مورخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض ذبح میکنند
ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزه روحانیت اصیل در مرگآباد تحجر و تقدسمآبی چه ظلمها بر عدهای روحانی پاکباخته رفت، چه نالههای دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسی و بیدینی شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و تحجرگرایی... پیروز شدند.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): امروز؛ ۲۵ دی و سالگرد صدور نامه مشهور امام خمینی درباره تدوین تاریخ انقلاب اسلامی (مورخ ۲۵ دی ۱۳۶۷) است که به «منشور تاریخ نگاری انقلاب» شهرت یافته است.
با گذشت ۲۵ سال از این نامه، امروز باید بار دیگر در عملکرد تاریخ نویسان انقلاب – به ویژه کسانی که در مسندهای حاکمیتی این امر قرار گرفتهاند – نگریست و آنان را با سنگ محک این پیام، سنجش کرد. و از آن جمله؛ مخاطب اصلی نامه (آقای سید حمید روحانی زیارتی) است که نخستین سنگ بنای افراط و یکسویه نگری را در نهاد «مرکز اسناد انقلاب» گذارد و در این امر چنان پیش رفت که شریعتی را عامل ساواک نامید! آنهم در شرایطی که امام خمینی در سخنرانی های معددی خود در سالهای ۵۷ و ۵۸، ادعاهای دروغین و افراطی درباره مرحوم شریعتی را یکی از توطئههای ساواک برای ایجاد اختلاف میان روحانیون و انقلابیون دانسته بود!
و البته اگر آقای روحانی سوابق مبارزاتی گستردهای در دوران تبعید امام در عراق و فرانسه داشته، کسانی بودند و هستند که هیچ سابقه انقلابی هم نداشتند و به تأسی از وی، مرحوم شریعتی را که به «معلم انقلاب» شهرت یافته بود، ساواکی و غربزده و… نامیدند! همانهایی که مصداق این جمله امام در این نامه مهم بودند: «در جمود حوزههای علمیه آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یا حرکت انگلیسی میکردند» و نه از جمله آنهایی که امام چنین توصیفشان میکرد: «تنی چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.»
و البته این تنها یک نمونه از انحرافات موجود در تاریخنویسی انقلاب است که به همین جهت بازخوانی نامه تاریخی امام(ره) لازم مینماید.
متن کامل نامه امام خمینی را که در جلد ۲۱ صحیفه امام (صفحات ۲۳۹ تا ۲۴۰) آمده، در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای آسید حمید روحانی زیارتی، دامت افاضاته
با تشکر از زحمات جنابعالی در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و تلاش قابل تقدیرتان در تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، امیدوارم بتوانید با دقت، تاریخ حماسهآفرین و پر حادثه انقلاب اسلامی بینظیر مردم قهرمان ایران را بدان گونه که هست ثبت نمایید.
شما به عنوان یک مورخ باید توجه داشته باشید که عهدهدار چه کار عظیمی شدهاید. اکثر مورخین، تاریخ را آن گونه که مایلند و یا بدان گونه که دستور گرفتهاند مینویسند، نه آن گونه که اتفاق افتاده است. از اول میدانند که کتابشان بنا است به چه نتیجهای برسد و در آخر به همان نتیجه هم میرسند.
از شما میخواهم هر چه میتوانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید، چرا که همیشه مورخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح میکنند. امروز همچون همیشه تاریخ انقلابها، عدهای به نوشتن تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند. تاریخ جهان پر است از تحسین و دشنام عدهای خاص، له و یا علیه عدهای دیگر و یا واقعهای در خور بحث. اگر شما میتوانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان تودههای مردم رنجدیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نمودهاید. باید پایههای تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد. شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایهداری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام آمریکایی کردند.
شما باید نشان دهید که در جمود حوزههای علمیه آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یا حرکت انگلیسی میکردند، تنی چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.
شما باید به روشنی ترسیم کنید که در سال ۴۱، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزه روحانیت اصیل در مرگآباد تحجر و تقدسمآبی چه ظلمها بر عدهای روحانی پاکباخته رفت، چه نالههای دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسی و بیدینی شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و تحجرگرایی، سرافراز – ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش – پیروز شدند.
حرف بسیار است، و من حال نوشتن بیش از این را ندارم. خداوند به شما که مورد علاقه من هستید و خود از ستمکشیدههای این انقلابید، توفیق بندگی دهد تا بتوانید با در نظر گرفتن او – جل و علا – واقعیتها را برای نسل آینده ثبت کنید. من به شما دعا میکنم و از واحد فرهنگی بنیاد شهید تشکر میکنم که به شما کمک میکند تا انشاء الله بتوانید کارتان را به پایان برسانید. و السلام.
۲۵/۱۰/۶۷
روحالله الموسوی الخمینی
:::::