۱۱:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۳۱ اصغر میرشکاری:

بازخوانی یک سخنرانی: دیدگاه امام خمینی درباره دکتر شریعتی

امام به ویژه با نگاه به اوضاع آن روزها و ضرورت اتحاد در مبارزه هشیارانه بر علیه رژیم شاه تذکرات بسیار راهگشا و مدبرانه ای را مطرح می کنند و به زعم این قلم با واقع بینی خاص خود نه تنها مرحوم دکتر شریعتی را به طریقی تأیید که به سفارش در باره ایشان هم به علما اقدام می کنند و البته بسیار دوستانه و هدفمند اشتباهات را گوشزد می کنند.

imam 444مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) - اصغر میرشکاری: شاید و به یقین این سؤال که:” نظر حضرت امام خمینی(س) در مورد مرحوم دکتر شریعتی چیست؟ ” هنوز در ذهن خیلی از علاقمندان به این هردو بزرگوار خلجان داشته باشد و در غوغای تآییدها و تکذیبها پاسخ قانع کننده ای دریافت نشده باشد. اما این قلم بنا دارد به مناسبت سالروز درگذشت دکتر شریعتی(ره)، با استناد به فرمایشات مستقیم خود حضرت امام(س) نه تنها به پاسخ این سؤال بنشیند بلکه راهگشای راهی باشد در نوع نگاه به انسان و انسانها و انسانیت و نیز تلاش دیگران به ویژه در حوزه تبلیغات دینی و فعالیتهای ترویجی برای فرهنگ بالنده اسلامی.

این که نگاه بعضی به موضوعات، فقط سیاه و یا سفید دیدن است و براین اساس خط و خط کشی می کنند و به جبهه بندی خودی و غیر خودی در جمع هم مسلکان و به طور خاص در حوزه انقلاب و نظام نسبت به نه تنها فرزندان انقلاب می پردازند، که انقلابی ترین و خوش سابقه ترین یاران امام و انقلاب را در مظان بدترین افتراها و تهمتها قرار می دهند و متأسفانه اذهان صاف انسانهائی را مشوب می کنند و از این آب گل آلود به ویژه برای پوشاندن سیاهکاریهای حاصل از این تفکر ماهی می گیرند. و این البته علاوه بر این که بیانگر روانشناسی شخصیتی صاحبان این نوع تفکر است، تنگی سینه و حقارت شخصیتی به ویژه مربوط به سوابق لااقل عافیت طلبانه آنها در دوران مبارزه و خون و آتش را می رساند.

اما فردی همچون امام خمینی(س) طبیعی است که رویکردی دیگر داشته باشد. نگاه او نگاه رحمت است و انسان سازی اما مبتنی بر این واقعیت که انسان در صورت اقدام به کاری و دست زدن به عملی البته در معرض خطا و اشتباه خواهد بود و مهم نوع برخورد با این واقعیت است. اخلاق مداری، دل سوزی و خیرخواهی، سعه صدر و واقع بینی، درک مقتضیات زمانه، صبر و تحمل و پیش گرفتن روش مدارا و در کنار همه این خوبیها و بسیاری خوبیهای دیگر، داشتن “مغز عالی” (به تعبیر خود حضرت امام در همین سخنرانی) و نگاه همه جانبه  ومتعالی به قضایا و صد البته در جای خود( با تأکید بر “درجای خود”) قاطعت و نستوهی، از خمینی انسانی ساخته است که مصداق بارز “رحماء بینهم و اشداء علی الکفار”می باشد و این مورد اخیر هم بلاشک از سر خیر خواهی است.

از وعده داده شده در پاسخ سؤال غافل نشویم و به پاسخ بپردازیم. یکی از مفصلترین سخنرانیهای حضرت امام خمینی(س) مربوط به دهم آبان ۱۳۵۶ و به مناسبت شهادت مرحوم آیت الله سید مصطفی(ره) است که در جمع روحانیون وطلاب و ایرانیان مقیم عراق ایراد شده است و از صفحه ۲۳۴  تا ۲۵۲ جلد سوم صحیفه امام را به خود اختصاص داده است. در این سخنرانی ضمن تشکر از ابراز همدردی همه طبقات، بر الطاف خفیه الهی و بی صبری بندگان بر اثر نقصان معرفت نسبت مصالح بعض اتفاقات، آن ها را برای تربیت بشر مؤثر می بینند و در ادامه وضع “دنیا” و تکالیف الهی به عنوان الطاف خدا به بندگان را به شرح می نشینند. و آنگاه به نقش علما در تاریخ اسلام و اهمیت همبستگی علما و روشنفکران و دانشگاهیان به ویژه با نگاه به اوضاع آن روزها و ضرورت اتحاد در مبارزه هشیارانه بر علیه رژیم شاه تذکرات بسیار راهگشا و مدبرانه ای را مطرح می کنند و به زعم این قلم با واقع بینی خاص خود نه تنها مرحوم دکتر شریعتی را به طریقی تأیید که به سفارش در باره ایشان هم به علما اقدام می کنند و البته بسیار دوستانه و هدفمند اشتباهات را گوشزد می کنند و به تعبیر خودشا به گلایه هم می پردازند:

«من با تمام این جناحهایى که هستند و براى اسلام خدمت مى‏ کنند، چه جناحهاى روحانى که از اول تا حالا خدمت کرده ‏اند و چه جناحهاى دیگر، از سیاسیون، از روشنفکرها که براى اسلام خدمت مى ‏کنند، من به همه اینها علاقه دارم و از همه اینها هم گلایه دارم. اما علاقه، باید هر مُسْلمى به اشخاصى، به گروههایى که براى اسلام خدمت مى ‏کنند- قلماً قدماً- براى اسلام خدمت مى کنند، باید هر مسلمى، باید هر انسانى که ببیند اینها براى انسانیت، براى اسلام یعنى براى انسانیت- اسلام مکتب انسان‏سازى است،وقتى که انسان ببیند که گروههایى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانیت هستند، در خدمت اسلام که انسا ن‏ساز است هستند، چاره ندارد الّا اینکه علاقه داشته باشد به آن. این اشکال نیست که علاقه‏ مند است. از آن طرف گلایه هم هست از همه گروهها گلایه ارادتمندانه. اما آن گروههاى روشنفکر و دانشگاهى و محصلین جدید و آنها- ایّدهم اللَّه- آنهایى که خدمتگزارند براى اسلام- خداوند تأییدشان کند- من از آنها گلایه دارم براى اینکه مى‏ بینم که در نوشته‏ هایشان، بعضى نوشته ‏هایشان، اینها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اینها یک قدرى زیاده روى کرده ‏اند، یک قدرى حرفهایى زده ‏اند که مناسب نبوده ا ست بگویند. اینها غرض ندارند. من مى ‏دانم که غالباً اینها که براى اسلام مى‏ خواهند خدمت کنند، نه این است که مغرض باشند و از روى سوء نیت اینها حرفى بزنند؛ اینها اطلاعشان کم است‏» (صحیفه امام، ج‏۳، ص: ۲۳۷و۲۳۸)

به نظر می رسد روش مطرح شده و شیوه برخورد مورد سفارش، به قدری گویا و در عین حال زبیا و سازنده است که بی نیاز از هر توضیح و شرح و بسطی است.
و ادامه بحث را با این فراز گویا ادامه می دهیم که:

«اینهایى که دارند الآن براى اسلام کار مى‏ کنند و چیز مى ‏نویسند و- عرض مى‏ کنم که- حالا حتماً یک خطایى هم کرده ‏اند، خطایش را رفع بکنید. شما عالمید خطایش را رفع بکنید، طرد نکنید. آقا، ما امروز یک دانه آدم را لازم داریم، یک دانه هم براى ما غنیمت است الآن. در یک زمانى که همه قلمها و همه قدمها و همه تبلیغات بر ضد ماها هست، نه رادیو داریم که حرف ما را به کسى برساند، نه مطبوعاتى داریم، نه مطبوعاتْ آزاد است که بگذارند یک کلمه توى آن نوشته بشود، در یک همچو زمانى که ما دستمان بسته است، ما هیچ کار ازمان نمى ‏آید، به این معنا که تبلیغاتى نداریم، راهى نداریم، در یک همچو زمانى ما هر فرد را لازم [داریم‏]. آنهایى که قلم را دستشان گرفته ‏اند و دارند ترویج مى‏ کنند از شیعه، فرض کنید چهار تا هم غلط دارد، خوب غلطش را رفع بکنید؛ طرد نکنید، بیرون نکنید. …  هى طرد نکنید؛ هى منبر نروید و بد بگویید. منبر بروید و نصیحت کنید، نه منبر بروید و فحش بدهید. فحش هم چیز شد در عالم؟! نصیحت کنید اینها را.» (همان/۲۴۹)

اما در ادامه فرازی از فرمایشات حضرت امام را که حاوی نکات ارزنده ای در اهمیت و بزرگی جایگاه روحانیت و نقش ارزنده این قشر و نیز سفارش  درک و دریافت این اهمیت به روشنفکران و دانشگاهیان و بهره گیری مناسب از آن را بیان می کند ارائه می کنیم . حضرت امام(س) چنین ادامه می دهند:

«آقا، این طور نیست که شما خیال بکنید که ما اسلام را مى‏ خواهیم اما ملا نمى ‏خواهیم. مگر مى‏ شود اسلام بى‏ ملا؟ مگر شما مى‏ توانید بدون ملا کار را انجام بدهید. باز این ملاها هستند که جلو مى ‏افتند کار انجام مى‏ دهند. اینها هستند که جانشان را [مى‏ دهند]. الآن هم ما تو حبسْ ملاها داریم، الآن هم علما داریم، الآن هم علماى فداکار داریم، الآن هم هستند توى حبس، و زیر بار این ظلمها نمى روند. پیششان مى‏ روند که شما هم یک عذرى بخواهید، نمى ‏خواهند. و ما هم خوب الآن هم داریم؛ الآن هم علماى ما در حبس هستند، علماى بزرگ ما در حبس هستند. … این گله هم، این گله ‏اى که من دارم از این آقایان روشنفکرها این است که یک همچو جناح بزرگى که ملت پشت سرش ایستاده، این را از خودتان کنار نزنید بگویید که ما اسلام را مى‏ خواهیم ملا نمى ‏خواهیم. این خلاف عقل است، این خلاف سیاست است. شما باید اینها را با آغوش باز بگیرید. و اگر چنانچه اینها در مسائل سیاسى اطلاعاتى ندارند، ضَمِّ به ایشان بشوید؛ اطلاعات سیاسى به اینها بدهید. اینها بهتر از شما توى مردم [اند].- اینها- بهتر که شما نفوذ ندارید، اینها دارند. اینها در بین مردم نفوذ دارند. هر ملایى در محله خودش نافذ است. شما باید، شمایى که دلسوزید براى اسلام، شمایى که مى‏ گویید ما اسلام را مى‏ خواهیم، نگویید ما اسلام را مى‏ خواهیم، آخوند نمى‏ خواهیم. شما بگویید اسلام را مى‏ خواهیم، آخوند هم مى ‏خواهیم.» (همان/۲۴۶)

و در ادامه ضمن تأیید فعالیتهای انجمنهای اسلامی خارج از کشور و ابراز علاقه به آن ها باز هم گلایه خود را هم از آن ها و هم از علما و روحانیون در رابطه با بعض جهتگیریها و برخوردها و لزوم هشیاری در مقابل توطئه های رژیم شاه، چنین مطرح می کنند:

«گله من از این طبقه روشنفکر، در عین حالى که من علاقه دارم به اینهایى که خدمت مى ‏کنند به اسلام- خصوصاً این خارج، اینهایى که خارج کشور هستند، اینهایى که در امریکا هستند، اینهایى که در اروپا هستند، اینهایى که در هندوستان هستند- من با اینها روابط دارم، اینها خدمتگزارند، اینها مى‏ خواهند به اسلام خدمت بکنند، اینها گاهى که اشکالاتى در آنجا شده است با تمام قوّت رفع کرده ‏اند، اینها مى ‏خواهند رفع ظلم بکنند، اینها علاقه به اسلام دارند، لکن نباید اینهایى که علاقه به اسلام دارند- بعضى از اینها- خدمتهاى علماى اسلام و آخوندْ جماعت را ندیده بگیرند و بگویند که ما اسلام مى‏ خواهیم منهاى آخوند. نمى ‏شود آقا این. اسلام و آخوند؛ مثل این است که بگویید ما اسلام مى‏ خواهیم، اسلامى که سیاست نداشته باشد. اسلام و آخوند این طور توى هم هستند. اسلام بى ‏آخوند اصلًا نمى ‏شود. پیغمبر هم آخوند بوده؛ یکى از آخوندهاى بزرگْ پیغمبر است. رأس همه علما پیغمبر است. حضرت جعفر صادق هم یکى از علماى اسلام است. اینها فقهاى اسلامند؛ رأس فقهاى اسلام هستند. «من آخوند نمى‏ خواهم» حرف شد؟! من گله دارم از اینها. از آقایان هم- علماى اعلام هم- گله دارم. اینها هم غفلت از بسیارى از امور دارند. اینها هم از باب اینکه یک اذهان صافیه ‏اى دارند، تحت تأثیر یک تبلیغات سوئى که دستگاه راه مى‏ اندازد واقع مى ‏شوند. هر روز یک الم شنگه درست مى ‏کنند براى یک امر جزئى. این امر بزرگ را، این امرى که همه گرفتار آن هستیم، از آن غفلت مى ‏کنند و اینها را به غفلت وامى ‏دارند؛ یعنى، دستهایى هست که یک چیزى درست مى ‏کنند، دنبالش یک صدایى راه مى اندازند. هر چند وقت یکدفعه یک مسئله ‏اى درست مى ‏شود در ایران. تمام وعاظ محترم، تمام علماى اعلام، وقتشان را که باید صرف بکنند در یک مسائل سیاسى اسلام، در یک مسائل اجتماعى اسلام، صرف مى ‏کنند در اینکه زیدْ کافر و عَمْرو مرتد و او وهابى است. و عالمى که پنجاه سال زحمت کشیده، فقهش از اکثر اینهایى که هستند ثقیل تر است، مى‏ گویند وهابى است این. آخر اشتباه است این حرفها. آقا، جدا نکنید همه را از هم. شما هى، یکى یکى را هى کنار بگذارید و بگویید که اینکه وهابى است، این هم که بى ‏دین است، این هم که نمى ‏دانم چه، خوب چه مى ‏ماند براى ما؟!» (همان/۲۴۷و۲۴۸)

و در رابطه با ضرورت همبستگی روحانی و دانشگاهی و لزوم حفظ هوشیاری و اتخاذ روش مناسب در برخورد با یک دیگر چنین می فرمایند:

«من گله ‏ام از آقایان هم این است که آقایان جدا نکنند این جناحها را از خودشان، جدا نکنند این جناحها را. این جناحها را با هم ربط بدهند. از این طرف هم، روحانیون باید قدر این جمعیتى که براى اسلام دارند کار مى ‏کنند، براى اسلام دارند چیز مى ‏نویسند [بدانند]. اینها را باید بیاورند توى کار. آقا، آغوشتان را باز کنید. نگویید که این دانشگاهى- عرض کنم که- فاسق و فاجر! و … دائماً جدا نکنید. آنها شما را جدا کنند که این نمى ‏دانم مرتجع است و قدیمى! کىْ آخوند مرتجع است؟ آخوند در صف اول پیشروها واقع است؛ این مرتجع است؟! شما هم از آن طرف بگویید که این نمى‏ دانم دانشگاهى است، و این بى ‏دین است، و این نمى ‏دانم چطور و فلان. نخیر، غلط است اینها.» (همان/۲۵۱)

و در آخر امید چنان است که این نوشته درحد خود بی تأثیر نبوده و بر اساس تفکر آن انسان خداخواه گشاینده راهی فرا راهمان باشد، ان شاءالله.

منبع: جماران

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

53 - = 51