همه چیز فرو می ریزد
این، اولین حمله به سفارت نبود. نه ماه پیش عدهای از نیروهای انقلابی به سفارت آمریکا حمله کرده و کارکنان آن را به اسارت گرفته بودند. در آن زمان که فقط چند روز از سقوط دولت بختیار میگذشت، ابراهیم یزدی و دیگر یاران آیت الله خمینی به مداخله پرداختند و ظرف 24 ساعت، همهی اسیرشدگان آزاد گردیدند. در آن زمان همچنین یک گروه نامنظم و خود گمارده از نیروهای انقلابی، مسؤولیت تأمین امنیت سفارت را برعهده گرفتند.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): «همه چیز فرو میریزد» یک منبع دست اول در زمینهی تاریخ انقلاب و بحران گروگانگیری از نگاه یک مقام آمریکایی محسوب میشود و میتواند در روشن کردن برخی از زوایای مبهم تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی سودمند باشد.
این کتاب، بر پایهی تجارب شخصی، گری سیک و پروندههایی که در شورای امنیت ملی آمریکا به آنها رسیدگی کرده است، نوشته شده است. گری سیک در نگارش این کتاب، از نوشتههای افراد دیگر دخیل در ماجرا، از جمله خاطرات جیمیکارتر، سایروس ونس، زبیگنیو برژینسکی، جورج بال، همیلتون جوردن و ویلیام سالیوان بهره گرفته است. او در پیشگفتار کتاب مینویسد: «چهاردلیل مرا به نگارش این کتاب واداشت، دلیل اول این که میخواستم توصیف جامع و کاملی از این دورهی استثنایی در تاریخ سیاست خارجی آمریکا ارایه دهم. دلیل دیگر این که من به عنوان یک ناظر و عنصر دخیل در ماجرا، قصد داشتم نظر خود را دربارهی سیاستهای ایالات متحده درخصوص انقلاب بیان کنم. به علاوه من فکر میکردم باید به این دو سؤال پرداخته شود که چرا چنین رویدادی پدید آمد و چه عبرتهایی میتوان از آن گرفت؟ در نهایت، میخواستم مجموعهی اطلاعات موجود در این زمینه را به صورت روایی کنارهم گذارم تا مورد استفاده عامهی علاقه مندان قرار گیرد.»
کتاب دو بخش دارد. بخش اول به موضوع روند شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی میپردازد و بخش دوم به بررسی حادثه تسخیر سفارت آمریکا در تهران اختصاص دارد که گزیدههایی از بخش دوم آن را مرور میکنیم.
تسخیر
اوایل صبح روز یکشنبه، ۴ نوامبر سال ۱۹۷۹ در منزل خود خوابیده بودم که از اتاق وضعیت کاخ سفید به من تلفن شد و اطلاع داده شد که سفارت آمریکا در تهران اشغال شده است. این خبر مرا متعجب نکرد؛ زیرا ما، از دو هفته پیش که به شاه اجازه داده شده بود وارد ایالات متحده شود،انتظار درگیری و خشونت را داشتیم. در هر حال، پس از این مکالمهی تلفنی، از تخت خواب بلند شدم، در تاریکی لباس پوشیدم، سپس وارد خیابانهای خالی پایتخت شدم و به سمت وزارت خارجه به راه افتادم. در آن زمان، من نمیدانستم که این موضوع قرار است تا چهارده ماه، هر روز قبل از طلوع خورشید، مرا از تخت خواب بلند کند و تا چهارده ماه، شریک زندگی من باشد.
این، اولین حمله به سفارت نبود. نه ماه پیش عدهای از نیروهای انقلابی به سفارت آمریکا حمله کرده و کارکنان آن را به اسارت گرفته بودند. در آن زمان که فقط چند روز از سقوط دولت بختیار میگذشت، ابراهیم یزدی و دیگر یاران آیت الله خمینی به مداخله پرداختند و ظرف ۲۴ ساعت، همهی اسیرشدگان آزاد گردیدند. در آن زمان همچنین یک گروه نامنظم و خود گمارده از نیروهای انقلابی، مسؤولیت تأمین امنیت سفارت را برعهده گرفتند.
بروز مشکل قابل پیش بینی بود
ونس پیشنهاد کرده بود که قبل از ورود شاه به ایالات متحده، طی تماس با دولت موقت ایران از وضعیت شاه سخن گفته شود و بر ضرورت بستری شدن وی در یکی از بیمارستانهای ایالات متحده تأکید شود. آنگاه در صورتی که دولت ایران واکنش تندی در برابر این مسآله نشان نداد به شاه اجازه ورود داده شود و در غیر این صورت از ورود وی جلوگیری شود.
کارتر گفت:« ما نباید در برابر مقامات ایران از خود ضعف نشان دهیم و از این رو باید با صراحت از تصمیم خود برای پذیرش شاه سخن بگوییم.»
مردم هم موافق بودند
افکار عمومیآمریکا همگی خواستار پذیرش شاه در ایالات متحده بودند. از این رو کارتر برای افزایش وجهه خود نزد مردم، باید به توقع آنها پاسخ میداد و با ورود شاه به ایالات متحده موافقت مینمود.
ماجرای اسناد سفارت
مقدار زیادی از اسناد و مدارک مهمیکه طی چندین سال جمع آوری شده بودند، در سفارت انباشته شد و به هنگام بالاگرفتن خشونتها در ماه اکتبر، برای مقامات سفارت مشکل ساز گردید.
مقامات سفارت، از زمان ورود شاه به ایالات متحده تا آغاز دومین حمله به سفارت، فرصت زیادی برای خارج کردن اسناد مهم از ایران داشتند، اما هیچ کاری در این زمینه انجام ندادند. در نتیجه، هنگامیکه به سفارت حمله شد، فرصت کافی برای از بین بردن همهی این اسناد وجود نداشت و از این رو، بخش عمدهی آن به دست دانشجویان ایرانی افتاد.
محدودیتهای ابرقدرت
به هر حال، کاملاً مشخص بود که ایالات متحده از ابزارهای بسیار محدودی برای اعمال نفوذ برجریان تحولات داخلی ایران برخوردار است؛ اما در عین حال، دولتمردان آمریکا نمیخواستند این حقیقت را بپذیرند. در نتیجه، آنها بدون توجه به محدودیتهای پیش روی خود، اقدام به تهیه و اتخاذ برخی از سیاستهای تهاجمیبرای حل ماجرا نمودند.
با گذشت زمان، یعنی هنگامیکه بحران به درازا کشید و تبعات آن برای منافع ایالات متحده روشن تر شد، این عقیده در محافل عمومیرایج شد که عاقلانه ترین واکنشی که ایالات متحده میبایست در برابر این ماجرا از خود نشان میداد، آن بود که آن را کم اهمیت جلوه دهد و بدین ترتیب، از ارزش تبلیغاتی آن برای افراطیون تهران بکاهد. این رویکرد، چندین ماه بعد از ماجرای گروگانگیری، یعنی زمانی که تمامیسیاستهای دیگر با شکست مواجه شده بود، اتخاذ گردید.
وابستگی بیش از اندازهی به فن آوری
اولین نکتهای که با مرور مختصر عملیات نجات (شکست صحرای طبس) به ذهن میآید آن است که تصمیمگیریها در این عملیات، تحت تأثیر فنآوری قرار داشت. تمامیکسانی که در عملیات نجات شرکت داشتند، به میل خود و با آگاهی کامل ازخطرات احتمالی، قدم در این عرصه گذاشته بودند. در عین حال، آنها هنگامیکه احساس کردند ماشینهایشان به درستی کار نمیکنند، همه چیز را تمام شده دیدند…
ما که در دنیای علم و دانش رشد یافتهایم، از همان کودکی یادگرفتهایم که به حرف ماشینها گوش دهیم و حتی خود را مطیع آنها قرار دهیم.
اشتباه در ارزیابی
اشتباه دیگر ما این بود که ما نمیدانستیم آیت الله میتواند از مجازاتهای اقتصادی و سیاسی در جهت تعقیب اهداف انقلابی خود استفاده کند و از این رو از این مجازاتها استقبال میکند. همچنین ما پیش بینی درستی در خصوص ظرفیت تحمل ایران در مواجهه با این مجازاتها نداشتیم.
دولت ایران همچنان بر مواضع خود پافشاری میکرد و توانست در برابر سیل عظیم فشارها که از هر طرف بر آن وارد میشد، مقاومت کند. این، چیزی برخلاف انتظار آمریکاییها بود. دولت مردان آمریکا آسیب پذیری ایران را در برابر فشارهای خارجی،بیش از آنچه بود، ارزیابی کرده بودند. من نیز جزو همین دسته بودم.
من در ۱۳ نوامبر طی یادداشتی به برژینسکی نوشتم: «مشکلاتی که ما با آن مواجه هستیم در مقایسه با مشکلاتی که گریبانگیر ایران است، بسیار اندک میباشد.دولت بازرگان استعفا داده است؛ افراد با تجربه پیدا نمیشوند که جایگزین اعضای این دولت شوند؛ در میان گروههای اطراف آیت الله، یک کشمکش قدرت در حال شکل گیری است؛ وزارت خانههای مختلف ایران، با کمبود کارمند مواجه هستند؛ جنگ با کردها به خوبی پیش نمیرود؛…و مرزهای غربی ایران مکرراً مورد تهاجم نیروهای عراقی قرار میگیرد.» با گذشت زمان دریافتم که توانایی ایران در تحمل فشارها و مشکلات داخلی و خارجی بسیار بیشتر از آن چیزی است که من انتظار آن را داشتم.
رئیس جمهور ناکام
سه روز آخر بحران گروگانگیری دورهی منحصر به فردی در تاریخ ایالات متحده بود؛ کارتر در دو شب آخر ریاست جمهوری خود نخوابیده بود. او تمام این دو شب را در دفتر خود به سر برده بود و به همراه همکارانش، آخرین مراحل مذاکرات را دنبال کرده بود.
کارتر بسیار تمایل داشت تا قبل از پایان دوران ریاست جمهوری خود شاهد آزادی گروگانها باشد و خود به عنوان رئیس جمهور آمریکا به استقبال آنها برود. او حتی هواپیمایی را نیز برای این کار مهیا کرده بود تا به محض آزادی گروگانها، برای استقبال از آنها به اروپا سفر کند. متأسفانه آرزوی کارتر محقق نشد. طی این یک سال ضربات مهلکی بر پیکره عزت و عظمت آمریکا وارد آمده بود و عصبانیت و سرخوردگی بر افکار عمومیاین کشور حاکم شده بود. از همین رو، رقیب انتخاباتی کارتر از وی پیشی گرفت و توانست در انتخابات پیروز شود. آری ایران همچون استخوانی در گلوی کارتر گیر کرده بود و سر انجام وی را از پای در آورد.
تحقیر شیطان بزرگ!
چند روز بعد، دولت الجزایر اظهار داشت این عملیات، در ساعت هشت و چهاردقیقه به پایان رسید، اما دولت ایران در ساعت دوازده و پنج دقیقه بعد از پایان یافتن دوران ریاست جمهوری کارتر، آن را تأیید نمود و در نتیجه، تأخیر در آزادی گروگانها، (گروگانها در ساعت دوازده و سی دقیقه آزاد شدند) تنها به دلیل عدم شایستگی میانجیهای الجزایری بوده است. البته آمریکاییها و تمامیجهانیان به خوبی میدانستند که الجزایریها دراین زمینه تقصیری نداشتهاند و این تأخیر، کاملاً عمدی بوده است؛ ایرانیان میخواستند بار دیگر «شیطان بزرگ» را تحقیر کنند
منبع: راه
:::::