۱۷:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۴

وقتی کیهان به آیت الله سیستانی حمله کرد

حسین شریعتمداری بلافاصله در روز ۱۸ مرداد و طی سرمقاله‌ای با عنوان «چرا انگلیس؟» نزدیکان این مرجع تقلید را عناصر فریب‌خورده و ساده‌اندیش نامید و سفر درمانی آیت‌الله را «توطئه‌ حساب‌شده و طرح چندمنظوره امریکایی – انگلیسی» دانست که شخص آیت‌الله یقیناً از آن بی‌خبر بوده است... آقای سیستانی باید هرچه زودتر از انگلیس خارج شود و کسانی که ایشان را برای مداوا به انگلیس برده‌اند باید بازخواست شوند.

«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): نقش حوزه علمیه نجف و در رأس آن حضرت آیت الله سیستانی در معادلات منطقه و نگاه آن به ایران، از مسائلی است که در رسانه های ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته و یا با نگاه سیاسی به آن پرداخته می شود. «علی اشرف فتحی» دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ و طلبه درس خارج فقه، در مطلبی که در وبلاگ تورجان نوشته، با اشاره به ماجرای سفر درمانی آیت الله سیستانی به لندن و مناقشات خونین عراق در غیاب ایشان، به این موضوع پرداخته است:

طرح جلد کتاب حامد الخفاف و ترجمه فارسی آنپنج سال پیش نوشته بودم که با وجود لطمات هولناک و کم‌سابقه‌ای که حوزه نجف در دوره حکومت صدام و حزب بعث متحمل شد پیش‌بینی آینده حوزه هزار ساله نجف دشوار است، ولی این را می‌توان به جرأت گفت که حوزه نجف در سال‌های آینده نقش مهمی در تحولات منطقه‌ای ایفا خواهد کرد. همان سال در نوشته دیگری از نقش ویژه آیت‌الله‌العظمی سیستانی در تحولات ایران و نیز هوشمندی و آگاهی وی نسبت به تحولات جهان امروز گفته بودم.

سال گذشته یکی از نزدیک‌ترین و مهم‌ترین سخنگویان و مشاوران آیت‌الله سیستانی کتابی درباره اتفاقات تابستان ۹ سال پیش نجف تألیف کرد که در آن به دو اتفاق مهم آن هفته‌ها یعنی درگیری شدید میان نیروهای سپاه مهدی به رهبری مقتدا صدر با نیروهای عراقی و امریکایی و نیز سفر درمانی آیت‌الله سیستانی به لندن برای معالجه بیماری قلبی‌اش پرداخته و ناگفته‌هایی را درباره روحیات، روش و افکار این مرجع تقلید تأثیرگذار معاصر بیان کرده است. متن کامل عربی و ترجمه فارسی کتاب بلافاصله در ایران نیز منتشر و توزیع شد و مورد استقبال قرار گرفت. انتشارات اطلاعات نیز سال گذشته ترجمه این کتاب را روانه بازار کرد.

نویسنده کتاب، حاج حامد الخَفّاف سخنگوی رسمی آیت‌الله‌العظمی سیستانی و نماینده ایشان در بیروت است. وی سال‌هاست که از افراد مورد وثوق آیت‌الله و از مشاوران نزدیک وی محسوب می‌شود.

الخفاف در ابتدا با اشاره به اینکه آقای سیستانی تأکید کرده بود برای سفر درمانی به لندن نباید به هیچ وجه از امکانات دولتی و  کمک‏های کشورهای غربی و حتی اسلامی استفاده شود، نوشته که ایشان حتی با حرکت از نجف به بغداد با بالگردهای امریکایی مخالفت کرده و با وجود درگیری‏های شدید در نجف، حاضر نشده بود از چنین امکان امنی بهره بگیرد. هنگام بازگشت به عراق نیز ایشان با پیشنهاد مقامات کویتی مبنی بر قرار گرفتن هواپیمای سلطنتی شخصی امیر کویت برای بازگرداندن ایشان از لندن مخالفت کرده است. (ص ۱۱۲ ترجمه) الخفاف درباره این تصمیم آیت‎‏الله نوشته است:

«دکتر موفق الربیعی [مشاور امنیت ملی عراق] می‌گوید: ما قادر به ایجاد پوشش امنیتی در راه زمینی از نجف تا فرودگاه بغداد نیستیم، به‌ویژه آن که حضرت آیت‌الله برای حرکت کاروان شرایط سختی را تعیین فرموده و قبول نکرده است که هیچ یک از خودروهای نظامی نیروهای اشغالگر ایشان را همراهی کند. الربیعی پیشنهاد داشت که این سفر با بالگرد انجام شود، اما آیت‌الله این گزینه را نیز نپذیرفته است؛ چون همة پروازها متعلق به اشغالگران است. سرانجام دکتر موفق پیشنهاد کرد که تصویر پرچم کشور اشغالگر از روی بالگرد پاک شود، اما آیت‌الله با این مطلب نیز موافقت نکرد.» (ص ۳۲ کتاب)

حامد الخفّاف (سمت چپ) در حال گفتگو با قاضی دربان (رییس دادگاه شرعی اهل سنت لبنان)

همچنین از دیگر تصمیمات مهم آیت‏الله‏العظمی سیستانی در جریان این سفر، می‏توان به اعلام منع هرگونه ملاقات با مقامات انگلیسی در طول مدت اقامت در این کشور اشاره کرد. موضع‌گیری رسمی مقامات بریتانیایی مبنی بر اینکه هیچ دیداری بین مرجع تقلید شیعیان با مقامات انگلیسی صورت نخواهد گرفت، در راستای همین تصمیم آقای سیستانی بوده است. پس از اعلام عزیمت آقای سیستانی به لندن، نشریات عربی به نقل از منابع مجهول شایع کردند که حال زعیم حوزه نجف به قدری وخیم است که حتی جانشین آیت‌الله سیستانی نیز تعیین شده است.

نکته جالب دیگری که الخفاف در صفحه ۲۶ ترجمه کتاب به آن اشاره کرده، مخالفت آیت‏الله سیستانی با حضور سید حسن نصرالله و برخی مسؤولین مذهبی و سیاسی لبنان در مراسم استقبال از ایشان در فرودگاه بیروت است. برنامه سفر درمانی آیت‏الله، پرواز از بغداد به  بیروت و سپس از بیروت به لندن بوده است. آقای سیستانی حتی با دیدار خصوصی و محرمانه با این مقامات و شخصیت‏های لبنانی مخالفت می‏کند و تنها نبیه بری رهبر جنبش امل و رییس مجلس لبنان در جریان این سفر قرار گرفته بود. الخفاف در صفحه ۴۹ ترجمه کتاب، به دلایل انتخاب نبیه بری به عنوان هماهنگ کننده و تنها مطلع این سفر اشاره کرده است.

الخفاف در صفحه ۴۱ از قول فرزند آیت‏الله نوشته که هنگام خروج ایشان از نجف به سمت بغداد، درگیری میان نیروهای امریکایی و نظامیان تحت امر مقتدی صدر به حدی شدید بوده که حتی گاه گلوله‏ها از کنار ماشین حامل آیت‏الله رد می‏شده و ارتباط تلفنی میان نزدیکان آیت‏الله با مقامات مطلع در فرودگاه بغداد قطع شده بود.

در صفحه ۷۸ ترجمه آمده که آقای سیستانی در مدت اقامت در بیمارستان‏های انگلیس، با وجود ناراحتی شدید قلبی اصرار داشته به صورت مستمر در جریان اخبار تلفنی و اینترنتی درگیری‏های نجف قرار بگیرد و شخصا نیز از طریق یکی از رادیوهای بین‏المللی حوادث نجف را پیگیری می‏کرده است. اوضاع نجف در مرداد ماه ۱۳۸۳ به حدی وخیم شده بود که دولت عراق با همکاری امریکایی‏ها تصمیم گرفته بود برای سرکوب کامل سپاه مهدی (حامیان مقتدی صدر) به نجف حمله کند. اینجا بود که آیت‏الله سیستانی در یک هشدار تاریخی از لندن اعلام کرد که در صورت حمله به نجف، ایشان ساکت نخواهد نشست.

آیت‏الله در جریان این سفر درمانی به طور مستمر با مقامات عراقی، ایرانی و بین‏المللی در تماس بود تا مانع از وخامت شرایط نجف شود. نقشی که مشابه آن را مرحوم آیت‏الله‏العظمی سید محمدکاظم یزدی (صاحب عروه) در سال ۱۹۱۸ میلادی و در جریان محاصره نجف و تهدید انگلیسی‏ها مبنی بر حمله به نجف برای بازداشت شورشیان مخالف انگلیس عهده‏دار شده بود و توانست نجف را از حمله نظامیان بریتانیایی حفظ کند. هرچند واقعه ۱۹۱۸ به تلخی و با تسلیم شورشیان شیعه پایان یافت ولی واقعه ۲۰۰۴ میلادی به دلیل تغییر در شرایط بین‏المللی و افزایش اقتدار مرجعیت نجف و البته تدابیر ویژه آقای سیستانی بدون تسلیم شورشیان حامی مقتدی صدر به سرانجام رسید.

نکته جالب دیگری که الخفاف در صفحه  ۱۰۹ کتاب نوشته، دیدار سلطان بُهره‏ها (یکی از فرقه‏های شیعیان اسماعیلی در هند) با آیت‏الله سیستانی در لندن است:

«آیت‌الله سیستانی، سلطان محمد برهان‌الدین سلطان بُهره‌ها یعنی شیعیان اسماعیلی را که بیش از نود سال عمر داشت، با فرزندان و اصحابش به حضور پذیرفته بود. از آن جا که این مهمانان به پیشکش کردن هدایای ارزشمند شهرت دارند، پیش از ملاقات، به هماهنگ‌کننده دیدار گفته بودند که حضرت آیت‌الله هیچ هدیه مشخصی را قبول نخواهد کرد، مگر کتاب که اهدای آن مانعی ندارد. وقتی من رسیدم، ملاقات تقریباً به پایان رسیده بود. ملاحظه کردم که بر خلاف توافق، جناب سلطان هدیه‌ای را در جعبه‌ای آراسته به آیت‌الله تقدیم کرد، ایشان آن را گرفتند و بلافاصله به یکی از فرزندان سلطان که در سمت راست وی نشسته بود، اهدا کردند. حاضران در شگفتی شدند و معظم‌له گفتند: من هدیه را قبول کردم، ولی دوست دارم آن را به یکی از پسران شما تقدیم کنم! آیت‌الله با این کار، رعایت ادب برتر و رابط شایسته را با پایبندی به اصول خدشه‌ناپذیر خود در برخورد با این گونه مسائل جمع کرد.»

سلطان محمد برهان الدین صاحب؛ رهبر بُهره‏ها (شیعیان اسماعیلی هند) که در لندن به دیدار آیت‏الله‏العظمی سیستانی رفت

همچنین در همین سفر بود که  آخرین دیدار مرحوم آیت‌الله تبریزی با آیت‌الله سیستانی صورت گرفت. مرحوم شیخ جواد تبریزی در آن زمان برای شیمی‏درمانی به لندن سفر کرده بود. همچنین آقای سیستانی در این سفر با آیت‏الله سید محمدتقی قمی (فرزند مرحوم آیت‏الله‏العظمی سید حسین قمی و برادر مرحوم آیت‏الله‏العظمی سید حسن طباطبایی قمی) دیدار کرد. آقای قمی نیز برای معالجه به لندن سفر کرده بود.

یکی از نکات مهمی که از مطالعه کتاب حامد الخفاف می‏توان به آن پی برد، اعتنا و توجه آیت‎‏الله سیستانی به مشورت با دیگران است، در عین آنکه در جای‏جای کتاب می‏توان به شخصیت راسخ و مصمم آیت‏الله نیز پی برد. پس از بازگشت آقای سیستانی به عراق که در طی مسیر کویت تا نجف مورد استقبال صدها هزار عراقی قرار گرفت، آیت‏الله شبی را در بصره استراحت می‏کند. به نوشته سخنگوی وی:

«پیش از خواب، و در حالی که سید محمدرضا [فرزند ارشد آیت‏الله] هنوز در بیرون اتاق مشغول کار بود، آیت‌الله مرا به نزد خود فرا خواند و از من پرسید: ما مصمم هستیم که فردا روانه شویم، و در حد توان می‌کوشیم که بحران را فیصله دهیم، اما اگر موفق نشدیم چه کنیم؟ راه جایگزین چیست؟ پاسخ دادم: آقا، هر چه تا کنون انجام داده‌اید، از بازگشت به عراق در این اوضاع و با این روش، همه خارج از رویه سنتی و معمول است. آن چه شما را به این کار واداشته تکلیف شرعی و مسؤولیت تاریخی شما است، و همان طور که فرمودید، برای حل مسالمت‌آمیز بحران، همه طرف‌ها را تحت فشار قرار خواهیم داد، اما حقیقت این است که تا کنون در صورت ناکامی این تلاش‌ها هیچ تصور مشخصی ندارم و باید در هر شرایطی مطابق اقتضای آن عمل کنیم. در هر حال من اطمینان دارم که خداوند شما را پیروز خواهد کرد. از ژرفای دل، سنگینی مسؤولیتی تاریخی را که بر شانه‌های آیت‌الله نهاده شده و بار اندوهی را که در سینه‌اش نشسته است، احساس می‌کردم.» (ص ۱۲۳ ترجمه)

الخفاف همچنین از قول خود آیت‏الله سیستانی شنیده که در مسیر بازگشت به نجف، از ابراز احساسات و عواطف صادقانه مردم گریه کرده است. (ص ۱۲۸ ترجمه)

سخنگوی مرجع تقلید شیعیان همچنین از حضور سید مقتدی صدر در محل اقامت آیت‏الله و مذاکرات وی پیرامون حل بحران نجف گزارش داده و نوشته که مقتدا صدر در آن زمان اعتقاد داشته که جنگیدن با امریکایی‏ها بیش از فعالیت سیاسی برای وی ثمربخش بوده است. (ص ۱۳۹) با این حال در پی تصمیم آیت‏الله، قرار می‏شود که در یک طرح زیرکانه و مسالمت‏جویانه، محاصره شهر برداشته شود تا صدها هزار شیعه‏ای که منتظر ورود به حرم امام علی (علیه‏السلام) بوده‏اند بتوانند وارد صحن علوی شوند و پس از ساعاتی، نظامیام حامی مقتدی صدر که در حرم علوی پناه گرفته بودند، به همراه زائران از حرم خارج شوند و بحران کم‏سابقه نجف بدون هیچ خونریزی خاتمه یابد.

الخفاف در صفحه ۱۴۶ اشاره کرده که پس از مذاکرات با مقتدی صدر، مهمانان آیت‏الله به صرف شام مهمان می‏شوند و مقتدی صدر و حامد الخفاف در یک بشقاب غذا می‏خورند. مقتدی صدر با خنده می‏گوید: «چه کسی باور می‏کند که من و حاج حامد نماینده آیت‏الله سیستانی در یک بشقاب شام خورده‏ایم؟» این جمله مقتدی می‏تواند حاکی از تلقی رایج شیعیان عراق از اختلافات شدید میان مقتدی صدر با آیت‏الله سیستانی و نزدیکانش باشد. اختلافی  که پس از این بحران، کمرنگ شد و مقتدی صدر نیز مرجعیت و زعامت آیت‏الله سیستانی را پذیرفت و به حامیان مسلح خود دستور داد دست از جنگ بردارند.

وقتی بصیرت «سردار قلم» کاشف فروتن یک «توطئه چند منظوره» شد!

اولین خبر درباره سفر درمانی آیت‌الله به نجف در بعد از ظهر روز جمعه ۱۶ مرداد ۸۳ از طریق حامد الخفاف منتشر شد، حسین شریعتمداری بلافاصله در روز ۱۸ مرداد و طی سرمقاله‌ای با عنوان «چرا انگلیس؟» نزدیکان این مرجع تقلید را عناصر فریب‌خورده و ساده‌اندیش نامید و سفر درمانی آیت‌الله را «توطئه‌ حساب‌شده و طرح چندمنظوره امریکایی – انگلیسی» دانست که شخص آیت‌الله یقیناً از آن بی‌خبر بوده است. بنا به توصیه این عقل کل تحلیل‌گران سیاسی ایران، آقای سیستانی باید هرچه زودتر از انگلیس خارج شود و کسانی که ایشان را برای مداوا به انگلیس برده‌اند باید بازخواست شوند. این سرمقاله توهین‌آمیز و غیرمنصفانه که نشان از فوران بصیرت و عقلانیت سردار قلم داشت، در صفحه ۲۰ ترجمه کتاب حامد الخفاف مورد اشاره قرار گرفته و سخنگوی رسمی آیت‌الله درباره این قلم‌فرسایی حسین شریعتمداری نوشته است:

«یک روزنامه‏نگار ایرانی … در روزهای حضور ما در لندن در یکی از روزنامه‏های ایرانی مقاله‏ای نوشت و در آن همه چیز جز حقیقت دیده می‏شد.»

الخفاف در پاسخ به این تهمت حسین شریعتمداری مبنی بر اینکه انتقال آیت‏الله به لندن یک توطئه چند منظوره بوده، گفته است که پزشک مخصوص آیت‏الله و بسیاری از پزشکان عراقی تحصیل‏کرده انگلیس هستند و از نظر پزشکی، انگلیس را بر دیگر کشورها ترجیح می‏دهند.

حسین شریعتمداری پس از آنکه تحلیل‏های خود درباره توطئه نزدیکان آیت‏الله برای همکاری با اشغالگران را نقش بر آب دید، طبق عادت همیشگی خود باز هم در نقش «عقل کل» ظاهر شد و  در گفتگویی بدون اشاره به تحلیل قبلی‏اش در سرمقاله کیهان، درباره نقش مثبت آیت‌الله سیستانی در حل بحران نجف داد سخن سر داد!

پیش‌تر از قول برخی روحانیون فعال نجف نقل کرده بودم که سیستانی جوان، خواننده همیشگی نشریات معتبر غربی و عربی بوده و از قول مرحوم شیخ‌الشریعه نیز نقل کرده بودیم که آیت‌الله سیستانی در آن دوره به افرادی که از عراق خارج می‌شده‌اند سفارش می‌کرده که هنگام بازگشت، تعدادی از این نشریات را خریده و برای وی بیاورند. الخفاف در انتهای کتابش چنین آورده است:

«از آیت‌الله در مورد منابع و مصادر اطلاعات گسترده و متنوع ایشان پرسیدم که در این خصوص مفصّلا با من صحبت کردند و از مطالعات فراوان خود در طول دهه‌های گذشته، در حوزه‌هایی فراتر از تخصص فقهی و اصولی، تا مطالعات حقوقی و پژوهش‌های تاریخ باستان و عصر جدید و خاطرات سیاستمداران و کتاب‌های اندیشه معاصر سخن گفتند … ایشان هم‌چنین از روش مطالعاتی خود با من گفتند که گاه یک کتاب را دوبار می‌خوانند؛ یک بار برای آشنایی با شیوه نگارشی نویسنده و یک بار برای تمرکز بر محتوای کتاب  … چند سال پیش، در دوران رژیم گذشته و پس از آن که آیت‌الله سیستانی به مرجعیت رسیدند، در یک نامه‌نگاری با آقای سید محمدرضا سیستانی، در لابه‏لای نامه درباره کتاب‌های مورد نیاز آیت‌الله پرسیدم تا آن‌ها را از بیروت تهیه کنم و برای‏شان بفرستم. پاسخ آن وقت وی مایه شگفتی من شد که گفته بود علاوه بر کتاب‌های فقهی و اصولی، به کتاب‌های اندیشه معاصر نیاز دارند. گاه‌گاه آثاری از آن دست را که ناشران عرب چاپ می‌کردند برای ایشان می‌فرستادم.» (صفحه ۱۷۰)

آیت‎‏الله سیستانی، شیعیان و سرمایه اجتماعی

اگر از منظر اجتماعی و با تکیه بر مفهوم سرمایه اجتماعی (Social capital) به تحولات شهر نجف در تابستان ۲۰۰۴ میلادی (۱۳۸۳ شمسی) بنگریم، با تعامل متقابل آیت‏الله با مقلدان و شیعیان مواجه خواهیم شد که همدیگر را به عنوان یک «سرمایه اجتماعی» مورد حمایت قرار دادند تا یک بحران بزرگ اجتماعی را از سر بگذرانند. «شبکه اجتماعی» متشکل از مقلدان آیت‏الله که به وی «اعتماد» داشتند، در جریان بحران نجف گسترش یافت و شبکه اجتماعی حامیان مقتدی صدر را نیز در برگرفت.

بدین ترتیب، میلیون‎‏ها شیعه عراقی از این «اعتماد» و همدلی برای تفویض اختیار و قدرت اجتماعی به رهبر دینی خود بهره گرفتند و از او به مثابه یک سرمایه اجتماعی برای حمایت از منافع مادی و دینی خود بهره گرفتند. آیت‏الله نیز از مقلدان خود به مثابه یک سرمایه اجتماعی بهره گرفت تا بر دولت عراق و اشغالگران امریکایی فشار بیاورد و مانع از به خطر افتادن منافع دینی و مادی مقلدان و هم‎میهنان خود شود. وجه حمایتی موجود در اعتماد متقابل میان آیت‏الله و مقلدانش، نمونه معاصر و ملموسی از سرمایه اجتماعی روحانیت شیعه است که در ایران نیز بارها خود را رخ تحلیل‏گران و منتقدان سیاسی و فکری کشیده است. تشییع جنازه‏های پرجمعیت حضرات آیات عظام تبریزی، بهجت، منتظری و طاهری اصفهانی در سال‏های اخیر نمونه‏های قابل تأملی از قدرت‏نمایی این سرمایه اجتماعی است که گاه حتی بعضی از روحانیون نیز آن را در مسیر پاسداری از ارزش‎‏های دینی و احقاق حقوق مردم، نادیده و یا دست کم می‏گیرند. همان‏گونه که حامد الخفاف در صفحه ۱۷۰ کتابش از قول آیت‏الله سیستانی نقل کرده، اگر روحانیت بتواند بحران‏ها و چالش‏های اجتماعی را به خوبی مدیریت کند، به راحتی خواهد توانست از سرمایه اجتماعی بی‏بدیل خود در راستای ترویج و پاسداشت ارزش‏های دینی و اخلاقی و احقاق حقوق مردم بهره بگیرد.

حال که انتخابات ریاست جمهوری با حواشی آن به پایان رسیده، می‏توان از یکی دیگر از آسیب‏های مربوط به سرمایه اجتماعی روحانیت سخن گفت که نقطه مقابل نادیده گرفتن این سرمایه است. این آسیب، استفاده نادرست از سرمایه اجتماعی مرجعیت است که هاشمی رفسنجانی و برخی نزدیکانش در آخرین روز ثبت نام نامزدها مرتکب شدند که البته با واکنش سریع دفاتر و سایت‏های رسمی مراجع برجسته قم و نجف روبه‏رو شد. از هاشمی رفسنجانی با نیم قرن ارتباط نزدیک با مراجع شیعه انتظار نمی‏رفت که چنین غیراصولی و ناشیانه از سرمایه اجتماعی مرجعیت هزینه کند.

مطالعه کتاب الخفاف و دیگر رفتارهای سیاسی مراجع برجسته شیعه نشان می‏دهد که آنها سعی زیادی داشته‏اند تا از سرمایه خود در دعواهای روزمره و فرعی سیاسی و حزبی هزینه نکنند. نتیجه انتخابات نشان داد که بر خلاف برخی تحلیل‏ها، نجات ایران و پیروزی منتقدان وضعیت کنونی فقط موکول و منحصر به ریاست جمهوری هاشمی نبود و با این نتیجه، اقدام عجولانه و غیراصولی هاشمی و برخی مشاوران وی در هزینه کردن از سرمایه مرجعیت برای ثبت نام هاشمی را باید اقدامی غیرقابل دفاع دانست.

پاورقی‌
۱-       از آنجا که آرشیو اینترنتی روزنامه کیهان پس از وقایع سال ۸۸ دچار مشکلاتی شد و مطالب این روزنامه تا میانه سال ۸۸ از طریق سایت روزنامه، دیگر در دسترس نیست، متن کامل سرمقاله شریعتمداری را که در صفحه دوم شماره ۱۸۰۱۴ (یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳) منتشر شده است، از طریق سایت آرشیو به دست آورده و در اینجا منتشر می‌کنیم:
چرا انگلیس ؟! ( یادداشت روز )
همزمان با حمام خونی که آمریکا و انگلیس در عراق به راه انداخته‌اند و در حالی که شیعیان مظلوم عراق بعد از تحمل جنایات هولناک صدام، امروزه در چنگال خون‌ریز حامیان دیروز آن جنایتکار دست و پا می‌زنند و تنها طی سه روز گذشته نزدیک به ۴۰۰ نفر از آنان قتل عام شده‌اند، سازمان‌های اطلاعاتی و کهنه‌کار «سیا»، «اینتلیجنت سرویس» و «موساد» تلاش گسترده‌ای را برای تغییر صورت مسئله و توجیه کشتار مسلمانان بی‌گناه و بی‌دفاع عراق آغاز کرده‌اند و در این میان، خروج حضرت آیت‌الله سیستانی از عراق و بستری شدن ایشان در یک بیمارستان تخصصی قلب در انگلیس اگر چه می‌تواند رخدادی بی‌ارتباط با ماجرای چند روز اخیر عراق باشد ولی گمانه‌زنی‌ها و ابهامات ناشی از این سفر که غیرمنتظره تلقی می‌شود، زمینه مناسب‌تری را برای سوءاستفاده آمریکا و انگلیس از غیبت ایشان و ادامه بی‌مانع جنایات آنها علیه شیعیان مظلوم عراق فراهم آورده است.
در این باره اشاره به دو نکته ضروری است.
الف: بهانه اخیر آمریکا و انگلیس برای توجیه حمام خونی که طی ۳ روز گذشته در نجف، بصره، ناصریه، بغداد و چند شهر دیگر عراق به راه انداخته‌اند، مقابله با مقتدا صدر و یاران اوست. اما باید توجه داشت که در بهار سال جاری نیز آمریکا و انگلیس با توسل به همین بهانه، شهر مقدس نجف و چند نقطه دیگر عراق را مورد حملات وحشیانه خود قرار داده و بسیاری از مردم بی‌دفاع را به خاک و خون کشیدند. هجوم وحشیانه آن روز اشغالگران در آستانه تشکیل دولت انتقالی عراق بود و بعدها برای بسیاری از صاحب‌نظران کمترین تردیدی باقی نماند که حمام خون آن روزها با هدف زهر چشم گرفتن از شیعیان – یعنی اکثریت قاطع مردم عراق- و مهره‌چینی کم دردسر عوامل وابسته و بدسابقه نظیر «حازم الشعلان» در دولت انتقالی بود.
و اما، حمام خون این روزها نیز دقیقاً همزمان با قرار قبلی برای آغاز به کار «کنگره ملی عراق» به راه افتاده است و از آنجا که آمریکا و انگلیس علی‌رغم تلاش گسترده خود در انتخاب اعضای این کنگره موفق به تسخیر کامل ترکیب نهایی آن نشده‌اند و شواهد و قرائن موجود از رویکرد مردم عراق به شخصیت‌های مسلمان و انقلابی در انتخابات آینده خبر می‌دهد، بدیهی است که اشغالگران نمی‌توانند به ادامه این راه، یعنی برنامه از قبل اعلام شده برای انجام انتخابات آزاد و انتقال قدرت به نمایندگان واقعی مردم عراق تن بدهند و اگر نفرت و انزجار سرریز شده مردم عراق از نیروهای اشغالگر نیز به اجزاء این نامعادله آمریکایی اضافه شود- که این نفرت و انزجار قابل انکار نیست- به آسانی می‌توان حدس زد که آمریکا و انگلیس نمی‌توانند از نتیجه وعده‌ای که از قبل و تحت فشار افکار عمومی جهانیان برای برگزاری انتخابات آزاد و انتقال قدرت به نمایندگان واقعی مردم عراق، داده بودند، راضی و خشنود باشند، حمام خونی که آمریکا و انگلیس طی چند روز گذشته در عراق برپا کرده و شیعیان، یعنی سرنوشت‌سازترین عامل در ترکیب جمعیتی عراق را به خاک و خون کشیده‌اند، نمی‌تواند هیچ توجیهی غیر از فرار از وعده‌های پیشین آنها داشته باشد.
در این میان، مضحک‌ترین فرضیه که متأسفانه به ذهن برخی از محافل ساده‌اندیش در عراق و منطقه نیز راه یافته است، توجیه این حمام خون تحت عنوان مقابله آمریکا و انگلیس با مقتدا صدر است. اقدامات مقتدا صدر اگرچه می‌تواند در مواردی نیز مورد انتقاد باشد ولی توجیه هجوم وحشیانه آمریکا و انگلیس به نجف اشرف، بصره و… و قتل عام شیعیان به بهانه مقابله با مقتدا صدر، اگر از روی غرض‌ورزی نباشد، به یقین احمقانه و افتادن در دامی است که سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل گسترده‌اند و این روزها با همه توان در این شیپور فریب می‌دمند.
ب: خروج غیرمنتظره حضرت آیت‌الله سیستانی از عراق و بستری شدن ایشان در یک بیمارستان تخصصی قلب در انگلیس که همزمان با راه‌اندازی حمام خون اخیر اشغالگران صورت پذیرفته سؤالاتی را در اذهان عمومی شیعیان در پی داشته است.
بعد از خروج آیت‌الله سیستانی از عراق و ابهاماتی که این سفر غیرمنتظره در پی داشت، دفتر ایشان در نجف با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد؛ آیت‌الله سیستانی دچار عارضه قلبی شده بودند و تیم پزشکی اعزامی از بغداد که برای معاینه ایشان آمده بودند، توصیه کردند که معظم‌له به یکی از بیمارستان‌های تخصصی انگلیس منتقل شوند و در پی این توصیه آیت‌الله سیستانی عازم انگلیس شدند.
این اطلاعیه، و اطلاعیه بعدی که حاکی از انجام معاینات و رضایت‌بخش بودن حال معظم‌له بود، اگر چه دلواپسی درباره سلامت ایشان را برطرف می‌کند ولی این سؤال نگران‌کننده را در پی دارد که اعضای تیم پزشکی اعزامی از بغداد چه کسانی بوده‌اند؟ و چرا از میان بیمارستان‌های تخصصی قلب که در بسیاری از کشورها به فراوانی وجود دارند، اعزام ایشان به یک بیمارستان در انگلیس را توصیه کرده‌اند؟
یعنی کشوری که یکی از دو کشور اصلی اشغال کننده عراق است و نظامیان این کشور، دست‌هایی آلوده به خون مسلمانان مظلوم، مخصوصاً شیعیان بی‌پناه عراق دارند.
بدیهی است که این تصمیم از حضرت آیت‌الله سیستانی با توجه به شرایط آن هنگام ایشان -یعنی در حال دست و پنجه نرم کردن با عارضه قلبی- اتخاذ نشده است. بنابراین، آیا اطرافیان آیت‌الله سیستانی در اتخاذ این تصمیم و اعزام معظم‌له به انگلیس فریب نخورده‌اند؟ و آیا تیم پزشکی اعزامی از بغداد مأموریت خارج کردن معظم‌له از عراق را نداشته است؟
آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد -که شاید قابل خدشه نیز باشد- این است که آمریکا و انگلیس با بهره‌گیری از بیماری حضرت آیت‌الله سیستانی و سوءاستفاده از ساده‌اندیشی برخی از اطرافیان ایشان، توطئه حساب شده‌ای را به اجراء گذارده و طرح چند منظوره‌ای را علیه معظم‌له و مردم عراق به صحنه آورده‌اند. پی آمدهای زیر می‌تواند از جمله اهداف این توطئه چند منظوره باشد.
۱-غیبت آیت‌الله سیستانی در این روزهای بد حادثه، باعث می‌شود که مسلمانان عراق و مخصوصاً شیعیان مظلوم آن دیار، احساس غربت و بی‌پناهی کرده و به مقاومت و ایستادگی آنان در مقابل حملات وحشیانه آمریکا و انگلیس خدشه‌ای وارد شود.
۲-آمریکا و انگلیس با غیبت معظم‌له یکی از اصلی‌ترین موانع پیش روی خود برای انجام عملیات سرکوب و قتل عام شیعیان را از صحنه درگیری خارج کرده‌اند.
۳-بستری شدن آیت‌الله سیستانی در انگلیس، این توهم را به افکار عمومی مردم عراق القا می‌کند که معظم‌له با عامل قتل عام و کشتار ملت مسلمان و شیعیان عراق سر دشمنی و ناسازگاری ندارد. توقعی که با واقعیات و مکنونات قلبی و بارها اعلام شده آیت‌الله سیستانی در تضاد است. القاء این توهم مخصوصاً به این علت است که بیمارستان‌های تخصصی قلب با امکانات پیشرفته در بسیاری از نقاط دیگر دنیا، از جمله برخی از کشورهای اروپایی – غیر از انگلیس – هم وجود دارند بنابراین اعزام معظم‌له به انگلیس می‌تواند سؤال‌برانگیز باشد.
۴-و بالاخره از آنجا که به یقین حضرت آیت‌الله سیستانی در اتخاذ این تصمیم نقشی نداشته‌اند، بازگشت سریع ایشان به عراق و یا انتقال به بیمارستان دیگری غیر از بیمارستان‌های انگلیس، ضروری است و البته با توجه به درایت و هوشمندی معظم‌له که بارها به ظهور و بروز رسیده است، کسانی که با ساده‌اندیشی زمینه اعزام ایشان به انگلیس را فراهم آورده‌اند نیز مورد بازخواست معظم‌له قرار خواهند گرفت. حسین شریعتمداری
:::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

+ 1 = 6