جاذبه و دافعهی رابطه با بیگانه
چهرههای ارشد اصولگرا که صداوسیما و برخی دیگر از رسانههای بیتالمال را علاوه بر رسانههای خصوصی خود در اختیار داشتند و زیر فشار حاکمیت هم نبودند، از مصاحبه با رسانههایی مثل بیبیسی ابا نداشتند. چنانچه محمدرضا باهنر، در گفتگو با یکی از روزنامهها درباره مصاحبه خود با رادیوی دولتی انگلیس گفت: «باید از رسانههای خارجی برای رساندن حرف خود به ایرانیان خارج از کشور استفاده کنیم»!
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): مواضع امروز جناحها و رسانههای سیاسی ایران درباره رابطه با آمریکا همچنان مبهم است. اگرچه اصلاحطلبان مدتهاست بر طبل رابطه با آمریکا میکوبند و ننگ سازشکاری را به جان میخرند، اما نیت درونی اصولگرایان چندان آشکار نیست.
شاید گروهی از جوانان دانشجو و یا انصار حزبالله به خیابان بیایند و علیه رابطه با آمریکا شعار بدهند، اما مواضع چهرههای اصلی اصولگرا همچنان مبهم است. گویی منتظر آن هستند که رهبری موضع متفاوتی بگیرد تا طبق معمول به ایشان اقتدا کنند. اما این تنها یک روی سکه است. چرا که سکوت بسیاری از آنان نشان از رضایت درونی دارد، خاصه آنکه هزینه این مذاکره و برقراری رابطه سیاسی و اقتصادی را جناح رقیب میپردازد اما سودش به جیب آنها نیز که منافع دیرپای اقتصادی شان در برقراری رابطه است، خواهد رفت.
این موضع دوگانه البته اختصاص به امروز ندارد، چراکه درست ۱۶ سال قبل که دولت آقای خاتمی مواضع خود برای برقراری رابطه با آمریکا را شفاف کرد، شکل گرفت. تا پیش از آن جناح چپ مخالف صد درصد رابطه با آمریکا بود (به گواهی نشریاتی چون هفته نامه عصر ما و روزنامه سلام) و جناح راست سردمدار تجدید رابطه با آمریکا و بهبود رابطه با اروپا بود. مسئلهای که امروزه در رسانههای اصولگرا گفته نمیشود اما شواهد آشکاری برای اثبات آن به نسل جوان و کماطلاع از تاریخ تحولات سیاسی انقلاب وجود دارد.
دشمنان و دوستان دیروز انگلیس
اوایل سال ۷۶ نشریات جناح چپ رسوایی برگی را برای جناح راست رقم زدند. محمد جواد لاریجانی (رییس مرکز پژوهشها و عضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس پنجم) مذاکراتی پنهانی با نیک براون (مدیرکل خاورمیانه وزارت خارجه انگلیس) در بهمن ۷۵ انجام داده بود که بخشی از آن استمداد از انگلیسیها برای جانبداری از کاندیدای جناح راست (حجتالاسلام ناطق نوری) در برابر کاندیدای جناح راست (حجتالاسلام سید محمد خاتمی) در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶ بود.
همین افشاگری بار دیگر ذهنیت مردم در قبال جناح راست دامن زد که آنها را بازاریهای نردیک به انگلیس ارزیابی میکردند. اما این تنها موضوعی نبود که روایت عامه را به روایت رسمی بدل میساخت. درست چند سال قبل از آنکه رادیکالهای جناح چپ – و از جمله طیف مدرن دفتر تحکیم وحدت – در اعتراض به فشارهای جناح راست و برخوردهای تند قوه قضائیه، با رسانههای بیگانه مصاحبه کنند، چهرههای ارشد اصولگرا که صداوسیما و برخی دیگر از رسانههای بیتالمال را علاوه بر رسانههای خصوصی خود در اختیار داشتند و زیر فشار حاکمیت هم نبودند، از مصاحبه با رسانههایی مثل بیبیسی ابا نداشتند. چنانچه محمدرضا باهنر، عضو ارشد جامعه اسلامی مهندسین و هیئت رئیسه مجلس پنجم، در گفتگو با یکی از روزنامهها (مورخ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۷۸)، درباره مصاحبه خود با رادیوی دولتی انگلیس گفت: «باید از رسانههای خارجی برای رساندن حرف خود به ایرانیان خارج از کشور استفاده کنیم»!
وی که به عنوان سخنگوی ائتلاف پیروان خط امام و رهبری با رادیو فارسی بیبیسی گفتگو کرده بود، در این باره توضیح داد:
«رادیو فارسی بیبیسی شنوندههای زیادی دارد و ایرانیان در خارج از کشور بیشتر و بهتر از رسانههای داخلی به آن دسترسی دارند و ما میتوانیم از این امکان استفاده و اخباری را به گوش ایرانیان خارج از کشور برسانیم!»
که البته معلوم نبود مصاحبه وی در شرایطی که آماده شرکت در انتخابات مجلس ششم میشد، چه ربطی به ایرانیان خارج از کشور داشت، آنهم در شرایطی که طبق قانون نمیتوانند در انتخابات مجلس شرکت داشته باشند! چه برسد به اینکه به تعبیر او بیگانه از این مصاحبه استفاده نکند: «ما باید موظب باشیم در این قبیل گفتگوها به رسانههای بیگانه منفعتی نرسد وگرنه صورت مسئله را نمیتوانیم پاک کنیم.»
اما درست در همان زمان نشریه «عصر ما»ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بر علیه بیبیسی مینوشت:
«مصرانه از مسئولان محترم میخواهیم که فعالیت دفتر نمایندگی بخش فارسی رادیو «بیبیسی» در ایران را تعطیل کنند و پیشاپیش تمام استدلالهایی که حضور این رادیو را برای نشان دادن چهره دموکرات و آزادیخواه ایران اسلامی به خارجیان، ضروری میدانند، رد میکنیم.»
امید حسینی، وبلاگنویس اصولگرا در این باره مینویسد: «نکته جالب درباره مواضع آن سالهای مجاهدین این است که «صادق صبا» خبرنگار آن روز بیبیسی در ایران و کارشناس فعلی بیبیسی فارسی در اعتراض به این موضعگیری سازمان مجاهدین، شکایتی علیه آنها ترتیب داد و نوشت:
«اینجانب به عنوان خبرنگار بخش جهانی بیبیسی با موافقت دولت و طبق ضوابط کشور، در ایران فعالیت خبری میکنم و همیشه سعی داشتهام رویدادهای ایران را بیطرفانه و منصفانه گزارش کنم! اتهام جاسوسی اتهام بزرگی است و طبق قوانین ایران و تقریبا همه کشورهای دنیا، مجازات سنگینی دارد و نسبت دادن آن از طرف نشریه عصرما، به اینجانب اتهامی کاملا بیاساس است!»
به نوشته او، نشریه «عصر ما» در واکنش به شکایت صادق صبا، با تاکید مجدد بر اقدامات جاسوسی وی نوشت:
«جالب اینجاست دولت بریتانیا که حتی هزینه حفظ نفوذ و سلطه خویش بر کشورهای مختلف جهان از جمله ایران را سالیان دراز از جیب شرکای خود تامین کرده و در سالهای آغازین دهه ۷۰ میلادی حتی نظامیان خود را از منطقه خلیج فارس به بهانه هزینهبر بودن نگهداری آنها فراخوانده است، چگونه این شبکه بینالمللی پرخرج (بیبیسی) را علیرغم وضع بد مالی خویش، حفظ کرده و روز به روز توسعه میدهد؟»
«عصرما» در ادامه، افشاگریهای جالبی هم درباره مسئولان بخش فارسی بیبیسی مطرح میکند:
«بهروز آفاق یکی از مسئولان اصلی بخش آسیای میانه و بخش فارسی رادیو بیبیسی، پشتو زبان و بهائی مسلک است و افرادی همچون «لطفالله خنجی»، «شاداب» و «جدی» که از بهائیان شناخته شدهاند به همراه «باقر معین» به صورت پاره وقت با این بخش همکاری میکنند.»
همچنین روزنامه «کار و کارگر» که از لحاظ سیاسی وابسته به جناح چپ بوده و در افشاگری علیه جوادلاریجانی هم نقش ایفا کرده بود، همان زمان با درج یادداشتی با عنوان «آقایان! مسئولانه تر برخورد کنید» نسبت به تحرکات خبرنگاران خارجی و مخصوصا بیبی سی در ایران هشدار داده بود:
«خبرنگار جدید بخش فارسی رادیو بیبیسی که جدیدا در تهران مشغول به کار شده سابقه مارکسیستی داشته و اکنون به طور فعال محور فعالیتش را بر روی حوزه و دانشگاه متمرکز کرده و با مصاحبههای تنش زا که منجر به اختلاف افکنی در داخل کشور میشود ماهیت درونی واقعی خود و بنگاه سخن پراکنی بیبیسی را مشخصتر میکند… نکته جالب توجه این است که برخی اشخاص سرشناس نظام هم با مصاحبه با این خبرنگار به هدف این بنگاه جامهی عمل میپوشانند.»
دشمنان و دوستان دیروز امریکا
علاقه جناح راست به رابطه با غرب تنها به دولت علبه بریتانیای کبیر محدود نمی شد و کماکان لمحاتی از علاقه به تجدید رابطه با آمریکا وجود داشت. این علاقه تنها به محمدجواد لاریجانی محدود نمیشد که در سال ۷۵ گفته بود: «اگر لازم باشد با شیطان در قعر جهنم هم مذاکره خواهیم کرد» تا جایی که نشریه «شلمچه» با تیتر درشت نوشت: «محمد جواد لاریجانی خواهان تنش زدایی بین ایران و آمریکا شد» (شلمچه، شماره ۲۳، صفحه ۴)
همان زمان که روزنامه سلام مذاکره لاریجانی با براون را افشا کرد که گفته بود: «من نه اشغال سفارت امریکا در تهران را تایید میکنم و نه اذیت و آزار دیپلماتهای ایران در اروپا را. افرادی که از آقای خاتمی حمایت میکنند از اشغال سفارت امریکا در تهران حمایت کرده و آن را تایید میکنند ولی افراد لیبرالی مثل من آن را تایید نمیکنند.» (سلام، مورخ ۳۱/۱/۷۶) سفر وی به انگلیس از سوی تحلیلگران به عنوان «استفاده از اهرم خارجی در جهت تقویت جایگاه یک جناح در منازعات داخلی» ارزیابی شد. به همین جهت چندی بعد، «هفته نامه عصرما» در یادداشتی با عنوان «راست سنتی، رابطه با آمریکا و چرخشهای تازه» نوشت: «شما» ارگان موتلفه نیز در همان ایام به این مضمون نوشت که «از نظر امام رابطه ایران و آمریکا رابطه گرگ و میش بود اما اکنون آن میش دیروز شیر ژیان شده است»!!
در این یادداشت که بار دیگر در سایت «احیاء» منتشر شده، آمده بود:
«”مخالفت آشتیناپذیر با هر گونه ترمیم روابط دیپلماتیک با آمریکا” و “ستیز با استکبار جهانی به سرکردگی این کشور” اندکی پس از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری آقای هاشمی از مضامین محوری گفتار سیاسی ”راست” در کشورمان بوده است. این امر البته مایه شگفتی بود چرا که سابقه جناح مزبور طی سالهای عمر امام و حتی تا انتخابات مجلس چهارم اساساً حاکی از نگاه مثبت بخشهای موثری از این جناح به ترمیم مناسبات با آمریکا بود؛ تا بدانجا که این موضوع، از ممیزه هایِ فکری این جناح (و نیز برخی شخصیتهای عالیرتبه نظام)، با دولت وقت و کلا جناح چپ جمهوری اسلامی بود. در این میان قرائنی وجود داشت که ”راست” کماکان منافع سیاسی – اقتصادی خود را در گرو گشوده داشتن و بلکه عادیسازی روابط با آمریکا میداند.»
نویسنده یادداشت با بیان تحلیل جناحی از استراتژیستهای آمریکایی و واسطههای ایرانی ترمیم روابط نوشته بود:
«بنابراین تحلیل، دولت آمریکا میبایست به عوض چیدن تمامی تخممرغها در یک سبد، همزمان «تدابیری موازی» را برای ترمیم روابط با ایران و به عبارت دیگر حل «معضل ایران» پیش گیرد در این مسیر برخی تحلیلگران آمریکایی توصیه میکردند که نباید آمریکا مجاری متعدد ترمیم روابط را از نظر نادیده گیرد و جناح راست را (که مخالفت آن با پروژه ترمیم روابط به جهت مدیریت دولت آقای خاتمی بر آن است و ذاتاً مخالفتی با این موضوع ندارد) نادیده گیرد. از طرف دیگر جماعتی دیگر،تصمیمسازان سیاست خارجی آمریکا را توجه میدادند که عملا از دولت آقای خاتمی در این مسیر کاری ساخته نیست و تصمیمگیری در این باب در ایران عملاً بر عهده نهادهای دیگری است.»
به همین علیرغم مصاحبه مشهور خاتمی با کریستین امانپور (مجری سیانان) که در آن از کوتاه شدن دیوار بی اعتمادی میان ایران و آمریکا گفته بود، غربی ها نه صد درصد به وی اعتماد کردند و نه از جناح راست، قطع امید:
«از مقطع بعد از بحران تیر ۷۸ از نو شاهد طرح تحلیلهایی از سنخ دیدگاه مزبور بودیم به عنوان مثال پاتریک کلاوسون مدیر موسسه واشنگتن اظهار داشت: «آمریکا باید به جای حمایت از شخص (یعنی خاتمی) از اصول حمایت کند.» شیرین هانتر نیز بسی از بحران تیر ۷۸ اظهار عقیده کرد که: «طی یکی دو ماه اخیر، غرب از خاتمی مایوس شده است» (رادیو آزادی، مورخ ۱۰/۵/۷۸)»
چهرههای جناح راست هم علاقه خود به تجدید رابطه را کتمان نمیکردند:
«دیبر کل محترم جمعیت موتلفه چندی پیش سخنی در باب روابط ایران و آمریکا داشت که از جهاتی چند حائز تامل بود. وی گفته بود: «آمریکایی ها باید بگویند که اشتباه کردیم و آن چه را که غصب کردهاند برگردانند» وی همچنین از شرطی بی سابقه یعنی به «رسمیت شناختن رهبری» در این میان یاد کرده بود. هفته نامه جام (ارگان جامعه اسلامی مهندسین) نیز نوشت: «کسی تردید ندارد که سیاست خارجی یک کشور تابع زمان و رویدداهای روز است. تفکر خشک و یکسونگرانه در سیاست خارجی مانند دیگر عرصههای حکومتی بی تردید آثار منفی به جای میگذارد. اما چیزی که نباید در همه حال فراموش شود، اصل رعایت منافع ملی کشور است. متاسفانه برخی رابطه با آمریکا را به مثابه یک دستمایه سیاسی نگاه میکنند و میکوشند با زمینه اطلاعات غلطی که پدید آوردهاند مدافعان رابطه با آمریکا را طرفداران اصلاحات و پیروان منافع ملی قلمداد کند… رویکرد عمومی این جریان بهره برداری سیاسی از این پدیده است… امیدزایی در مردم از بابت رابطه با آمریکا … زمینه یک پتانسیل سیاسی را برای طیف مورد اشاره فراهم کرده است.» (جام، شماره ۶۹)»
علاوه بر راستهای سنتی آنزمان، چهرههای تازه مطرح شده آن جناح نیز به میدان توجیه رابطه آمده بودند:
«جناب آقای محمد تقی مصباح یزدی نیز که این روزها از مدافعان پرشور انقلاب و آرمانهای آن گشتهاند، اخیرا در این باب اظهار داشتهاند: «ما نباید توجیه گر دولت باشیم. و بدانیم مشکلات اقتصادی مربوط به کم تجربگی و شرایط خاص جنگ و برخورد ما با آمریکاست… ما بسیاری از کالاها را به خاطر این که با آمریکا رابطه نداریم، باید با قیمتهای گرانتر، از دیگر کشورها خریداری کنیم.» (اخبار اقتصاد، مورخ ۱۴/۹/۷۸)
کامران دانشجو سخنگوی «جبهه چکاد آزاداندیشان» که عناصر فعال آن از مرتبطین چند ساله اخیر طیف راستاند، ضمن نخستین مصاحبه مطبوعاتی خود اظهار داشته بود که ما بحث رابطه با آمریکا را خط قرمز نمیدانیم. همین مضمون به نحو صریحتری در مصاحبه دبیر کل حزب استقلال از گروههای متشکله چکاد آزاد اندیشان آمده بود. وی اظهار داشته بود: «خط قرمز برای ایجاد رابطه با آمریکا وجود ندارد بلکه باید روابط را سازمان دهیم». (صبح امروز، مورخ ۴/۱۱/۷۸)»
به همین جهت عصرما نتیجه می گرفت:
«گرچه این اظهارات هیچ یک با واکنش مدافعان ارزشها مواجه نشد اما از مجموعه اظهارات فوق میتوان استنباط کرد که موضع جناح راست در قبال مساله رابطه با آمریکا برخلاف آنچه که تا همین چندی پیش تنها به جهت ضرورتهای پیش گفته رخ مینموده است از سر دفاع از ارزشها و تلقی آن به مثابه آرمانی خدشهناپذیر نبوده است…. راست معتقد است طرفداری از ترمیم رابطه با آمریکا برای طیف سیاسی مقابل زمینه یک پتانسیل سیاسی برای طیف مقابل مهیا کرده است. و اگر این گونه است چرا جناح راست از این پتانسیل بهره نبرد؟ این طیف که تا همین چندی پیش این گونه موضوعات را تا حد ارزشها و مقدسات برمیکشید، اکنون به راحتی موضعی متفاوت در مورد روابط ایران و آمریکا اتخاذ می کند.»
شاید امروز هم این چند سطر پایانی یادداشت سال ۷۸ هفته نامه «عصر ما»، همچنان تحلیل دقیقی از رفتار اصولگرایان (جناح رذاست سابق) باشد. گویی که آنان در پشت صحنه مناقشه کنونی پنهان شدهاند تا در پایان وارد شده و از غنائم سهمی ببرند.
:::::