هاشمی از کدام امام میگوید؟
طرح خاطرات محفلی و شخصی در برابر مواضع رسمی و عمومی امام(ره) چه نتیجهای میتواند داشته باشد جز ایجاد این شبهه که ایشان مواضع دوگانهای داشتهاند، به نحوی که برخی مواضع ایشان - که وجه پراگماتیک دارد- خصوصی مطرح میشده و برخی - که وجه ایدئولوژیک دارد - عمومی؟ البته که این شبهه باطل است و امام تناقضی در مواضع خود نداشتهاند.
مبارزه (رسانه حلیلی خبری دانشجویان خط امام) – سید امین طباطبایی: آیتالله هاشمی رفسنجانی بار دیگر خبرساز شده است. این بار به خاطر نقل خاطراتی درباره امام خمینی(ره) که به نظر میرسد از اساس با آنچه از ایشان شناختهایم در تضاد است. خاطرات آفای هاشمی در مقابل متن صحیفه قرار گرفته و باید در باره این تناقض داوری کرد.
خاطرات جنجال برانگیز هاشمی
آنچه که از خاطرات هاشمی در روزهای اخیر و همزمان با داغ شدن بحث مذاکره با آمریکا، جنجالی شده، در چند مورد نقل شده است. از جمله در خاطرات سال ۶۲ و ۶۳ ایشان که چندین سال از انتشار آنها میگذرد و حال بار دیگر مطرح شدهاند:
خاطره ۱۶ فروردین ۶۲
«احمد آقا تلفن کرد و اطلاع داد، امام با پیشنهاد قطع شعار «مرگ برآمریکا» و «مرگ بر شوروی» از رسانههای دولتی موافقت کردهاند و پذیرفتهاند که بگویند به امر امام قطع شده است. همچنین محدود کردن راهپیماییها که کم کم جاذبه خود را از دست داده و مردم با آن شور اولی شرکت نمی کنند. آخر شب به خانه آمدم. مهمان داشتیم؛ مدتی از وقتم را مهمانها گرفتند.»
خاطره ۲۰ فروردین ۶۲
«ظهر احمد آقا آمد. اعترافات تودهایها را به ایشان دادم که بخوانند و به اطلاع امام برسانند. قرار شد از طرف امام رسما به صداوسیما ابلاغ کنند که [شعار] مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی را که در شعارهای مردم میآید، حذف کنند و دوستان دیگر هم موافقاند.»
خاطره ۱ اردیبهشت ۶۲
«جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] داشتیم. درباره دستور امام برای حذف شعارهای مرگ برآمریکا و ”مرگ بر شوروی“ بحث داشتیم که شیوه حذف آن - به صورتی که عکس العمل بدی نداشته باشد – انتخاب شود.»
خاطره ۱۴ تیر ۶۳
«[آقای امام موسوی] نماینده شوشتر هم آمد و پیشنهاد قطع شعار مرگ برآمریکا و شوروی را میداد. گفتم به طور اصولی تصمیم گرفته ایم، امام هم موافقت کردهاند ولی منتظر فرصت هستیم.»
همچنین در سال ۶۷ خاطره مشابه دیگری منتشر شده است:
خاطره ۲۳ شهریور ۱۳۶۷
«عصر خدمت امام رفتم. تنها در بالکن حیاط نشسته بودند و روزنامه میخواندند…. درباره سیاست خارجی، روابط با کشورهای اروپایی من جمله انگلیس را بیمانع میدانند و در مورد آمریکا نظرشان این است که نباید آمریکا را در تجدید رابطه مأیوس کرد، ولی به این زودی برای مردم قابل قبول نیست.»
آیت الله هاشمی رفسنجانی همچنین در بخشی از کتاب «صراحتنامه» با طرح بحث حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنشهای تند بعدی و جوسازیهای بعمل آمده در این خصوص میگوید:
«تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الان هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرفهای تند و فحاشیها مخالفم و آنها را مفید نمیدانم.»
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به اینکه “چرا شعار مرگ بر این و آن را نمیپسندید؟” میگوید:
«مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بتها فحش میدادند – بت که مهم نیست – میگوید: «حق ندارید به بتهای آنها فحش بدهید؛ و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» میفرماید: «بتها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد میگویند و باعث گمراهی بیشتر آنها میشوید.»
با طرح دوباره خاطرات هاشمی درباره رابطه با آمریکا، انتقاداتی در واکنش به آن صورت گرفت که همراهان و همفکران رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مقام پاسخ به آنها بر آمدند. از جمله حجتالاسلام سید رضا اکرمی(عضو جامعه روحانیت مبارز) در مطلبی با عنوان «تردید در خاطرات هاشمی باطل است» (روزنامه آرمان، مورخ شنبه ۶ مهر ۱۳۹۲) نوشت:
«نسبت به مسائلی که آقای هاشمی از گفتوگوهایشان با حضرت امام(ره) نقل میکنند، باید توجه داشته باشیم که بهدلیل نزدیکیشان به بنیانگذار انقلاباسلامی بهطور طبیعی میتوان به حرفهایشان اطمینان کرد. آیتا…هاشمی فرد امین و صادقی هستند و نباید نسبت به مواردی که بهصورت خاطره نقل میکنند، تشکیک و تردید کنیم. بنده نسبت به مقام آقای هاشمی و همینطور به جایگاه آقای سیدحسن خمینی احترام قائلم. در زمینه سخنانی که در حد خاطرات نقل میشود باید اطمینان کنیم و وقتی هم که بخواهد به عمل برسد باید ببینیم که قانون چه نظری درمورد موضوع مربوطه دارد. مادامی که نوه امام(ره) سخن و نقل قولی را تکذیب نکردهاند، مورد اطمینان و اعتناست. این مسائل نباید با جوسازی به مساله تبدیل شوند. درخصوص مسائلی که از قول امام درخصوص نحوه رابطه با آمریکا نقل میشوند باید توجه داشته باشیم که سیاست خارجی حضرت امام(ره) بر اساس احترام متقابل و تامین منافع متقابل بوده که با کشورهای جهان تعریف میشد. فقط ارتباط با رژیمصهیونیستی است که به هیچ وجه امکانپذیر نیست. در خصوص ارتباط با کشورهای دنیا باید به نظر رهبری توجه کنیم. امام(ره) هم در زمان حیات خود فرموده بودند که رابطه ایران و آمریکا مانند رابطه گرگ و میش است اگر رفتار این کشور انسانی باشد، ارتباط دیپلماتیک هم برقرار خواهیم کرد. اگر زمانی آمریکا منافع متقابل دو کشور را پذیرفت، عقل، تجربه و دین میگوید که باید رویکرد خود را تغییر دهیم. همانطور که اگر کسی روزی به ما سلام کرد باید جواب وی را بدهیم.» [۱]
حجتالاسلام علی عسکری هم در مطلبی با عنوان «بیان خاطره نامه آقای هاشمی به امام خمینی (ره) در مورد آمریکا یک تاکتیک است نه استراتژی» نوشته:
«یار و مشاور امام خمینی (ره) در پاسخ به این سؤال که: «یک اصل در سیاست خارجی هست که میگوید: «در سیاست خارجی دوست دائمی و دشمن دائمی وجود ندارد و آنچه که دائمی است منافع ملی است»»، اعلام داشتند: «من در سالهای آخر حیات امام خمینی (ره) نامهای را خدمت ایشان نوشتم، تایپ هم نکردم برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام خمینی (ره) دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام خمینی (ره) مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیات خودتان، اینها را حل کنید در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود. یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود، نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا، نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل دوام نیست، مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارد؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها بشویم. مذاکره میکنیم، اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است».
این بخش از اظهارات ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام که بیان خاطره یک مکاتبه با امام خمینی (ره) بود و اگر ایرادی داشت آن عزیز سفرکرده آن را محکوم میکرد و هاشمی را از خود طرد مینمود، فیالحال دستمایه تخریب بر علیه او شده است. به نظر میرسد بسیاری از عوامل تخریب یا نمیدانند که هاشمی تنها کسی است که در انجام کارهای بزرگ و اظهارات خود از امام خمینی (ره) اخطار و تذکر دریافت نکرده است و یا اینکه از انتصاب مجدد او از سوی مقام عظمای ولایت برای ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام که نهاد قانونی مستشار عالی رهبری است، ناراحت هستند و منطق را برنمیتابند. امری که حضرات یادشده آن را در گذشته کتمان هم نمیکردند و در مورد عدم استمرار ریاست مجمع تشخیص توسط ایشان برای رهبری حتی تعیین تکلیف میکردند!» [۲]
همچنین مهندس محمّد هاشمی، برادر و رئیس دفتر آقای هاشمی در مطلبی با عنوان «امام تابوی مذاکره با آمریکا را شکستند!» در دفاع از سخنان آقای هاشمی گفتهاند:
«اگر در این گفته دقت شود ایشان میگویند چرا مثل سایر کشورها مذاکره نکنیم. در ادبیات سیاسی مذاکره و رابطه دو مقوله متفاوت و جدای از هم هستند معمولاً در مذاکره شرایط و خواستههای طرفین مشخص میشود و بر اساس توافقات حاصل در مذاکره رابطه برقرار میشود، اما اگر در مذاکره توافقی حاصل نشود طبعاً رابطهای هم برقرار نخواهد شد. نکته قابل توجه اینکه ملت ایران و ملت آمریکا هیچگاه قطع رابطه نکردند. شما میدانید چندین میلیون ایرانی در آمریکا زندگی و فعالیت میکنند و ارتباطات متعددی بین دو ملت وجود دارد.حتی دولت ایران هم هنوز با ملت آمریکا و یا شرکتهای آمریکایی قطع رابطه نکردهاست. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتهای طولانی بسیاری ازکالاهای آمریکایی یا قطعات یدکی صنایع آمریکایی موجود در ایران مستقیم از آمریکا تأمین میشد و هنوز هم میشود حتی در اواخر سال نود رسانهها اعلام کردند، ایران مقدار زیادی گندم از آمریکا خریداری کردهاست. هنوز هم تعداد قابل توجهی از جوانان ایرانی سالانه برای تحصیل به آمریکا میروند و در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند، حتی هستند روحانیونی که برای تبلیغ و ترویج در ایام خاص به آمریکا سفر میکنند و در جمع مسلمانان در آمریکا به تبلیغ میپردازند، هیأتهای علمی که برای شرکت درکنفرانسهای علمی بین دو کشور مبادله میشود….پس رابطه وجود داشته و دارد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط به دلایل گوناگون فراز و فرود داشته ولی هیچگاه قطع نشدهاست. توضیحی که من در این مورد دارم، در شرایطی که آیتالله هاشمیرفسنجانی آن نامه را به محضر امام نوشتند، به اصل مذاکره هم ایرادی نبوده است، چون شیوه امام خمینی(ره) نفی مذاکره نبود.»[۳]
اما پرسش اینست که آیا میتوان به خاطره استناد کرد؟
طرح خاطره درباره سیره سیاسی کسی میتواند راهگشا باشد که از خود نوشتار مدون یا گفتار مستندی به جا نگذاشته باشد. در این صورت منبع اصلی شناختاندیشه و سیره او، متون و مستندات اوست نه روایات شفاهی و کتبی دیگران به نقل از وی. البته چنین روایاتی هم میتواند محل توجه و یا استناد قرار گیرد به شرط آنکه با متن در تضاد نباشد، چرا که مرجع بررسی و داوری، متون موجود است نه روایات غیرمستقیم دیگران.
امام خمینی( ره) هم نه تنها آراء فقهی خود درباره نظریه ولایت فقیه را پیش از تشکیل حکومت منتشر کرده بودند (کتاب «حکومت اسلامی» یا «ولایت فقیه») که گفتارها و نوشتارهایی در طول سالهای نهضت داشتند که همگی جمع آوری شده و در دسترس عموم است. «صحیفه امام خمینی» آخرین میراث مکتوب رهبر کبیر انقلاب اسلامی است که به حکم ایشان مبنی بر تنظیم و تدوین آثار توسط یادگارشان – حاج سید احمد خمینی – انجام شده است تا چراغ راه پیروان مکتب خمینی باشد:
«از آنجا که شما را بحمدالله تعالی در مسائل سیاسی و اجتماعی صاحب نظر میدانم و در تمامی فراز و نشیبها در کنار من بودهای و هستی و با صداقت و کیاست امور سیاسی و اجتماعی اینجانب را متصدی هستی، لهذا شما را برای تنظیم و تدوین کلیه مسائل مربوط به خود – که بسا در رسانه های گروهی اختلافات و اشتباهاتی رخ داده است – انتخاب مینمایم. و از خداوند متعال، که حاضر و ناظر است، توفیقات شما را خواستارم. امیداست با صرف وقت و دقت نظر این امر را به پایان برسانی.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۱۲۵)
و شاید دلیل این حساسیت برای تنظیم آثار را در پایان وصیتنامه ۲۹ صفحهای ایشان دید که متذکر شدهاند:
«اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»
بر این اساس؛ خاطرات مناقشه برانگیزی که در تضاد با کلیت اندیشه و سراسر سیره امام خمینی درباره مبارزه با آمریکا است – و از جمله وصیتنامه و آخرین مواضع امام در صحیفه که نشان میدهد موضعشان در قبال آمریکا تغییری نکرده همچنان که با انتشار نامه مشهور خود خطاب به گورباچف نشان دادند همچنان در مخالفت با امپریالیسم بلوک شرق استوارند- نمیتواند جایگزین مستندات مکتوب صحیفه امام باشد.
ضمن اینکه اگر قرار باشد روایات شفاهی را بر روایات مکتوب مرجح داریم، متقابلا ممکن است خاطرات دیگری مطرح شوند که در تضاد با خاطرات هاشمی و توافق با متن صحیفه هستند. از جمله این روایات شفاهی، خاطره آیتالله ریشهری از مرقومه امام خمینی در مواجهه با آمریکا است. وی در دیدار با فرماندهان و تعدادی از کارکنان سپاه حضرت سیدالشهدا(ع) استان تهران در تاریخ ۹۱/۴/۶ میگوید:
«در سالهای پایانی جنگ، طرح ویژهای توسط وزارت اطلاعات در مواجهه با آمریکا به سران قوا پیشنهاد شد و در جلسهای به تصویب رسید، ولی برای رعایت احتیاط اینجانب در تاریخ بیست و ششم خردادماه سال ۶۷ (۲۶/۰۳/۶۷) طرح یاد شده را برای حضرت امام خمینی (ره) فرستادم تا اگر رهنمودی درباره آن دارند، بفرمایند. چند روز بعد ۳۰ خرداد ماه سال ۶۷ (۳۰/۰۳/۱۳۶۷) مرحوم حاج احمدآقا پاسخ حضرت امام را چنین منعکس کردند: در جریان بحث رابطه آمریکا چند مساله باید کاملا روشن شود. یک باید همیشه در دل همه دستاندرکاران بهویژه شما که مسئولیت این کار را به عهده گرفتهاید بغض و کینه آمریکا محفوظ باشد چرا که آنها و سایر ابرقدرتها و قدرتها به تنها چیزی که فکر میکنند، نابودی اسلام و قرآن و انقلاب اسلامی است. دو توجه کنید که آنها در زمینههای مختلف دارای سابقه میباشند یکمرتبه کار بهجایی نرسد که متوجه شوید آنها شما را فریب دادهاند. نکته سوم این بود که به صورتی حرکت کنید که در هر لحظه که تصمیم داشتید توان بازگو کردن مسئله را صادقانه برای مردم داشته باشید و چهارم کسانی را که دنبال این گونه ماموریتها میفرستید دارای ظرفیتهای لازم باشند که خدای ناکرده، عکس آن چه را که میخواهید، حاصل نگردد.»
اساسا طرح خاطرات محفلی و شخصی در برابر مواضع رسمی و عمومی امام(ره) چه نتیجهای میتواند داشته باشد جز ایجاد این شبهه که ایشان مواضع دوگانهای داشتهاند، به نحوی که برخی مواضع ایشان – که وجه پراگماتیک دارد- خصوصی مطرح میشده و برخی – که وجه ایدئولوژیک دارد – عمومی؟
البته که این شبهه باطل است و امام تناقضی در مواضع خود نداشتهاند. بلکه این آقای هاشمی است که با طرح خاطرات غیرمستند، نوعی سیاستورزی محفلی را پیشه کرده که با سیاستورزی مکتبی در تضاد است. چرا که نه طرح خاطرات خصوصی غیرمستند و ایجاد شبهه تناقض رفتاری در امام، اقدام مکتبی و اخلاقی است و نه امام سیاستورزی غیرمردمی و غیرمکتبی داشتهاند.
ضمن اینکه این نوع سیاستورزی اصلا منطقی هم نیست. همچنانکه وقتی سایت آقای هاشمی و حامیان وی بر اثبات صحت خاطرات وی و نیز امکان استناد به آن به نمونه دیگری از طرح خاطرات وی اشاره میکنند، قابل قبول نیست. از جمله طرح خاطرهای از سوی آقای هاشمی در مجلس خبرگان که سبب پذیرش رهبری آیتالله خامنهای پس از رحلت امام(ره) شد.[۴] این خاطره شاید برای عدهای از جوانان خام و تندرو که خود را «ذوب در ولایت فقیه» میدانند، خوشایند باشد و به صرف اینکه خاطره آقای هاشمی سبب انتخاب رهبر کنونی شدهاند، در برابر سایر خاطرات ایشان مجاب شوند، اما این اقدام نیز از جانب ما پذیرفتنی نیست. چراکه:
اولا؛ ما ذوب در شخص ولی فقیه نیستیم که به خاطر تأثیر ۲۴ سال پیش خاطره آقای هاشمی در انتخاب ایشان، خود را مدیون خاطرات وی دانسته و سایر موارد آن را هم مستند و مرجع بدانیم. ما ذوب در اسلام هستیم و مرجع بررسی اسلام، ولایت فقیه به عنوان یک مکتب است نه ولی فقیه به عنوان شخص.
دوما؛ مجلس خبرگان محل حضور خبرگان قانون اساسی است که بنا به بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ میباید همگی مجتهد باشند. بنابراین چه اعضای وقت مجلس خبرگان و چه اعضای فعلی که همه مجتهد هستند، میباید بر اساس قانون اساسی و شرع، حکم کنند نه بر اساس خاطره. مجلس خبرگان؛ محل شور بر اساس شرع است نه رایزنی بر اساس خاطره. فلذا معتقدیم تصمیمات اعضای مجلس خبرگان در سال ۶۸ بنا به عقل و قانون بوده است نه ملهم از خاطرات آقای هاشمی.
سوما؛ خاطرات آقای هاشمی درباره امام(ره) پیش از هر چیزی باید بر اساس مرجع رسمی اندیشه ایشان یعنی صحیفه امام(ره) بررسی شود نه بر اساس سایر خاطرات ایشان. البته خاطرات ایشان به عنوان یک منبع تاریخی میتواند بر اساس سایر متون تاریخی نقد و بررسی شود اما نزدیکی شخص هاشمی به امام راحل دلیلی بر ارجحیت و اولویت خاطرات هاشمی بر مکتوبات امام(ره) نیست، چرا که اصل روایت مستند امام است و فرع، روایت یاران ایشان.
بنابراین بر ما که خود را دانشجویان پیرو خط امام(ره) مینامیم، لازم است که همچنان که از مواضع افراطیون – همچون انتقادات کورکورانه کیهان از مذاکرات فعلی برخلاف مذاکرات مشابه دولت قبلی که در قبال آن سکوت و بلکه توجیه میکرد) انتقاد میکنیم، از آقای هاشمی رفسنجانی هم به خاطر نوع مواجهه غیرمکتبیشان با سیره امام خمینی انتقاد کنیم.ما با هر دو نوع سیاستورزی مخالفیم، چنانکه پیشتر موضعمان در قبال مذاکره با امریکا را مفصل بیان کردهایم.
[۱]- ایشان افزودهاند: «صدام ۸ سال با کشور ما جنگید اما وقتی قطعنامه را پذیرفتیم یعنی آتشبس را قبول کردهایم و جنگ تمام است. ما که نمیتوانستیم جنگ صدام با ایران را مستمسک قرار دهیم و اکنون هم با عراق ارتباطی برقرار نکنیم. الان درمورد آمریکا هم این مساله صادق است. مقام معظم رهبری در سیاست خارجی سه اصل عزت، حکمت و مصلحت را مطرح کردهاند. حتی اگر روزی انگلیس هم در سیاستهایش تجدیدنظر کرد دیگر دلیلی ندارد که ما نیز رویکرد پیشین را داشته باشیم. در دنیای امروز، زندگی اجتماعی اصل است و نه زندگی انزوایی. احترام متقابل و تامین منافع دو طرف یک حالت قابل قبول است. امام(ره) تاکید داشتند که ملاک حال فعلی افراد است. امروز هم اگر آمریکا احترام کشور ما را نگه دارد، آقای روحانی بلافاصله مقدمات برقراری ارتباط را فراهم خواهد کرد. این اتفاق برای دو ملت و دو کشور ایران و آمریکا عقلایی، صحیح و مفید است. در نظر مقام معظم رهبری هم هیچ ایرادی به این مساله وارد نیست. ما نباید در مسائل یا صفر را بگیریم یا صد، بلکه باید با نگاهی عقلانی بین صفر و صد را بگیریم.»
[۲]- ایشان در ادامه با ادبیات نامناسبی افزودهاند: «در هر حال هاشمی فردی دارای فکر، اندیشه، آیندهنگری و قدرت تحلیل بالاست و توانسته کشور را در بسیاری مقاطع از بحران نجات دهد. جا دارد به جای گیر دادن به خاطره نامه او به امام خمینی (ره) در مورد مذاکره با آمریکا که بیان آن از زبان خود ایشان در مقطع کنونی، یک تاکتیک است نه استراتژی، به نامه رئیس دولت اصولگرا به اوباما که بیپاسخ ماند و جای شرمندگی دارد، اندیشه کنند و در شرایط حساس و خطیر کنونی آقای رئیس جمهور را با توجه به ابلاغ جدید رهبری، به شرکت در جلسات مجمع تشخیص توصیه نموده و دست از تخریب و لجبازی که منافع ملی و سیاستهای مصوب مورد نظر رهبری را تهدید میکند، بردارند.»
[۳]- رئیس اسبق سازمان صدا و سیما نیز در ادامه خاطره ای از امام(ره) در دوران اقدامت در نوفل لوشاتو در این باره نقل کرده اند: «من در این مورد خاطرههایی از حضرت امام دارم که نقل آن میتواند مفید باشد…. در روزهای آخر توقف حضرت امام در پاریس در سال ۱۳۵۷ که من در پاریس در خدمت امام بودم. آقای جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا نمایندهای را به پاریس اعزام کرد و نماینده آقای کارتر به همراه نماینده ژیسکاردستن رئیسجمهور وقت فرانسه از حضرت امام درخواست ملاقات کردند. حضرت امام اجازه دادند که نماینده رئیسجمهور آمریکا و رئیسجمهور فرانسه برای ملاقات و گفتوگو به حضور حضرت امام برسند. این دو نماینده حدود ساعت ۱۰ شب به محل اقامت حضرت امام در نوفللوشاتو آمدند، خدمت امام رسیدند و حدود یک ساعت و نیم با امام مذاکره و گفتوگو کردند. حدود ساعت ۱۲ شب اقامتگاه حضرت امام را ترک کردند. حضرت امام بعد از گفتوگو و مذاکره با این نمایندگان فرمودند: اعلام کنید که من در اولین فرصت به ایران برمیگردم . متن خبر را همزمان به رادیو فراسه دادیم و رادیو فرانسه در اخبار ساعت ۱۲ شب خود این خبر را پخش کرد و رسانههای مختلف بعد از رادیو فرانسه به این خبر پرداختند و پیرامون آن تحلیل و تفسیر کردند. دولت بختیار مانع اعزام هواپیمای ایران ایر برای انتقال امام و همراهان از پاریس به تهران شد. با اقداماتی که انجام شد حدود ده روز بعد با اجازه یک فروند هواپیمای ۷۴۷ ایرفرانس، امام و همراهان، فرودگاه شارل دوگل پاریس به مقصد فرودگاه مهرآباد تهارن را ترک کردند و حدود ساعت ۹ صبح روز جمعه ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ وارد تهران شدند. وقتی که دلیل تصمیم حضرت امام برای اعلام حرکت به تهران را بعد از ملاقات و مذاکره نمایندگان دولتین آمریکا و فرانسه جویا شدیم، امام فرمودند: آنها در آن مذاکره از راه دلسوزی برای من وارد شدند و به من پیشنهاد دادند فعلاً به ایران نروم چون احتمال خطر برای جانم وجود دارد و ادامه دادند من که میدانم آقای کارتر، دلش برای من نسوخته حتماً توطئه علیه ملت ایران دارد و میداند اگر من در ایران باشم از انجام توطئه او جلوگیری میکنم، از این جهت بلافاصله پس از ترک آن دو اعلام کردم که به ایران میروم. درسهایی که ما از این رفتار امام آموختیم:
اولاً- امام مواضعشان راجع به جنایات آمریکاییها و اینکه آمریکا دشمن است روشن بودهاست.
ثانیاً- در مذاکره مستقیم با دشمن استراتژی دشمن را کشف کردند و برای خنثی کردن توطئه دشمن تصمیم به بازگشت به ایران گرفتند.
ثالثاً- نهتنها هیچ امتیازی به دشمن ندادند بلکه با شناسایی استراتژی دشمن توطئه او را خنثی کردند.
از ۱۱۷ روزی که حضرت امام در پاریس بودند، من این افتخار را داشتم که ۱۱۴ روز را در پاریس در خدمت امام باشم و در این ایام درسهای بسیاری از سیره عملی و رفتار حضرت امام و نوع تعامل حضرت امام با شخصیتهای سیاسی، علما و شخصیتهای فرهنگی،جوانان و دانشجویان با هر اندیشه و تفکری آموختم و خاطرات بسیار ارزشمندی از آن دوران برایم باقی ماندهاست.»
[۴]- در این باره روایت آیت الله امامی کاشانی در مصاحبه با برنامه تلویزیونی شناسنامه مورد استناد قرار گرفته که به بیان ناگفتههایی از انتخاب رهبری در سال ۱۳۶۸ و تاثیر بیان خاطره دو نفرۀ “امام و هاشمی” بر خبرگان پرداخته بود: «در جلسه خبرگان قبل از تشکیل جلسه، من به جایگاه هیات رئیسه رفتم و با آقای هاشمی صحبت کردم. ایشان گفتند من خاطرهای از امام میخواهم نقل کنم. روزی که آیتالله خامنهای در سفر کره شمالی بودند، امام فرمودند ایشان به درد رهبری میخورد. آقای هاشمی گفتند با توجه به حضور عراق در مرزها، باید خیلی زود و همین امروز کار را جمع کرد. اولین بحثی که در این جلسه مطرح شد، بحث شورای رهبری بود که دوستان مخالفت کردند. علت مخالفت هم این بود که میگفتند یکی از دلایلی که بازنگری قانون اساسی را مطرح کردیم، شورای عالی قضایی بود. در شورای عالی قضایی به اینجا رسیدیم که تصمیمگیرنده باید یک نفر باشد. در نهایت رایگیری شد و شورای رهبری رای منفی گرفت. بعد از این بود که آقای هاشمی موضوع خاطره خود را مطرح کردند. بعد از بیان این خاطره و برخی سخنان دیگر بود که مجلس خبرگان به مقام معظم رهبری رای دادند. شخص مقام معظم رهبری میگفتند نه و روی این صحبت خود اصرار داشتند و از آن طرف روی انتخاب مرحوم آذری قمی اصرار داشتند. حتی بین آقا و آقای آذری صحبتهایی هم رد و بدل شد اما در نهایت مجلس به مقام معظم رهبری رای داد.»
:::::
خاطره در برابر متن هاشمی در سیاست مثل اجتهاد در برابر نص عده ای در فقه است
هاشمی جز عزت وعظمت اسلام ومسلمین خواست دیکری ندارد