۰۹:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۲/۸ امیر محمد تاجیک :

این پایان کار نیست؛ آغاز مبارزه است

در سال 1352 اعتصابات به حدی گسترده شده بود که مجموع کارگران اعتصاب کننده 8 واحد صنعتی بزرگ ازجمله دنیای فلز، سیتروئن، جیپ لندرور، جهان چیت، زه،کفش بلا و غیره از مرز 12000 نفر متجاوز می شد. این مجموعه اعتصابات تا سال 57 ادامه داشت و با اعتصاب کمرشکن کارکنان شرکت نفت که پایه های رژیم مستبد سلطنتی را خرد و پیروزی انقلاب را ممکن ساخت به پایان رسید.

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)-امیر محمد تاجیک:
وقتیکه من این کلمات را می نویسم، پرولتاریای اروپا و آمریکا از نیروهای رزمنده ی خود که برای نخستین بار به عنوان ارتشی واحد، در زیر پرچمی واحد و برای هدف واحد بسیج شده، سان و رژه می بیند: هشت ساعت کار در روز براساس تصویب لایحه ی قانونی، به همانگونه که کنگره ی بین الملل در سال ۱۸۶۶ در ژنو، و نیز کنگره ی کارگران پاریس در سال ۱۸۸۹ اعلام داشته است. چشم انداز امروز ، چشم سرمایه داران و مالکین اراضی سراسر کشورها را به این حقیقت خواهد گشود که امروز کارگران سراسر کشورها براستی با هم متحد شده اند.افسوس که مارکس دیگر در کنار من نیست تا به چشم خود شاهد این چشم انداز باشد!۱
اول ماه مه در راه است، روزی که کارگران ، باز شدن چشمانشان را به سوی یک زندگی آگاهانه، همبستگیشان را در مبارزه علیه تمامی اشکال اجبار و اضطرار و ستم انسان به دست انسان، یعنی مبارزه برای رها ساختن میلیون ها زحمتکش از گرسنگی، فقر و بردگی را جشن می گیرند. در این پیکار سترگ، دو جهان چهره به چهرۀ یکدیگر می ایستند: جهان سرمایه داری و جهان کار؛ جهان بردگی و جهان برابری.در یک سو، سرمایه داران قرار دارند. آن بردگان سرمایه که باز هم برای سرمایه انسان های سرتاسر جهان را به بردگی گرفتند ، از آسیا تا آفریقا و آمریکای جنوبی از هیچ ستمی بر پرولتاریا دریغ نورزیدند.انسان هارا از خانه و کاشانه کوچاندند ؛ خرید و فروش کردند و زیربار انبوهی از کار غیرآزادانه خرد نمودند.آنان هستند که کارخانجات و مراکز تولیدی، ابزارها و ماشین آلات را تصرف و میلیون ها جریب زمین و کوه هایی از پول را تحت مالکیت خصوصی خود درآورده اند . حکومت و هر نیروی نظامی به پاسبانان باوفای ثروت انباشتۀ ایشان مبدل گشته است .در سوی دیگر، میلیون ها نفر از محرومان جای دارند. کسانی که به اجبار نان یا زور ، زیربار ظلم و استثمار سرمایه داری می روند و ستون های کاپیتالیسم را بر گرده ی خویش تحمل می کنند. با این حال خودشان باید در تمام طول زندگی برای خرده ای نان مبارزه کنند و در آلونک های محقر روستایی یا اتاق های زیرشیروانی و انبارهای زیرزمین در شهرهای بزرگ، از گرسنگی جان دهند.
دراول ماه مه اما همه چیز باید تغییر می کرد.این زحمتکشان محروم بودند که به نوکیسگان پولدار و استثمارگران، اعلان جنگ نمودند. کارگران تمامی کشورها مبارزه برای آزاد ساختن کار از بردگی مزدی را شروع کردند. آن ها مشغول مبارزه برای نظامی از جامعه بودند که در آن ثروت حاصل از کار مشترک، نه بردگی انسان در چنگال سرمایه و سرمایه دار باشد.آن ها می خواستند که زمین و کارخانجات، مراکز تولیدی و ماشین آلات را تحت مالکیت مشترک تمامی زحمتکشان درآورند. خواهان آن بودند که به شکاف میان فقیر و غنی پایان دهند، ثمرات کار را به خودِ کارگران برسانند؛ تمامی دستاوردهای فکری بشر و تمامی بهبودهای روش کار را درخدمت بهبود سرنوشت کسی قرار دهند که کار می کند و نه این که آن را به ابزار ستم بر وی تبدیل کنند. اول ماه مه اما تاریخچه ای خواندنی دارد.ایده ی فرخنده بکار بردن یک جشن تعطیل پرولتاری بعنوان وسیله ای برای اکتساب حق هشت ساعت کار در روز نخست در استرالیا زاده شد. کارگران آنجا در ۱۸۵۶ تصمیم گرفتند تا یک روز کامل را با جشن گرفتن و عدم حضور در محیط کار سازماندهی کنند.درابتدا، کارگران استرالیایی این را فقط برای سال ۱۸۵۶ در نظر داشتند. ولی این نخستین جشن چنان اثر نیرومندی بر توده های پرولتاری استرالیا جای گذارد که تصمیم گرفته شد جشن هرسال تکرار شود.پس ایده جشن پرولتاری به سرعت پذیرفته شدو از استرالیا آغاز به گسترش در دیگر کشورها کرد تا سرانجام تمام جهان پرولتاری را فتح نمود. نخستین دسته ای که بدنبال کارگران استرالیایی رفتند، آمریکایی ها بودند. در سال ۱۸۸۶، آنها تصمیم گرفتند اول ماه مه باید روز توقف جهانی کار باشد. در این روز جمع کثیری از آنها کارشان را ترک کرده و هشت ساعت کاردر روز را طلب کردند. بعداً، برخورد های امنیتی و قانونی در نظام سرمایه داری ، کارگران را سالها از برگزاری تظاهرات منع کرد. معهذا آنها مصمم شدند که جشن بعدی در اول ماه می ۱۸۹۰ باشد.در این اثناء، جنبش کارگران در اروپا قویتر و با تحرک شده بود. قویترین نمود این جنبش در کنگره کارگران اینترناسیونال در ۱۸۸۹ رخ داد. در این کنگره، که چهارصد نماینده حضور داشتند، تصمیم گرفته شد که هشت ساعت کار در روز باید نخستین مطالبه باشد. پس از آن، نماینده اتحادیه های فرانسه، خواست که این مطالبه درتمام کشورها با یک توقف جهانی کار ابراز شود. نماینده کارگران آمریکا توجه را به تصمیم رفقایش برای اعتصاب در اول ماه می۱۸۹۰ جلب کرد و کنگره این تاریخ را برای جشن جهانی پرولتاری برگزید.
در ایران جشن اول ماه مه برای اولین بار در سال ۱۲۹۹ برگزار شد. در دوره دیکتاتوری رضا شاه این مراسم اغلب به صورت مخفیانه برپا می شد. بعد از سقوط رضاشاه ، دوباره امکان برگزاری علنی این جشن ها پیدا گشت و بعضی از اسناد تاریخی از تظاهرات بزرگ اول ماه مه در سال های ۲۴ و ۲۵ حکایت دارند۲٫ در سال ۱۳۳۱ به دستور دکتر مصدق ، روز اول ماه مه عید کارگران و تعطیل رسمی اعلام شد اما پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد مجدد این مراسم مخفیانه برگزار می شد. چندی بعد محمدرضا پهلوی روز تولد پدرش یعنی ۲۴ اسفندماه را روز کارگر اعلام کرد تا اینکه با اوج گیری جنبش های دانشجویی و کارگری داخل و خارج از کشور ناچار به عقب نشینی شد و روز اول ماه مه به عنوان روز کارگر تعطیل کارگری اعلام شد. در سال های آخر حکومت پهلوی ، از طرف اتحادیه ها و سندیکاهای فرمایشی ، مراسمی به نام روز کارگر برای ستایش از به اصطلاح خدمات شاه به کارگران برپا میشد که عمیقا مورد تنفر توده ها بود. پس از انقلاب ۵۷ اولین مراسم روز کارگر در کرج برای گرامی داشت خاطره کارگران جهان چیت که در سال ۵۰ به دست ماموران رژیم استبدادی شاه به شهادت رسیده بودند، برگزار شد. در همین سال ، حزب جمهوری و ارگان های کارگری دولتی نیز اعلام راهپیمایی کردند. در سال ۵۹ نیز میتینگی توسط گروه های چپ به مناسبت روزکارگر در ترمینال خزانه تهران برگزار شد. گروه های سیاسی دیگر نیز برگزاری مراسم روز کارگر را در محل های جداگانه اعلام کرده بودند که البته همگی آن ها نیز با زد و خورد بین نیروهای جناح های سیاسی مختلف ناتمام ماند.
طبقه کارگر ایران طی بیش از نیم قرن گذشته ، مبارزات خونینی را برای کاستن از شدت ستم و استثمار و احقاق حقوق اولیه خود به پیش برده است. گرچه رشد طبقه کارگر ایران به لحاظ کمی ، از دهه چهل آغاز شده است؛ اما پیش از آن نیز کارگرانی که در صنایع نفت و نساجی کار می کردند ، مبارزاتی را از سر گذارنده بودند.یکی از بزرگترین اعتصاب های کارگری، اعتصاب سراسری صدهزار نفر از کارگران نفت جنوب در ۲۳ تیرماه ۱۳۲۵ بود که خواست های سیاسی از قبیل تغییر استاندار وقت ، احقاق حقوق کارگران شاغل در شرکت نفت ، افزایش سهم ایران از عواید حاصله از فروش فرآورده های نفتی و از آن مهم تر عدم دخالت شرکت نفت در امور داخلی ایران را مطرح کرد. این اعتصاب مورد یورش و سرکوب قرار گرفت و تعداد کثیری کشته و مجروح برجای گذاشت. ۳ اعتصاب مذکور دولت انگلستان را به شدت دچار نگرانی کرد. چند کشتی جنگی به جنوب فرستاده شد و دیگر نیروهای نظامی در مناطق خلیج فارس برای دخالت در وضع فوق به حالت آماده باش در آمدند.
پس از این رخداد اعتصاب گسترده ی دیگری در سال ۱۳۵۰ توسط کارگران جهان چیت سازماندهی شد.. سرمایه دار صاحب شرکت محمد صادق فاتح یزدی بود که سوای این مؤسسه، غول های صنعتی فراوانی را در مالکیت خود داشت. فاتح هزاران کارگر را استثمار می کرد. فقط شمار کارگران جهان چیت از دو هزار بالاتر بود. او خیل کثیر انسان بیکار و گرسنه را از یزد، شهر زادگاه خود به سوی تهران کوچ می تا جهنم سرمایه داری را به بهائی حتی نازل تر از بهای شبه رایگان کارگران حومه های تهران بخرد و آماج استثمار وحشیانه خود قرار دهد. سطح دستمزد کارگران در همه کارخانه های وی، از جمله در جهان چیت بسیار پائین بود. در چنین وضعی، عده کثیری کارگر این کارخانه تصمیم به اعتراض و اعتصاب گرفتند. آن ها در ۶ اردیبهشت سال ۱۳۵۰ خواستار افزایش دستمزد شدند. فاتح با بی تفاوتی متفرعنانه چندش باری که خاص همه کارفرمایان به ویژه دسته ی مذهبی آنهاست نه فقط هیچ تمایلی به هیچ میزان افزایش مزدها نشان نداد که دنیائی تهدید و تحقیر و قهر ضد بشری را هم بر سر کارگران آوار کرد. روز ۸ اردیبهشت پایان موعد اولتیماتوم بود و کارگران با دیدن واکنش مالامال از نخوت و نفرت سرمایه دار، شیپور شروع اعتصاب را به صدا در آوردند.  صاحب کارخانه مطابق معمول از قوای سرکوب رژیم مستبد سلطنتی استمداد نمود و در یک چشم به هم زدن شمار کثیری ژاندارم برای خفه کردن صدای کارگران وارد محیط کارخانه شدند. ژاندارم ها با توسل به زور و قهر و تهدید به کشتار کوشیدند تا اعتصاب کنندگان را به سر کار باز گردانند اما کارگران ثابت نمودند که میان مرگ خفت آمیز ناشی از گرسنگی و تسلیم در یک سو و مرگ ساز و برگ مقاومت و پیکار طبقاتی در سوی دیگر، دومی را انتخاب می کنند. توده کارگر جهان چیت ایستادند و با مقاومت خود صحنه ای بسیار پرشکوه  از نبرد نابرابر میان سرمایه داری و کار را به نمایش گذاشتند. دو هزارکارگر در طول جاده کرج – تهران به سوی «وزارت کار» دولت راه افتادند.. جنبش آنها از لحظه پیدایش تا آن روز توسط رژیم های حاکم و دولت های بورژوازی سرکوب و توسط احزاب بالای سر آنها و داعیه دار رهائی بشر، از گمراهه ای به بیراهه ای دیگر رحل اقامت افکنده بود. در هر دو سوی جاده ای که پیش می رفتند کارخانه پشت سر کارخانه قرار داشت.گزارش های بعدی نشان داد که از میان این کارگران عده ای با شنیدن صدای همزنجیران معترض خود از پشت دیوارها، با احساس درد مشترک و رنج همگانی آماده پیوستن به صف آنها می گردیدند. به همین دلیل کارفرمایان و حراست کارخانه ها دستور بستن تمامی درهای ورودی و خروجی کارخانه ها را دادند. با همه این ها بر اساس خبرهای آن روزها در طول دقایق  راهپیمائی، کارگران نسبتاً زیادی به صورت تک تک و پراکنده به صف اعتراض کنندگان ملحق گردیدند. شمار این عده باز هم مطابق گزارشات همان روزها به هزار نفر بالغ شد که مجموعا جمعتی ۳ تا ۴ هزار نفری را تشکیل می دادند. کارگران در ادامه راهپیمائی به منطقه موسوم به کاروانسرا سنگی رسیدند و در همین جا بود که حدود ۱۰۰۰ سرباز، تحت فرماندهی صاحب منصبان مزدور، راه را بر توده معترض کارگر بستند. در نهایت فرماندهان آدمکش ارتش با کسب جواز از مقامات بالا دستور قتل عام صادر کردند. کارگران از ادامه راهپیمائی باز ماندند، قهراً و به زور سرنیزه پراکنده شدند، شکست خوردند و اگر چه ظاهراً چند ریالی به دستمزدهای آنان اضافه گردید اما به خواست خود نرسیدند.
سازمانهای چریکی در تحلیل واقعه، پرونده «مصادره به مطلوب» را از بایگانی منطق ارسطوئی بیرون آوردند و خطاب به توده های کارگر فریاد زدند که همه راهها بسته است و توسل به مبارزه قهرآمیز چریکی تنها راه است! آنها بعدها کوشیدند تا با انجام عملیاتی، کارگران را متوجه وجود خویش و درستی راه خود سازند. گروه های چریکی چپ در روز بیستم مردادماه سال ۱۳۵۳ محمدصادق فاتح یزدی سرمایه دار منفور و سفاک کارخانه را به جرم کشتار کارگران هدف گلوله قرار داده و به قتل رساندند. در بهار همین سال پاسگاه کاروانسراسنگی که از جمله مراکز نظامی شریک در کشتار توده های کارگر بود با بمب منفجر شد. این اقدامات منجر به این شد که تا وقوع انقلاب ۵۷ خیل عظیمی از کارگران به صورت چریکی با امپریالیسم مستبد شاه مبارزه کنند.در ماههای بعد از خیزش کارگران جهان چیت و در فاصله سال های ۵۰ و ۵۱ اعتصابات مهم دیگری در برخی از مراکز بزرگ صنعتی کشور رخ داد. ۹۰۰۰ نفر از  کارگران ۲۴ کارخانه مجمتع کفش ملی در همین فاصله زمانی نخستین اعتصاب بزرگ دهه ۵۰ را آغاز کردند. ۲۰۰۰ کارگر گروه صنعتی شهریارکه تحت مدیریت کمپانی های آمریکایی و آلمانی بودند نیز به اعتصاب دست زدند.در سال ۱۳۵۲ اعتصابات به حدی گسترده شده بود که مجموع کارگران اعتصاب کننده ۸ واحد صنعتی بزرگ ازجمله دنیای فلز، سیتروئن، جیپ لندرور، جهان چیت، زه،کفش بلا و غیره از مرز ۱۲۰۰۰ نفر متجاوز می شد. این مجموعه اعتصابات تا سال ۵۷ ادامه داشت و با اعتصاب کمرشکن کارکنان شرکت نفت که پایه های رژیم مستبد سلطنتی را خرد و پیروزی انقلاب را ممکن ساخت به پایان رسید.
پیکار عظیم کارآزادانه علیه سرمایه داری، به بهای فداکاری های عظیم کارگران چه در ایران و چه در تمامی نقاط جهان صورت گرفته است. آن ها بهای حقّ برخورداری از یک زندگی بهتر و آزادی واقعی را با جوی هایی از خون خود پرداخته اند. آنانی که در راه آرمان طبقۀ کارگر مبارزه می کنند، مورد اذیت و آزارهای بیشمار حکومت ها قرار می گیرند. اما با وجود تمامی فشارها، همبستگی کارگران جهان، رو به رشد و قوام گرفتن است. روز اول ماه مه از بین نخواهد رفت. تا زمانیکه مبارزه کارگر ضد بورژوازی و طبقه حاکم ادامه دارد، تا زمانیکه همه مطالبات پذیرفته نشده اند، این روز نمود سالانه این مطالبات خواهد بود. وقتیکه روزهای بهتری سر زنند، وقتیکه طبقه کارگر جهان رستگاریش را بدست آورد. آنگاه بشریت هم احتمالاً روز اول ماه مه را به افتخار مبارزات تلخ و رنجهای بسیار گذشته جشن خواهد گرفت.
ما نیامده ایم که برای احزاب سیاسی کاری یا فعالیتی انجام دهیم، بلکه ما به این جا آمده ایم برای دفاع طبقه ی کارگر از خودش، برای مطالبه ی حقوق خودش. می توانم به یاد آورم زمانی که ما بیش از ده دوازده نفر نبودیم و به هاید پارک برای مطالبه ی قانون هشت ساعت کار آمدیم، اما آن ده دوازده نفر به صدها نفر افزایش یافت و صدها نفر به هزاران نفر بدل گشتند، تا زمانی که امروز این تظاهرات با شکوه را، که سراسر پارک را در بر گرفته در مقابل داریم. ما رو در روی تجمع دیگری ایستاده ایم اما من خوشحالم که می بینم توده های عظیمی از مردم در طرف ما هستند. آن هایی که از میان ما، با نگرانی به اعتصاب کارگران بارانداز و به ویژه کارگران کارخانه ی گاز رفته اند، مردان، زنان و کودکانی را دیده اند که پیرامون ما را می گیرند، اعتصابات به میزان کافی تشدید شده و ما مصمم شده ایم که هشت ساعت کار در روز را از طریق به تصویب رساندن قانونی آن تضمین کنیم؛ اگر ما چنین عمل نکنیم، در اولین فرصت چنین دستاورد و امتیازی را از ما پس خواهند گرفت و آن گاه اگر پیروز نشویم ما باید تنها خود را مقصر بدانیم. امروز من نه تنها به عنوان یک فعال اتحادیه ی صنفی، بلکه به عنوان یک سوسیالیست صحبت می کنم. سوسیالیست ها معتقدند که اولین و مهم ترین قدمی که باید برداشته شود، مطالبه ی هشت ساعت کار در روز است اما هدف و آرمان ما رسیدن به دورانی است که در آن طبقه ای برای تأیید و حمایت دو طبقه ی دیگر وجود نداشته باشد، آشکار است که بیکاری  در آن دوران، وجود نخواهد داشت. اما این پایان کار نیست بلکه آغاز مبارزه است؛ما می بایست به طور روزمره و دائمی از هدف و آرمانمان صحبت کنیم، باید مردان و به ویژه زنانی را که می بینیم برای پیوستن به مبارزه ی مشترکمان آماده کنیم.۴
۱ – فردریش انگلس، از پیشگفتار بر چاپ آلمانی مانیفست کمونیست،۱۸۹۰
۲ – مردم در سیاست ایران ، یرواند آبراهامیان ، ۱۳۹۴
۳ – ۵۰ سال نفت ایران ، مصطفی فاتح ، ۱۳۳۵
۴ – النور مارکس، جلد دوم، ایوان کاپ، پانتئون، ۱۹۷۶

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

89 - 86 =