عکس یادگاری با دانشجویان عدالتخواه و دولت مدعی عدالتخواهی
این دوست ما حالا در یک نهاد نیمهدولتی کار میکند. برخلاف ما، متأهل شده و زندگیش سر و سامانی گرفته. بعضا تریبونی هم در اختیارش قرار میگیرد که حرفهای علمی و بعضا سیاسی خود و همکارانش را بزند. سرش شلوغ است، اما کاملا آرام گرفته است. از آتشِ درون دیروز که بعضاً زیادی هم داغ بود، خبری نیست....
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): مطلبی که می خوانید، در اردیبهشت ۱۳۹۲ در پرونده «مطالبات عدالتخواهانه دانشجویان و دولت» هفتهنامه پنجره منتشر شده و حال در پرونده «جنبشی که عدالتخواه بود» بازنشر داده می شود.
- چه میکنه این روزمرگی!
چندی پیش یکی از دوستان عدالتخواه را دورادور به وی ارادت بسیار داشتم دیدم. چند سال پیش که ایشان دانشجو بود و ما هم، اتهامات زیادی به این دوست ما که از منتقدان دلسوز دولت بود، وارد میکردند که تندرو است و از ولایت فقیه هم عبور کرده است و… کار به جایی رسیده بود که او و دوستانش به شدت تحت فشار قرار گرفته و اقداماتشان زیر ذره بین قرار داشت. همین مسائل هم بر رادیکالیسم دوستان ما میافزود، هرچند که اتهاماتی مثل عبور از ولایت فقیه از اساس دروغ بود و بیشتر به رقابت غیراخلاقی تشکلهای دانشجویی و حسد آنها نسبت به یکدیگر بر میگشت.
این دوست ما حالا در یک نهاد نیمهدولتی کار میکند. برخلاف ما، متأهل شده و زندگیش سر و سامانی گرفته. بعضا تریبونی هم در اختیارش قرار میگیرد که حرفهای علمی و بعضا سیاسی خود و همکارانش را بزند. سرش شلوغ است، اما کاملا آرام گرفته است. از آتشِ درون دیروز که بعضاً زیادی هم داغ بود، خبری نیست. این بار هم که با هم حرف زدیم، من بلاهایی را که در گذشته دولتیها و رقبای حسود بر سر ایشان میآوردند – که در واقع بر سر همه ما دانشجویان عدالتخواه و آرمانگرا فرود میآمد – یادآوری کردم و از بیاخلاقی رئیسجمهور و کملطفیاش به دانشجویان گفتم و به طور خاص از ماجرای جاسوس هستهای و آنچه که به خاطر ادعاهای رئیس جمهور بر سر مدیر سایت «عدالتخانه» آمد. منتظر تأیید بودم که این دوست ما همینطور صاف در چشمان من نگریست و گفت: “در حق احمدینژاد جفا میکنند.” ماشین گونه تکرار کرد: “در حق احمدینژاد جفا میکنند.”
هنوز حرف من تمام نشده بود البته، که قورتش دادم و سکوت کردم! حرفی برای گفتن نمانده بود. در واقع حرف مشترکی برای گفتن نمانده بود وگرنه حرف که زیاد داشتم و دارم…
با خودم گفتم: به قول فردوسیپور؛ چه میییییییی کنههههههههه این روزمرگی!
- یک رئیس جمهور روشنفکر
ماه رمضان امسال در جلسه دیدار امسال دانشجویان با رئیسجمهور حاضر بودم. وقتی جلسه تمام شد، از چند نفر از فعالان دانشجویی راجع به کیفیت جلسه پرسیدم تا ببینم ذهنیت دانشجویان امروز – در مقایسه با امسال ما که چند سالی از اتمام دوران دانشجوییمان میگذرد – چگونه است. دوست عدالتخواهی که معلوم بود از فضای جلسه ناراحت است، میگفت: “دارند به احمدی نژاد ظلم میکنند، اینها نمایندگان واقعی دانشجوهای ما نیستند”. منظورش این بود که مسئولان دفتر و اطرافیان رئیسجمهور، حاضران در جلسه را طوری گزینش و چینش کردهاند که نمونه واقعی جامعه دانشجویی ما نیست. در نتیجه رئیس جمهور دچار سوءبرداشت میشود و تصور میکند فضای دانشگاه ها کلا حامی اوست!
من البته جواب این دوستمان را در آن جلسه ندادم. دوستان دیگر همه مشغول صرف افطاری مفصل ریاستجمهوری شدند، اما به این مسئله فکر میکردم که اگر این استدلال را بپذیریم، آیا رفع تقصیر از رئیس جمهور میکند؟ اگر اطرافیان رئیسجمهور با این چینش، در حق رئیس جمهور جفا کردهاند، آیا خود رئیسجمهور مقصر نیست؟
رئیسجمهوری با اطرافیانی چنین دروغگو و دورو که حتی او را هم فریب میدهند، آیا قابل تمجید است؟ رئیسجمهوری که تشخیص نمیدهد در اطرافش چه میگذرد، چگونه میخواهد از درون جامعهاش سر در بیاورد؟ و اصلا میخواهد سر در بیاورد یا نه؟
این البته یک روی سکه است که احمدی نژاد را همچنان عدالتخواه میپندارد و لذا تمام تقصیرها را به گردن اطرافیان فرصت طلب و منحرف او میاندازد. روی دیگر سکه اینست که احمدی نزاد خوب میداند در اطرافش چه میگذرد، اما اتفاقا از همین فضا راضی است. این روی سکه به ما میگوید احمدینژادی که خود عضو دفتر تحکیم وحدت بوده و ارتباطات بسیار نزدیکی با تشکلهای جنبش عدالتخواه، بسیج دانشجویی و انجمنهای مستقل در انتخابات سال ۸۴ داشته، تشکلهای واقعی و اصیل را خوب میشناسد و میداند نمایندگان واقعی دانشجویان کدام تشکلها هستند و کدام تشکلها نخودیاند!
این روی سکه به ما میگوید رئیسجمهوری که در سه سال اخیر افطاری سالانه با تشکلهای دانشجویی را منتفی کرده بود، امسال جلسه را برقرار کرده تا کارناوال تبلیغاتی راه بیندازد. بالاخره انتخابات نزدیک است و آقای احمدینژاد طبق معمول، حرفهای ناگفته، رازهای مگو و لیستهای در جیب مفسدین دارد که باید در مجامع خصوصی و غیررسمی بگوید. جایی که خبرنگاری جز خبرنگار ایرنا، روزنامه ایران و شبکه ایران نباشند. جایی که طبق معمول آقای احمدینژاد یک سری حرفهای احساسی و کلی بزند و نیز با چند مصداق افشاگری سربسته – که این افشاگری سربسته هم خود حکایتی متناقض است- جماعتی سادهلوح را تحریک کند تا خوشحال و راضی از جلسه بیرون بروند و همانها به طور کاملا خودجوش و عدالتخواهانه و آرمانگرایانه در وبلاگهایشان خاطره و گزارش از این جلسه بنویسند و در دیدارهای چهره به چهره با دوستان دیگر همین حرفها را بازتکرار کنند تا موج رسانهای و اجتماعی به راه بیفتد.
این بار البته این اتفاق مثل گذشته رخ نداد. با وجود تمام تدابیر و برنامه ریزی ها، افراد کثیری از تشکلهای دانشجویی که منتقد دولت در جلسه حاضر بودند و حرفهایشان را هم زدند. هرچند که همهمه جماعت هوادار دولت مانع میشد و مجری هم مرتبا حرفهایشان را قطع میکرد. بعد از خروج از جلسه هم تشکلهای مختلف و از جمله دفتر تحکیم وحدت و جنبش عدالتخواه دانشجویی، مواضع مطرح شده را به صورت مکتوب روی خروجی سایتهای خودشان قرار دادند که در رسانههای مختلف بازتاب گستردهای داشت. همچنین حاشیههای جلسه که با لحنی انتقادی توسط برخی اضران نوشته و منعکس شد.
از آنجا که پروژه تبلیغاتی دولت شکست خورده بود، سایت های رسمی دولت تلاش خنده داری را برای انعکاس آنچه خود میخواستند، انجام دادند. شبکه ایران مطلبی با عنوان «ناگفتههای جلسه رئیس جمهور با تشکلهای دانشجویی» به نقل از وبلاگی با عنوان «صبحدمان» (http://sobhdaman.blogfa.com) منتشر کرد که تنها و تنها یک پست وبلاگی با این عنوان «حاشیه نگاری های صبحدمان از دیدار احمدی نژاد با تشکلهای دانشجویی» داشت و معلوم بود تنها برای انعکاس همین یک مطلب ساخته شده تا شبکه ایران به نقل از آن، مطلب مد نظر خود را منتشر کند! همچنانکه هنوز هم همان یک مطلب مفصل را دارد که البته پر است از تملق رئیس دولت و توهین به تشکلهای دانشجویی.
و اما برگردیم سراغ نکته اول. سالهاست که ما و امثال ما، روشنفکران مردم گریز و انزواطلب را به خاطر اینکه از جامعهشان فاصله گرفته و خودشان را با ستایشگران، منتقدان شیفته و طرفداران محدود و برگزیدهشان سرگرم کردهاند، سرزنش میکنیم. روشنفکر مردم گریز از نظر ما ذهنیت گلخانهای دارد، چون در یک فضای موهومی سیر میکند که ربطی به واقعیات جامعه ندارد. چون خودش را متفاوت با مردم میداند و یا آنکه مردم را همان هواداران خودش تصور میکند. با چنین استدلالی، آیا رئیسجمهوری که دلش را به اطرافیان ستایشگرش خوش کرده و نمیخواهد صدای منتقدان واقعی و مردم واقعی را بشنود، همچون روشنفکران مردمگریز، قابل سرزنش نیست؟
:::::