بیدلیل بر درختانمان.
و على أفکارنا دون سبب / و بی دلیل بر اندیشهمان.
فهل الدستور فی سیدة العالم / آیا در تمامی هستی قانونی است..
بالعبری مکتوب..لإذلال العرب؟؟ / که با عبری نوشته شده … قانون خواری و ذلت؟؟
۸
هل على کل رئیس حاکم فی أمریکا؟ / آیا هر فرمانروایی را حاکمی است در آمریکا که بر او حکم میراند؟
إن أراد الفوز فی حلم الرئاسة / آیا آن زمان که رویای پیروزی حاکمیت خود را در سر میپروراند..
قتلنا, نحن العرب؟ / این رویا با کشتار ما عربها تحقق می یابد؟؟
۹
انتظرنا عربی واحداً / چشم انتظار عربی بودیم.
یسحب الخنجر من رقبتنا/ تا دشنه را از گلویمان بردارد……
انتظرنا هاشمیا واحدا / چشم انتظار یک هاشمی بودیم…..
انتظرنا قریشیاً واحدا / چشم انتظار یک قریشی ..
دونکشوتاً واحدا / چشم انتظار یک دونکیشوت…..
انتظرنا خالداً..أو طارقاً..أو عنترة / چشم انتظار خالد بودیم.. و یا طارق .. و یا عنتره…
اما دریغا! / اما افسوس!
هل یحب الله أمریکا .. ؟ / آیا خدا آمریکا را دوست دارد .. ؟
کریم معتوق
وجعی ینزفُ فی الملهى / درد و ناخوشی من در عشرتکده فرو مینشیند
ولا تسکتُ موسیقى الصباحْ/ اما موسیقی صبحدم از نواختن نمیایستد
أنا لا زلتُ وأمریکا کما کانتْ / من همان گونهام که بودم و آمریکا نیز همینطور
تبیعُ الموتَ والحبَّ بأکفان السلاحْ / با کفن اسلحه، عشق و مرگ میفروشد
هل یحبُ اللهُ أمریکا / آیا خداوند از آمریکا خوشنود است؟
سلامْ/ صلح …
ظلمُ أمریکا لنا ظلمُ سلامْ / بیداد آمریکا بر ما، بیداد صلح است
قتلُ أمریکا لنا قتلُ سلامْ / و کشتار او، کشتار صلح.
حینما تدخلُ أمریکا من البابِ / چون آمریکا از در درآید
فمن کل زوایا البیتِ / از گوشه گوشههای خانه
ینفضُّ الحمامْ / کبوتران می گریزند
لا تقلْ أفٍ لأمریکا / نه به آمریکا اف مگو
ولا تشعل سیجارا ولا/ و سیگار روشن مکن نه … .
ولها فاخفضْ جناحَ العـزِّ / بالهای بزرگی و افتخار را برای آمریکا بگسترانید،
یا نسلَ الکرامْ / ای سلاله بزرگمنشان
هذه کانتْ وصایا من وصایا / این گوشهای است از وصیتهای
سیدٍ ماتَ وقد کان إمامْ / پیشوایی که دار فانی را وداع گفته است
والذی یکرهُ أمریکا / آن را که از امریکا بیزار باشد
ستدعوهم بأبناء الحرامْ / حرامزاده مینامند
***
وجعی آخرُ حفلٍ بمراسیمِ الألمْ / رنج من آخرین فرمان درد است
ودمی آخـرُ غصنٍ / و خونم آخرین شاخه
من غصون التینِ والزیتونِ ما قالَ نعمْ / از شاخه های انجیر و زیتون که سر تسلیم فرو نیاوردند
وفمی رابضَ عِقدینِ وفی آخـرِ عِقدٍ / دهانم را گردنبندی است و آخرین دانه آن :
قال کلا / هرگز ..
فانفطمْ / پس ابا ورزید
هل یحبُ اللهُ أمریکا / آیا کردگار از آمریکا خوشنود است؟
تساءلتُ / این را از خود پرسیدم
وأدخلتُ شؤونَ القلبِ فی الصّلحِ / و قلب خویش را به آشتی درآوردم
وأدخلتُ الفراشاتِ إلى حفل الدسمْ / و پروانگان را به جشن چربی وارد نمودم
هل تحب اللهَ أمریکا / آیا کردگار از آمریکا خوشنود است؟
جمیعُ الناسِ لا تدری / تمامی مردم بیخبرند
هذه کانتْ وصایا سَیـّدٍ ماتَ/ این سفارشهای سروری است که دار فانی را وداع گفته
وقد کان علینا محترمْ / ونزد ما با عزت و محترم بود
والذی یعشقُ أمریکا هم الناسُ / این انسانها هستند که آمریکا را دوست میدارند
ولا یکرهها غیرُ الغنمْ / و جز گوسفندان از آمریکا بیزار نیستند
***
فـُتحَ البابُ لبعض الوقتِ / برای اندک زمانی درب گشوده شد
فلیأذنَ حزنی کی أهادنْ / و غم و اندوه اعلان آتشبس نمود
ولکی أرتاعَ من بعض الوصایا / تا برخی از سفارشها را بیان نمایم
وأقول الحقُ لا ترفعهُ کلُّ المآذنْ / و کلام حق را به گوش ناشنوایان برسانم
وبأن الأمنَ محدودٌ / این سخن که امنیت محدود است
فمن یدخلُ فی الصّلحِ ولا یغضبُ آمنْ / آنکه صلح و سازش را بپذیرد و خشمگین نشود، در سایه امن آن هاست
والذی یرضى علیهِ الحلفُ آمنْ / و آنکه طبق عهد و پیمان باشد،در سایه امن آنهاست
والذی یرضى علیهِ الحزبُ آمنْ / و آن که حزب او را بپذیرد، در سایه امن آنهاست
و
والذی یرسمُ / آنکه بر سینه یو.اس. آ را حک کند(U.S.A ) على الصدرِ
على الرأسِ سیبقى / و بر سر خود، جاوید میشود
من رعایا الرسمِ آمنْ / چنین طراحان و نقاشانی در سایه امن اند
وسیبقى معدناً غیر المعادنْ/ و منبعی متفاوت از دیگر منابع باقی میمانند
قیلَ والناسُ معادنْ / گفته میشود مردم، آن منابع اند
فادخلِ السّلمَ على عکازةِ العزمِ ستلقى / قدم بر نردبان عزم و اراده بگذار پس خواهی دید
سیفَ أمریکا إلى عزمک ضامنْ / شمشیر آمریکا بر گلوی اراده توست
هی بعدَ الله ترعاکَ / آمریکاست که پس از خدا تو را سرپرستی میکند
وبعدَ الله ضامنْ / و پس از خدا پاسخگو و مسئول است….
منبع: ماهنامه «راه» (ویژه نامه جشنواره موسیقی ضداستکباری طبس)
::::