۰۸:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۸

خطبه سیدالشهدا در منا: تبیین مسئولیت مردم و علما در قبال مفاسد

در نظر گرفتن خطبه و محتوایش در آن برهه تاریخی (زمانی که هنوز معاویه فوت نکرده و یزید بر سر کار نیامده) حاوی درسها و نکاتی است که میتواند حق طلبان را در تحلیل عاشورا کمک و یاری کنند. این خطبه نشان دهنده زمینه هایی است که نهایتا منجر به روی کار آمدن “یزیدی”ها می شود و “حسین بن علی(ع)”ها به قتلگاه کشیده می شوند.

مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): یکی از خطبه‏ های مهم و تاریخی حضرت سید الشهدا(ع) خطبه‏ای است که در سال ۵۸ هجری -دو سال قبل از هلاکت معاویه- و در بحران اختناق و ظلم و فشاری که از سوی دستگاه حاکم اموی بر امت اسلامی وارد می‏شد، ایراد شده است.

امام حسین

گرچه این خطبه‏ ی شریفه دارای مطالب مختلف و ابعاد گوناگونی است اما می‏توان گفت از سه بخش مستقل تشکیل یافته است:

بخش اول: فضایل امیر مؤمنان و خاندان عصمت علیهم‏ السلام.

بخش دوم: دعوت عام به امر به معروف و نهی از منکر و ذکر اهمیت این وظیفه‏ ی بزرک اسلامی.

بخش سوم: بیان وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و مضرات سکوت روحانیان و شخصیتهای مذهبی در مقابل زورگویان، و آثار زیانبار و خطرناک سهل‏انگاری آنان در انجام این وظیفه‏ی بزرگ الهی، و در نهایت توبیخ و ملامت این قشر از علما و شخصیتهای اسلامی.

مرور این خطبه تاریخی از چند جهت حائز اهمیت است:

یک. تأکید حضرت سید الشهدا(ع) در ابتدای قسمت اول این خطبه بر ضرورت رساندن این خطبه به دیگران بدینگونه که میفرمایند میفرمایند” ثمّ ارجعوا إلی أمصارِکُم و قبائِلِکُم، فَمَن أمِنْتُم من النّاسِ وَ وَثِقْتُم بهِ فادعوهم إلی ما تعلمونَ من حقِّنا فإنّی أتخوَّفُ أن یدرسَ هذا الأمرُ و یذهبَ الحقُّ و یُغلَب و اللَّهُ متمُّ نوره و لو کَرِهَ الکافرونَ.” ” آنگاه که به شهر و دیار خود مراجعت می‏کنید آنچه را که فراگرفته‏ اید به اقوام و عشیره‏ ی مورد وثوق و افراد مورد اعتماد از دوستان و آشنایان خود ابلاغ کنید؛ زیرا ترس آن دارم که این آیین، مندرس گردد و این مذهب حق از بین برود. و اللَّهُ متمُّ نوره و لو کَرِهَ الکافرونَ.”

دو. علاوه بر تأکید حضرت سید الشهدا بر این امر که بدان اشاره شد توجه به متن خطبه، خواننده را متوجه این مضمون می کند برای مثال آنجا که امام حسین(ع) با مخاطب قرار دادن مردم  (“اعتبروا ایها الناس…” در ابتدای قسمت دوم خطبه) نشان میدهند که این خطبه خطاب به گروه خاص و حاضران در مجلس و یا مردم دنیای آن روز نیست بلکه همه‏ی انسانها را در همه‏ی زمانها و همه‏ی مکانها شامل می‏شود همانند خطاب یا «ایها الناس» که در قرآن مجید در موارد متعدد و مکرر آمده است. هر چند که جدای از این نوع استناد سخنان و سنت معصومین (علیهم السلام) برای شیعیان حقیقی ایشان مورد استفاده و استخراج اصول مکتبی بوده است و متن حاضر نیز از این بحث استثنا نیست.

سه. تمهیداتی که سید الشهدا (ع) قبل از ایراد خطبه مهیا میکند اعم از ععوت از شخصیتهای زبده و برجسته اسلامی و نخبگان بنی هاشم و مهاجرینن و انصار که دویست نفر از حضار مجلس را صحابه و بیشت از هشتصد نفر از تابعین و فرزندان صحابه بودند و حتی دعوت حضرت از بانوان بنی هاشم و همسران صحابه و تابعین، نشان دهنده اهمیت والای خطبه می باشد. دو سال قبل از هلاکت معاویه و در آن شرایط خفقان و فشار به پیروان مکتب تشیع، امام حسین(ع) عزم سفر حج کرد و عبداللَّه بن عباس و عبداللَّه بن جعفر را همسفر خود انتخاب نمود و در مکه از مردان و زنان بنی‏هاشم و از گروه انصار افرادی را که آن حضرت و بنی‏هاشم می‏شناختند دعوت به عمل آورد و به همه آنان مأموریت داد که از افراد ذیصلاح و متعهد از صحابه‏ی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و از تابعین، برای شرکت در جلسه‏ای که قرار است در منی تشکیل شود دعوت کنند. چون مدعوین، که تعدادشان به هزار نفر بالغ می‏گردید، در منی و زیر خیمه‏ی حسین بن علی علیه‏السلام گرد آمدند، حضرت سخن آغاز کرد.

چهار. حضرت خطبه را پس از آنکه حجاج یک دوران عبادت و ریاضت و ارتباط با خداوند و پس از انجام اعمال (عمره) و گذشتن از منزل (عرفات) و بیتوته نمودن در بیابان (مشعر) و انجام دادن مراسم قربانی و رسیدن به یک دوران روحی و معنوی ایراد میکند که این خطبه حاوی پیامی با اهمیت می باشد.

پنج. مکان ایراد خطبه «منی» است، حساسترین نقطه در کنار بیت الهی. آن جا که باید همه تعینات را کنار گذاشت و جز خدا را به دست فراموشی سپرد و با تمرین رجم شیاطین برای مبارزه با طاغوتها آماده گردید و با انجام مراسم قربانی، فدا شدن در راه خدا و گذشتن از سر و جان را در راه ایمان و اسلام آزمود.

شش. در نظر گرفتن خطبه و محتوایش در آن برهه تاریخی (زمانی که هنوز معاویه فوت نکرده و یزید بر سر کار نیامده) حاوی درسها و نکاتی است که میتواند حق طلبان را در تحلیل عاشورا کمک و یاری کنند. این خطبه نشان دهنده زمینه هایی است که نهایتا منجر به روی کار آمدن “یزیدی”ها می شود و “حسین بن علی(ع)”ها به قتلگاه کشیده می شوند. که در این میان میتوان به بحث امر به معروف و نهی از منکر و همچنین رسالت علما و خواص جامعه اشاره کرد که سید الشهدا در بخشهای دوم و سوم خطبه بدان می پردازد. همچنین در نظر گرفتن این خطبه در آن شرایط تاریخی میتواند جست و جوگران حق را به تحلیل درستی از علت حادثه تاریخی عاشورا و نیز علت اصلی حرکت سید الشهدا برساند.

قبل از ذکر قسمت دوم و سوم این خطبه لازم به ذکر است که گفته شود گاه قسمتهایی از این خطبه توسط محدثان و محققان مسلمان آورده شده است و گاه همه این سه قسمت در کتب مربوطه آورده شده است ولی صرفا قسمت اول آن را به عنوان خطبه ی ایراد شده در منی آورده شده است و در مورد قسمت دوم و سوم آن حرفی زده نشده است. اما برخی دیگر از جمله امام خمینی(ره) آنگونه که در کتاب حکومت اسلامی(ولایت فقیه) خود آورده است معتقد است که قسمتهای دوم و سوم این خطبه نیز ادامه قسمت اول خطبه منی می باشد. آیت الله محمد صادق نجمی در کتاب خود پیرامون این خطبه در تبیین این بحث می آورد:” مضمون جملات دو بخش اخیر و کیفیت خطاب و به کارگیری واژه‏ها و کلمات را در آن بدقت مطالعه کنیم و این مضامین و با گفتار سلیم بن قیس در کیفیت ایراد خطبه از نظر موقعیت زمانی و مکانی و حضار مجلس (که گروهی از صحابه و تابعین بودند) مقارنه و مقایسه کنیم درمی‏یابیم که مجموع مطالب هر سه بخش خطبه می‏توانسته است در یک مجلس و با چنان وضع خاص ایراد شده و در نهایت یک چنین خطابه‏ی مهم و سخنرانی آتشینی را تشکیل داده باشد و مطالب بخشهای سه‏گانه‏ی این خطبه نمی‏تواند جدای از هم باشد به طوری که بخشی از آن در منی (با آن وضع خاص و با آن صراحت) و بخش دیگر به صورت موعظه و ارشاد معمولی و در یک مجلس سخنرانی عادی ایراد شده باشد.

بخصوص لحن تند و مبارزه طلبانه و اشاره به قیام عملی در آینده‏ی نزدیک و دعوت صریح از شنوندگان در جهت پشتیبانی از این قیام و حرکت و یاری دادن به آن که در خطبه است. گذشته از آن در تاریخ زندگی حسین بن علی علیه‏السلام هیچ‏گاه از تشکیل چنین مجلسی با وضع مذکور، یاد نشده است، نه قبل از هلاکت معاویه و نه بعد از آن؛ نه در شهر مدینه و نه در شهرهای دیگر؛ و آنچه از مواعظ و وصایا و خطبه‏ها و نامه‏های حضرت در طول زندگی مبارکش نقل گردیده و تا حد زیادی مضبوط و در کتابهای تاریخ و حدیث منقول است با مضمون این خطبه تفاوت کلی و فاصله‏ی فراوان دارد و حتی مضمون خطبه‏ها و سخنرانیهای آن حضرت در مسیر کربلا و یا در روز عاشورا با مضمون این خطبه قابل مقایسه نیست زیرا وضعیت موجود در این سخنرانیها از نظر زمان و مکان و از نظر مستمعان غیر از وضعیت موجود در این خطبه بوده است.”

قسمت دوم و سوم این خطبه را می توانید در ادامه بخوانید. برای مطالعه تمام خطبه از جمله قسمت اول میتوانید از فایل انتهایی همین پست استفاده کنید.

قسمت عمده مقدمه فوق و نیز ترجمه ذیل با استفاده از کتاب آیت الله محمد صادق نجمی در مورد همین خطبه (کتاب خطبه حسین بن علی در منی – بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی) نوشته شده است.

متن و ترجمه‏ بخش دوم خطبه

اعتبروا أیُّها النَّاسُ بما وَعَظَ اللَّهُ به أولیاءَهُ من سُوءِ ثَنائِهِ علی الأحبار اِذْ یقول: «لو لا ینهاهُمُ الرّبّانیّوُنَ و الأحبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْأثْمَ»[۱] و قال: «لُعِنَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی‏إسْرَائیلَ- إلی قوله- لبئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»[۲].

ای مردم! از پندی که خدا به اولیا و دوستانش به صورت نکوهش از علمای یهود داده عبرت بگیرید آن جا که می‏فرماید: چرا علمای دینی و احبار، یهودیها را از سخنان گناه‏آمیز و خوردن حرام نهی و جلوگیری نمی‏کنند؟ و باز می‏فرماید: آنها که از بنی‏اسرائیل کافر شدند مورد لعن و نفرین قرار گرفتند تا آنجا که می‏فرماید: آنها از اعمال زشتی که انجام می‏دادند یکدیگر را نهی نمی‏کردند و چه بدکاری مرتکب می‏شدند.

و إنَّما عابَ اللَّهُ ذلک علیهم، لأنّهم کانوا یَرَوْنَ من الظَّلَمَةِ الّذین بین أظْهُرِهِمِ المُنکرَ و الفَساد فلا ینهونهم عن ذلک رَغْبَةً فیما کانوا ینالونَ منهم و رهبةً ممّا یحذرونَ و اللَّهُ یقول: «فلا تَخْشَواْ النَّاسَ وَ اْخشَوْن»[۳] و قال: «المُؤمِنُونَ و اْلمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أولیاءُ بَعْضٍ یأمرونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ»[۴].

در حقیقت خدا سکوت آنان را از این جهت عیب می‏شمارد که آنان با چشم خود می‏دیدند که ستمکاران به زشتکاری و فساد پرداخته‏اند و باز منعشان نمی‏کردند و این سکوت به خاطر علاقه‏ی به مال بود که از آنان دریافت می‏کردند و نیز به خاطر ترسی بود که از آزار و تعقیب آنان به دل راه می‏دادند در حالی که خدا می‏فرماید: از مردم نترسید و از من بترسید و می‏فرماید: مردان مؤمن دوستدار و رهبر و عهده‏دار یکدیگرند همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند.

فبدأ اللَّهُ بالأمرِ بالمعروفِ والنّهی عن المنکر فریضةً منه لعلمِه بأنَّها إذا اُدِّیَتْ و اُقیمت استقامتِ الفرائضُ کلُّها هَیِّنُها و صَعْبُها و ذلک أنّ الأمْرَ بالمعروفِ و النّهیَ عَن المُنْکر دعاءٌ إلی الإسلام مع ردِّ المَظَالِم و مخالفةِ الظّالمِ و قسمةِ الفَی‏ء والغنائم و أخذِ الصَّدَقاتِ من مواضِعِها و وضعِها فی حقّها.

خداوند در این آیه در شمردن صفات مؤمنان که مظهر دوستداری و رهبری متقابل‏اند از امر به معروف و نهی از منکر شروع می‏کند و نخست آن را واجب می‏شمارد زیرا می‏داند که اگر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه برقرار شود همه‏ی واجبات از آسان گرفته تا مشکل همگی برقرار خواهد شد و زیرا که امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام (یعنی جهاد اعتقادی خارجی) است به علاوه‏ی بازگرداندن ثروتهای عمومی و غنایم جنگی است طبق قانون اسلام، و اخذ و جمع‏آوری صدقات (زکات و همه مالیاتهای الزامی و داوطلبانه) از موارد صحیح و واجب آن و نیز مصرف شرعی و صحیح آن است.

متن و ترجمه بخش سوم خطبه

ثمّ أنتم أیّتُها العصابةُ عصابةٌ بالعِلْمِ مشهورةٌ و بالخیرِ مذکورةٌ و بالنّصیحة معروفة و باللَّه فی أنفُسِ النّاسِ مهابةٌ، یهابُکُمُ الشّریفُ وَ یُکْرِمُکُمُ الضعیفُ وَ یُؤْثِرُکُم من لافضلَ لکُمْ علیه، و لا یدلکم عنده، تشفعون فی الحوائجِ إذا متُنِعَتْ مِنْ طُلّابِها، و تمشُونَ فی الطّریقِ بهیبة الملوک و کرامة الأکابرِ

علاوه بر آنچه گفتم، شما ای گروه حاضر! ای گروهی که به علم و دانش شهرت دارید و از شما به نیکی یاد می‏شود و به خیرخواهی و اندرزگویی وبه راهنمایی در جامعه معروف شده‏اید، و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کرده‏اید به طوری که مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما برمی‏خیزد و آن کس که نه برتری و نه قدرتی بر او دارید شما را بر خود برتری داده است و نعمتهای خویش را از خود دریغ داشته به شما ارزانی می‏دارد، در موارد حوایج وقتی به دست مردم نمی‏رسد وساطت می‏کنید و در کوچه و خیابان با مهابت پادشاهان و شکوه بزرگان قدم برمی‏دارید.

ألیس کُلّ ذلک اِنّما نِلْتُموهُ بما یُرجی عندکُم من القیام بحقِّ اللَّهِ و إن کنتم عن أکثر حقّه تقصُرُونَ فاستخففتم بحقّ الأئمة[۵]، فأَمّا حقّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُمْ، و أمّا حقّکم بزعْمِکُمْ فَطَلَبْتُم فَلا مالاً بذلتموه، و لانفساً خاطَرْتُم بِها للّذی خلَقَها، و لا عشیرةً عاد یتموُها فی ذاتِ اللَّه.

آیا بر همه این احترامات و قدرتهای معنوی از این جهت نایل نگشته‏اید که به شما امید می‏رود تا به اجرای قانون خدا کمر ببندید گرچه در مورد بیشتر قوانین خدا کوتاهی کرده‏اید؟ بیشتر حقوق الهی را که به عهده دارید فروگذاشته‏اید مثلاً حق ملت را خوار و خفیف کرده‏اید و حق افراد ناتوان را ضایع کرده‏اید اما در همان حال به دنبال آنچه حق خویش می‏پندارید برخاسته‏اید نه پولی خرج کرده‏اید و نه جان را در راه آن که آن را آفریده به خطر انداخته‏اید و نه با قبیله و گروهی به خاطر خدا درافتاده‏اید.

أنتُم تتمنّونَ علی اللَّه جَنَّتَهُ و مجاورةَ رُسُلِهِ و أماناً من عذابهِ، لقد خشیتُ علیکم أیُّها المُتَمَنّونَ علی اللَّه أن تَحِلَّ بکُم نقمةٌ مِن نقماتِهِ لأنکم بلغتم من کرامة اللَّه منزلة فُضّلتمْ بِها و من یُعرَفُ باللَّه لاتُکْرِمُونَ و أنتُم باللَّه فی عباده تُکْرَمُونَ.

شما آرزو دارید و حق خود می‏دانید که خداوند بهشتش و همنشینی پیامبرانش و ایمنی از عذابش را به شما ارزانی دارد. ای کسانی که چنین انتظارهایی از خدا دارید من از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرود آید؛ زیرا در سایه‏ی عظمت و عزت خدا به منزلتی بلند رسیده‏اید ولی خدا شناسانی را که مبلّغ خداشناسی هستند احترام نمی‏کنید حال آن که شما به خاطر خدا در میان بندگانش احترام دارید.

و قد تَرَوْنَ عهودَ اللَّهِ منقوضَةً فلا تَفزَعُون و أنتُم لبعضِ ذِمَمِ آبائِکُمْ تَفْزَعُون وَ ذِمّةُ رسولِ‏اللَّه مخفورةٌ محفورةٌ و العُمیُ و البُکُم و الزّمنی فی المدائنِ مهملة لا تُرحَمُونَ و لا فی مَنزِلَتِکُم تعملون، و لا مَنْ عَمِلَ فیها تُعینون. و بالادّهانِ و المُصَانَعَةِ عند الظَلَمَةِ تأمنون، کُلّ ذلک ممّا أمرکم اللَّهُ بهِ من النّهی و التّناهی و أنتم عنه غافلونَ

و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود می‏بینید تعهدات در برابر خداوند (یعنی قراردادهای اجتماعی که نظامات و مناسبات جامعه‏ی اسلامی را می‏سازد) گسسته و زیر پا نهاده شده است اما نگران نمی‏شوید در حالی که به خاطر پاره‏ای از تعهدات پدرانتان، آشفته می‏شوید و اینک تعهداتی که در برابر پیامبر انجام گرفته (یعنی مناسبات اسلامی که از طریق بیعت با پیامبر اکرم تعهد شده همچنین تعهد اطاعت و پیروی از جانشینش علی و اولادش که در «غدیر خم» در برابر پیامبر انجام گرفته) مورد بی‏اعتنایی است.

نابینایان، اشخاص کر و لال، و زمینگیران ناتوان در همه شهرها بی‏سرپرست مانده‏اند و بر آنها ترحم نمی‏شود. نه مطابق شأن و منزلتتان عمل می‏کنید و نه به کسی که بدین‏سان عمل کند و در ارتقاء شأن شما بکوشد مدد می‏رسانید. با چرب زبانی و چاپلوسی و سازش با ستمکاران، خود را در برابر قدرت ستمکاران حاکم ایمن می‏گردانید. تمام اینها دستورهای خداوند است به صورت نهی یا تناهی که شما از آنها غفلت می‏ورزید.

و أنتُم أعظم النّاس مصیبة لما غلبتم علیه من منازِل العلماء لو کنتُم تشعرون، ذلک بأنّ مجاریَ الاُمورِ و الأحکامِ عَلَی أیدی العُلَماء باللَّه الاُمناءِ عَلَی حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ، فأنتُم المَسْلُوبونَ تلک المنزلةِ وَ ما سُلِبْتُم ذلک إلّا بتفرُّقِکُم عِن الحقِّ و أختلافِکُم فی السنّة بعد البیّنة الواضحة.

اگر بدانید مصیبت شما از مصایب همه‏ی مردم سهمگینتر است زیرا منزلت و مقام علمایی را از شما بازگرفته‏اند چون در حقیقت امور اداری کشور و صدور احکام قضایی و تصویب برنامه‏های کشور باید به دست دانشمندان روحانی که امین حقوق الهی و دانای حلال و حرامند اجرا شود. اما اینک مقامتان را از شما باز گرفته و ربوده‏اند، و این که چنین مقامی را از دست داده‏اید هیچ علتی ندارد جز این که از پیرامون حق (یعنی قانون اسلام و حکم خدا) پراکنده‏اید و درباره‏ی سنت پس از این که دلایل روشن بر حقیقت و کیفیت آن وجود دارد، اختلاف کرده‏اید.

وَ لَوْ صَبَرْتُم علَی الأذَی و تحمّلْتُم المؤونة فی ذاتِ اللَّه کانت اُمور اللَّه علیکُم تَرِدُ و عنکم تصْدُرُو اِلیکم تَرْجعُ، ولکنَّکُم مکّنتُم الظَّلَمَة مِنْ منزِلَتِکُمْ، واستسلمتم اُمور اللَّهِ فی أیدیهم یَعملون بالشُّبُهاتِ و یَسیرونَ فی الشَّهَواتِ.

شما اگر مردانی بودید که بر شکنجه و ناراحتی شکیبا بودید و در راه خدا حاضر به تحمل ناگواری می‏شدید مقررات برای تصویب پیش شما آورده می‏شد و به دست شما صادر می‏شد و شما مرجع کارها بودید. اما شما به ستمکاران مجال دادید تا این مقال را از شما بستانند و اجازه دادید حکومت به دست ایشان بیفتد تا بر اساس سست حدس و گمان به حکومت پردازند و طریقه‏ی خودکامگی و اقناع شهوت پیشه سازند.

سلّطهم علی ذلک فرارُکُم مِنَ الموتِ و إعجابُکُم بالحیاة التّی هی مفارقتُکُم فأسلمتم الضُّعفاءَ فی أیدیهم؛ فمن بین مُستعبَدٍ مقهورٍ، و بین مستضعَف علی معیشتِهِ مغلوبٍ، یتقلّبونَ فی المُلکِ بآرائهِم، و یستشعِروُنَ الخِزْیَ بأهوائهم اقتداءاً بالأشرار و جرأَةً علی الجّبارِ.

مایه‏ی تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود و دلبستگی‏تان به زندگی گریزان دنیا. شما با این روحیه و رویّه، توده‏ی ناتوان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکی برده‏وار سرکوفته باشد و دیگری بیچاره‏وار سرگرم تأمین آب و نانش، و حکام، خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه خورند و با هوسبازی خویش ننگ و رسوایی به بار آورند، پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخی ورزند.

فی کُلّ بَلَدٍ منهم علی مِنْبَرِهِ خطیبٌ مُصْقعٌ، فالأرضُ لهم شاغرةٌ و أیدیهم فیها مبسوطة و النّاسُ لهم خَوَل، لا یدفعون ید لا مسٍ، فمن بین جبّار عنیدٍ، و ذی سطوةٍ علی الضعفةِ شدیدٍ، مُطَاعٍ لا یَعْرِفُ المُبدِئ المعیدَ.

در هر شهر سخنوری از ایشان بر منبر است. زمین زیر پایشان و دستشان در آن گشاده است. مردم بنده‏ی ایشانند و قدرت دفاع از خود ندارند. یک حاکم، دیکتاتور و کینه‏ورز و بدخواه است و حاکم دیگر بیچارگان را می‏کوبد و بر آنها قلدری و سختگیری می‏کند، و آن دیگر فرمانروایی است که نه خدا را می‏شناسد و نه روز جزا را.

فیا عجباً! و مالی لاأعجبُ و الأرض من غاشٍّ غَشُومٍ، و متصدِّقٍ ظلومٍ، و عامِلٍ علی المُؤمنینَ بهم غیرُ رحیمٍ، فاللَّه الحاکمُ فیما فیه تنازعنا، و القاضی بحکمه فیما شجربیننا.

شگفتا! و چرا شگفت‏زده نباشم! که جامعه در تصرف مرد دغلباز ستمکاری (چون معاویه) است که مأمور مالیاتش ستم می‏ورزد و استاندارش نسبت به اهالی و مؤمنان نامهربان و بیرحم است خداست که در مورد آنچه درباره‏اش به کشمکش برخاسته‏ایم حکومت و داوری خواهد نمود و درباره‏ی آنچه بین ما رخ داده با رأی خویش حکم قاطع خواهد کرد.

اللّهم إنّک تعلم أنّه لم یکن ما کان منّا تَنافُساً فی سُلْطَانٍ، و لا التِماساً من فضولِ الحطامِ، ولکن لنُرِیَ المعالِمَ من دینک، و نُظْهِرَ الإصلاحَ فی بلادِکَ، و یأمنَ المظلُومونَ مِنَ عبادِکَ، و یُعْمَلَ بفرائِضِکَ و سُنَنِکَ و أحکامِکَ، فإنَّکُم إن لا تَنْصُرونا و تنصفونا قویت الظّلمة علیکم، و عَمِلَوا فی إطفاءِ نُورِنَبیِّکُم، و حسبُنااللَّهُ و علیه توکّلنا و إلیه أنَبْنَا و إلیه المصیرُ.

بار خدایا! بی‏شک تو می‏دانی آنچه از ما سرزده (یعنی مبارزه بر ضد دستگاه حاکمه‏ی اموی) نه رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسی است و نه جستجوی ثروت و نعمتهای زاید، بلکه برای آن است تا اصول و ارزشهای درخشان دین تو را بنماییم و در کشورت اصلاحات پدید آوریم و بندگان ستمزده‏ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم، و نیز تا به وظایفی که مقرر داشته‏ای و به سخن و قوانین و احکامت عمل شود. بنابراین شما (گروه علمای دین) اگر ما را یاری نکنید و در گرفتن داد ما با ما همصدا نگردید ستمگران در مقابل شما قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد و در خاموش کردن مشعل فروزان نبوت گستاختر خواهند شد. خدای یگانه ما را کفایت است و بر او تکیه می‏کنیم و به سوی او روی می‏آوریم و سرنوشت ما به دست او و بازگشت ما به سوی اوست.

دانلود متن کامل سه خطبه به همراه ترجمه


[۱] سوره مائده / ۶۳

[۲] سوره مائده / ۷۸ و ۷۹

[۳] سوره مائده / ۴۴

[۴] سوره توبه / ۷۱

[۵] فاستخففتم بحق الائمّة در نسخه‏های موجود از وافی و تحف‏العقول «بحقّ‏الائمّة» ضبط شده است که در این صورت منظور، استخفاف حق امیر مؤمنان و امام حسن و امام حسین علیهم‏السلام است. ولی محتمل است که «بحقّ‏الاُمّة» باشد و در کتابت تصحیف شده است و جمله‏ی بعدی (فأمّا حق الضعفاء) این احتمال را تأیید می‏کند. (امام خمینی این جمله را طبق احتمال دوم ترجمه نموده‏اند).

منبع: قسط

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

7 + 2 =