![]() | تفسير سوره حمد - امام خمينى رحمه الله علیه |
چشم از اينجا برداشته شد يك ورق ديگرى پيش مىآيد، آن ورقى كه يك وقتى پيش آمد، ديگر كار گذشته است، ما امروز بايد فكرش را بكنيم. (339)
آن چيزى كه صراط مستقيم است، آنى است كه بر روشى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است، به آن روش عمل بشود. (340)
صراط كه در روايات هست كه أدقّ از مو، مثلًا تاريكتر است از شب، چه و چه، و در بعض روايات هست كه صراط از متن جهنم مىگذرد؛ يعنى توى آتش عبور مىكند، آتش محيط است، نه رو. ملاحظه كنيد آنجا بايد عبور كرد، و در اين دنيا از همين جا صراط است تا غير متناهى و اين صورت در آن عالم به آن نحو نمايش پيدا مىكند.
در اين راه كه داريد، توجه كنيد كه مستقيم باشد، صراط مستقيم باشد، شرقى و غربى نباشد. (341)
دنيا و هر چه در آن است جهنم است كه باطنش در آخرِ سير ظاهر شود و ماوراى دنيا تا آخر مراتب بهشت است كه در آخر سير پس از خروج از خِدْر طبيعت ظاهر شود و ما و شما و همه، يا حركت به سوى قعر جهنم مىكنيم يا به سوى بهشت و ملأ اعلا.
در حديث است كه روزى پيمبر اعظم- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- در جمع صحابه نشسته بودند، ناگهان صداى مهيبى آمد، عرض شد: اين صدا چه بود؟ فرمود: سنگى از لب جهنم افتاد و پس از هفتاد سال اكنون به قعر جهنم رسيد(342). اهل دل گفتند: در آن حال شنيديم مرد كافرى كه هفتاد سال داشت اكنون درگذشت و به قعر جهنم رسيد.
ما همه در صراط هستيم و صراط از متن جهنم عبور مىكند، باطنش در آن عالم ظاهر مىشود و در اينجا هر انسانى صراطى مخصوص به خود دارد و در حال سير است؛ يا در صراط مستقيم كه منتهى به بهشت مىشود و بالاتر، و يا صراط منحرف از چپ يا منحرف به سوى راست كه هر دو به جهنم منتهى مىشوند. و ما از خداوند منّان آرزوى صراط مستقيم مىكنيم: اهْدِنَا الصِّرطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِرطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ، كه انحراف از يك سو است وَ لَا الضَّالِّينَ، كه انحراف از سوى ديگر.
و اين حقايق در حشر به طور عيان مشهود مىشود.
صراط جهنم كه در توصيف آن از حيث دقت و حِدّت و ظلمت نقل گرديده است، باطن صراط مستقيم در اين جهان است. چه بسيار راه دقيق و ظلمانى است و چه مشكل است عبور از آن براى ما واماندگان، آنان كه بىهيچ انحرافْ راه را طىّ نمودند جُزْنا وَ هِىَ خامِدَة گويند و هر كس به اندازه سيرش در اين صراط در آنجا نيز همين سير منعكس گردد.
غرورها و اميدهاى كاذب شيطانى را كنار گذار و كوشش در عمل و تهذيب و تربيت خود كن كه رحيل بسيار نزديك است و هر روز كه بگذرد و غافل باشى دير است. بازگو مكن كه تو خود چرا مهيّا نيستى؛ انْظُرْ الى ما قالَ وَ لا الى مَنْ قال من هر چه هستم براى خود هستم و همه نيز چنين.
جهنم و بهشت هر كس نتيجه اعمال او است، هر چه كِشتيم درو مىكنيم.
فطرت و خلقت انسان بر استقامت و نيكى است. حُبّ به خيرْ سرشت انسانى است، ما خود اين سرشت را به انحراف مىكشانيم و ما خود حُجُب را مىگسترانيم و تارها را بر خود مىتنيم.(343)
اين شيفتگان كه در صراطند همه
جوينده چشمه حياتند همه
حق مىطلبند و خود ندانند آن را
در آب به دنبال فُراتند همه
آنهايى كه آن طرف را مىبينند و اين طرف را نمىبينند ناقصند- اهْدِنَا الصِّرطَ الْمُسْتَقِيمَ، غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ، غيرِ ضالين. در يك روايتى هست- من نمىدانم وارد است يا نه- هست؛ مىگويند، نقل مىكنند كه قضيه مغضوب عليهم- به حَسَب قول مفسرين- عبارت از يهود است و ضالين عبارت است از نصارى(344). در يك روايتى نقل مىكنند- من نمىتوانم تصديق كنم، من نقل مىكنم از آنهايى كه نقل كردهاند- كه رسول اللَّه- مثلًا فرموده است: كانَ أخى مُوسى عَيْنُهُ الْيُمْنى عَمْياء و أخى عيسى عَيْنُهُ الْيُسْرى عَمْياء وَ أنَا ذُو العَيْنَيْنِ(345) آنهايى كه مىخواهند تأويل كنند، مىگويند:
چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امور سياسى و دنيوى داشته است- يهود هم كه مىبينيد دو دستى چسبيدهاند و دارند مىخورند دنيا را و باز هم بسشان نيست، امريكا هم آنها دارند مىخورند، ايران هم الآن آنها دارند [مىخورند ]باز هم بسشان نيست، همه جا و همه را مىخواهند- و در كتاب حضرت عيسى [عليه السلام ]توجه به معنويات و روحانيت بيشتر بوده است؛ از اين جهت عين يسرا يش كه عبارت از طرف طبيعتش است عمياء بوده است- البته من نمىتوانم بگويم اين از پيغمبر صادر شده لكن گفتهاند اين را- يعنى توجه به اين جهت يسار كه عبارت از طبيعت است نداشته و كم داشته است؛ و او هم به حَسَب شريعتش توجهش به ماديات زياده بوده. و انا ذو العينين، هم جهات معنوى، هم جهات مادى. شما احكامش را كه ببينيد شهادت بر اين مطلب است.
احكامش احكامِ- عرض مىكنم كه- سياسياتش [را ]ملاحظه مىكنيد. (346)
پايان