خطبه سیدالشهدا در منا: تبیین مسئولیت مردم و علما در قبال مفاسد
در نظر گرفتن خطبه و محتوایش در آن برهه تاریخی (زمانی که هنوز معاویه فوت نکرده و یزید بر سر کار نیامده) حاوی درسها و نکاتی است که میتواند حق طلبان را در تحلیل عاشورا کمک و یاری کنند. این خطبه نشان دهنده زمینه هایی است که نهایتا منجر به روی کار آمدن “یزیدی”ها می شود و “حسین بن علی(ع)”ها به قتلگاه کشیده می شوند.
گرچه این خطبه ی شریفه دارای مطالب مختلف و ابعاد گوناگونی است اما میتوان گفت از سه بخش مستقل تشکیل یافته است:
بخش اول: فضایل امیر مؤمنان و خاندان عصمت علیهم السلام.
بخش دوم: دعوت عام به امر به معروف و نهی از منکر و ذکر اهمیت این وظیفه ی بزرک اسلامی.
بخش سوم: بیان وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و مضرات سکوت روحانیان و شخصیتهای مذهبی در مقابل زورگویان، و آثار زیانبار و خطرناک سهلانگاری آنان در انجام این وظیفهی بزرگ الهی، و در نهایت توبیخ و ملامت این قشر از علما و شخصیتهای اسلامی.
مرور این خطبه تاریخی از چند جهت حائز اهمیت است:
یک. تأکید حضرت سید الشهدا(ع) در ابتدای قسمت اول این خطبه بر ضرورت رساندن این خطبه به دیگران بدینگونه که میفرمایند میفرمایند” ثمّ ارجعوا إلی أمصارِکُم و قبائِلِکُم، فَمَن أمِنْتُم من النّاسِ وَ وَثِقْتُم بهِ فادعوهم إلی ما تعلمونَ من حقِّنا فإنّی أتخوَّفُ أن یدرسَ هذا الأمرُ و یذهبَ الحقُّ و یُغلَب و اللَّهُ متمُّ نوره و لو کَرِهَ الکافرونَ.” ” آنگاه که به شهر و دیار خود مراجعت میکنید آنچه را که فراگرفته اید به اقوام و عشیره ی مورد وثوق و افراد مورد اعتماد از دوستان و آشنایان خود ابلاغ کنید؛ زیرا ترس آن دارم که این آیین، مندرس گردد و این مذهب حق از بین برود. و اللَّهُ متمُّ نوره و لو کَرِهَ الکافرونَ.”
دو. علاوه بر تأکید حضرت سید الشهدا بر این امر که بدان اشاره شد توجه به متن خطبه، خواننده را متوجه این مضمون می کند برای مثال آنجا که امام حسین(ع) با مخاطب قرار دادن مردم (“اعتبروا ایها الناس…” در ابتدای قسمت دوم خطبه) نشان میدهند که این خطبه خطاب به گروه خاص و حاضران در مجلس و یا مردم دنیای آن روز نیست بلکه همهی انسانها را در همهی زمانها و همهی مکانها شامل میشود همانند خطاب یا «ایها الناس» که در قرآن مجید در موارد متعدد و مکرر آمده است. هر چند که جدای از این نوع استناد سخنان و سنت معصومین (علیهم السلام) برای شیعیان حقیقی ایشان مورد استفاده و استخراج اصول مکتبی بوده است و متن حاضر نیز از این بحث استثنا نیست.
سه. تمهیداتی که سید الشهدا (ع) قبل از ایراد خطبه مهیا میکند اعم از ععوت از شخصیتهای زبده و برجسته اسلامی و نخبگان بنی هاشم و مهاجرینن و انصار که دویست نفر از حضار مجلس را صحابه و بیشت از هشتصد نفر از تابعین و فرزندان صحابه بودند و حتی دعوت حضرت از بانوان بنی هاشم و همسران صحابه و تابعین، نشان دهنده اهمیت والای خطبه می باشد. دو سال قبل از هلاکت معاویه و در آن شرایط خفقان و فشار به پیروان مکتب تشیع، امام حسین(ع) عزم سفر حج کرد و عبداللَّه بن عباس و عبداللَّه بن جعفر را همسفر خود انتخاب نمود و در مکه از مردان و زنان بنیهاشم و از گروه انصار افرادی را که آن حضرت و بنیهاشم میشناختند دعوت به عمل آورد و به همه آنان مأموریت داد که از افراد ذیصلاح و متعهد از صحابهی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و از تابعین، برای شرکت در جلسهای که قرار است در منی تشکیل شود دعوت کنند. چون مدعوین، که تعدادشان به هزار نفر بالغ میگردید، در منی و زیر خیمهی حسین بن علی علیهالسلام گرد آمدند، حضرت سخن آغاز کرد.
چهار. حضرت خطبه را پس از آنکه حجاج یک دوران عبادت و ریاضت و ارتباط با خداوند و پس از انجام اعمال (عمره) و گذشتن از منزل (عرفات) و بیتوته نمودن در بیابان (مشعر) و انجام دادن مراسم قربانی و رسیدن به یک دوران روحی و معنوی ایراد میکند که این خطبه حاوی پیامی با اهمیت می باشد.
پنج. مکان ایراد خطبه «منی» است، حساسترین نقطه در کنار بیت الهی. آن جا که باید همه تعینات را کنار گذاشت و جز خدا را به دست فراموشی سپرد و با تمرین رجم شیاطین برای مبارزه با طاغوتها آماده گردید و با انجام مراسم قربانی، فدا شدن در راه خدا و گذشتن از سر و جان را در راه ایمان و اسلام آزمود.
شش. در نظر گرفتن خطبه و محتوایش در آن برهه تاریخی (زمانی که هنوز معاویه فوت نکرده و یزید بر سر کار نیامده) حاوی درسها و نکاتی است که میتواند حق طلبان را در تحلیل عاشورا کمک و یاری کنند. این خطبه نشان دهنده زمینه هایی است که نهایتا منجر به روی کار آمدن “یزیدی”ها می شود و “حسین بن علی(ع)”ها به قتلگاه کشیده می شوند. که در این میان میتوان به بحث امر به معروف و نهی از منکر و همچنین رسالت علما و خواص جامعه اشاره کرد که سید الشهدا در بخشهای دوم و سوم خطبه بدان می پردازد. همچنین در نظر گرفتن این خطبه در آن شرایط تاریخی میتواند جست و جوگران حق را به تحلیل درستی از علت حادثه تاریخی عاشورا و نیز علت اصلی حرکت سید الشهدا برساند.
قبل از ذکر قسمت دوم و سوم این خطبه لازم به ذکر است که گفته شود گاه قسمتهایی از این خطبه توسط محدثان و محققان مسلمان آورده شده است و گاه همه این سه قسمت در کتب مربوطه آورده شده است ولی صرفا قسمت اول آن را به عنوان خطبه ی ایراد شده در منی آورده شده است و در مورد قسمت دوم و سوم آن حرفی زده نشده است. اما برخی دیگر از جمله امام خمینی(ره) آنگونه که در کتاب حکومت اسلامی(ولایت فقیه) خود آورده است معتقد است که قسمتهای دوم و سوم این خطبه نیز ادامه قسمت اول خطبه منی می باشد. آیت الله محمد صادق نجمی در کتاب خود پیرامون این خطبه در تبیین این بحث می آورد:” مضمون جملات دو بخش اخیر و کیفیت خطاب و به کارگیری واژهها و کلمات را در آن بدقت مطالعه کنیم و این مضامین و با گفتار سلیم بن قیس در کیفیت ایراد خطبه از نظر موقعیت زمانی و مکانی و حضار مجلس (که گروهی از صحابه و تابعین بودند) مقارنه و مقایسه کنیم درمییابیم که مجموع مطالب هر سه بخش خطبه میتوانسته است در یک مجلس و با چنان وضع خاص ایراد شده و در نهایت یک چنین خطابهی مهم و سخنرانی آتشینی را تشکیل داده باشد و مطالب بخشهای سهگانهی این خطبه نمیتواند جدای از هم باشد به طوری که بخشی از آن در منی (با آن وضع خاص و با آن صراحت) و بخش دیگر به صورت موعظه و ارشاد معمولی و در یک مجلس سخنرانی عادی ایراد شده باشد.
بخصوص لحن تند و مبارزه طلبانه و اشاره به قیام عملی در آیندهی نزدیک و دعوت صریح از شنوندگان در جهت پشتیبانی از این قیام و حرکت و یاری دادن به آن که در خطبه است. گذشته از آن در تاریخ زندگی حسین بن علی علیهالسلام هیچگاه از تشکیل چنین مجلسی با وضع مذکور، یاد نشده است، نه قبل از هلاکت معاویه و نه بعد از آن؛ نه در شهر مدینه و نه در شهرهای دیگر؛ و آنچه از مواعظ و وصایا و خطبهها و نامههای حضرت در طول زندگی مبارکش نقل گردیده و تا حد زیادی مضبوط و در کتابهای تاریخ و حدیث منقول است با مضمون این خطبه تفاوت کلی و فاصلهی فراوان دارد و حتی مضمون خطبهها و سخنرانیهای آن حضرت در مسیر کربلا و یا در روز عاشورا با مضمون این خطبه قابل مقایسه نیست زیرا وضعیت موجود در این سخنرانیها از نظر زمان و مکان و از نظر مستمعان غیر از وضعیت موجود در این خطبه بوده است.”
قسمت دوم و سوم این خطبه را می توانید در ادامه بخوانید. برای مطالعه تمام خطبه از جمله قسمت اول میتوانید از فایل انتهایی همین پست استفاده کنید.
قسمت عمده مقدمه فوق و نیز ترجمه ذیل با استفاده از کتاب آیت الله محمد صادق نجمی در مورد همین خطبه (کتاب خطبه حسین بن علی در منی – بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی) نوشته شده است.
متن و ترجمه بخش دوم خطبه
اعتبروا أیُّها النَّاسُ بما وَعَظَ اللَّهُ به أولیاءَهُ من سُوءِ ثَنائِهِ علی الأحبار اِذْ یقول: «لو لا ینهاهُمُ الرّبّانیّوُنَ و الأحبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْأثْمَ»[۱] و قال: «لُعِنَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنیإسْرَائیلَ- إلی قوله- لبئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»[۲].
ای مردم! از پندی که خدا به اولیا و دوستانش به صورت نکوهش از علمای یهود داده عبرت بگیرید آن جا که میفرماید: چرا علمای دینی و احبار، یهودیها را از سخنان گناهآمیز و خوردن حرام نهی و جلوگیری نمیکنند؟ و باز میفرماید: آنها که از بنیاسرائیل کافر شدند مورد لعن و نفرین قرار گرفتند تا آنجا که میفرماید: آنها از اعمال زشتی که انجام میدادند یکدیگر را نهی نمیکردند و چه بدکاری مرتکب میشدند.
و إنَّما عابَ اللَّهُ ذلک علیهم، لأنّهم کانوا یَرَوْنَ من الظَّلَمَةِ الّذین بین أظْهُرِهِمِ المُنکرَ و الفَساد فلا ینهونهم عن ذلک رَغْبَةً فیما کانوا ینالونَ منهم و رهبةً ممّا یحذرونَ و اللَّهُ یقول: «فلا تَخْشَواْ النَّاسَ وَ اْخشَوْن»[۳] و قال: «المُؤمِنُونَ و اْلمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أولیاءُ بَعْضٍ یأمرونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ»[۴].
در حقیقت خدا سکوت آنان را از این جهت عیب میشمارد که آنان با چشم خود میدیدند که ستمکاران به زشتکاری و فساد پرداختهاند و باز منعشان نمیکردند و این سکوت به خاطر علاقهی به مال بود که از آنان دریافت میکردند و نیز به خاطر ترسی بود که از آزار و تعقیب آنان به دل راه میدادند در حالی که خدا میفرماید: از مردم نترسید و از من بترسید و میفرماید: مردان مؤمن دوستدار و رهبر و عهدهدار یکدیگرند همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر میکنند.
فبدأ اللَّهُ بالأمرِ بالمعروفِ والنّهی عن المنکر فریضةً منه لعلمِه بأنَّها إذا اُدِّیَتْ و اُقیمت استقامتِ الفرائضُ کلُّها هَیِّنُها و صَعْبُها و ذلک أنّ الأمْرَ بالمعروفِ و النّهیَ عَن المُنْکر دعاءٌ إلی الإسلام مع ردِّ المَظَالِم و مخالفةِ الظّالمِ و قسمةِ الفَیء والغنائم و أخذِ الصَّدَقاتِ من مواضِعِها و وضعِها فی حقّها.
خداوند در این آیه در شمردن صفات مؤمنان که مظهر دوستداری و رهبری متقابلاند از امر به معروف و نهی از منکر شروع میکند و نخست آن را واجب میشمارد زیرا میداند که اگر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه برقرار شود همهی واجبات از آسان گرفته تا مشکل همگی برقرار خواهد شد و زیرا که امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام (یعنی جهاد اعتقادی خارجی) است به علاوهی بازگرداندن ثروتهای عمومی و غنایم جنگی است طبق قانون اسلام، و اخذ و جمعآوری صدقات (زکات و همه مالیاتهای الزامی و داوطلبانه) از موارد صحیح و واجب آن و نیز مصرف شرعی و صحیح آن است.
متن و ترجمه بخش سوم خطبه
ثمّ أنتم أیّتُها العصابةُ عصابةٌ بالعِلْمِ مشهورةٌ و بالخیرِ مذکورةٌ و بالنّصیحة معروفة و باللَّه فی أنفُسِ النّاسِ مهابةٌ، یهابُکُمُ الشّریفُ وَ یُکْرِمُکُمُ الضعیفُ وَ یُؤْثِرُکُم من لافضلَ لکُمْ علیه، و لا یدلکم عنده، تشفعون فی الحوائجِ إذا متُنِعَتْ مِنْ طُلّابِها، و تمشُونَ فی الطّریقِ بهیبة الملوک و کرامة الأکابرِ
علاوه بر آنچه گفتم، شما ای گروه حاضر! ای گروهی که به علم و دانش شهرت دارید و از شما به نیکی یاد میشود و به خیرخواهی و اندرزگویی وبه راهنمایی در جامعه معروف شدهاید، و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کردهاید به طوری که مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما برمیخیزد و آن کس که نه برتری و نه قدرتی بر او دارید شما را بر خود برتری داده است و نعمتهای خویش را از خود دریغ داشته به شما ارزانی میدارد، در موارد حوایج وقتی به دست مردم نمیرسد وساطت میکنید و در کوچه و خیابان با مهابت پادشاهان و شکوه بزرگان قدم برمیدارید.
ألیس کُلّ ذلک اِنّما نِلْتُموهُ بما یُرجی عندکُم من القیام بحقِّ اللَّهِ و إن کنتم عن أکثر حقّه تقصُرُونَ فاستخففتم بحقّ الأئمة[۵]، فأَمّا حقّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُمْ، و أمّا حقّکم بزعْمِکُمْ فَطَلَبْتُم فَلا مالاً بذلتموه، و لانفساً خاطَرْتُم بِها للّذی خلَقَها، و لا عشیرةً عاد یتموُها فی ذاتِ اللَّه.
آیا بر همه این احترامات و قدرتهای معنوی از این جهت نایل نگشتهاید که به شما امید میرود تا به اجرای قانون خدا کمر ببندید گرچه در مورد بیشتر قوانین خدا کوتاهی کردهاید؟ بیشتر حقوق الهی را که به عهده دارید فروگذاشتهاید مثلاً حق ملت را خوار و خفیف کردهاید و حق افراد ناتوان را ضایع کردهاید اما در همان حال به دنبال آنچه حق خویش میپندارید برخاستهاید نه پولی خرج کردهاید و نه جان را در راه آن که آن را آفریده به خطر انداختهاید و نه با قبیله و گروهی به خاطر خدا درافتادهاید.
أنتُم تتمنّونَ علی اللَّه جَنَّتَهُ و مجاورةَ رُسُلِهِ و أماناً من عذابهِ، لقد خشیتُ علیکم أیُّها المُتَمَنّونَ علی اللَّه أن تَحِلَّ بکُم نقمةٌ مِن نقماتِهِ لأنکم بلغتم من کرامة اللَّه منزلة فُضّلتمْ بِها و من یُعرَفُ باللَّه لاتُکْرِمُونَ و أنتُم باللَّه فی عباده تُکْرَمُونَ.
شما آرزو دارید و حق خود میدانید که خداوند بهشتش و همنشینی پیامبرانش و ایمنی از عذابش را به شما ارزانی دارد. ای کسانی که چنین انتظارهایی از خدا دارید من از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرود آید؛ زیرا در سایهی عظمت و عزت خدا به منزلتی بلند رسیدهاید ولی خدا شناسانی را که مبلّغ خداشناسی هستند احترام نمیکنید حال آن که شما به خاطر خدا در میان بندگانش احترام دارید.
و قد تَرَوْنَ عهودَ اللَّهِ منقوضَةً فلا تَفزَعُون و أنتُم لبعضِ ذِمَمِ آبائِکُمْ تَفْزَعُون وَ ذِمّةُ رسولِاللَّه مخفورةٌ محفورةٌ و العُمیُ و البُکُم و الزّمنی فی المدائنِ مهملة لا تُرحَمُونَ و لا فی مَنزِلَتِکُم تعملون، و لا مَنْ عَمِلَ فیها تُعینون. و بالادّهانِ و المُصَانَعَةِ عند الظَلَمَةِ تأمنون، کُلّ ذلک ممّا أمرکم اللَّهُ بهِ من النّهی و التّناهی و أنتم عنه غافلونَ
و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود میبینید تعهدات در برابر خداوند (یعنی قراردادهای اجتماعی که نظامات و مناسبات جامعهی اسلامی را میسازد) گسسته و زیر پا نهاده شده است اما نگران نمیشوید در حالی که به خاطر پارهای از تعهدات پدرانتان، آشفته میشوید و اینک تعهداتی که در برابر پیامبر انجام گرفته (یعنی مناسبات اسلامی که از طریق بیعت با پیامبر اکرم تعهد شده همچنین تعهد اطاعت و پیروی از جانشینش علی و اولادش که در «غدیر خم» در برابر پیامبر انجام گرفته) مورد بیاعتنایی است.
نابینایان، اشخاص کر و لال، و زمینگیران ناتوان در همه شهرها بیسرپرست ماندهاند و بر آنها ترحم نمیشود. نه مطابق شأن و منزلتتان عمل میکنید و نه به کسی که بدینسان عمل کند و در ارتقاء شأن شما بکوشد مدد میرسانید. با چرب زبانی و چاپلوسی و سازش با ستمکاران، خود را در برابر قدرت ستمکاران حاکم ایمن میگردانید. تمام اینها دستورهای خداوند است به صورت نهی یا تناهی که شما از آنها غفلت میورزید.
و أنتُم أعظم النّاس مصیبة لما غلبتم علیه من منازِل العلماء لو کنتُم تشعرون، ذلک بأنّ مجاریَ الاُمورِ و الأحکامِ عَلَی أیدی العُلَماء باللَّه الاُمناءِ عَلَی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ، فأنتُم المَسْلُوبونَ تلک المنزلةِ وَ ما سُلِبْتُم ذلک إلّا بتفرُّقِکُم عِن الحقِّ و أختلافِکُم فی السنّة بعد البیّنة الواضحة.
اگر بدانید مصیبت شما از مصایب همهی مردم سهمگینتر است زیرا منزلت و مقام علمایی را از شما بازگرفتهاند چون در حقیقت امور اداری کشور و صدور احکام قضایی و تصویب برنامههای کشور باید به دست دانشمندان روحانی که امین حقوق الهی و دانای حلال و حرامند اجرا شود. اما اینک مقامتان را از شما باز گرفته و ربودهاند، و این که چنین مقامی را از دست دادهاید هیچ علتی ندارد جز این که از پیرامون حق (یعنی قانون اسلام و حکم خدا) پراکندهاید و دربارهی سنت پس از این که دلایل روشن بر حقیقت و کیفیت آن وجود دارد، اختلاف کردهاید.
وَ لَوْ صَبَرْتُم علَی الأذَی و تحمّلْتُم المؤونة فی ذاتِ اللَّه کانت اُمور اللَّه علیکُم تَرِدُ و عنکم تصْدُرُو اِلیکم تَرْجعُ، ولکنَّکُم مکّنتُم الظَّلَمَة مِنْ منزِلَتِکُمْ، واستسلمتم اُمور اللَّهِ فی أیدیهم یَعملون بالشُّبُهاتِ و یَسیرونَ فی الشَّهَواتِ.
شما اگر مردانی بودید که بر شکنجه و ناراحتی شکیبا بودید و در راه خدا حاضر به تحمل ناگواری میشدید مقررات برای تصویب پیش شما آورده میشد و به دست شما صادر میشد و شما مرجع کارها بودید. اما شما به ستمکاران مجال دادید تا این مقال را از شما بستانند و اجازه دادید حکومت به دست ایشان بیفتد تا بر اساس سست حدس و گمان به حکومت پردازند و طریقهی خودکامگی و اقناع شهوت پیشه سازند.
سلّطهم علی ذلک فرارُکُم مِنَ الموتِ و إعجابُکُم بالحیاة التّی هی مفارقتُکُم فأسلمتم الضُّعفاءَ فی أیدیهم؛ فمن بین مُستعبَدٍ مقهورٍ، و بین مستضعَف علی معیشتِهِ مغلوبٍ، یتقلّبونَ فی المُلکِ بآرائهِم، و یستشعِروُنَ الخِزْیَ بأهوائهم اقتداءاً بالأشرار و جرأَةً علی الجّبارِ.
مایهی تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود و دلبستگیتان به زندگی گریزان دنیا. شما با این روحیه و رویّه، تودهی ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکی بردهوار سرکوفته باشد و دیگری بیچارهوار سرگرم تأمین آب و نانش، و حکام، خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه خورند و با هوسبازی خویش ننگ و رسوایی به بار آورند، پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخی ورزند.
فی کُلّ بَلَدٍ منهم علی مِنْبَرِهِ خطیبٌ مُصْقعٌ، فالأرضُ لهم شاغرةٌ و أیدیهم فیها مبسوطة و النّاسُ لهم خَوَل، لا یدفعون ید لا مسٍ، فمن بین جبّار عنیدٍ، و ذی سطوةٍ علی الضعفةِ شدیدٍ، مُطَاعٍ لا یَعْرِفُ المُبدِئ المعیدَ.
در هر شهر سخنوری از ایشان بر منبر است. زمین زیر پایشان و دستشان در آن گشاده است. مردم بندهی ایشانند و قدرت دفاع از خود ندارند. یک حاکم، دیکتاتور و کینهورز و بدخواه است و حاکم دیگر بیچارگان را میکوبد و بر آنها قلدری و سختگیری میکند، و آن دیگر فرمانروایی است که نه خدا را میشناسد و نه روز جزا را.
فیا عجباً! و مالی لاأعجبُ و الأرض من غاشٍّ غَشُومٍ، و متصدِّقٍ ظلومٍ، و عامِلٍ علی المُؤمنینَ بهم غیرُ رحیمٍ، فاللَّه الحاکمُ فیما فیه تنازعنا، و القاضی بحکمه فیما شجربیننا.
شگفتا! و چرا شگفتزده نباشم! که جامعه در تصرف مرد دغلباز ستمکاری (چون معاویه) است که مأمور مالیاتش ستم میورزد و استاندارش نسبت به اهالی و مؤمنان نامهربان و بیرحم است خداست که در مورد آنچه دربارهاش به کشمکش برخاستهایم حکومت و داوری خواهد نمود و دربارهی آنچه بین ما رخ داده با رأی خویش حکم قاطع خواهد کرد.
اللّهم إنّک تعلم أنّه لم یکن ما کان منّا تَنافُساً فی سُلْطَانٍ، و لا التِماساً من فضولِ الحطامِ، ولکن لنُرِیَ المعالِمَ من دینک، و نُظْهِرَ الإصلاحَ فی بلادِکَ، و یأمنَ المظلُومونَ مِنَ عبادِکَ، و یُعْمَلَ بفرائِضِکَ و سُنَنِکَ و أحکامِکَ، فإنَّکُم إن لا تَنْصُرونا و تنصفونا قویت الظّلمة علیکم، و عَمِلَوا فی إطفاءِ نُورِنَبیِّکُم، و حسبُنااللَّهُ و علیه توکّلنا و إلیه أنَبْنَا و إلیه المصیرُ.
بار خدایا! بیشک تو میدانی آنچه از ما سرزده (یعنی مبارزه بر ضد دستگاه حاکمهی اموی) نه رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسی است و نه جستجوی ثروت و نعمتهای زاید، بلکه برای آن است تا اصول و ارزشهای درخشان دین تو را بنماییم و در کشورت اصلاحات پدید آوریم و بندگان ستمزدهات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم، و نیز تا به وظایفی که مقرر داشتهای و به سخن و قوانین و احکامت عمل شود. بنابراین شما (گروه علمای دین) اگر ما را یاری نکنید و در گرفتن داد ما با ما همصدا نگردید ستمگران در مقابل شما قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد و در خاموش کردن مشعل فروزان نبوت گستاختر خواهند شد. خدای یگانه ما را کفایت است و بر او تکیه میکنیم و به سوی او روی میآوریم و سرنوشت ما به دست او و بازگشت ما به سوی اوست.
دانلود متن کامل سه خطبه به همراه ترجمه
[۱] سوره مائده / ۶۳
[۲] سوره مائده / ۷۸ و ۷۹
[۳] سوره مائده / ۴۴
[۴] سوره توبه / ۷۱
[۵] فاستخففتم بحق الائمّة در نسخههای موجود از وافی و تحفالعقول «بحقّالائمّة» ضبط شده است که در این صورت منظور، استخفاف حق امیر مؤمنان و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام است. ولی محتمل است که «بحقّالاُمّة» باشد و در کتابت تصحیف شده است و جملهی بعدی (فأمّا حق الضعفاء) این احتمال را تأیید میکند. (امام خمینی این جمله را طبق احتمال دوم ترجمه نمودهاند).
منبع: قسط
::::