ما چشم نبستیم که پنهان باشی

امید که باشی و فراوان باشی
مطبوع ترین دلیل انسان باشی
خورشید تو چشمهایمان را می زد
ما چشم نبستیم که پنهان باشی

عبدالجبار کاکایی

یک روز صبح، سر زده بر ما طلوع کن
یعنی علاج واقعه قبل از وقوع کن
متن زمان به صفحه ی آخر رسیده است
راوی تویی، روایت خود را شروع کن

علیرضا بدیع

تو با مایی اگر ما یار باشیم
تو این جایی اگر بیدار باشیم
قدم بر چشم ما بگذار ای یار
اگر ما لایق دیدار باشیم

اسماعیل امینی

دهید مژده به یاران که یار مى‌آید
قرار گیتى چشم انتظار مى‌آید
کلید صبح به دست و سرود عشق به لب
ز انتهاى شب آن شهسوار مى آید

فاطمه راکعی

شبی ستاره چشمش ظهور خواهد کرد
مرا ز غربت این کوچه دور خواهد کرد
طلوع می‌کند از سمت آسمان مردی
نگاه پنجره را غرق نور خواهد کرد

محبوبه بزم آرا

ای پاسخ گرامی امن یجیب ها
تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها
چشم جهان به چشمه ی دستان سبز توست
جاری شو از ورای فراز و نشیب ها

نغمه مستشار نظامی

ای تابش شمس و قمر، وی بارش عرفان بیا
ای آفتاب مشرقی! از مشرق ایمان بیا
مردیم از بی همدمی وز حسرت بیش و کمی
آه ای نسیم خرمی از کشور جانان بیا

احمد عزیزی

یا امام العصر ما زان توایم
بنده انعام و احسان توایم
برنمی‌داریم سر از خاک درت
تا ابد بر عهد و پیمان توایم

آیت الله صافی گلپایگانی

این هفته هم گذشت تو اما نیامدی
خورشید خانواده ی زهرا نیامدی
از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها
ای آخرین مسافر دنیا نیامدی

علی اکبر لطیفیان

دل ما شد کویر تفته؟ برگرد
خدا را! ای بهار رفته برگرد
تمام جمعه ها را صبر کردیم
اقلا جمعه ی این هفته برگرد

سید حبیب نظاری

تو که درد آشنای اهل دردی
تو که دست کسی را رد نکردی
بگو حالا که دلهامان شکسته ست
دلت می آید آیا بر نگردی؟

سیدحبیب نظاری

کسی درد فراقت را ندارد
که دل را بر سر کویت گذارد
نیا ای معنی عشق و رهایی
کسی هرگز نگوید تو کجایی!

محمد رضا طاهری

عشق از من و نگاه تو تشکیل می‌شود
گاهی تمام من به تو تبدیل می‌شود
«آنروز هفت سین اهورایی بهار
موعود! با سلام تو تکمیل می‌شود»

زهرا بیدکی

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست
چنین که یخ زده تقویم ها هر روز
هزار بار بیاید بهار کافی نیست

فاضل نظری

ای صدایت خوش‌تر از آواز آب!
تشنگان را نیست دیگر صبر و تاب
از حجاب ابر غیبت، ماه من!
پای رجعت نِه، به چشمان رکاب

سهیل محمودی

از شنبه درون خود تلنبار شدیم
تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم
جمعه شد و لنگ ظهر بیدارشدیم

جلیل صفر بیگی

تماشا کن صفای ندبه ام را
بهاری کن هوای ندبه ام را
بیا ای آخرین خورشید روشن
اجابت کن دعای ندبه ام را

رضا یزدانی

تقویم، شرمسار هزاران نیامدن
یک بار آمدن وَ پس از آن نیامدن
این قصه مال توست بیا مهربانترین!
کاری بکن چقدر به میدان نیامدن؟

محمد سعید میرزایی

بیا که آینه ی روزگار، زنگاری است
بیا که زخم زبان های دوستان کاری است
به انتظار نشستن در این زمانه ی یاس
برای منتظران چاره نیست ناچاری است

سعید بیابانکی

به پایت ریختم اندوه یک دریا زلالی را
بلور اشک‌ها در کاسه ماه هلالی را
چمن آیینه‌بندان می‌شود صبحی که بازآیی
بهارا! فرش راهت می‌کنم گل‌های قالی

علیرضا قزوه

دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

محمد علی بهمنی

هر جمعه به انتظار تو میشینیم
در خانه به افتخار تو میشینیم
شش روز دروغ و غیبت و نامردی
یک روز فقط کنار تو میشینیم

احمد امیرخلیلی

مولای ما دریای عشقت
در قلب ما ساحل ندارد
هرکس نمی بیند شما را
شاید که چشم دل ندارد

حمید هنرجو

ظهور کن که به تنگ آمدیم از تزویر
ز دست منتظرانت خلاص کن مارا

حسین جنتی

چه روزا شمردیم و عاشق شدیم
چقد جمعه ها رو به در زل زدیم
چقد با امید ظهور یه مرد
به زخما دوای تحمل زدیم

آرین داوودی

:::

مطالب مرتبط:

• چند واقعیت پنهان در مورد کار و زندگی دستفروشان!
• پیدا و پنهان های سیاست ورزی دیپلمات در آستانه ی کابینه