۱۳:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۲ گفتگو با دکتر روح الامینی درباره دانشجویان مسلمان پیرو خط امام:

هر چه می‌‌کشیم زیر سر آمریکاست

13 آبان یک حرکت اجماعی و ملی بود. همچنانکه حضرت امام (ره) آنرا انقلابی بزرگتر از انقلاب قبل دانستند. اگر شما به آرشیو روزنامه‌های‌ آنزمان که البته هر کدام مواضع خود را داشتند و دست اندرکاران آن هم افراد کاملا موافق با نظام نبودند، رجوع کنید، می‌‌بینید که همه با اصل حرکت موافق بوده اند. همه گروه ها، حتی گروه‌های‌ مارکسیستی و ملی هم با تسخیر همراهی می‌‌کردند.

rouholaminiمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): دکتر عبدالحسین روح‌الامینی را این روزها به عنوان الگوی پایداری و استقامت در دفاع از مبانی انقلاب اسلامی می‌‌شناسند که حتی با وجود لطماتی که به‌واسطه خطاهای برخی مسئولین به ایشان وارد شد، همچنان مدافع انقلاب مانده است. اما سابقه انقلابی ایشان به سال‌های دور، زمانی که عضوی از جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و فعال دفتر تحکیم وحدت بود، بر می‌‌گردد. آنچه می‌‌خوانید، گفتگوی ما با دکتر روح الامینی درباره جریان‌شناسی دانشجویان خط امام در واقعه تسخیر لانه جاسوسی است.

 

به عنوان مقدمه، از شروع فعالیت‌های‌ دانشجویی تان بفرمایید و سوابقی که در انجمن‌های‌ اسلامی داشتید.

من از ابتدای تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده داروسازی دانشگاه تهران در فروردین ۱۳۵۸، در این تشکل عضو بودم و به عنوان نماینده انجمن دانشکده در انجمن اسلامی دانشگاه هم حضور پیدا می‌‌کردم. بواسطه همین فعالیت ها، در برنامه‌هایی مثل تأسیس جهاد سازندگی و تشکیل دفتر تحکیم وحدت هم در بهار و تابستان ۵۸ حضور داشتم.

در تسخیر لانه جاسوسی چه نقشی داشتید؟

تسخیر لانه جاسوسی توسط انجمن‌های‌ اسلامی چند دانشگاه تهران، از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه شریف، پلی تکنیک و شهید بهشتی (ملی سابق) انجام شد که من هم جزوی از این مجموعه بودم که از چند روز قبل از انجام کار، از برنامه مطلع شدم. بعد از تسخیر هم برخی از کارها به عهده من و دوستان دانشکده داروسازی قرار داده شد. از جمله ارتباط با دانشکده، اطلاع‌رسانی به نیروها و برخی کارهای تدارکاتی من‌جمله خرید اقلام پشتیبانی دانشجویان در روز تسخیر.

شخصا تا چه مدت در لانه حضور داشتید؟

من تا یکی دو ماه در لانه فعال بودم. اما بعدا یک جلسه ای برگزار شد و تصمیم گرفتند برای اینکه انجمن اسلامی دانشگاه تعطیل نشود، برخی از بچه‌ها ‌برگردند به دانشگاه و فعالیت‌های‌ انجمن را از سر بگیرند. اما برخی دوستان تا پایان ۴۴۴ روز در مسائل درگیر بودند.

در جریان تقسیم بندی دانشجویان خط امام به دو طیف چپ و راست، موضع شما چه بود؟

آن موقع هنوز این دسته بندی‌ها ‌نبود. اساسا بچه‌ها ‌تمام تلاش شان این بود که کاری که انجام می‌‌دهند، تحت الشعاع اسامی افراد و گروه‌ها ‌و جناح‌ها ‌قرار نگیرد. لذا با وجود آنکه طراحان و مجریان تسخیر همه از انجمن‌های‌ اسلامی و سازمان دانشجویان مسلمان (در برخی دانشگاه ها) عضو دفتر تحکیم بودند، اما خودشان را با عنوان «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» معرفی کردند که کار حزبی و تشکیلاتی جلوه نکند. چراکه چند روز قبل حضرت امام (ره) از دانشجویان و جوانان مبارزه با امریکا را مطالبه کرده بودند. البته اختلاف سلایق زیادی هم بین بچه‌ها ‌وجود داشت. به خاطر دارم که یکی از دوستان که بعدها در یکی از دولت‌ها ‌به وزارت رسید، در اعتراض به اینکه چرا بیانیه یکی از گروه‌های‌ سیاسی آن زمان – جنبش مسلمانان مبارز متعلق به آقای دکتر حبیب الله پیمان – در گوشه ای از لانه نصب شده، خطاب به من می‌‌گفت که عینک گروهی ات را بردار. البته بعدها در جمع دانشجویان حاضر در سفارت، یک تصفیه ای صورت گرفت و برخی از افرادی که به مجاهدین خلق و.. وابسته یودند یا با انقلاب زاویه داشتند، از داخل لانه اخراج شدند.

اما در میان همان دانشجویان، ارتباطات و علایقی به گروه‌های‌ انقلاب آنزمان وجود داشت، برخی با حزب جمهوری اسلامی همکاری می‌‌کردند، برخی و از جمله خود من با سازمان مجاهدین انقلاب، برخی با ]جامعه[ روحانیت. برخی هم مواضع ضد گروهی و ضد حزبی داشتند و حتی با شهید بهشتی که گرایشات تشکیلاتی داشتند و کار حزبی را تبلیغ می‌‌کردند، زاویه داشتند. اما چیزی که بود، وحدت میان ما در مقابل گروه‌های‌ ضد انقلاب و همچنین گروه‌های‌ التقاطی مثل جنبش مسلمانان مبارز و… بود. اهمیت و بزرگی ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، مبارزه علیه امپریالیسم امریکا و مسائل انقلاب به حدی بود که اختلافتات عقیده ما خیلی محلی از اعراب نمی داشت، اما اختلافاتی در ما و درون انجمن‌های‌ اسلامی بود.

سالها بعد، در اواسط دهه شصت بود که تفاوت سلایق سیاسی میان ما شدت گرفت، به تبع اختلافات موجود در کابینه مهندس موسوی که منجر به تعطیلی حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب نیز شد. البته این بحث مفصل است و باید در جریان شناسی سیاسی معاصر بررسی شود.

کمی بعدتر، یعنی پس از بازگشایی دانشگاه‌ها ‌و بازگشت خط امامی‌ها ‌از لانه جاسوسی، که اختلاف دو طیف شفاف تر شد، شما در کدام سو بودید؟

تا آنزمان عقلانیت کادر رهبری لانه، یعنی کسانی مثل آقای دکتر میردامادی، آقای حبیب الله بی طرف، آقای اصغرزاده و آقای رضا سیف اللهی (سردار سیف اللهی فعلی) مانع از بروز اختلاف عقاید تا پایان ۴۴۴ روز و تحویل جاسوسها شد. اما بعد از اینکه حضرت امام (ره) موضوع را به مجلس احاله دادند و بیانیه الجزایر و تحویل گروگانها صورت گرفت، این مسائل باز شد. از این زمان به بعد، اکثر بچه‌های‌ حاضر در لانه که ارتباطات عمیقی با هم پیدا کرده بودند، در نهادهای انقلابی و دولتی مثل دادستانی (که مسئولیتش با آقای موسوی خوئینی‌ها ‌بود)، وزارت ارشاد (که آقای خاتمی بودند)، قوه قضائیه و… مشغول شدند. آقای عبدی و اینها به دلیل ارتباطاتی که با برخی چهره‌ها ‌مثل آقای کروبی و آقای خوئینی‌ها ‌به عنوان دادستان کل و سپس امین الحاج داشتند، به آنجا رفتند. اما اکثر بچه‌ها ‌در سپاه پاسداران وارد شدند. اینها در زمانی بود که کار گروگانها تمام شده و دانشگاه‌ها ‌هم هنوز بازگشایی نشده بود. ارتباطات این دوستان در این نهادها ادامه یافت و بعدها هم همانها حزب مشارکت را تاسیس کردند. البته دقت کنید که چند صد نفر دانشجو در لانه حضور داشتند و هستند بسیاری از آن افراد که در نهادها و دانشگاه‌های‌ مختلف حضور دارند و کمتر شناخته شده اند. برخی وزیر و نماینده مجلس شدند و برخی علیرغم اینکه خدماتی به انقلاب انجام می‌‌دهند، چندان خودشان را طرح نمی کنند. برخلاف تصور وارونه ای که بعدا از بچه‌های‌ تسخیر ایجاد شد، اکثر بچه‌های‌ خط امامی همچنان در مسیر انقلاب مانده اند. خیلی از این دوستان را هم می‌‌شناسید، مثلا آقای ضرغامی رئیس صدا و سیما و معاون ایشان آقای عسگری، آقای حسین محمدی معاون بیت رهبری و بسیاری از مسئولین سپاه، جهاد دانشگاهی و…

به خاطر دارم که در آغاز جنگ تحمیلی در پاییز  ۷۹ که حدودا یک سال از تسخیر می‌‌گذشت، من در ستاد عملیات خوزستان که مسئول هماهنگی جنگ در منطقه بود، حضور داشتم و شاهد بودم که بسیاری از بچه‌های‌ خط امام و در راس آن شهید علم الهدی به هویزه، سوسنگرد و حمیدیه رفتند و بسیاری شان همراه ایشان در ۱۹ دی در هویزه شهید شدند.

چرا برخلاف بچه‌های‌ چپ لانه که بعدها در یک حزب سیاسی بیشتر نمود پیدا کردند، دانشجویانی که با آنها هم خط نبودند، چندان بروز و ظهور سیاسی ندارند؟

تفاوت بروز و ظهور این بچه ها، این است که اکثریت دوستان حاضر در لانه جاسوسی، در صحنه‌های‌ گمنامی مشغول خدمت اند و یا اینکه نخواسته اند از عنوان “دانشجوی خط امام” استفاده و یا سوابق خود را به رخ بکشند.

آیا تکلیفی بر این افراد نیست که از گذشته انقلابی شان آشکارا دفاع کنند و نگذارند یک جناح سیاسی، این ماجرا به نفع خود مصادره کند؟

در سالهای گذشته، چندین بار دوستان ما تلاش کرده اند که یک تجمیع، گردهمایی یا یادواره ای انجام شود ولی متاسفانه امکان پذیر نشده است. از این لحاظ ما کوتاهی کرده ایم.

 

برگردیم به موضوع انجمن اسلامی دانشگاه. شما تا چه سالی در انجمن فعال بودید؟

سالهای ۶-۶۵٫

 

در جریان تصفیه‌های‌ انجمن هم حاضر بودید؟

اوج این ماجراها که در سالهای اخیر بیشتر به آن پرداخته شده، در سال ۶۴ بود. آنجا که بحث ادامه ریاست جمهوری آقای خامنه‌ای در دور دوم مطرح بود و حمایت یا عدم حمایت از کاندیداتوری ایشان. بعضی از دوستان ما که الان هم در مجلس و در جبهه پیروان خط امام و رهبری حضور دارند و ارتباط ما هم با ایشان قوی بود، حامی حضور آقای خامنه ای در انتخابات بودند و حتی پوستر هم برای ایشان چاپ می‌‌کردند. برخی هم ایزاد می‌‌گرفتند و مخالف حمایت بودند. بحث‌های‌ دیگری هم پیرامون حدود و ثغور ولایت فقیه و اینکه ولایت است یا وکالت مطرح بود که ما بر سر آنها اختلاف و بحث‌های‌ خیلی جدی داشتیم. این بحث‌ها ‌کماکان ادامه داشته و در دهه هفتاد هم به شکل دیگری بروز پیدا کرد. اما در اواخر دهه شصت – که من البته دیگر دانشجو نبودم – اتفاقات ناگواری رخ داد که برخی دوستان که عرصه بر ایشان تنگ شده و دیگر امکان فعالیت در انجمن را نداشتند از انجمن اسلامی و تحکیم خارج شدند. به همین دلیل ابتدا اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان و سپس تشکل‌های‌ دیگر شکل گرفتند.

به نظر شما کدام مسئله درباره واقعه ۱۳ آبان و دانشجویان خط امام، هست که باید به آن بیشتر تاکید کرد؟

موضوعی که من همواره در مصاحبه‌ها ‌و جلسات تلویزیونی به آن اشاره کردم، اینست که ۱۳ آبان یک حرکت اجماعی و ملی بود. همچنانکه حضرت امام (ره) آنرا انقلابی بزرگتر از انقلاب قبل دانستند. اگر شما به آرشیو روزنامه‌های‌ آنزمان که البته هر کدام مواضع خود را داشتند و دست اندرکاران آن هم افراد کاملا موافق با نظام نبودند، رجوع کنید، می‌‌بینید که همه با اصل حرکت موافق بوده اند. همه گروه ها، حتی گروه‌های‌ مارکسیستی و ملی هم با تسخیر همراهی می‌‌کردند و برای آنکه از قافله انقلاب عقب نمانند، همه بیانیه‌های‌ی در حمایت از ما صادر می‌‌کردند. ماه‌های‌ متمادی اقشار مختلف مردم و گروه‌های‌ مختلف در مقابل سفارت راهپیمایی می‌‌کردند و بیانیه هلی حمایتشان را می‌‌خواندند. حتی دولت موقت هم که ظاهرا در اعتراض به تسخیر استعفا داده و در کمال تعجب موافقت امام را مشاهده کرد، هم در بیانیه‌ها ‌و مواضع شان با اصل کار مخالف نبودند، فقط نکته شان این بود که آیا دولت در این ماجرا اختیار دارد یا ندارد. هیچ کس شک نداشت که مقصر امریکاست که سالها منابع و ثروتهای ما را غارت کرده، حالا هم اموال ما را بلوکه کرده، شاه را پناه داده و رابطه را هم به صورت یک طرفه قطع کرده است. همه حامی ما بودند. این که تسخیر لانه جاسوسی امریکا، یک حرکت اجماعی و ملی بوده، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. دقیقا مثل خود انقلاب که همه حقانیت آنرا قبول دارند، حتی آنهایی که اسلام را قبول ندارند و از انقلاب با عنوان انقلاب ۵۷ و انقلاب بهمن یاد می‌‌کنند. ۱۳ آبان هم چنین چیزی است. به نظر من شما هم نباید زیاد روی حواشی ریز شوید، بلکه به متن قضیه بپردازید. بایبد همانگونه که همه متحدا یاد انقلاب را گرامی می‌‌داریم، در دفاع از دستاوردهای ۱۳ آبان هم متحدا عمل کنیم. نتیجه این انقلاب ما و ۱۳ آبان همین بیداری است که نه تنها در ایران که در سراسر دنیا و حتی در خود امریکا رخ داده است.

به عنوان آخرین سوال، نظر شما درباره شبهات اخیر پیرامون اینکه تسخیر لانه جاسوسی بواسطه خطوطی که از افراد و مراکزی خارج از دانشجویان و مثلا از طرف شوروی داده می‌‌شده، صورت گرفته، چیست؟

این مسائل در همان زمانها هم مطرح بود. این‌ها ‌چیزهایی است که هیچ مستند تاریخی ندارد. ماها که در جریان امر بودیم، می‌‌دانیم که اینها دروغ است. اقدامی که ما کردیم در پاسخ به مطالبه حضرت امام بود. تیتر روزنامه کیهان چند روز قبل از ۱۳ آبان را ببینید. من همین امروز یک بار دیگر به آرشیو کیهان در آن روزها نگاه کردم. کیهان نوشته: “امام از جوانان استمداد کردند”. اوضاع کشور بحرانی بود. گروهک مسلح خلق مسلمان و… در مناطق مختلف آشوب کرده بودند، عده ای کشور را به بحران می‌‌بردند، از طرف دیگر امریکا هم به شاه پناه داده بود. در پاسخ به درخواست امام، به صورت خودجوش دانشجویان سفارت امریکا را گرفتند. بله، بعضی‌ها ‌می‌‌گفتند باید سفارت شوروی را بگیریم، اما چون انگشت اشاره امام به سمت دیگری بود، چراکه ایشان فرموده بودند: “ما هر چه می‌‌کشیم زیر سر امریکاست.” لذا ما به درستی مسیر را انتخاب کردیم و به سمت سفارت امریکا رفتیم. وگرنه یک بار قبل از ما هم سفارت امریکا توسط چریک‌های‌ فدایی خلق تصرف شده بود. اما چرا آن حرکت پا نگرفت؟ چرا امام حمایت نکردند؟ این بار چون دانشجویان مسلمان در آن موقعیت حساس این اقدام را انجام دادند، امام و مردم حمایت کردند. لازم است که یک بار دیگر به روزنامه‌های‌ آنزمان رجوع کنیم. تیترهای کیهان و اطلاعات و بیانیه‌های‌ حزب توده و منافقین و… را ببینید. همه کسانی که امروز مواضع دیگری دارند، حتی آقای ابراهیم یزدی دبیر نهضت آزادی و حتی آقای منتظری، آن زمان از ما حمایت می‌‌کردند.

منبع: هفته نامه پنجره

::::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

76 + = 81