آسیب شناسی تبلیغ دینی از منظر استاد مطهری
مقدّسمآبان و مدّعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر میخیزند؛ شعارشان اینست: اگر میخواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد، ترک حیثیّت و مقام کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مایه گمراهی است، شاد مباش و شادی نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر... بنابراین اگر کسی بخواهد به غریزه دینی خود پاسخ مثبت بدهد باید با همه چیز در حال جنگ باشد.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): استاد شهید شهید مرتضی مطهری درباره آسیب شناسی تبلیغ دینی می نویسند:
اگر دین فطری است چرا گروههایی از مردم از دین خارج میشوند؟ راجع به این موضوع اندکی شرح میدهم: این مطلب خود مطلبی است که علل اعراض گروه زیادی از مردم از دین چیست؟ این سؤال مخصوصاً برای کسانی که توجّه به خدا و دیانت را امری فطری میدانند بیشتر طرح میشود. حتّی بعضی این سؤال را با تعجّب طرح میکنند. ما نخست سخن یکی از دانشمندان امریکایی را در این زمینه نقل میکنیم، بعد نظر خود را بیان خواهیم کرد. ذکر این مطلب از آن جهت لازم است که در یافتن راه اصلاح اجتماع به ما کمک مینماید.
در کتاب اثبات وجود خدا که مجموعه مقالاتی است از عدّهای دانشمندان درباره خدا، مقالهای است تحت عنوان «به کار بردن روشهای علمی» از یک دانشمند امریکایی به نام «والتر اسکارلندبرگ». این مرد در مقدّمه گفتار خود درباره علّت عدم ایمان بعضی از دانشمندان به خدا بحث میکند، میگوید: «اینکه توجّه بعضی از دانشمندان در مطالعات علمی منعطف به درک وجود خدا نمیشود علل متعدّدی دارد که ما از آن جمله دو علّت را ذکر میکنیم: نخست اینکه غالباً شرایط سیاسی استبدادی یا کیفیّت اجتماعی و یا تشکیلات مملکتی، انکار وجود صانع را ایجاب میکند. دوم اینکه فکر انسانی همیشه تحت تأثیر بعضی اوهام قرار دارد و با آنکه شخص از هیچ عذاب روحی و جسمی بیم نداشته باشد باز فکر او در اختیار و انتخاب راه درست کاملاً آزاد نیست. در خانوادههای مسیحی اغلب اطفال در اوایل عمر به وجود خدایی شبیه انسان ایمان میآورند مثل اینکه بشر به شکل خدا آفریده شده است. این افراد هنگامی که وارد محیط علمی میشوند و به فرا گرفتن و تمرین مسائل علمی اشتغال میورزند این مفهوم انسانی شکل و ضعیف خدا نمیتواند با دلائل منطقی و مفاهیم علمی جور در بیاید و بالنتیجه بعد از مدّتی که امید هر گونه سازش از بین میرود مفهوم خدا نیز به کلّی متروک و از صحنه فکر خارج میشود. علّت مهمّ این کار آن است که دلائل منطقی و تعریفات علمی، وجدانیّات یا معتقدات پیشین این افراد را عوض نمیکند و احساس اینکه در ایمان به خدا قبلًا اشتباه شده و همچنین عوامل دیگر روانی باعث میشوند که شخص از نارسایی این مفهوم بیمناک شود و از خداشناسی اعراض و انصراف حاصل کند.»
این دانشمند دو علّت برای اعراض از دین و خدا ذکر کرده است: یکی نامساعد بودن بعضی از محیطهای اجتماعی که الزاماً ماتریالیسم را یک عقیده رسمی میشناساند. دیگر سوء تفاهمی که در مسأله خدا برای دانشمندان پیدا میشود. علّت این سوء تفاهم آن است که فکر و عقیده خدا را در کودکی از کسانی فرا میگیرد که مدّعی خداشناسی هستند ولی خدا را نمیشناسند. ذات خدا و صفات خدا و طرز دست اندرکار بودن خدا در کار عالم را طوری تعلیم میکنند که با عقل و علم و منطق جور نمیآید؛ یک مفهوم نامعقولی از خدا و دین به مردم تعلیم میکنند. بدیهی است که دانشمند پس از آنکه با عقل و علم و منطق آشنا شد نمیتواند معانی و مفاهیم نامعقول و غیر منطقی را بپذیرد. ناچار آن ایمان نامعقول جای خود را در ذهن دانشمند به انکار و نفی میدهد و چون میپندارد عقیده به خدا جز به همان شکل غیر منطقی نباید باشد منکر خدا میشود.
این سخن، سخن بسیار درستی است. مسلّماً علّت انکار و اعراض بسیاری از افراد تحصیل کرده این است که مفاهیم مذهبی و دینی به طرز صحیحی به آنها تعلیم نشده است. در واقع آن چیزی که آنها انکار میکنند مفهوم واقعی خدا و دین نیست، چیز دیگری است.
افرادی مانند من که با پرسشهای مردم درباره مسائل مذهبی مواجه هستیم کاملًا این حقیقت را درک میکنیم که بسیاری از افراد تحت تأثیر تلقینات پدران و مادران جاهل یا مبلّغان بیسواد، افکار غلطی در زمینه مسائل مذهبی در ذهنشان رسوخ کرده است و همان افکار غلط اثر سوء بخشیده و آنها را درباره حقیقت دین و مذهب دچار تردید و احیاناً انکار کرده است. از این رو کوشش فراوانی لازم است صورت بگیرد که اصول و مبانی مذهبی به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم و القا شود. این بنده شخصاً سالهاست که این مطلب را احساس کردهام و وظیفه خود دانستهام که فعّالیتهای مذهبی خود را تا حدودی که توانایی دارم در راه تعلیم صحیح و معقول مفاهیم دینی و مذهبی متمرکز کنم. تجربه نشان داده است که اینگونه فعّالیتها بسیار ثمر بخش است.
ولی علّت اعراض از دین منحصر به اینها نیست، علّتهای دیگر هم در کار است. یکی از چیزهایی که موجب اعراض و تنفّر مردم از خدا و دین و همه معنویّات میشود آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت پرستی و هواپرستی است. محیط آلوده همواره موجبات تحریک شهوات و تن پروری و حیوان صفتی را فراهم میکند. بدیهی است که غرق شدن در شهوات پست حیوانی با هر گونه احساس تعالی، اعمّ از تعالی مذهبی یا اخلاقی یا علمی یا هنری، منافات دارد، همه آنها را میمیراند. آدم شهوت پرست نه تنها نمیتواند احساسات عالی مذهبی را در خود بپروراند، احساس عزّت و شرافت و سیادت را نیز از دست میدهد، احساس شهامت و شجاعت و فداکاری را نیز فراموش میکند. آنکه اسیر شهوات است جاذبههای معنوی، اعمّ از دینی و اخلاقی و علمی و هنری، کمتر در او تأثیر دارد. لهذا اقوام و ملّتهایی که تصمیم میگیرند روح مذهب و اخلاق و شهامت و شجاعت و مردانگی را در ملّتی دیگر بکشند وسائل عیّاشی و شهوترانی و سرگرمیهای نفسانی آنها را فراهم و تکمیل میکنند. در تاریخ اندلس اسلامی یعنی اسپانیای فعلی میخوانیم که نقشهای که مسیحیان برای تصرّف اندلس و بیرون کشیدن آن از دست مسلمین کشیدند این بود که به صورت دوستی و خدمت، وسائل عیّاشی برای آنها فراهم کردند: باغها و بوستانها وقف ساختن شراب و نوشانیدن مسلمین شد. دختران زیبا و طنّاز در خیابانها به دلربایی و عاشق سازی پرداختند. سرگرمیهای شهوانی از هر جهت فراهم شد و روح ایمان و جوانمردی مرد. پس از این جریان بود که توانستند مسلمانان را بیدرنگ از دم تیغ بگذرانند. استعمار غرب نیز این برنامه را در قرون اخیر به صورت دقیقی در کشورهای اسلامی اجرا کرد. به هر حال غرق شدن در شهوات حیوانی عامل دیگری است برای اینکه تعالی دینی در وجود بشر ضعیف و احیاناً منفور گردد. در زبان دین این مطلب اینطور بیان شده که وقتی دلها را کدورت و تیرگی و قساوت میگیرد نور ایمان در دلها راه نمییابد (إنَّالله لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ).
یکی دیگر از موجبات اعراض و روگرداندن از دین، جنگ و ستیزی است که برخی از داعیان و مبلّغان دینی بیخرد میان دین و سایر غرایز فطری و طبیعی بشر ایجاد میکنند و دین را به جای اینکه مصلح و تعدیل کننده غرایز دیگر معرفی کنند آن را ضد و منافی و دشمن سایر فطریّات بشر معرّفی میکنند. این مطلب احتیاج به توضیح دارد. بشر فطریّات زیادی دارد. در سرشت بشر تمایل به بسیار چیزها نهاده شده است. همه این تمایلات مربوط به اموری است که بشر در سیر تکاملی خود به آنها احتیاج دارد؛ یعنی هیچ تمایل بیهوده و لغوی که احتیاج به کشتن و میراندن داشته باشد در وجود بشر نهاده نشده است، همچنانکه هیچ عضو لغو و بیهودهای در بدن بشر خلق نشده است. در سرشت انسان تمایلات زیادی هست، از آن جمله است تمایل به ثروت، تمایل به محبوبیّت اجتماعی، تمایل به علم و حقیقت جویی، تمایل به تشکیل خانواده و انتخاب همسر و امثال اینها. تمایل دینی نیز یکی از تمایلات طبیعی انسان است. هیچیک از این تمایلات با یکدیگر سر جنگ ندارند. بین آنها تضادّ و تناقض واقعی نیست. هر کدام از آنها سهمی و حظّی و بهرهای دارد. اگر سهم و حظّ و بهره هر یک از آنها به عدالت داده شود هماهنگی کامل میان آنها برقرار میشود. ناهماهنگی و ناراحتی و جنگ و ستیز آنگاه بر میخیزد که انسان بخواهد سهم بعضی از آنها را به دیگری بدهد، یکی را گرسنه نگهدارد و دیگری را بیش از حدّ لازم اشباع نماید. یکی از مختصّات دین اسلام این است که همه تمایلات فطری انسان را در نظر گرفته، هیچکدام را از قلم نینداخته و برای هیچکدام سهم بیشتری از حقّ طبیعی آنها نداده است. معنی فطری بودن قوانین اسلامی هماهنگی آن قوانین و عدم ضدّیت آنها با فطریّات بشر است؛ یعنی اسلام گذشته از اینکه از نظر ایمان و پرستش خدا پرورش دهنده یک احساس فطری است، از نظر قوانین و مقرّرات نیز با فطرت و طبیعت و احتیاجات واقعی بشر هماهنگ است.
بعضی از مقدّسمآبان و مدّعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر میخیزند؛ شعارشان این است: اگر میخواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد، ترک حیثیّت و مقام کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مایه گمراهی است، شاد مباش و شادی نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر، و امثال اینها. بنابراین اگر کسی بخواهد به غریزه دینی خود پاسخ مثبت بدهد باید با همه چیز در حال جنگ باشد. بدیهی است وقتی که مفهوم زهد، ترک وسائل معاش و ترک موقعیّت اجتماعی و انزوا و اعراض از انسانهای دیگر باشد؛ وقتی که غریزه جنسی پلید شناخته شود و منزّهترین افراد کسی باشد که در همه عمر مجرّد زیسته است؛ وقتی که علم دشمن دین معرّفی شود و علما و دانشمندان به نام دین در آتش افکنده شوند و یا سرهاشان زیر گیوتین برود مسلّماً و قطعاً مردم به دین بدبین خواهند شد.
مربّیان دین باید اوّل بکوشند خودشان عالم و محقّق و دین شناس بشوند و به نام دین مفاهیم و معانی نامعقولی در اذهان مردم وارد نکنند که همان معانی نامعقول منشأ حرکتهای ضدّ دینی میشوند، ثانیاً در اصلاح محیط بکوشند و از آلودگیهای محیط تا حدود امکان بکاهند، ثالثاً از همه مهمتر و بالاتر اینکه به نام دین و به اسم دین با فطریّات مردم معارضه و مبارزه نکنند؛ آن وقت است که خواهند دید مردم یَدْخُلونَ فی دینِالله افْواجاً. (مجموعهآثار، ج۳، ص ۴۰۲).
* مسلّماً علّت انکار و اعراض بسیاری از افراد تحصیل کرده این است که مفاهیم مذهبی و دینی به طرز صحیحی به آنها تعلیم نشده است
* یکی از چیزهایی که موجب اعراض و تنفّر مردم از خدا و دین و همه معنویّات میشود آلوده بودن محیط و غرق شدن افراد در شهوت پرستی و هواپرستی است
* بعضی از مقدّسمآبان و مدّعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر میخیزند؛ شعارشان این است: اگر میخواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز
* مربّیان دین باید اوّل بکوشند خودشان عالم و محقّق و دین شناس بشوند و به نام دین مفاهیم و معانی نامعقولی در اذهان مردم وارد نکنند.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
:::::