این اعمال چنگیزی و قرون وسطایی را شدیدا تقبیح میکنم!
تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتیجه داشت؟ آنها نمیخواهند قرآن کریم و احکام آن حاکم بر ملل اسلامی باشد تا ذخایر آنها را به یغما ببرند و کسی حرفی نزند و در عوض آنها را مصونیت دهد؛ آنها نمیخواهند ما در بین ملت آزاد باشیم و گویندگان ما آزاد باشند ... شماها اگر دانش دوست هستید، چرا حمله وحشیانه به مراکز دانش میکنید؟
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – سید عمادالدین محمودی: برای نیکخواهان و دردمندان و حق جویان و مشتاقان، توفان تازیانه خصم و خشم بر پیکر حنیف و پیکره نحیف دانشجو و دانشگاه؛ از سوی نااهلان و نامردمانی که پیشه و اندیشهای جز ارعاب و اهانت ندارند، حکایتی است به درازای عمر بوم شوم استبداد و استثمار.
چه روایت غریبی است، سلطه غوغاییان و آشوبگرانی که از سر عناد کور و تعصب نابخردانه؛ نام بلند دانشجو و دانشگاه را به کام حبس و ضرب و زجر میکشند؛ که «نه دل گرفته که اینک گرفته راه نفس!»
آری؛ شاید این قصه پر غصه همیشگی تاریخ بلند این دیار بوده است، که باید شاهد و ناظر در آتش محاق سوختن مجاهدانی باشیم که بیپناه و بیگناه، قربانی هوسرانی کامجویانی هستند که در پی بسط عرصه فتوحات خویش بر آمدهاند.
آینه تمامنمای تاریخ، خود شاهد دم مسیحایی رهبری است؛ که همواره دلی گران از غم غمناکان و شانهای سبک از وابستگیها داشت، و مجدانه و پاکبازانه برای رهانیدن مظلومان و ستمدیدگان از چنگال متجاوزان و متخاصمان، صلای آزادی و آزادگی سر میداد. کسی که فداکارانه در میدان عدالت ایستاد و سهام سهمگین عداوت ظالمان را به جان خرید و در دفاع از مامن ناامن دانشجویان به پا خاست:
«اگر دانشگاه ما یک دانشگاه صحیحی بود، این جوانهای ما که در دانشگاه میخواهند یک حرف حقی را بزنند، با پلیس خفه شان نمیکردند. دختر را میزنند، جوان را میزنند، حبس میکنند، چه میکنند! خوب برای این است که دانشگاه ما استقلال ندارد. دانشگاه ما نداریم. دانشگاهی که یک نفر بر آن حکومت کند، این دانشگاه نمیشود. محیط علم باید محیط آزاد باشد.»
(صحیفه امام، جلد۳، ص ۳۰۷)
چه حکایت پر شور و شعوری است، حکایت ندایی که از سر شرافت و صداقت و حرمت و حریت برخاست، و معنویت ذهنی یک مکتب را در کالبد واقعیت عینی یک نهضت، جامه جان پوشاند. و چه زیباست فریادی که از سر درد جوشید، وبه رسم «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله والله مع الصابرین» از حرمت حریم و کیان دانشجو و دانشگاه سخنها راند، و از بیاحترامی به فرهنگ و فضیلت مردانه خروشید:
«فرهنگ پیش اینها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پیش اینها احترام دارد، چرا این مدارس ایران تعطیل و نیمه تعطیل است؟ و چرا استادهای دانشگاه را از درس گفتن کنار میزنند؟ برای اینکه محیط دانشگاه را دولت نمیگذارد آرام باشد. چه کردند این دانشجوها که باید محروم باشند؟ چه احترامی اینها برای فرهنگ قائل هستند؟»
(صحیفه امام، جلد۳، ص ۴۰۵ ـ۴۰۶)
از منظر امام، تا آن هنگام که فضای تعلیم و تربیت در دانشگاه از سوی نابخردانی که ماهیت و نیت و فعالیتی جز تحریک و تحقیر و تخریب ندارند، مورد تهدید واقع شود؛ و تا زمانی که ارباب و عمله زر و زور و تزویر، ندای آزادی خواه و عدالت طلب دانشگاه را با سر نیزه تکفیر، دشنه دشنام ونعره و نفیر نفرین، محبوس و محصور بدارد؛ باید ایستاد و مبارزه کرد. از این رو امام ناامن کردن محیط دانشگاه، و ایجاد فضای امنیتی در دانشگاه را از مهم ترین خواستهای حکومت طاغوت برمی شمارد:
«دانشگاههایمان را هم که به آن صورت درآورده اند؛ نمیگذارند یک تحصیل صحیحی بکنند. از بس که اینها فشار آوردند، از بس که [هجمه] کردند، الآن نه حوزه علمیه ما تحصیل میتوانند بکنند، نه دانشگاه. دانشگاه همیشه در حال اعتصاب؛ یک سال [است] میبینید که در حال اعتصابند اینها. کار نمیتوانند بکنند؛ نمیگذارند؛ یا میریزند توی آن، زن و مردش را میزنند و عرض میکنم، زخمی میکنند؛ یا میگیرند میبرند در حبسها. توی مدرسههای ما هم همین طور. آنها میریزند توی آن، هر کاری دلشان میخواهد میکنند. هر چند وقت یک دفعه میریزند این مدرسه را، سر تا ته آن را، اینها میزنند و [سرکوب] میکنند.»
(صحیفه امام، جلد۴، ص ۹۲)
در زمانهای که حکومت طاغوت در کلبه احزان دانشگاه بذر تفرقه و تخاصم میپاشید، و موسم بردگی و ناکامی بر دل و جان دانش و دادگری مینشست؛ امام همچون «تجسم عینی و انسانی مکتب»، از میانه میدان برخاست و تازیانه لعن و نفرین و تهمت و تکفیر را به جان خرید؛ تا خشتی از بنای بالنده ایمان و امید را در دلها استوار سازد. «کتاب ناطق انقلاب»، دانشگاه را محل پرسشگری و روشنگری، و مبدا و مبدع همه تحولات و ضامن استقلال کشور میداند. او نیز همچون شریعتی معتقد بود: «باطل میتواند فتح کند، تسخیر کند، بکشد، اما نمیتواند پیروز شود. پیروزی نفس حق بودن است.»
لذا از طرف «ذیحق محروم»، علیه «بیحق غاصب» میشورد:
«مدارس علوم دینیه، مساجد و محافل اسلامی را میخواهند قبضه کنند و این برنامه را مقداری عملی کرده اند. با بهانههای بیاساس به دانشگاهها حمله میکنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه میکشانند. حوادث اخیر دانشگاههای ایران و یورش وحشیانه و بیرحمانه دستگاه جبار به دانشجویان، سخت ما را متاسف ساخته. این روش غیر انسانی نمونه دیگری از نقشههای استعمارگران برای سرکوب دانشگاهها و دانشجویان میباشد. من این اعمال چنگیزی و قرون وسطایی را شدیدا تقبیح میکنم؛ و اطمینان دارم که دانشجویان غیور وطنخواه هرگز عقب نشینی نکرده، تسلیم نخواهند شد.»
(صحیفه امام، جلد۲، ص ۳۲۴ـ۳۲۵)
از نگاه امام، آنچه مهر خاتمت بر چهره عبوس زمستان بیرحم و خزنده اختناق میزند، و دست بانیان و حامیان اساس جور و جوع را از دانشگاه کوتاه میکند، و مضایق و مصائب این کلبه احزان را فرو میکاهد؛ چیزی جز «استقلال دانشگاه» نیست:
«آیا یک فرهنگ مستقل ما داریم؟ فرهنگی که دخالت غیر در او نباشد؟ یک دانشگاه هایی که مستقل باشد و خودش فکر کند؟ تحت فرمان خود رئیس دانشگاه باشد؟ ما همچو چیزی داریم؟ ما همچو چیزی خواب دیدیم؟ … اگر ما یک فرهنگ صحیحی داشتیم، اگر دانشگاه مستقل صحیح داشتیم، طبیب صحیح مستقل داشتیم …. حالا جوانهای ما جوان هایی بودند که در مقابل دولت میایستادند. اگر ما یک دانشگاه مستقل داشتیم، کار مملکت ما نمیرسید به اینجایی که هرجایش دست بگذاری خراب است.»
(صحیفه امام، جلد۵، ص ۵۱ ـ۵۳)
بی تردید، تکیه و تاکید امام بر مدیریت صحیح، مستقل و آزاد دانشگاه از امهات و محکمات اندیشه امام در خصوص دانشگاه و دانشگاهیان است. خمینی؛ «علی گونه»ای است که در برابر نهضت، در برابر مردم و در برابر مکتب احساس مسئولیت میکند، و عقب ماندگی از جریان، عدم رشد سیاسی و اجتماعی و ایجاد انحراف در نهضت را بیهیچ تردیدی بیان میدارد، و حقیقت را فدای مصلحت نمیکند:
«در دانشگاه بنویسید، منتشر کنید. کسانی که بر خلاف این هستند، بروید یکی یکی پیش آنها، بروید بگویید شما اینکاره هستید. شما چه میگویید باز به ما؟ چطور میخواهید یک دانشگاه را در دست بگیرید در صورتی که اخلالگر هستید؟ یک اخلالگر دزد که نمیتواند دانشگاه را اداره کند.»
(صحیفه امام، جلد۵، ص ۵۱ ـ۵۳)
بی تردید صلاح ملک و ملت، و بقاء و قوت بنیاد شریعت و عقیدت تنها در گرو رشد اندیشه و تحقیق، و آن هم در گرو آزادی است. دانشگاه در پیوند «عقیده و جهاد» زاده و زنده میشود. دانشجو در خلق تقدیر جامعه خویش، تقدیر خویش را خلق میکند، و در هر چه میسازد، خود ساخته میشود، و در هر چه میپرورد؛ خود پرورده میشود. دانشگاه از ارکان اصلی هویت انقلاب اسلامی است؛ که دم به دم و لحظه به لحظه تکامل مییابد و کشف میشود و خلق میشود و بزرگ میشود و حصارهای تنگ و تاریک قساوتها و شقاوتها را میدرد، و بدل به نماد و نمود پیشرفت، خودباوری و کمال میگردد. از همین رو امام استقلال دانشگاه و دانشجو را امری کلان و موثر در استقلال کشور میشمارد. پیر جماران؛ همچون پدری دلسوز و مهربان در کنار فرزندان انقلابی خویش میایستد و سوگواری میکند؛ و روح حیات بخشی ایمان را متجلی مینماید:
«او (شاه) که امروز به سیاسیون و جوانان ملت روی آورده و از آنان برای وطن استمداد میکند، همان است که گروه هایی از آنان را اعدام و شکنجه و زندان کرده و میکند، جوانان ما را به خاک و خون کشیده و میکشد، دانشگاههای ما را به قتلگاههای جوانان ما تبدیل نموده است.
من از جنایاتی که اخیرا در دانشگاهها با فرزندان اسلام نمودهاند در سوگم. من از دانشجویان عزیز که در راه اسلام و کشور فدایی دادهاند و در مقابل شاه با مشتی گره کرده ایستاده و او را محکوم کردهاند تشکر میکنم.»
(صحیفه امام، جلد۴، ص ۳۵۰ـ۳۵۱)
از منظر امام خمینی(س)، دانشگاه یک «کانون قدرت اعتقادی» است. لذا نقش و هویت دانشجو برای ساختن یک جامعه آزاد، استوار بر قسط و عدل، و با افرادی آگاه و مسئول؛ در گرو احتراز از وابستگی فرهنگی، اجتماعی و فکری از قدرتهای استثمارگر و قدرتهای متجاوز شرق و غرب است. حافظه و تجربه تاریخی مبارزات ملی مردم ما به خوبی نشان داد، که برای مبارزه با استعمار نباید به دامن استبداد مستمسک شد. به بیان دیگر، در مکتب امام استحمار و استثمار از یک ریشه نضج مییابند. از این رو امام حمله به مراکز دانش را محکوم و آن را امری مذموم و نشانه روح حقیر و فکر فقیر مستبدین میشمارد:
«تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتیجه داشت؟ آنها نمیخواهند قرآن کریم و احکام آن حاکم بر ملل اسلامی باشد تا ذخایر آنها را به یغما ببرند و کسی حرفی نزند و در عوض آنها را مصونیت دهد؛ آنها نمیخواهند ما در بین ملت آزاد باشیم و گویندگان ما آزاد باشند … شماها اگر دانش دوست هستید، چرا حمله وحشیانه به مراکز دانش میکنید؟ چرا مدرسه فیضیه و دانشگاه را به خاک و خون میکشید؟ چرا محصلین علوم دینیه را یک روز راحت نمیگذارید؟ چرا با دانشجویان در خارج و داخل این نحو معامله میکنید؟»
(صحیفه امام، جلد۲، ص ۱۲۶)
باری؛ دانشگاه از منظر «معمار انقلاب» محفلی است در جهت اشاعه و اسقرار تفکر مکتبی در ذهن جامعه و پرورش فرهنگ جامعه بر اساس آرمان مکتب. و این مهم جز از معبر حفظ حریم و استقلال دانشگاه در جهت توسعه روزافزون علمی نمیگذرد.
::::