یادی از یک نقاشی چهره امام در سنگر دفاع مقدس
در سال 1361 که افتخار نمایندگی مردم تکاب و شاهین دژ و میاندوآب را داشتم، با جمعی از دوستان آغاز سال نو را در جبهه گذراندم. روز دوم فروردین در دیدار رزمندگان به سنگر هدایت آتش رفتیم. یکی از عزیزان که بیش از بیست بهار از عمرش نمیگذشت تصویری از امام را با خودکار که شب قبل طراحی کرده بود، ارائه کرد. تصویری هنرمندانه که با دنیایی از عشق و محبت در لحظات خلوت خود و برای دل خود کشیده بود. نامش حسن باقری بود. همانجا با خط زیبای خود این اثر گرانبها را به من هدیه کرد.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی خسروی ، معاون مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، یادداشتی با یادی از امام خمینی پیر مراد حقجویان و تجدید خاطرهای از رزمندگان نگاشته که به شرح زیر است:
هشت سال جنگ نابرابر ملت ایران با جهانخواران گرچه خسارتهای ناخواسته بسیاری به بار آورد، امّا هدایتهای نورانی حضرت امام و انگیزههای ملّی و دینی مردم و حسّ دفاع از آرمانهای انسانی و الهی موجب گردید آثار و برکات فراوانی در تمام ابعاد زندگی به دست آید. تقویت حسّ خودباوری و اتکاء به نفس، شکوفایی استعدادهای هنری، خلاقیتهای فنی، دشمنشناسی، دوستیابی، تمرین اخلاص، کسب تجربههای بینظیر در صحنه دفاع از کشور، رشد روحیه آزادگی، شهامت، فداکاری از جمله آنها بود.
اینجانب در اکثر سالهای دفاع مقدس توفیق داشتم که لحظات تحویل سال را در کنار عزیزان رزمنده در مناطق جنگی باشم. قرائت دعای «یا مقلب القلوب و الابصار» در سنگرهای دسته جمعی حسّ و حال دیگری داشت که قابل توصیف نیست. آرزوی سالی نیکو برای همگان و دعا برای تغییر وضع موجود همه انسانها به سوی آیندهای مطلوب، آن هم در کنار جمعی که در مرز مرگ و زندگی و در نزدیکترین لحظات تقرب به محبوب یگانه عالم به سر میبرند سعادتی بزرگ و توفیقی کمیاب بود.
فراموش نمیکنم یکی از سالها در منطقه چزابه که ساعت سه صبح تحویل سال میشد، از نیمه شب توپخانه دشمن شروع به کار کرد و لحظهای قطع نمیشد. امّا رزمندگان را میدیدم دعای تحویل سال را با چنان طمانینه و آرامشی میخوانند که گویی صدای انفجار گلولههای توپ و خمپاره در تشویش فکر و ذهن آنان کم اثرتر از صدای ترقه بازی کودکان در کوچه و خیابان در شبهای عید بود.
چه میگویم و برای که میگویم؟ حقیقت این معنی برای کسانی که حماسه دفاع مقدس را از نزدیک ندیدهاند، قابل درک نیست. آن روزها آسمان به زمین وصل بود و راه وصال محبوب در مسیر صداقت و پاکی و اخلاص پیمودنیتر بود و نزدیکتر.
کوی جانان را که صد کوه و بیابان در ره است
رفتم از راه دل و دیدم که ره یک گام بود
به هر حال هر چه بود گذشت. آن روز وظیفهای داشتیم و امروز وظیفهای بس سختتر و سنگینتر. زیرا صبورانه خون دل خوردن و جام تلخ ناملایمات و زخم زبانها را جرعه جرعه نوشیدن و به خاطر حفظ آرمان شهیدان دم بر نیاوردن، کمتر و آسانتر از شهادت و به خاک و خون غلطیدن نیست. در روزگاری که صدای جبهه ندیدهها گوش فلک را کر کرده و ادعاها و توقعاتشان در همه عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جایی برای معرفی و اظهار نظر بخش عظیمی از حماسهسازان دفاع مقدس باقی نگذاشته است، چه باید کرد. بگذریم که این رشته سر دراز دارد.
در سال ۱۳۶۱ که افتخار نمایندگی مردم تکاب و شاهین دژ و میاندوآب را داشتم، با جمعی از دوستان آغاز سال نو را در جبهه گذراندم. روز دوم فروردین در دیدار رزمندگان به سنگر هدایت آتش رفتیم. یکی از عزیزان که بیش از بیست بهار از عمرش نمیگذشت تصویری از امام را با خودکار که شب قبل طراحی کرده بود، ارائه کرد. تصویری هنرمندانه که با دنیایی از عشق و محبت در لحظات خلوت خود و برای دل خود کشیده بود. نامش حسن باقری بود. همانجا با خط زیبای خود این اثر گرانبها را به من هدیه کرد.
اینک پس از سی و دو سال تصویر آن را منتشر میکنم تا یادی کرده باشم از پیر و مراد حقجویان و نماد حریت و اخلاص، امام خمینی(س)، و تجدید خاطرهای از رزمندگان، حماسهسازان، ارزشمداران واقعی و سلحشوران بیادعا.
منبع: جماران
::::