1 - آداب الصلاه. ص 193 - 195.
2 - هستى با بسم الله الرحمن الرحيم پديدار گشت اين وجه را در معناى بسمله محيى الدين عربى در كتاب الفتوحات المكيه، ج 2، ص 133 آورده است.
3 - خداوند نور آسمانها و زمين است. (نور / 35).
4 - همان طور كه در آغاز بيافريدتان باز خواهيد گشت. (اعراف / 29).
5 - بحارالانوار، ج 89، ص 226 كتاب القرآن باب 29، حديث 3. محجهالبيضاء ج 1، ص 388.
6 - بخوان و بالارو اصول كافى، ج 2، ص 606، كتاب فضل القران، باب فضل حامل القرآن حديث 10.
7 - ما خدا را تسبيح گفتيم پس ملائكه پس ملائكه تسبيح گفتند و ما خدا راتقديس كرديم، پس ملائكه تقديس كردند و اگر ما نبوديم ملائكه تسبيح نمىگفتند. عيون الرضا، جلد 1، ص 262، باب 26، حديث، 22. بحارالانوار، ج 25، ص 1، كتاب الامامه، روايات باب اول از أبواب خلقهم و طينتهم و ارواحهم.
8 - در كتاب توحيد از امام رضا (عليه السلام) روايت شده است كه چون تفسير بسمله (بسم الله) از حضرتش سئوال شد. فرمود: معناى اين كه گوينده مىگويد بسم الله اين است كه من بر خود سمهاى از سمات خدا را ميگذارم و آن عبادت است. رواى گفت پرسيدم: سمه يعنى چه؟ فرمود: نشانه. التوحيد، ص 229، باب 31، حديث 1. معانى الاخبار، ص 3.
9 - آيا ديدهاى آن را كه هواى نفس خود را خداى خود گرفته. (فرقان / 43).
10 - مرا از آتش و او ار از گل آفريدهاى. (اعراف / 12 و ص / 76).
11 - و به آدم همه نامها را آموخت. (بقره / 31).
12 - رشتههاى پيوند را به غير آن كس كه او را قصد كرده بو به سويش روانه شده و از او عطا و يارى طلبيده گسسته است. فلاح السائل، ص 25.
13 - بندگى خدا جواهرى است كه باطن و مغز آن ربوبيت است. مصباح الشريعه، باب 100.
14 - منزه است آن كسى كه بندهاش را سير داد. (اسراء / 1).
15 - پس منزه است آن كس كه پيامبرش را با نردبان عبوديت مطلق سير داد.
16 - در دعاى سجده رسول خدا آمده است. ... أعوذبك منك... لا أحصى ثناى عليك، أنت كما أثنيت على نفسك. ... از تو به خودت پناه مىبرم... حمد و ستايش تو را به شمارش نتوانم آورد. تو همان طور كه خودت ار ستايش كردهاى هستى. فروغ كافى، جلد 3، ص 324. كتاب الصلاه باب السجود و التسبيح و... حديث 12. مصباح المتهجد، ص 308. مصباح الشريعه، باب 5. عوالى اللئالى، ج 1، ص 389، حديث 21.
17 - به نام او، حمد او راست، از اوست و براى اوست.
18 - چون او را دوست بدارم، گوش، چشم و زبان او باشم اصول كافى، ج 2، ص 352، كتاب الايمان و الكفر باب من اذى المسلمين و احتقرهم، حديث.
19 - هان، بازگشت امور فقط به سوى خداست. (شورى / 35).
20 - آنچه در آسمانها و زمين است و او را تسبيح مىگويند. (حشر / 22).
21 - بدرستى كه پروردگار من بر راه راست است. (هود / 56).
22 - برادرم موسى را چشم راست نابينا بود، برادرم عيسى را چشم چپ، و من داراى دو چشم هستم.
23 - قرآن را فقط آن كس كه قرآن بدو خطاب شده مىشناسد. بحارالانوار، ج 46، ص 349، تاريخ الامام محمد باقر، باب 20، حديث 2.
24 - معانى الاخبار، باب معنى الله عزوجل، حديث 2. التوحيد، ص 231، باب 31، حديث 5.
25 - در كتاب توحيد از امام رضا (عليه السلام) روايت شده است كه چون تفسير بسمله (بسم الله) از حضرتش سئوال شد. فرمود: معناى اين كه گوينده مىگويد بسم الله اين است كه من بر خود سمهاى از سمات خدا را ميگذارم و آن عبادت است. رواى گفت پرسيدم: سمه يعنى چه؟ فرمود: نشانه. التوحيد، ص 229، باب 31، حديث 1. معانى الاخبار، ص 3.
26 - هستى با بسم الله الرحمن الرحيم پديدار گشت اين وجه را در معناى بسمله محيى الدين عربى در كتاب الفتوحيات المكيه، ج2، ص133 آورده است.
27 - عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: خلق الله المشيه بنفسها ثم خلق الاشياء بالمشيئه بنفسها ثم خلق الاشياء بالمشيئه. (اصول كافى، ج 1، ص 110 كتاب التوحيد، باب الاراده أنها من صفات الفعل...، حديث 4. (...- 1041 هجرى قمرى).
28 - ميرمحمد باقر شمس الدين محمد، معروف به ميرداماد در اصفهان به دنيا آمد و در نجف به خاك سپرده شد. وى از دانشمندان كم نظير اماميه و فيلسوفى بزرگ و جامع علوم عقلى و نقلى و در جل برخى مشكلات فقهى و حديثى بىمانند بوده است. رواج و رونق فلسفه بوعلى و اشراق در قرن يازدهم هجرى و فراهم شدن زمينه براى حكمت متعاليه ملاصدرا (شاگرد ميرداماد) مرهون زحمات اين فيلسوف بزرگ است. از تأليفات اوست: قبسات، تقديسات، سدرة المنتهى.
29 - مرآه العقول، ج 2، ص 19، الوافى ج 1، ص 457.
30 - محمد محسن بن الشاه مرتضى (متوفى 1091 هجرى قمرى) مشهور به فيض كاشانى محدث، فقيه، عارف و حكيم قرن 11 هجرى است. وى شاگرد شيخ بهائى، مولى محمد صالح، سيد هاشم بحرانى و صدرالمتألهين مىباشد تأثير افكار صدرا در آثار فيض آشكار است. علامه مجلسى، سيد نعمه الله جزايرى، قاضى سعيد قمى و فرزندش از او استفاده كردهاند، حدود 90 اثر به به او نسبت مىدهند برخى از آنها عبارت است از: تفسر صافى، وافى در حديث، المحجه البيضاء فى تهذيب الاحياء، شافى، علم اليقين، الحقايق، كلمات مكنونه، الاصول الاصليه.
31 - الوافى، ج 1، ص 475، ابواب معرفه صفاته سبحانه و اسمائه، باب صفاته الفعل. بيان حديث 4.
32 - عن أبى عبدالله (عليه السلام): ... نحن و الله الاسماى الحسنى... اصول كافى، ج 1، ص 143، كتاب التوحيد، باب النوادر حديث 4.
33 - براى نمونه - دعاى شريف سمات مصباح المتهجد، ص 376.
34 - العروه الوثقى، جلد 1، ص 459، كتاب الصلاه فصل 24 فى القراءه مسأله 11. مستمك العروه الوثقى، ج 6، ص 183.
35 - پس چون پرودگار او بر كوه تجلى كرد آن را از هم فرو پاشيد و موسى مدهوش بيفتاد. (اعراف / 143).
36 - قسم به نور وجه تو كه بدان به كوه تجلى كردى و آن را متلاشى نمودى و موسى مدهوش بيفتاد، و سوگند به مجد و عظمت تو كه به طور سينا نمايان گشت و با آن با بنده و رسولت موسى بن عمران (عليه السلام) سخن گفتى، و سوگند به طلوع تو در ساعير و ظهورت در كوه فاران... از دعاى سماوت، مصباح المتهجد، ص 376.
37 - همانا منم خداى يكتا خدايى جز من نيست، پس مرا پرستش كن و نماز را براى ياد من برپادار. (طه / 14).
38 - سپاس او به خود اوست.
39 - در دعاى سجده رسول خدا آمده است. ... أعوذبك منك... لا أحصى ثناى عليك، أنت كما أثنيت على نفسك. ... از تو به خودت پناه مىبرم... حمد و ستايش تو را به شمارش نتوانم آورد. تو همان طور كه خودت ار ستايش كردهاى هستى. فروغ كافى، جلد 3، ص 324. كتاب الصلاه باب السجود و التسبيح و... حديث 12. مصباح المتهجد، ص 308. مصباح الشريعه، باب 5. عوالى اللئالى، ج 1، ص 389، حديث 21.
40 - فكان قاب قوسين أوادانى. (پس نزديك شد چنانك فاصلهاش با او به قدر دو كمان يا نزديكتر بود.) (نجم / 9)
41 - مصباح الهدايه الى الخلاقه و الوالايه در بيان حقيقت خلافت و ولايت بر مبناى عرفان نظرى و به سبك آثار بزرگان عرفا به عربى نگارش يافته است. اين اثر در شوال 1349 هجرى قمرى به انجام رسيده و در سال 1372 هجرى شمسى چاپ جديد آن با مقدمه و تحقيق توسط موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام انجام پذيرفته است.
42 - شرح دعاى سحر اولين تأليف حضرت امام (ره) است كه به سبك آثار عارفان بزرگ به زبان عربى نگارش يافته است تاريخ نگارش اين اثر شريف در سال 1347 هجرى قمرى مىباشد چاپ جديد آن با تصحيح و تحقيق از طرف موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام (ره) منتشر شده است.
43 - خداوند نور آسمانها و زمين است (نور / 35)
44 - اوست كسى كه در آسمان خداست و در زمين خداست. (زخرف / 84).
45 - بقره 185، آل عمران / 96، انعام 91 و...
46 - رحمن اسم خاصى است براى صفتى عام و رحيم است عامى است براى صفتى خاص. مجمع البيان ج 1، ص 21، از امام صادق (عليه السلام). (با اندكى اختلاف).
47 - براى تمامى مخلوقاتش رحمان است و براى مومنين به ويژه رحيم است. المحاسن، ص 238، كتاب مصبابيح الظلم، باب جوامع من التوحيد، حديث 213. البرهان، ج 1، ص 46، تفسير سوره حمد حديث 3.
48 - بحارالانوار، ج 88، ص 355، كتاب الصلاه، باب صلاه الحاجه، حديث 19.
49 - اى رحمان دنيا و آخرت و رحيم و آخرت. اصول كافى، ج 2، ص،557 كتاب الدعاء، باب الدعاء للكرب و الهم...، حديث 6. صحيفه سجاديه، دعاى 54.
50 - رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است. (اعراف/156).
51 - رحمت او بر خشمش جسته است. علم اليقين، ج 1، ص 57. در كافى، در تعقيب نماز مغرب و صبح در دعايى از امام صادق (عليه السلام) آمده است: ... سبقت رحمتك غضبك... اصول كافى، ج 2، ص 529، كتاب الدعاء، باب القول عندالاصباح و الامساء، حديث 20.
52 - آن دو رحمن و رحيم) دو نام لطيف (متضمن معناى لطف) هستند كه يكى از ديگرى لطيفتر است، رحمن يعنى لطف كننده و رحيم يعنى مهربانى كننده با بندگانش به دادن روزى و نعمتها. الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور، ج 1، ص 9. به نقل از بيهقى در اسما و صفات.
53 - مقاصد را بگير و مقدمات را رها كن.. از امثال مشهور است كه اصل آن خذ االغايات و اتركو االمبادى مىباشد. امثال و حكم، ج 2 ص 723.
54 - آتش خدا، آتش افروختهاى كه بر قلبها زبانه مىكشد. (همزه / 6 و 7).
55 - اشاره است به اين بيت از مولوى:
پاى استدلاليان چوبين بود
پاى چوبين سخت بىتمكين بود
56 - اشاره است به اين بيت از حافظ:
من به سر منزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع اين مرحله با مرغ سليمان كردم
57 - در بعضى از نسخ اين چنين ضبط شده است: حيرت اندر آمد اين قصص/ بيهشى خاصگان اندر اخص. - مولوى
58 - در دعاى سجده رسول خدا آمده است. ... أعوذبك منك... لا أحصى ثناى عليك، أنت كما أثنيت على نفسك. ... از تو به خودت پناه مىبرم... حمد و ستايش تو را به شمارش نتوانم آورد. تو همان طور كه خودت ار ستايش كردهاى هستى. فروغ كافى، جلد 3، ص 324. كتاب الصلاه باب السجود و التسبيح و... حديث 12. مصباح المتهجد، ص 308. مصباح الشريعه، باب 5. عوالى اللئالى، ج 1، ص 389، حديث 21.
59 - خرج أبو عبدالله عليه السلام من المسجد و قد ضاعت داتبه، فقال لئن ردها الله على لاشكرن الله حق شكره، قال: فمالبث ان أتى بها، فقال: الحمدلله، فقال له قائل: جعلت فداك أليس لأشكرن الله حق شكره؟ فقال أبوعبد الله عليه السلام: ألم تسمعنى قلت الحمدلله. اصول كافى، ج 2، ص 97، كتاب الايمان و الكفر، باب الشكر، حديث 18.
60 - عن النبى (ص) قال: لا اله الا الله نصف الميزان و الحمدلله يملاه. بحارالانوار، ج 90، ص 210، كتاب الذكر و الدعاء، باب التحميد و انواع المحامد، حديث 7.
61 - قال (ص): قول العبد: الحمدالله، أرجح فى ميزانه من سبع سماوات و سبع أرضين. مستدرك الوسائل، ج 5، ص 314، كتاب الصلاه، ابواب الذكر باب، 20، حديث 26.
62 - عن الرسول (ص): لو أن الله أعطى الدنيا بأسرها، لعبد من عبيده، فيقول العبد: الحمدلله، لكان الذى أتى به أفضل مما أعطى. مستدرك الواسائل، ج 5، ص 314، كتاب الصلاه، ابواب الذكر، باب 20، حديث 25.
63 - انشاءالدوائر، ص 28.
64 - اوست خدايى كه جز او خدايى نيست. دانايى نهان و آشكار، اوست رحمان رحيم. (حشر/ 22).
65 - و فى كل شيئى له آيه / تدل على انه واحد. (در هر چيز خدا را آيتى است. كه دلالت كند بر اين كه او يكتاست). ديوان ابوالعتاهيه، ص 104.
66 - محمد بن ابراهيم شيرزاى (979 - 1050 هجرى قمرى) ملقب به صدرالدين و صدرالمتألهين معروف به صدرا و از بزرگان حكماى اسلامى است. وى بنيانگذار حكمت متعاليه است و صاحب آراى بديعى در فلسفه مىباشد. مكتب فلسفى صدرالمتألهين پس از او بر پيروان مكتب او بشمار مىروند. مهمترين اثر وى اسفار اربعه است كه در بر دارنده آرا و نظريات فلسفى او بنحو گستره مىباشد از آثار ديگر اوست: تفسير القرآن الكريم، شرح اصول كافى، مبدأ و معاد، مفاتيح الغيب، شواهد الربوبيه، اسرارالايات، حاشيه بر شفا. وى از شاگردان محقق داماد، ميرفندرسكى و شيخ بهائى است ملامحسن فيض و عبدالرزاق لاهيجى (فياض) از شاگردان معروف او هستند.
67 - عبدالله بن عمر شيرازى (- 685 هجرى قمرى) مشهور به بيضاوى، در فارس به دنيا آمد و مدتى قاضى بود و در تفسير داراى شهرت. از آثار اوست: انوالنتزيل و اسرارالتأويل يا تفسير بيضاوى، طوالع الانوار، لب للباب.
68 -
مولوى
بار ديگر از ملك قربان شوم
آنچه اندر وهم نايد آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گويدم كانا اليه راجعون
69 - اى فرزند آدم، من همه چيز را براى تو و تو را براى خودم آفريدم. علم اليقين، ج 1،ص 381.
70 - تو را براى خود ساختم. (طه / 41).
71 - و من تو را برگزيدم (طه / 41).
72 - همانا بازگشت آنان به سوى ماست. (غاشيه / 25).
73 - بازگشت آفريدگار به سوى شما و حسابرسى آنان با شماست... خدا خدا به سبب شما (خلقت را) آغاز كرد و به شما پايانش مىدهد.، عيون اخبار الرضا، ج 2 ص 28، 27. من لايحضره الفقيه، ج 2. ص 370 - 374، باب ما يحزى من القول عند زياره جمع الائمه علهم السلام، حديث 2.
74 - بدرستى كه پرودگار من بر راه است است. (حشر/ 22).
75 - محمد بن حسن طوسى معروف به خواجه نصير و محقق طوسى (597 - 672) از حكما و دانشمندان مشهور اسلام است در فلسفه و كلام و رياضيات و هيأت متبحر بوده است. علامه حلى، قطبالدين شيرازى، سيد عبدالكريم بن طاوس از شاگردان وى مىباشند، آثار ارزشمندى از او بجاى مانده است مانند: شرح اشارات، تجرد اقليدس، تحرير مجسطى اخلاق ناصرى.
76 - مصارع المصارع، ص 141. شرح اشارات، نمط هفتم، فصل 16.
77 -
مذهب عاشق زمدهبها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست
مولوى.
78 - آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى (1276 - 1355 هجرى قمرى) از فقيهان بزرگ ومراجع تقليد شيعه در قرن چهارده هجرى است. وى پس از تحصيلات مقدماتى به نجف و سامرا سفر كرد و در آنجا از درس استادانى چون ميرزاى بزرگ شيرزاى، ميرزا محمد تقى شيرزاى، آخوند خراسانى، سيدكاظم يزدى، سيد محمد اصفهانى فشاركى بهره گرفت، در سال 1332 هجرى قمرى به اراك آمد و در سال 1340 هجرى قمرى به قم مشرف گرديد. و به اصرار بزرگان آن سامان و پس از استخاره در آنجا رحل اقامت افكند و حوزه عليمه قم را تأسيس كرد. در حوزه درس ايشان عالمانى بزرگ تربيت شدند كه حضرت علم اصول،الصلواه، النكاح، الرضاع، المواريث در علم فقه.
79 - وسائل الشيعه، ج 4، ص 821، كتاب الصلوه، ابواب القرائه فى الصوه باب 74، حديث 1 - 3.
80 - گرچه جواز قرائت مطابق يكى (از) قرائات قراء على الظاهر اجماعى است.
81 - ما از شما به او نزديكتريم. (واقعه /85).
82 - ما از رگ گردن به او نزديكتريم. (ق / 16)
83 - خداوند نور آسمانها و زمين است. (نور / 35).
84 - اوست كسى كه در آسمان خداست و در زمين خداست. (زخرف / 84).
85 - او راست ملك آسمانها و زمين. (بقره / 107).
86 - اگر با ريسمانى به سوى زمينهاى زيرين فرستاده شويد، بر خدا فرود مىآييد. علم اليقين، جلد 1، ص 54، با كمى اختلاف. مقدمه قيصرى، فصل اول.
87 - هيچ جايى خالى از او نيست و هيج جايى او را در خود نگيرد و به جاى نزديكتر از جاى ديگر نيست. اصول كافى، ج 1، ص 125، كتاب التوحيد، باب الحركه و الانتقال، حديث 3.
88 - و بدان كه هنگاميكه او در آسمان و دنياست. همان گونه است كه بر عرش جاى دارد و همه چيز در برابر قدرت و مالكيت و احاطه او يكسان است. منبع پيشين، حديث 4.
89 - امروز ملك از آن كيست؟ از آن خدا يگانه قهار است. (غافر / 16).
90 - گروهى در بهشت و گروهى در آتشاند. (شورى / 7).
91 - ينابيع الموده، ج 1، ص 68، الباب الرابع عشر، فى عزاره علمه عليه السلام. الاسفار الاربعه، ج 7، ص 32.
92 - ... پس هر كس در آسمانها و زمين است مدهوش شود جز آن كه پروردگار تو بخواهد (زمر 68).
93 - من و قيامت هانند اين دو هستيم بحارالانوار، ج 2، ص 39، كتاب العلم. حديث 72.
94 - و جز دشمنى چيزى نماند، كيفرشان دايم آنچنان كه آنها جزادادند فلما صرح اصبح الشر و هو عريان / و لم يبق العدوان دنا هم كما دانوا شهل بن شيبان، جامع الشواهد، باب الفاء بعده اللام، ص 216.
95 - روزهاى خدا را به يادشان آور. (ابراهيم / 2).
96 - در نيكوكارى و تقوا به يكديگر يارى رسانيد. (مائده / 2).
97 - از صبر و نماز يارى جوييد. (بقره / 45).
98 - در دعاى سجده رسول خدا آمده است. ... أعوذبك منك... لا أحصى ثناى عليك، أنت كما أثنيت على نفسك. ... از تو به خودت پناه مىبرم... حمد و ستايش تو را به شمارش نتوانم آورد. تو همان طور كه خودت ار ستايش كردهاى هستى. فروغ كافى، جلد 3، ص 324. كتاب الصلاه باب السجود و التسبيح و... حديث 12. مصباح المتهجد، ص 308. مصباح الشريعه، باب 5. عوالى اللئالى، ج 1، ص 389، حديث 21.
99 - كمال توحيد عبارت است از نفى صفات از او. اصول كافى، ج 1، ص 140، كتاب التوحيد، حديث 6.
100 - وسائل الشيعه، ج 5، ص 379، كتاب الصلوه، ابواب صلوه الجماعه، باب 4، حديث 2 و 5.
101 - هيچ چيزى نيست مگر آن كه به حمد او تسبيح گويد، لكن شما تسبيح آنها را نمىفهميد. (اسراء / 44).
102 - چنانكه گفته مىشود: حق مار دادى پس به نيكى كردى و به من نيكى كردى پس حقم را دادى.
103 - بحار الانوار، ج 89، ص 226، كتاب القرآن باب 29، حديث 3. محجه البيضاء، ج 1، ص 338. عيوان اخبار الرضا، ص 300 حديث 59، باب 28، حديث 59.
104 - اينك رسيدى (به من) نام مرا ياد كن. علل الشريع، ص 315، از حديث صلوه معراج.
105 - جملهاى است كه بنا به روايت امام صادق (عليه السلام) بر كفن فرزند خود اسماعيل نوشت. وسائل الشيعه، كتاب الطهاره، ابواب التكفين، باب 29، حديث 2.
106 - در كتاب علم اليقين، ج 2، ص 967 نيز قريب به اين مضمون وارد شده است.
107 - شما را امت ميانه قرار داديم. (بقره / 143).
108 - قال ابوعبدالله (عليه السلام): نحن الامه الوسطى و نحن شهداء الله على خلقه... اصول كافى، ج 1، ص 190، كتاب الحجه، باب فى أن الائمه شهداء الله على خلقه حديث 2.
109 - عن ابى جعفر عليه السلام... الينا الغالى و بنا يلحق المقصر تفسير عياشى ج 1، ص 82، حديث 111.
110 - اسرارالشريفه و اطوار الطرقه و انوار الحقيقه، ص 45. بحار الانوار، ج 84، ص 199 و 339، كتاب الصلوه باب 81، 82 حديث 6، 19.
111 - هيچ جنبدهاى نيست جز آن كه ناصيهاش (زمان اختيارش) به دست خداست، همانا پروردگار من بر راه است. (هود / 56).
112 - به عدد نفسهاى آفريدگان به سوى خدا رههاست حديث منسوب به پيامبر (ص) است. جامعالاسرار و منبعالانوار، ص 8، 95، 121. و شرح لاهيجى برگلشن راز، ص 153. نقد النصوص. ص 185. منهاج الطالبين، ص 221. الاصول العشره، ص 31.
113 - ... آن گاه او را به پستترين جايگهاى پست بازگردانديم (تين / 5).
114 - هر كه را بخواهد گمراه مىكند و هر كه را بخواهد هدايت مىكند (نحل / 93، فاطر / 8)
115 - قال اميرالمومنين (عليه السلام) فىالقدر: ألا ان القدر سرمن سرالله و ستر من ستر الله. التوحيد، ص 383، باب القضاء و القدر...، حديث 32.
116 - كتاب اربعين (شرح اربعين حديث)، از آثار اخلاقى و عرفانى حضرت امام (س) است. كه در محرم 1358 هجرى قمرى نگارش يافته است. و چاپ اخير آن توسط موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام با تصحيح و تحقيق انتشار يافته است.
117 - ما اال محمد جمعيت ميانه هستيم، پيشى گيرنده به ما نمىرسد و پيرو از ما پيشى نمىگيرد. اصول كافى، ج 1، ص 101، كتاب التوحيد، باب النهى عنه الصفه، حديث 3.
118 - بهترين اين امت جمعيت ميانه است. دنباله ذرو به آنان مىپيوند و تند رو به سوى ايشان باز مىگردد. لسان العرب، ماده نمط و مجمع البحرين ذيل كلمه نمط از على (عليه السلام) قسمت اول آن را نقل كردهاند. و بحارالانوار، ج 6، ص 178، كتاب العدل و المعاد، باب مايعاين المومن و الكافر عند الموت.
119 - ان موسى (عليه السلام)لما سأل ربه أن ينظر اليه، نودى من الملا الا الاعلى: ما اللتراب و رب الارباب. مصباح الهدايه، تأليف عزالدين كاشانى، ص 210. و مرصاد العباد، ص 28. كلمات مكنونه، ص 12. شرح گلشن راز، ص 746 و 759. اسرارالحكم، ص 23.
120 - مصباح الهدايه الى الخلافه و الولايه در بيان حقيقت خلافت و ولايت بر منباى عرفان نظرى و به سبك آثار بزرگان عرفا به عربى نگارش يافته است. اين اثر در شوال 1349 هجرى قمرى به انجام رسيده و در سال 1372 هجرى شمسى چاپ جديد آن با مقدمه و تحقيق و تصحيح توسط موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام انجام پذيرفته است.
121 - اگر (بخواهيد) نعمتهاى خدا را شماره كنيد نتوانيد كرد. (ابراهيم / 34، نحل /18).
122 - رساله عروه الوثقى، ص 38.
123 - اگر (بخواهيد) نعمتهاى خدا را شماره كنيد نتوانيد كرد (ابراهيم / 34، نحل / 18).
124 - (طه / 10، نمل / 7، قصص / 29).
125 - پس به نور وجه تو كه بدان به كوه تجلى كردى و آن را متلاشى نمودى و مدهوش بيقتاد، و سوگند به مجد و عظمت تو كه بر طور سينا نمايان گشت و با آن با بنده و رسولت موسى بن عمران (عليه السلام) سخن گفتى، و سوگند به طلوع
126 - بحارالانوار، ج 74، ص 21، كتاب الروضه، باب مواعظ الله تعالى... حديث 6.
127 - قولنا نقطه تحت الباء و اگر اشكال شود كه در رسمالخط كوفى كه در وقت نزول قرآن كريم متعارف بوده. نقطه وجود نداشته است مىتوان گفت كه اين به حقيقت و واقعيت ضرر نرساند گرچه نقش در ظهور متأخر باشد كه آن را تأثيرى در حقايق نيست بلكه در صحت اين ادعا بطور نيز دليلى قانع كننده نيست و مجرد تعارف دليل بر عدم مطلق نيست، تأمل.
128 - از پيامبر صلى الله و عليه و آله روايت شده كه بر جابربن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر آيا برترين سوارهاى را كه خدا در كتابش نازل فرموده به تو بياموزم؟ جابر عرض كرد: آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا. آن را بياموز. اى بياموز. پس رسول الله سوره حمد امالكتاب را به او تعليم داد و فرمود. اى جابر آيا آگاهت نسازم از اين سوره؟ عرض كرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول الله از آن مرا با خبر سازد. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ. تفسير عياشى، ج 1 ص 42. تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 17 و 18.
129 - مجمع البيان، ج 1، ص 17.
130 - تفسير عياشى ج 1،ص 34، حديث 9. مجمع البيان، ج 1، ص 17، 18.
131 - سعمت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: من تبرأه الحمد لم يبرئه الشيئى. تفسير. تفسى عياشى، ج 1 ص 35، حديث 10. بحارالانوار، ج 89، ص 237، حديث 34. تفسير نورالثقلين، ج 1 ص 4، حديث 7.
132 - و لقد آيتناك سبعا من المثانى و القرآن العظيم. (حجر / 78).
133 - نامهاى گرامى از سليمان به من رسيده است و در آن چنين (گفته) است: بسم الله الرحمن الرحيم.
134 - عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 301، فى ما جاء عن الامام على بن موسى من الاخبار المتفرقه، حديث 60، بحارالانوار، ج 89، ص 227، كتاب القرآن، باب فضائل سوره الفاتحه و تفسيرها، حديث 5.
135 - عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: لو قرأت الحمد على ميت سبعين مره ثم ردت فيه الروح ما كان ذلك عجبا. اصول كافى، ج، ص 623، كتاب فضل القرآن، باب فضل القرآن، حديث 16.
136 - قال رسول الله. أيما مسلم قرأ فاتحه الكتاب أعطى من الأجر كانما قرأثلثى القرآن تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 17. جامع الاخبار، ص 49. بحار الانوار، ج 89، ص 259، كتاب القرآن، باب فضائل سوره الفاتحه و تفسيرها حديث 52.
137 - عن أبى بن كعب انه قال: قرأت على رسول الله (ص) فاتحه الكتاب، فقال: و الذى نفسى بيده ما أنزل الله فى التواره فى الأنجيل و لا فى الزبور و لافى القران مثلها، هى أم الكتاب. و هى السبع المثانى، و هى مفسومه بين الله و بين عبده و لعبده ما سأل. تفسير مجمع البيان، ج 1 ص 17. بحارالانوار، ج 89، ص 259، كتاب القران، باب مجمع البيان، ج 1، ص 17 بحارالانوار، ج 89، ص 259، كتاب القران ، باب فضائل سوره الفاتحه، حديث 52.
138 - عن أبى بن كعب انه قال: قرأت على رسول الله (ص) فاتحه الكتاب، فقال: و الذى نفيس بيده ما أنزل اله فى التوراه فى الأنجيل و لا فى الزبور و لافى القران مثلها، هى أم الكتاب، و هى السبع المثانى، و هى مفسومه بين الله و بين عبده و لعبده ما سأل. تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 17، بحارالانوار، ج 89، ص 259، كتاب القران، باب فضائل سوره الفاتحه، حديث 52.
139 - التفسير الكبير، ج 1، ص 184.
140 - ان ملكا نزل عليه فقال: ان الله يبشرك بسورتين، كم يعطها نبيا قبلك: فاتحه الكتاب، و خواتيم سوره البقره. مستدرك الوسائل، ج 4، ص 33، كتاب الصلاه، ابواب قراءه القران باب 44، حديث 3.
141 - مجمتع البيان، ج 1، ص 18.
142 - محمد بن على محمد عربى (560 - 638 قمرى) بزرگترين عارف قرن هفتم، و از عارفان بزرگ قرون اسلامى است. وى به ابن عربى، محيى الدين، شيخ اكبر شهرت دارد. در آثارش مانند فتوحات مكئيه آيات قرآن را به سبك عرفانى تفسير كرده است.
143 - ملا عبدالرزاق بن جمال (جلال)الدين كاشانى، مكنى به ابوالغنائم و ملقب به كمال الدين از مشاهير عارفان قرن هشتم هجرى است. مطالب تفسيرى وى ار در اثر او به نام تأويل الايات يا تأويلات القرآن مىتوان يافت.
144 - طنطاوى بن جوهرى مصرى (1287 - 1358) از دانشمندان مصر و اساتيد دارالعلوم قاهره بوده است. تفسير وى به نام الجواهر فى تفسير القرآن الكريم مىباشد وى در تفسيرش به بيان احكام مورد نياز مسلمانان و اخلاق پرداخته است ولى مهمترين ويژگى اين تفسير مباحث علمى آن است كه حدود 750 آيه از قرآن را با مطالب علوم طبيعى تطبيق كرده است.
145 - سيد بن قطب بن ابراهيم، متفكر اسلامى مصرى در قرن 14 هجرى، نويسنده و مدرس عربى در مصر مىباشد. وى عصضو گروه اخوان المسلمين بوده و رياست روزنامه آن را به عهده داشته است. سيد قطب توسط حكومت جمال عبدالناصر دستگير و زندانى و سپس اعدام گرديد. آثار متعدى در زمينه قرآن دارد مانند: التصوير الفنى فى القرآن، مشاهدالقيامه فى القرآن و تفسير فى ظلال القرآن كه در آن بيشتر به مباحث اجتماعى پرداخته است.
146 - مجمع البيان فى تفسير القرآن، تأليف ابوعلى فضل بن حسن بن فضل طبرسى (472 - 578 - 551) مفسر و فقيه بزرگ شيعه در قرن ششم هجرى است. وى در تفسير گرانقدر خود به بحثها ادبى و قراءات و نقل القوال مفسرين و بيان مراد آيات قرآن پرداخته است.
147 - عن النبى (ص): من فسر القرآ برأيه فليبوا مقعده من النار. هركس قرآن را به رأى خود تفسير كند، جايگاه او در آتش است. تفسير صافى، ج 1، ص 35، المقدسه الخامسه.
148 - عبارت بسم الله الرحمن الرحيم، مركب از جارو مجرور (باسم) و مضاف اليه (الله) و توابع آن (رحمن، رحيم) است طبق اساليب كلام عرب جارو مجرور براى تكميل جمله و اتمام معنا مىآيد و بايد به فعل يا كلمهاى ديگر تعلق گيرد، اين تعلق ممكن است اسم يا فعل، مقدم يا موخر و مخدوف يا مذكور را فعلى موخر در تقدير گرفتهاند مانند: بسم الله اقرا يا بسم الله أتلو (تفسير كشاف). برخى آن رسم موخر گرفتهاند: بسم الله ابتداء كل شى (تفسير فخر رازى)، و برخى فعل مقدم: ائدأ يا اقرا يا قولوا بسمالله (تفسير تبيان). بعضى از محققين نيز متعلق آن را معنايى كه از مجموع آيات سوره بعد حاصل مىشود دانستهاند، باسمك أظهرلك العبوديه.
149 - پيامبر (ص) فرمودهاند: ما عبدناك حق عبادتك و ما عرفناك حق معرفتك ما آنگونه كه شايسته عبادت تو است تو را عبادت نكردهايم و آنگونه كه شايسته معرفت تو است و تو را نشناختهايم. مرآه العقول، ج 8، ص 146، كتاب الايمان و الكفر، باب الشكر، شرح حديث 1.
150 - اشاره امام به اشكالات و دلايل حكماى الهى بر رد فضاى نامنتاهى است. شرح الاشارات و التنبيهات، ج 3، نمط اول. شرح منظومه، غروفى اثبات تناهى الابعاد. شرح مختصر منظومه، مطهرى، ج 2، ص 277.
151 - وسائل الشيعه، ج 5، ص 379، كتاب الصلوه، ابواب صلوه الجماعه، باب 4، حديث 2 و 5.
152 - تفسير كشاف، ج 2، ص 451، ذيل آيه 44 اسراء. تفسير كبير فخر رازى، ج 20، ص 219 ذيل آيه فوق.
153 - بحارالانوار، ج 61، ص 27، كتاب السماء و العالم، باب عموم احوال الحيوان و اصنافها، حديث 8.
154 - در ضمن حديث طولانى از على (عليه السلام) آمده است: و محمد (ص) سبحت فى يده تسع حصيات، تسمع نغماتها فى جمودها و لاروح فيها،لتمام حجه نبوته، در دست حضرت رسول (ص) بريا اين كه برهان نبوتش كالم گردد نه ريگ و سنگريزه در دست او تسبيح كرد بگونهاى كه آواز آنها با اين كه جماد و بى روح بودند شينده شد اثبات الهداه، ج 2، ص 45.
155 - خداوند نور آسمانها و زمين است. (نور / 35).
156 - خداوند آسمانها را روشن مىسازد.
157 - هر چه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مىكنند.)) (حشر/ 24).
158 - من براى صاحبان عقل مىآيد و ما براى تمامى اشيا، و در آيه مباركه ما آمده است كه دلالت بر تسبيح همه موجودات دارد نه فقط موجوداتى كه داراى عقل و انديشه هسنتند.
159 - (اى رسول) چون تو تير افكندى، نه تو بلكه خدا تير افكند. (انفال / 17).
160 - ان الذين يبابعونك انما يبايعون الله. (فتح / 10).
161 - على (عليه السلام) در ضمن مواعظ خود به نوف بكالى مىفرمايد: اجتنب الغيبه فانها آدام كلاب النار. از غيبت دورى كن زيرا كه آن نانخورش سگهاى آتش است. وسائل الشيعه، ج 8، ص 559، ابواب احكام العشره، باب 152، حديث 13. اربعين، امام خمينى، حديث 19.
162 - يعنى يك بار بلعيدن انجام نمىپذيرد و پايان كند، بلكه دائما بلعيدن تكرار مىشود.
163 - اشاره به مسئله تجسم اعمال و صفات و ملكات انسانى است كه در عوالم برزخ بروز مىكند براى اطلاع بيشتر شواهد الربوبيه، صدرالمتألهين، ص 329، الشاهد الثالث، الاشراق السابق. اربعين، امام خمينى، شرح احاديث 1، 4، 7، 19، 27.
164 - بحاالانوار، ج 2، ص 32، كتاب العلم، باب 9، حديث 22 از رسولخدا (ص). غررالحكم و در رالكم، ج 5، ص 194، حديث شماره 7946 از على (عليه السلام).
165 - عن ابى عبدالله (عليه السلام)، قال: رأس كل خطيئه حب الدنيا. اصول كافى، ج 4، ص 2، كتاب الايمان و الكفر، باب حب الدنيا و الحرص عليها حديث 1. اصول كافى، ج 3، ص 197، كتاب الايمان و الكفر، باب ذم الدنيا و الزهد فيها، حديث 11. بحارالانوار، ج 7، ص 1 و ج 74، ص 178.
166 - حيثيت خصوصيتى است كه در شىء مورد بررسى و مطالعه لحاظ مىگردد، مثلا ماهيت انسان را از آن حيثت كه مراد است كه از همه جهات و... در نظر گرفته شود نه خصوصيت و جهتى غير از خصوصيات و جهاد ديگر.
167 - مصراع اول اين بيت مولوى است:
پاى استدلاليان چوبين بود
پاى چوبين سخت بىتمكين بود.
168 - العروه الوثقى، جلد 1 ص 459، كتاب الصلاه، فصل فى القراءه 24 مسأله 11. مستمسك العروه الوثقى، ج 6، ص 183.
169 - اقوال در پيرامون بسم الله الرحمن الرحيم مختلف است، مهمترين آنها چنين است: 1- گروهى معتقدند كه اين نه آيهاى از سوره حمد است و نه هيچيك از ديگر سورههاى قرآن.
2- عدهاى قائلند آيهاى از اول سوره حمد و ديگر سورههاست، و هر كس آن را ترك كند 113 آيه از قرآن را رها كرده است.
3- دسته سوم ا:را آيه اول سوره مىدانند ولى جزء ديگر سورهها نمىشناسند.
4- عدهاى هم آن را آيه اول سوره حمد مىدانند و در ديگر سورهها آن را جزء آيه اول مىشمرند بدين معنا بسم الله الرحمن الرحيم با عبارت پس از خود يك آيه مىشود - الخلاف، ج 1، ص 102 كتاب الصلاه، مسائل القراءه، مسأله 82. تفسير قرآن، آيه الله سيد مصطفى خمينى، ج 1، تفسير كبير، ج 1، ص 25. تفسيرالميزان، ج 1، ص 17 و 18.
170 - اسمى كه با الف و لام همراه شود گاه صرف ماهيت و حقيقت را مىفهماند مانند كلمه الحمد در آيه الحمدلله... كه بنابر يكى از اقوال، به طبيعت و حقيقت حمد اشاره دارد، و گاه ماهيت را از اين نظر كه در ضمن افرادى متحقق است مىفهماند، البته در ضمن تمامى افراد و نه بعضى از آنها، مانند الانسان لفى خسر اين جا مراد اين نيست كه ماهيت انسانى يا برخى از افراد انسان در خسران هستند، بلكه منظور آن است كه افراد انسان همگى زيانكارند. و مراد از استغراق نيز همين نحو مشمول و فراگيرى است.
171 - در دعاى سجده رسول خدا آمده است. ... أعوذبك منك... لا أحصى ثناى عليك، أنت كما أثنيت على نفسك. ... از تو به خودت پناه مىبرم... حمد و ستايش تو را به شمارش نتوانم آورد. تو همان طور كه خودت ار ستايش كردهاى هستى. فروغ كافى، جلد 3، ص 324. كتاب الصلاه باب السجود و التسبيح و... حديث 12. مصباح المتهجد، ص 308. مصباح الشريعه، باب 5. عوالى اللئالى، ج 1، ص 389، حديث 21.
172 - اين فنارى در تعريف وجود مطلق مىگويد: وجود محض كه عارى از هر گونه كثرت و تركيب، صفت و نعت، اسم و رسم، حكم و نسبت است، نه كلى است و نه جزئى، نه خاص است و نه عام، بلكه مطلق از مه قيود حتى قيد اطلاق، زيرا محض به معنى خالص از هر چيزى است و اين وجود خالص و مبراست از هر اعتبار و قيدى و وجود متعين، وجود مقيد است و داراى حد لذا هر حمدى كه از ما صادر شود چون وجود مقيد و محدود هستيم، و معرفت ما نيز از حق،معرفت به مظاهر حق (وجودهاى متعين و محدود) نه خود حق (وجود مطلق) مىباشد، همه حمدها براى وجود متعين واقع مىشود نه وجود مطلق.
173 - عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: خلق الله المشيئه بنفسها ثم خلق الاشياء بالمشيئه. (اصول كافى، ج 1، ص 110، كتاب التوحيد، باب الاراده أنها من صفات الفعل...، حديث 4. (...- 1041 هجرى قمرى)
174 - هر كه هجرت كنان به سوى خدا و پيغمبر او خانه خويش در آيد، آن گاه مرگ او فرا رسد پاداش و اجر وى بر خداست. (نساء / 100).
175 - مرآه العقول، ج 2، ص 19، الوفى ج 1، ص 475.
176 - كلمات مكنونه، ص 138.
177 - اسرارالشريعه و اطوارالطريقه و انوارالحقيقه، ص 177.
178 - تمام بيت مولوى چنين است:
مادر بتها بت نفس شماست
زانك آن بت مار وين بت اژدهاست.
179 - اشاره به حديث پيغمبر خدا (ص) است كه در استقبال مجاهدين بيان فرمودند: مرحبا بقوم قضوا الجهاد الأصغر و بقى عليهم الجهاد الأكبر. فقيل: يا رسول الله ماالجهاد الأكبر؟ قال جهاد النفس. آفرين باد بر گروهى كه جهاد كوچكتر را به جاى آورند و جهاد بزرگتر چيست؟ فرمود: جهاد نفس فروع كافى، ج 5، ص 12، كتاب الجهاد، باب وجوه الجهاد، حديث 3.
180 - بحار الانوار، ج 39، ص 1 - 2، تاريخ اميرالمومنين، باب 70، حديث 1. السيره الحلبيه، ج 2، ص 642. المستدرك، ج 3، ص 32.
181 - عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (ص): أفضل الناس من عشق العباده فعالنقها و أحبها بقلبه و با شرها بجسده و تفرغ لها، فهولا بيالى على ما أصبح من الدنيا على عشر ام على يسر. امام صادق (عليه السلام) فرمود كه رسول خدا (ص) فرمودند: بهترين مردم كسى است كه عاشق عبادت باشد و با آن دست به گردن شود و آن را با قلبش دوست بدارد و با تن خود انجام دهد و براى آن از (امور ديگر) فارغ شود. چنين شخصى باك ندارد كه زندگانى دنيايش به سختى يا به آسانى گذرد. اصول كافى، ج 3، ص 131، كتاب الايمان و الكفر، باب العباده، حديث 3.
182 - مردم در خوابنده و همين كه مىميرند بيدار مىشوند. شرح على المأه كلمه، كلمه دوم، ص 54. عوالى اللئالى، ج 4، ص 73، حديث 48.
183 - همانا دوزخ فراگير كافران است. (توبه / 49).
184 - ملكوت در اصطلاح به عالم ارواح و عالم غيب و عالم معنى گفته مىشود؛ به عبارت ديگر در سلسله مراتب عوالم وجود پايينترين عوالم را عالم طبيعت (ملك، ظاهر) مىنامند و مرتبه بعدى و باطن آن را عالم ملكوت مىگويند كه عالم ارواح و غيبت و معنى است.
185 - آنچه نزد شماست فانى و نابود مىشود و آنچه نزد خداست ماندنى است. (نحل / 96).
186 - نهج البلاغه، نامه 45.
187 - نهج البلاغه، ص 1138، حكمت 126.
188 - پس چون پروردگار او بر كوه تجلى كرد آن را از هم فرو پاشيد و موسى مدهوش بيفتاد. (عراف / 143).
189 - قسم به نور وجه تو كه بدان به كوه تجلى كردى و آن را متلاشى نمودى و موسى مدهوش بيفتاد، و سوگند به مجد و عظمت تو كه به طور سينا نمايان گشت و با اان با بنده و رسولت موسى بن عمران (عليه السلام) سخن گفتى، سوگند به طلوع تو در ساعير و ظهورت در كوه فاران.... از دعاى سمات مصباح المتهجد، ص 376.
190 - خداوند است كه هنگام مرگ، ارواح خلق را مىگيرد. (زمر / 42).
191 - و هنگامى كه تير انداختى تو نينداختى. (انفال / 17).
192 - تجلى ظهورى بر دو نوع است: عام را تجلى رحمانى نامند و عبارت است از افاضه وجود بر تمامى موجودات كه در اين تجلى همه موجودات مساويند، و تجلى خاص را تجلى رحيمى گويند و عبارت است از فيضان كمالات وجود بر موجودات و افاضه كمالات معنويه بر مومنان و صديقان.امام خمينى (س) در شرح دعاى سحر مىفرمايند رحمت رحمانيت مقام بسط وجود است، به رحمت رحيميت مقام بسط كمال وجود است، به رحمت رحمانيت وجود ظهور پيدا مىكند و به رحمت رحيميت هر وجود به كمال معنوى و هدايت باطنى مىرسد. و همچنين رحمان و رحيم ذاتى و فعلى خواهند بود، قيصرى در فصل دوم مقدمه شرح فصوص مىگويد: هرگاه حقيقت وجود با تعينى از تعينات صفات كماليه اخذ شود اسم فعلى است. امام خمينى در شرح دعاى سحر مىفرمايند: رحمانيت و رحيمت يا فعلى است يا ذاتى، خداوند تعالى داراى رحمت رحمانيت و رحيميت ذاتى است و آن تجلى ذات است بر ذات ظهور صفات و اسما او و لوازم آنها از اعيان ثابته به ظهور علمى و كشف تفصيلى در عين علم اجمالى در حضرت و احديت است. همچنان كه داراى رحمت و رحمانيت و رحيميت فعلى است و آن تجلى ذات است در لباس افعال به گسترش فيض و كمال آن بر اعيان و اظهار آن مطابق غايب كامله و نظام اتم. بنابراين در احتمال اول رحمان و رحيم تجلى فعلى مىشود و در احتمال دوم رحمانيت و رحيميت ذاتى مىگردد.
193 - فلسفه اعلى، حكمت متعاليه است كه صدرالمتألهين آن را بنيان گذاشته است.
194 - قال النبى (ص): ان اللقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الى سبعه أبطن. همانا براى قرآن ظاهر و باطنى است و براى باطن هم تا هفت بطن است. تفسير صافى، ج 1، ص 31، مقدمه چهارم. و - احاديث 1 و 2 و 8 و 9 و 10 همين مقدمه.
195 - آيا در آفرينش شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده است. (غايشه / 17).
196 - پروردگارا سينه من بگشاى و كار مرا آسان گردان و گره از زبان من باز كن. (طه / 25 - 27).
197 - و لما جاء موسى لميقاتنا و كلمه ربه قال رب أرنى أنظر اليك، قال: لن ترانى، ولكن انظر الى الجبل فان استقر مكانه فسوف ترينى فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا و خر موسى صعقا فلما أفاق قال سبحانك تبت اليك و أنا أول المومنين. و چون موسى به وعدهگاه ما آمد و پرودگارش با او سخن گفت، موسى عرض كرد: پرودگار را خود را به من بنما تو را بنگرم، خداوند در پاسخ فرمود: هرگز مرا نخواهى ديد ولى به اين كوه بنگر اگر به جاى خويشتن برقرار ماند پس مرا توانى ديد، و همين كه پروردگارش بر آن كوه آمد، گفت: منزهى تو، سوى تو باز مىگردم كه من مومن نخستينم. (اعراف / 143).
198 - تمام بيت اين است:
من گنگ خواب ديده و عالم تمام كر
من عاجز ز گفتن و خلق از شنيدنش
199 - زيد شحام گويد كه قتاده بن دعامه خدمت امام باقر (عليه السلام) رسيد حضرت به او فرمودند: آيا تو فقيه اهل بصره هستى؟ فتاده عرض كرد: چنين گمان مىكنند. سپس حضرت فرمود: خبردار شدهام كه تو قرآن تفسير مىكنى؟ قتاده جواب داد: آرى حضرت فرموند: خبردار شدهام كه تو قرآن تفسير مىكنى؟ قتاده جواب داد: آرى حضرت فرمود: آيا قرآن را از روى علم و آگاهى تفسير مىكنى يا بر پايه جهل و نادانى؟ گفتگوى آنان ادامه پيدا كرد تا آن جايى كه حضرت فرمودند: ويحك يا قتاده انما يعرف القرآن من خوطب به. واى بر تو اى قتاده! جز اين نيست كه قرآن را فقط آن كسى كه مورد خطاب آن قرار گرفته مىشناسد. بحارالانوار، ج 46، ص 349، تاريخ الامام محمدالباقر، باب 20 حديث 2.
200 - تمام آيات: انه لتنزيل رب العالمين نزل به الروح الامين على قبلك لتكون من المنذرين. و اين قرآن نازل شده از پروردگار جهانينان است، آن را روح الامين بر قب تو نازل كرده تا از بيم دهندگان باشى. (شعراء / 192 - 194).
201 - اين ( قرآن) را در شب قدر نازل كرديم. (قدر/ 1).
202 - همانا من خدايم. (طه / 14).
203 - الجامع الصغير، ج 2، ص 144، بدون كلمه مثل.
204 - تمام بيت شيخ بهايى چنين است:
عليم رسمى سر به سر قيل است و قال
نه از او كيفيتى حاصل و نه حال
205 - قال النبى (ص): ان اله سبعين ألف حجاب من نور و ظلمه. پيامبر فرمود: همانا براى خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است. مرصاالعباد، ص 171. بحارالانوار، ج 55، ص 45، كتاب السماء و العالم، باب 5 ذيل حديث 13.
206 - اقتباس از اين بيت مولوى در مثنوى است:
ما عدمهاييم هستىها نما
تو وجود مطلق و هستى ما
207 - دعاى عرفه حضرت سيد الشهداء (عليه السلام). اقبال الاعمال، ص 349.
208 - (سباء / 46).
209 - عن ابى عبدالله عليه السلام، قال: رأس كل خطيئه حب الدنيا. اصول كافى، ج 4، ص 2، كتاب الايمان و الكفر، باب حب الدنيا و الحرص عليها، حديث 1. اصول كافى، ج 3، ص 197، كتاب الايمان و الكفر، باب ذم الدنيا و الزهد فيها، حديث 11. بحارالانوار، ج 7، ص 1، و ج 74، ص 178.
210 - در نوار پارك شنيده مىشود.
211 - گاه دلم را كدورتى مىپوشاند و من به راستى هر روز هفتاد بار از خداوند در خواست آمرزش مىكنم. مستدرك الواسائل، ج 5، ص 320، كتاب الصلاه، ابواب الذكر، باب 22، حديث 2.
212 - اقبال الاعمال، اعمال ماه شعبان، ص 685. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص 374. بحارالانوار، ج 91، ص 97 - 99، كتاب الذكر و الدعاء، باب 32، حديث 12.
213 - قال: ان أعربيا قام يوم الجمل الى أميرالمومنين (عليه السلام) فقال: يا أميرالمومنين من تقسم القلب، فقال اميرالمومنين (عليه السلام): دعوه فان الذى يريده الاعرابى هو الذى نريده منالقوم. شريح بن هانى نقل مىكند كه در روز وقوع جنگ جمل يك عرب بيابان نشين در باربر اميرالمومنين (عليه السلام) ايستاد و گفت: آيا مىگويى خداوند يكى است؟ در اين حال مردم به او هجوم آوردند و گفتند: اين مرد مگر نمىبينى اميرالمومنين پرشيان خاطر است؟ آن گاه اميرالمومنين فرمود: او را رها كنيد، آنچه اين رعب صحرانشين از ما مىخواهد، همان است كه ما از اين مردم مىخواهيم. توحيد شيخ صدوق، ص 83، باب معنى الواحد و التوحيد و الموحد، حديث 3.
214 - سيد احمد پسر حاجى ميرقاسم (1269 - 1324 هجرى شمسى) مورخ و زبانشناس معاصر كه با تصوف و عرفان سخت مخالف بود او با برخى از عقايد و معارف دينى مخالف مىكرد و آنها را از اين نمىدانست. وى از به كار بردن لغات عربى دورى مىجست و در برابر آنها لغات و اصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود آنها را به كار مىبرد. از آثار اوست: تاريخ مشرطيت، تاريخ هجده ساله آذربايجان، بهاييگرى، شيعهگرى، ورجاوند بنياد.
215 - بگو اگر دعايتان نباشد، پروردگار من اعتنايى به شما ندارد. (فرقان / 77).
216 - مرابخوانيد تا شما را اجابت كنم. (غافر / 60).
217 - او اول و آخر و پيدا و نهان هست. (حديد / 3).
218 - من نقطه زير حرف با هستم. مشارق انواراليقين فى أسرار اميرالمومنين، ص 21.
219 - اوست خدايى كه جزا و خدايى نيست، داناى غيب و شهود است و او رحمان و رحيم است. اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، بدانيد كه او پادشاه پاك، بى خلل، ايمنى بخش، مراقب، نيرومند، مقتدر، عظيم است. خداى يكتا از آنچه با او شريك مىسازند منزه است، وى خداى آفريننده، موجد، صورتگر است...
220 - صرف الوجود مفهوم وجود است با قطع نظر از اين كه بر ماهيتى عارض شود، در مقابل وجود خاص و وجود مقيد. و به عبارت ديگر صرف از هر چيزى، خود آن چيز است بدون هرگونه صفت و قيدى كه به آن خصوصيت و ويژگى بدهد.
221 - مصراع دوم اين بيت مولوى است:
ما عدمهاييم هستىها نما
تو وجود مطلق و هستى ما
222 - صرف وجود، همه چيز است و هيچ يك از آنها نيست. الاسفارالاربقه، ج 6، ص 110 - 118، سفر سوم، موقف اول، سفر سوم، موقف اول، فصل اول 12.
223 - بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد نامهاى نيكو از اوست. (اسراء / 110).
224 - گوينده سخن ابوسعيد ابوالخير بود. نامه دانشوران ناصرى، ج 3، ص 187.
225 - در خانه جز او كسى نيست. برگرفته از اين بيت شيخ بهايى:
خوانده در گوش او درو ديوار
ليس فى الدار غيره ديار
امثال و حكم، ج 3، ص 1374.
226 - تا قلب من به آن آرام گيرد. (بقره / 260). و براى اطلاع از مقام اطمينان آداب الصلاه، امام خمينى (س)، ص 16 - 19. شرح منازل السائرين، ص 254 - 255، قسم دهم، باب التحقيق.
227 - (طه / 9).
228 - اشاره است به روايت امام صادق (عليه السلام) كه مىفرمايد: ان أمرنا سر فى سر و سر مستسر و سر لا يفيد الا سر و سر على سر و سر مقنع بسر. همانا امر ما سر در سر است و سر بسيار پنهان و سرى كه جز سر بهره ندهد و سرى بر روى سرى و سر پوشيده به سر. بصائر الدراجات، ج 1، ص 48.
229 - اقتباس از اين بيت مولوى در مثنوى است:
بار ديگر از ملك پران شوم
آنچه در وهم نايد آن شوم.
230 - عن أبى عبدلله عليه السلام. ... نحن و الله الاسماء الحسنى... اصول كافى، ج 1، ص 143، كتاب التوحيد، باب النوادر حديث 4.
231 - حسين بن عبدالله بن سينا (حوالى 37 - 427 يا 428 قمرى) مشهور به ابوعلى سينا و شيخ الرئيس از بزرگان حكماى اسلامى است كه به تمامى علوم و زمان خود آشنا و مسلط بوده است. كتابهاى فراوانى در زمينههاى مختلف تأليف كرده است، مانند: الاشارات و التنبيهات، الشفاء النجاه من الغرق فى بحر الضلالات، المبدأ و المعاد، القانون.
232 - شرح الاشارات و التنبيهات، نمط دهم، ج 3، ص 418.
233 - زيد شحام گويد كه قتاده بن دعامه خدمت امام باقر (عليه السلام) رسيد حضرت به او فرمودند: آيا تو فقيه اهل بصره هستى؟ فتاده عرض كرد: چنين گمان مىكنند. سپس حضرت فرمود: خبردار شدهام كه تو قرآن تفسير مىكنى؟ قتاده جواب داد: آرى حضرت فرموند: خبردار شدهام كه تو قرآن تفسير مىكنى؟ قتاده جواب داد: آرى حضرت فرمود: آيا قرآن را از روى علم و آگاهى تفسير مىكنى يا بر پايه جهل و نادانى؟ گفتگوى آنان ادامه پيدا كرد تا آن جايى كه حضرت فرمودند: ويحك يا قتاده انما يعرف القرآن من خوطب به. واى بر تو اى قتاده! جز اين نيست كه قرآن را فقط آن كسى كه مورد خطاب آن قرار گرفته مىشناسد. بحارالانوار، ج 46، ص 349، تاريخ الامام محمدالباقر، باب 20 حديث 2.
234 - تمام بيت حافظ اين است:
نقد صوفى نه همه صافى و بى غش باشد
اى بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد.
235 - و او باشما است هر كجا باشيد. (حديث / 4).
236 - اگر با ريسمانى به سوى زمينهاى زيرين فرستاده شويد، بر خدا فرود مىآييد. علم اليقين، جلد 1، ص 54، با كمى اختلاف. مقدمه قيصرى، فصل اول.
237 - مصرع اول اين بيت مولوى است:
چون كه بى رنگى اسير رنگ شد
موسى اى با موسى اى در جنگ شد.
238 - تمام بيت حافظ اين است:
غلام همت آنم كه در زير چرخ كبود
از آنچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است.
239 - خدايا كمال بريدگى از خلق به سوى خودت را به من ببخش، و ديده دلمان را با روشنايى نگاهش به سوى تو، نورانى فرما، تا جايى كه يدگان دلها پردههاى نور را ديده و به معدن عظمت تو رسد، و روانهايمان و غز قدس تعلق يابند اقبال الاعمال، ص 687. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ص 374.
240 - خدايا من را از آنان قرار ده كه صدايشان زدى پس اجابت كردند، و به سوى ايشان نظر كردى پس در برابر جلال تو مدهوش گشتند.
241 - سمعت أميرالمومنين (عليه السلام) يقول: أنا يدالله و أنا جنب الله و أنا باب الله. هاشم بن ابى عماره گويد: از اميرالمومنين شنيدم كه مىفرمود: منم چشم خدا، منم دست خدا، منم جنب خدا، منم درب خدا. اصول كافى ج 1، ص 199، كتاب التوحيد، باب نوادر حديث 8.
242 - قال ابو عبدالله (عليه السلام)... و هو تفع فى يدالرب تبارك و تعالى قبل أن تفع فى يد العبد. صدقه در دست پروردگار تبارك و تعالى قرار مىگيرد پيش از آن كه در دست بنده قرار گيرد. فروع كافى، ج 4، ص 3، كتاب الزكاه، باب صدقه الليل، حديث 3.
243 - حضرت امام (س) با دست خود را بالا دادن به اين حالت اشاره مىكنند.
244 - فرقى بين تو و آنها (نشانه تو) نيست مگر آن كه آنان بندگان و آفريدگار تو هستند و اداره امور آنها به دست توست. اقبال الاعمال، ص 646، دعاهاى هر روز ماه رجب.
245 - اصول كافى، ج 1، ص 93، كتاب التوحيد، باب النسبه، حديث 3.
246 - شيخ محمد بهارى (متوفى 1325 قمرى) اهل بهارى همدان، و از سرآمد شاگردان عارف بزرگ ملاحسينقلى همدانى است.
247 - (مورچهاى گفت:) اى موران همه به خانههاى خود در آييد، مبادا سليمان و سپاهيان ندانسته شما را پايمال كنند، پس خنده كنندهاى از سخن مور لبخند زد. (نمل / 18 - 19).
248 - من چيزى كه تو آگاه نشدى خبر يافتم. (نمل / 22).
249 - (من آن را براى تو مىآورم) پيش از آن كه چشمت را بهم زنى. (نمل / 40).
250 - ميرزا على اكبر يزدى (متوفاى 1344 هجرى قمرى) از شاگردان حوزه فلسفه و عرفان تهران بود، در اواخر عمر در قم اقامت گزيده و به تدريس فلسفه پرداخت. در رياضيات تبحر فراوان داشت، حضرت امام خمينى نيز مدتى از درس او بهره گرفتهاند.
251 - آيت الله سيدى محمد تقى خوانسارى (1305 / 1371 هجرى قمرى)، تحصيلات خود را در خوانسار و نجف و قم به انجام رسانيد. وى از مراجع شيعه و اساطين حوزه علميه قم پس از مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى بشمار مىرود. وى در جنگ عراق (عليه السلام) انگليس شركت و در پايان نبرد دستگير و تبعيد شد.
252 - ميرزا محمد تقى اشراقى (1313 - 1368 هجرى قمرى)، فرزند مرحوم عالم بزرگ ميرزا محمد ارباب بود، از پدر و شيخ ابوالقاسم كبير قمى و آيه الله حايرى استفاده كرد و به مرتبه اجتهاد رسيد. وى در خطابه به كم نظير و فوقالعاده بود. تفسير سوره يوسف و تفسير (ن و القلم) از آثار مطبوع اوست.
253 - ميرزا محمد على فرزند محمد جواد حسين آبادى اصفهانى شاه آبادى (1292 - 1369 هجرى قمرى) فقيه، اصولى، عارف و فيلسوف برجسته قرن چهاردهم هجرى. تحصيلات خود را در حوزههاى اصفهان و تهران و نجف به پايان برد. ابتدا در سامرا و سپس در قم و تهران به تدريس پرداخت. و در بين سالهاى 1347 - 1354 ق امام خمينى (س) از درس عرفان و اخلاق ايشان بهره برد. از آثار اوست: شذرات المعارف، الانسان و الفطره، القرآن العتره، الايمان و الرجعه، منازل السالكين، حاشيه بر كفايه.
254 - بحارالانوار، ج 23، ص 117.
255 - من لايحضر الفقيه، ج 2، ص 370 - 375، باب ما يحزى من القول عند زياره جميع الائمه عليهم السلام، حديث 2.
256 - (نجم / 9)
257 - بحارالانوار، ج 26، ص 6، كتاب الامامه، باب نادر فى معرفتهم صوالت الله عليهم بالنوارانيه حديث 1.
258 - ينابيع الموده، ج 1، ص 68، الباب الرابع عشر، فى غزاره علمه (عليه السلام) الاسفار الاربعه، ج 7، ص 32.
259 - در بحارالانوار، ج 16 ص 118، تاريخ نبينا باب 6، حديث 44، از پيامبر (ص) روايت شده است: نحن الاخرون السابقون...
260 - (روم / 20).
261 - (انعام / 59).
262 - - شرح دعاى سحر؛ ص 52- 53
263 - مستدرك الوسائل، ج 4، ص 158، كتاب الصلاه، ابواب القراءه فى الصلواه باب 1، حديث 1.
264 - بيانات امام (س) در تاريخ 5/6/64 صفحيه نور، ج 19، ص 21. - صحيفه امام؛ ج 19، ص 354- 355
265 - ينابيع الموده، ج 1، ص 68، الباب الرابع عشر، فى عزاره علمه (عليه السلام). الاسفار الاربعه، ج 7، ص 32.
266 - ميرزا جواد بن ميرزا شفيع ملكى تبريزى (- 1343 قمرى) فقيه و عالم بزرگ اخلاق، ساليانى در نجف اشرف از عارف مشهور ملاحسينقلى همدانى درس سلوك و اخلاق فرا گرفت و فقه اصول را در محضر حاج آقا رضا همدانى و ديگران آموخت، در سال 1320 ق به ايران بازگشت و در قم ساكن گرديد از آثار اوست: اسرارالصلاه، المراقبات، رساله لقاء الله.
267 - شرح دعاى سحر؛ ص 87- 91
268 - اربعين، ص 651- 652
269 - - طلب و اراده؛ ص 84
270 - هستى با بسم الله الرحمن الرحيم پديدار گشت اين وجه را در معناى بسمله محى الدين عربى در كتاب الفتوحات الكيه، ج 2، ص 133 آروده است.
271 - طلب وارده، ص 116، 117.
272 - بحارالانوار، ج 88، ص 355، كتاب الصلاه، باب صلاه الحاجه حديث 19.
273 - براى تمامى مخلوقاتش رحمان است و براى مومنين به ويژه رحيم است. المحاسن، ص 238، كتاب مصابيح الظلم، باب جوامع من التوحيد حديث 213. البرهان، ج 1، ص 46، تفسير سوره حمد، حديث 3.
274 - اى رحمان دنيا و آخرت و رحيم دنيا و آخرت. اصول كافى، ج 2، ص 577، كتاب الدعا، للكرب و الهم... حديث 6. صحيفه سجاديه، دعاى 54.
275 - داوود بن محمود قيصرى (- 751 هجرى قمرى) از بزرگان عرفان و تصوف مىباشد. شرح وى بر فصوص يكى از مهمترين شرحهاى فصوص الحكم است. از آثار ديگر او مىتوان نهايه البيان فى داريه الزمان، تحقيق ماء الحياه و شرح ابن فارض را نام برد.
276 - شرح فصوص، ص 20 - 26.
277 - اقبال الاعمال، ص 707، دعاى كميل در نيمه ماه شعبان.
278 - (اسراء / 110).
279 - (اسراء/ 1 - 2).
280 - (بقره / 163).
281 - - شرح دعاى سحر؛ ص 43- 48
282 - اى خردمندان، در قصاص براى شما زندگانى است. (بقره / 179).
283 - و رحمت من همه موجودات را فراگرفته است. (اعراف / 156).
284 - گويند پرودگار ا علم و رحمت تو همه عالم را فرا گرفته است. (غافر /7).
285 - هستى با بسم الله الرحمن الرحيم پديدار گشت اين وجه را معناى بسمله محيى الدين عربى در كتاب الفتوحات المكيه، ج 2، ص 133 آورده است.
286 - همانا پيامبرى از خودتان براى شما آمد كه سنگين است بر او گمراهى شما و (در نجات شما) حريص است و به مومنان مهربان و دلسوز است. (توبه / 128).
287 - اى رسول ما نزديك است جان خود را از دست بدهى از اين كه آنها ايمان نمىآورند. (شعرا/ 3)
288 - اى رسول ما) نزديك است جان خود را از غم و اندوه ايمان نياوردن آنهابه اين قرآن از دست بدهى.. (كهف / 6).
289 - - شرح حديث جنود عقل و جهل؛ ص 232- 235
290 - عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: خلق الله المشيئه بنفسها ثم خلق الاشياء بالمشيئه. (اصول كافى، ج 1، ص 110، كتاب التوحيد، باب الاراده أنها من صفات الفعل...، حديث 4. (... - 1041 هجرى قمرى).
291 - - صحيفه نور؛ ج 9، ص 6.
292 - و نوح عرض كرد: خدايا هيچيك از كافران را در روى زمين زنده مگذار، آخر آنها را باقى گذارى بندگانت را گمراه مىكنند و فرزندى جز فاجر و كافر به دنيا نمىآورند. (نوح / 26 و 27).
293 - و با آنان (كافران) جهاد كنيد تا فسادى نماند. (بقره/ 193).
294 - - جلوههاى رحمانى 35 - 36.
295 - بحارالانوار، ج 6، ص 326 و 328 و 329، كتاب العدل و المعاد، باب نفخ الصور و فناء الدنيا، احاديث 3 و 7 و 14.
296 - (انبيا/ 104).
297 - (فجر / 27).
298 - (اعراف / 29).
299 - - شرح دعاى سحر؛ ص 31- 32
300 - رو به سوى كسى كردم كه آسمان و زمين ار آفريد، در حاليكه ميانه رو و مسلمانان هستم و از مشكران نيستم. (انعم / 79).
301 - همانا نماز و عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا، پروردگار جهانيان است. (انعام / 162).
302 - ]- اربعين، ص 74- 75
303 - اشاره است به آيه 18 از سوره حشر: يا الهاالذين امنو اتقواالله و التنظر نفس ما قدمت لغد و اتقواالله ان الله خبير بما تعملون. (اى مومنان خدا ترس شويد و هر كس بنگرد تا چه عملى براى فرداى خود پيش مىفرستد و از خدا بترسيد. همانا او به آنچه انجام مىدهيد آگاه است).
304 - نامه امام (س) به حاج احمد خمينى (26/4/1363) صحيفه نور، ج 22، ص 361.
305 - بحارالانوار، ج 7، ص 125، كتاب العدل و المعاد، باب موافق القيامه و زمان مكثالناس فيها حديث 1.
306 - - اربعين، ص 85 و 86.
307 - معانى الاخبار، ص 32، باب معنى الصراط، حديث 2.
308 - معانى الاخبار، ص 35، باب معنى الصراط، حديث 5.
309 - بازگشت آفريدگان به سوى شما و حسابرسى آنان با شماست... خدا به سبب شما (خلقت را) آغاز كرد و به شما پايانش مىدهد. عيون اخبار الرضا، ج 2 ص 28 و 27. من لا يحضره الفقيه، ج 2 ص 370 - 374، باب مايحزى من القول عند زياره جمع الائمه عليهمالسلام، حديث 2.
310 - - اربعين، ص 360.
311 - آيا آن كسى كه بر روى صورت خود راه مىرود با آن كسى كه مستقيم راه مىرود كدام بهتر هدايت يافتهاند. (ملك / 22).
312 - اصول كافى، ج 1، ص 432، كتاب الحجه باب فيه نكت و نتف من التنزيل فى الولايه، حديث 91.
313 - بحارالانوار، ج 24، ص 15، كتاب الامامه، باب أنتم السبيل و الصراط...، حديث 17.
314 - ورضه كافى، ص 288، حديث 434.
315 - - اربعين، 532- 534
316 - (هود / 56).
317 - - اربعين؛ ص 531
318 - علم اليقين، ج 2، ص 971.
319 - - بيانات امام (س) در تاريخ 10/10/56 صحيفه نور، ج 1، ص 255.
320 - قسم به عصر، بدرستيكه همه انسانها در خسران هستند. (عصر / 1 و 2).
321 - اقتباس از اين بيت مولوى در مثنوى است:
بار ديگر از ملك پران شوم
آنچه در وهم نايد آن شوم
322 - - بيانات امام (س) در تاريخ 7/4/58 - صحيفه نور، ج 7، ص 225 - 226.
323 - - بيانات امام (س) در تاريخ 23/6/58. صحيفه نور، ج 9، ص 112.
324 - - بيانات امام (س) در تاريخ 8/3/59 صحيفه نور، ج 12، ص 126.
325 - - بيانات امام (س) در تاريخ 10/3/59 صحيفه نور، ج 12، ص 131.
326 - - بيانات امام (س) در تاريخ 15/4/59. - صحيفه نور، ج 12، ص 222.
327 - هود / 56.
328 - خداوند سرپرست مومنان است، آنان را از تاريكيها بيرون مىآورد و به نور داخل مىكند. و آنان كه كافر شدند سرپرستهاى آنها طاغوت است، آنها را به تاريكيها داخل مىنمايد. (بقره / 257).
329 - - بيانات امام (س) در تاريخ 8/6/59. - صحيفه نور، ج 13، ص 53 و 54.
330 - - بيانات امام (س) در تاريخ 8/6/59 صحيفه نور، ج 13، ص 53 و 54.
331 - - بيانات امام (س) در تاريخ 3/10/59 -صيحفه نور، ج 13، ص 217 - 218.
332 - - بيانات امام (س) در تاريخ 2/11/59. صحيفه نور، ج 14، ص 11.
333 - - بيانات امام (س) در تاريخ 7/12/59 صحيفه نور، ج 14، ص 103.
334 - - بيانات امام (س) در تاريخ 11/5/60 صحيفه نور، ج 15، ص 78.
335 - - بيانات امام (س) در تاريخ 4/10/61 - صيحفه نور، ج 17، ص 123.
336 - رو به سوى كسى كردم كه آسمان و زمين را آفريد، در حاليكه ميانهرو و مسلمان هستم و از مشركان نيستم. (انعام / 162).
337 - همانا جهنم كافران را در برگرفته است. (عنكبوت / 54).
338 - گور آدمى يا گودالى از گودلهاى جهنم يا باغى از باغهاى بهشت است. بحارالانوار، ج 6، ص 214، كتاب العدل و المعاد، باب احوال البرزخ و القبر و عذابه و سواله، حديث 1 و همين جلد، ص 205 و 208، 218 و 267، 257.
339 - - بيانات امام (س) در تاريخ 10/4/63 - صحيفه نور، ج 19، ص 20 - 21.
340 - - بيانات امام (س) در تاريخ 8/5/64 - صحيفه نور، ج 19، ص 194.
341 - - بيانات امام (س) در تاريخ 13/6/64 - صحيفه نور، ج 19، ص 225.
342 - كلمات مكنونه، ص 138.
343 - نامهى امام (س) به خانم فاطمه طباطبايى 5/3/1363 - صحيفه نور، ج 22، ص 345 - 346.
344 - مجمعالبيان، ج 1، ص 30، ذيل تفسير آيه فوق.
345 - عن أبى عبدالله عليه السلام. ... نحن و الله السماء الحسنى... اصول كافى، ج 1، ص 143، كتاب التوحيد، باب النوادر حديث 4.
346 - - بيانات امام (س) در تاريخ 6/7/1356 - صحيفه نور، ج 1، ص 239.