۰۸:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۸/۱۹

تاملی در منش و روش سید حسین فاطمی

سید حسین فاطمی دو دوره، معاونت سیاسی-پارلمانی و وزارت امور خارجه را در یکی از مهم‌ترین برهه‌های تاریخ سیاسی ایران به عهده داشت. دورانی که نهضت ملی با نخست وزیری دکتر مصدق در اوج بود. ویژگی این دوره شور و هیجان، حرکات افراطی و اظهارنظرهای تند و بی‌پروا بود. سیدحسین فاطمی نیز در مقام روزنامه‌نگاری رادیکال با قلمی پرشور و گزنده فراسوی جایگاهش به عنوان معاون سیاسی و وزیر امور خارجه عمل می‌کرد. او اگرچه وزیر امور خارجه مصدق بود، اما به خصوص در سه روز بحرانی ٢۵ و ٢۶ و ٢٧ مرداد از مصدق پیشی گرفت و مساله تغییر...

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):

« برو ‌ای خائن که تو را آنقدر اجانب نیز پست و حقیر شناخته‌اند که دیگر برای این جنایت هولناک که ورق آخر و برگ نهایی ١٢ سال سلطنت توست و به اشاره و دستور مستقیم آنان صورت گرفت مزدی به تو نخواهند داد. اکنون از غارتی‌های پدر و از دلارها و لیره‌های یغماشده خویش باید خرج کاباره‌های اروپا را تامین کنی.» اینها تنها چند سطر از یکی از سه سرمقاله تند و تیز سید حسین فاطمی است که در شماره ٢۶ مرداد باختر امروز خطاب به محمدرضاشاه پهلوی که در آن زمان تنها ٣۵ سال داشت، نوشت. فاطمی، روزنامه‌نگار تند و تیزی بود و شاید به دلیل همین تعابیر تند و طرح شعار جمهوریت بود که در دادگاه نظامی بعد به استناد مواد ٣١۶ و ٣١٧ کیفرخواست دادستان به اعدام محکوم شد.

سید حسین فاطمی «پیشانی جبهه مبارزه ملی در دوران نخست‌وزیری مصدق بود»؛ سیاستمداری که به تعبیر رزا ناظم، نویسنده کتاب «سید حسین فاطمی و تحولات سیاسی ایران» می‌توان او را «مرد شماره دوی دوران مبارزه ملی به ویژه از سال‌های ١٣٢٩ تا ١٣٣٢محسوب کرد.» بی‌دلیل نیست که چنان که «اسناد نشان موجود نشان می‌دهد، انگلیس خواهان اعدام او بود و شاه نیز کینه سختی از او در دل داشت و در گفت‌وگو با روزولت در نخستین روزهای پس از کودتا از ضرورت اعدام او سخن گفت.» اگرچه بعدها در کتاب پاسخ به تاریخ «اعدام فاطمی را به برخلاف میل خود و به دلیل کمونیست بودن او می‌داند.» اسناد نشان می‌دهد که شاه حقیقت را نمی‌گوید. فاطمی بعد از اعلام حکم اولیه دادگاهش تقاضای فرجام کرد، دادگاهی که سه تا چهار روز به طور غیرعلنی برگزار شد و در طول دادگاه فاطمی روی برانکار خوابیده بود، علت آن نیز این بود که «پس از دستگیری در حین انتقال به زندان در حالی تحت محافظت ماموران حکومت نظامی قرار داشت، مورد حمله قرار گرفت و به سختی مجروح شد.» محمد علی کاتوزیان در اقتصاد سیاسی ایران می‌نویسد که در این توطئه به احتمال قریب به یقین شخص شاه دست داشته و مجری این حمله شعبان جعفری (بی‌مخ) معروف بوده است، اما شعبان جعفری در خاطرات خود منکر چاقو زدن می‌شود و فقط کتک زدن فاطمی را تایید می‌کند. جالب است که بعدا سازمان مجاهدین خلق در ۶ مهر ١٣۵١ بسزای این عمل می‌کوشند شعبان جعفری را ترور کنند، اما نتیجه‌ای از این اقدام حاصل نمی‌شود (شعبان جعفری در آینه اسناد، تهران ١٣٨٠: صص ٢٠۴-٢٠۵). شرایط زندان فاطمی نیز چندان مساعد نبود. مکری در کتاب خاطرات من از زنده‌یاد دکتر حسین فاطمی درباره شرایط زندان فاطمی می‌گوید: از لحاظ جسمی بسیار ضعیف بود مواد غذایی مثل سوپ و پالوده که خیلی نرم و روان بود نمی‌توانست مصرف کند و معده‌اش آن را برمی‌گرداند، اما اراده‌ای چون کوه داشت و اقرار می‌کند که هیچ کس را به این استواری و استحکام در زندان ندیده است. در دوران زندان مخارج روزانه خانواده فاطمی از طریق آیت‌الله سیدرضا زنجانی و حاج حسن شمشیری تامین می‌شد.

دادگاه فاطمی تیرماه ١٣٣٣ برگزار شد. با دستور دادستان نظامی فاطمی از بیمارستان به زندان در لشکر ٢ زرهی انتقال یافت. او را با برانکار به زندان منتقل کردند و پزشکان معالج صورتجلسه‌ای را امضا کردند که حکایت از ضرورت ادامه معالجات می‌کرد که صورت نکرد. فاطمی چند روز پیش از محاکمه به آیت‌الله سید رضا زنجانی نامه نوشت و در آن نوشت: «بنده مریضم، چاقو خورده‌ام، زن و بچه و خواهر و برادرم چه می‌گویند، بلکه آن چیزی را در نظر بگیرید که ما به خاطر و حمایت آن جهاد کرده و به این روز افتاده‌ایم… آرمان‌ها و آرزوهای هزارها و صدها هزار هموطن خود را بیشتر رعایت کنند. حضرت آقا، به جد اطهر هر دومان قسم که یک کلمه از آنچه عرض کردم مجامله و تعارف نیست. درست است که من رنج فراوان در این مدت مریضی و قبل از آن کشیده‌ام ولی آرزو دارم که نفس‌های آخر زندگی‌ام نیز در راه نهضت و سعادت هموطنانم صرف شود. به هر حال در دادگاه ما می‌توانیم بسیاری از حقایق را فاش کنیم، داغ باطله بر کنسرسیوم و حامیان او بزنیم… در تاریخ و در پرونده باقی خواهد ماند و فردای روشن ممکن مورد استفاده نسل‌های آینده و همین نسل معاصر قرار گیرد…»بعد از تایید حکم اعدام فاطمی در دادگاه تجدیدنظر، فاطمی در برانکار حکم را امضا و تقاضای فرجام کرد. بنا بر قانون آیین دادرسی ارتش، حق رسیدگی به فرجام‌خواهی محکوم در دادگاه نظامی منوط به تصمیم و اراده شخص شاه بود و محمدرضاشاه این کار را نکرد و حتی به گفته غلامرضا نجاتی زمان اعدام فاطمی را خودش تعیین کرد. بعد از قطعی شدن حکم عده‌ای تلاش کردند راهی برای جلوگیری از اعدام فاطمی بیابند. برای مثال نزد آیت‌الله بروجردی رفتند، اما ایشان گفت: «انگلیسی‌ها نسبت به او کینه دارند، شاه هم ضعیف است نمی‌شود کاری کرد.»در نهایت نیز روز ١٩ آبان ١٣٣٣ خورشیدی، سرتیپ آزموده و چند تن از افسران به زندان فاطمی رفتند. نجاتی در کتابش می‌گوید آزموده در مراسم اعدام او گفت: «اعلیحضرت با تقاضای فرجام شما موافقت نکردند وصیتی دارید بفرمایید.» و به طعنه اضافه کرد: «شما که مکرر فرمودید من از مرگ ابایی ندارم و مرگ حق است». فاطمی در جواب گفت: «آری، آقای آزموده، مرگ حق است و من از مرگ باکی ندارم، آن هم چنین مرگ پرافتخاری، ‌من می‌میرم تا نسل جوان از این مرگ درس عبرت گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی در این کشور حکومت کنند.»

سید حسین فاطمی دو دوره، معاونت سیاسی-پارلمانی و وزارت امور خارجه را در یکی از مهم‌ترین برهه‌های تاریخ سیاسی ایران به عهده داشت. دورانی که نهضت ملی با نخست وزیری دکتر مصدق در اوج بود. ویژگی این دوره شور و هیجان، حرکات افراطی و اظهارنظرهای تند و بی‌پروا بود. سیدحسین فاطمی نیز در مقام روزنامه‌نگاری رادیکال با قلمی پرشور و گزنده فراسوی جایگاهش به عنوان معاون سیاسی و وزیر امور خارجه عمل می‌کرد. او اگرچه وزیر امور خارجه مصدق بود، اما به خصوص در سه روز بحرانی ٢۵ و ٢۶ و ٢٧ مرداد از مصدق پیشی گرفت و مساله تغییر نظام و جمهوری را مطرح کرد. البته او در آخرین کنفرانس مطبوعاتی به عنوان سخنگوی دولت به خبرنگاران پیرامون حوادث کودتای (٢۵ مرداد) گفت: «موضوع رژیم جمهوری الان مورد بحث نیست. دولت مشغول مطالعه است که تصمیمی درباره فرار شاه بگیرد.»

به تعبیر محمد علی سفری، نویسنده و روزنامه‌نگار همراه فاطمی در آن روزها به جز مصدق سایرین با صراحت یا تلویح از جمهوریت سخن می‌گفتند و تنها مخالف سرسخت در این زمینه شخص دکتر مصدق بود. فاطمی در مقام وزارت امور خارجه نیز چهره‌ای رادیکال داشت. او در این جایگاه کوشید این وزارتخانه را که جایگاه هزار فامیل بود دچار تحول بنیادی در راستای اهداف خارجی نهضت ملی و دولت دکتر مصدق سازد. این تحول در دو محور تغییر تشکیلات و نظام اداری- سازمانی وزارتخانه و جابه‌جایی و جایگزینی افراد خلاصه می‌شد. اقدامی که موجب نارضایتی بسیاری شد. محمود فروغی، کاردار سفارت ایران در امریکا به خاطر دارد که در آن دوره از افراد وزارت خارجه تعریفی درباره فاطمی نشنیده است. به هر صورت اقدامات فاطمی در مقام وزیر امور خارجه همسو با سیاست موازنه منفی مصدق بود. او در همین راستا به برقراری روابط با همسایگان و کشورهای عربی و اسلامی می‌پرداخت. اگرچه روحیه تند و پرشور فاطمی شاید چندان با ویژگی‌های وزارت خارجه که نیازمند روحیه‌ای سیاستمدارانه است سازگار نبود و از همین حیث برخی معتقدند به ویژه در آن شرایط بحرانی انتخاب فردی بالنسبه جوان با روحیه انقلابی در این سمت چندان مناسب نیست.

نکته پایانی اشاره کوتاه به مطالبی است که
محمد علی موحد، حقوقدان و مورخ تاریخ نفت و نویسنده کتاب مفصل خواب آشفته نفت در جزوه کوچکی در تکمله این کتاب با عنوان گفته‌ها و ناگفته‌ها در واکنش به اسناد تازه نشریافته سیا درباره کودتای ٢٨ مرداد نوشت. در این اسناد از اجازه خروج به اسدالله رشیدیان از چهره‌های بدنام در کودتای ٢٨ مرداد می‌رود که توسط حسین فاطمی، وزیر امور خارجه در اختیار او گذاشته شد. موحد نوشته پیش‌بینی شده بود که اسدالله رشیدیان به فرانسه برود و در دیداری از اشرف ترتیب ملاقات او را با ماموران بریتانیا و امریکا (به ترتیب نورن داربی شیر و سرهنگ استیفن جانسن میدز) بدهد. قرار بود این دو نفر به نمایندگی سازمان‌های اطلاعاتی انگلستان و سیا اشرف را به تهران بفرستند تا برادر را از رسمیت و اتبار کامل اقدامات کرمیت روزولت کارگزار اصلی کودتا مطمئن سازند. موحد می‌نویسد: «گزارشگر سیا پس از این حکایت در زیرنویسی اضافه می‌کند فاطمی در نزد سیا به عنوان عنصری مشکوک شناخته می‌شد که گاه و بیگاه آماده تماس با انگلیسی‌ها بود و دلش می‌خواست در صورت سقوط مصدق جایگاهی در میان مخالفان او و هواخواهان بریتانیا داشته باشد. زیرنویس سیا تاکید می‌کند حسین فاطمی رشیدیان را می‌شناخت و می‌دانست که او عامل انگلیسی‌هاست. این البته نکته درخور تاملی است. برادران رشیدیان به اتفاق سرلشکر حجازی در مهرماه سال ١٣٣١ به اتهام توطئه کودتا دستگیر شدند و درست در همان ایام بود که دکتر حسین فاطمی از سفری که برای معالجه در اروپا داشت به ایران بازگشته و به وزارت خارجه منصوب شده بود.»

موحد بعد از این به نوشته‌ای از شمس قنات‌آبادی دیگر چهره موثر در کودتا اشاره می‌کند که در آن شمس‌آبادی که سوابقش روشن است، با نگرشی منفی درباره فاطمی چنین می‌نویسد: «در آن روزها با وجدی که حسین فاطمی عضو جبهه ملی بود و با آقای کاشانی و من در جبهه ملی و سایر مواقع برخورد می‌نمود و در صف ما وارد و به مبارزه برگشته بود اساسا تفاهم زیادی وجود نداشت بلکه ما به حسین فاطمی با دیده شک و تردید می‌نگریستیم زیرا او از فامیلی بود که انتساب آنها به انگلیسی‌ها به حد شیاع رسیده بود و خود فاطمی هم از لحاظ سیاسی و مذهبی سوابق روشنی نداشت و به صرف ورود به جبهه ملی و شرکت ملی در مبارزات ما نمی‌توانست اساس هرگونه سوءظنی را از بین برده و او را پاک و منزه نماید… حسین فاطمی در جبهه ملی غیر از حسین مکی دوست و یار نزدیکی نداشت. روابط فاطمی و بقایی اساسا خوب نبود و از طرف دیگر زیرک‌زاده و حسیبی و صالح و سنجابی، حزب ایرانی‌های جبهه ملی، با حسین فاطمی بد بودند. حایری‌زاده و نریمان هم هر یک به دلایل شخصی از فاطمی خوش‌شان نمی‌آمد. در این صورت در جبهه ملی غیر از حسین مکی که دوست او بود و معروف بود در مسائل مشیر و مشاور و راهنمای مکی است، فقط دکتر مصدق از حسین فاطمی حمایت می‌کرد و یوسف مشار هم بی‌طرف کامل و بی‌تفاوت جدی نسبت به فاطمی بود.»

این اظهارنظر قنات‌آبادی البته چنان که با سوابق قنات‌آبادی آشنا هستیم، نمی‌تواند خالی از حب و بغض تلقی شود. گو اینکه نجاتی دیگر مورخ نهضت ملی فاطمی را «در میان سیاسیون ایران در یک قرن اخیر نمونه والای پاکی، صداقت و فداکاری می‌خواند.» موحد برای ارایه دیدگاهی سوم، نقل قولی از کیانوری از اعضای برجسته حزب توده در آن زمان و دبیرکل بعدی این حزب نیز درباره فاطمی می‌آورد. کیانوری درباره فاطمی می‌گوید: «ما نخستین بار نام او را در همکاری با سید ضیا شنیدیم. بعد از دوستان صمیمی محمد مسعود مدیر مرد امروز بود و در دوران تحصیلش در فرانسه برای او مقاله می‌نوشت. در آغاز فعالیت جبهه ملی در روزنامه باختر امروز مقالاتی مفصلی درباره امریکا می‌نوشت… دکتر فاطمی خیلی زودتر از دکتر مصدق ماهیت واقعی سیاست تجاوزکارانه و غارتگرانه امریکا را شناخت و به همیت جهت قربانی این شناخت درست شد.»

در پایان اینکه با وجود اهمیت شخصیت دکتر فاطمی در تحولات سال‌های بحرانی ایران در پایان دهه ١٣٢٠ همچنان ناگفته‌ها درباره او زیاد است و اظهارنظرها معمولا از چشم‌انداز حب و بغض‌ها صورت می‌گیرد و جای بررسی عملکرد او در آن روزگار پرتنش خالی است.

منبع:کاوه رهنما/اعتماد

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

94 - 92 =