شوخیها از شریعتیِ رمانتیک آغاز شد
در چنین شرایطی است که نسل جوان دلزده از تصویر رمانتیک برساخته شده از شریعتی که کاذب بودن کلیت آن و کذب بودن جزئیات انتساب آن کمابیش قابل فهم است، این فضا را به سخره میگیرد و در پاسخ به جملات نغز، جملات طنز میسازد. در واقع تصویر کمیک موجود از شریعتی پاسخی است به تصویر رمانتیک پیشین که البته هیچ کدام شایسته شخصیت واقعی دکتر علی شریعتی به عنوان معلم انقلاب نیست.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) - سعید اکبریان: از دکتر شریعتی شروع شد، به لقمان حکیم رسید و حالا امام خمینی، البته اگر شوخی با آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله جنتی و نیز توهینهای به مراتب سخیفتر به ائمه معصوم را در نظر نگیریم. اما در باب چرایی این ماجرا چه میتوان گفت؟ در باب چیستی آن - که شوخی است یا توهین – چه؟
سه سال پیش وقتی ناگهان موج شوخیهای پیامکی و اینترنتی با دکتر شریعتی به راه افتاد و اوج گرفت، برخی در مقام تحلیل جامعهشناختی این ماجرا برآمدند و برخی در مقام تحلیل سیاسی. گروهی آن را حاصل تلاش دستهای پشت پرده دانستند و گروهی نیز نتیجه غیرمستقیم منع طرح آراء اصیل شریعتی در فضای رسمی کشور و تلاش حکومتی برای به حاشیه بردن او. گروهی نیز آن را تلاش خودجوش نسل جوان برای اعتراض به وضعیت موجود از طریق هزل نظریهپردازان انقلاب.
واکنش خانواده شریعتی
اما واکنشهای متفاوت خانواده شریعتی – که یکی استاد فلسفه است (احسان)، یکی استاد تاریخ (سوسن) و دیگری علوم اجتماعی (سارا) – به این ماجرا هم جالب بود. خانم دکتر سوسن شریعتی هم مانند برخی از منتقدان با اتخاذ موضع میانه این موج را با دو فرضیه بررسی کرده دانسته بود: «از یکسو جملهسازی به نام شریعتی، چرا که ظاهرا شریعتی مشروعیتبخش است و از سوی دیگر جوکسازی از شریعتی به قصد اسطورهشکنی و یا مثلا انتقامجویی. اگر حتی بخواهیم همه پرونده شریعتی را محدود کنیم به همین شبکههای مجازی و اینترنتی و تلفنی، بازهم میبینیم که از موقعیت دوگانه شریعتی در میان نسل جوان، به عنوان کاربران صحبت میکنیم: یکی اینکه شریعتی منبع مشروعیت شده برای یک عده و از جمله نسل جوان. دوم اینکه بله این نسل جوان اسطورهشکن است و قصد شکستن شریعتی را دارد. دو موقعیت با دو تحلیل متفاوت.»
از سوی دیگر دکتر احسان شریعتی مانند برخی منتقدان ماجرا، موضع تندی در قبال این ماجرا گرفت و آن را یک جریان برنامهریزی شده برای تخریب شریعتی دانست که میبایست با آن مقابله کرد. تا جایی که در صفحه شخصی خود در فیسبوک نوشت: «یک درخواست مهم سراسری: دوستان عزیز و دوستداران راهکار و اندیشه شریعتی. جهت مقابله با جریان مغرضانه و ساختگی لوث کردن سخنان معلم، لطفا از توزیع هرگونه جمله بیمنبع و بدون ذکر ماخذ مکتوب (در مجموعه آثار) پرهیز کنید. با سپاس از حسن نیت و اقدام شما.»
آقای شریعتی و دوستداران دکتر همچنین در فضای فیسبوک تلاش کردند تا جملات و عباراتی را که کلام دکتر نیست ولی به ایشان نسبت میدهند، شناسایی کنند و نویسندهی اصلی را معرفی کنند که این مطالب با عنوان “ناگفته های دکتر شریعتی”منتشر میشود و همچنان ادامه دارد.
شریعتی خود باب شوخی را گشوده است
اما واقعیت آنست که ورای این جملات بعضاً مضحک که به اشتباه به شریعتی نسبت داده میشود و جملاتی که به شوخی درباره او میسارند، دکتر شریعتی خود باب شوخی را با مخاطبانش گشوده است؛ وقتی با خلق شخصیتی به نام «پروفسور شاندل» – چَندِل؛ کلمهای فرانسوی به معنای شمع که تخلص شعری و مخفف نام خود او (شریعتی مزینانی-علی) بود – به وی ارجاع میدهد: «از میان همهی متفکران و همهی نویسندگان و دانشمندان امروز جهان کسی چون شاندل (chandelle) مرا گرفتار عالم خویش نکرده است. روح او در همان فضا سیر میکند که روح من، اندیشهاش قدرت و ظرافت آمیختهای را دارد که من دوست دارم و آرزو میکردم که کاش میداشتم و قلمش، زبانش و نگاهش همچنان است که قلم و زبان و نگاه من میکوشد تا آنچنان باشد!» و حتی زندگینامه شاندل را هم نوشته است: «شاندل در سال ۱۹۳۳ در طلسمن (الجزایر) بدنیا آمد. مادرش ریشهی مغولی داشت و پدرش آمیزهای از عرب و فرانسوی بود. مادرش تا پایان عمر روح ایلیاتی و عشایری خود را حفظ کرد اما پدرش که از خانوادهی علمای روحانی پروتستان بود. تربیت عالی مذهبی و علمی گرفته بود و مردی هوشمند، پرجوش و متفکر و پاکدامن بود که زندگیاش را همه در کشمکشهای سیاسی و فکری به خاطر الجزایر و عقاید اجتماعی و مذهبی خویش داده بود و جز نام و کتاب و ایمان هیچ نیندوخته بود…»
شریعتی شاندل را نویسندهی کتابهایی به نام «گفتگوهای تنهایی» و… مینامد و در سخنرانیها و نیز دستنوشتههایش از او نام میبرد. اما «دفترهای سبز» (les cahiers verts) و «دفترهای خاکستری» (les cahiers gris) و… که به نام شاندل ذکر شده در حقیقت رنگهای کلاسورهایی است که او عادت داشت در آن نوشتههای تنهاییاش را بنویسد.
میراث مکتوب شریعتی ممنوعه
علاوه بر این دست مسائل که باب تحریف را در آثار شریعتی گشوده، بخشی از آثار شریعتی در دوران پیش از انقلاب و اهتمام خانواده او برای تدوین مجموعه آثار و ویراست آن، در قالب کتب پراکنده با نامهای مختلف چاپ شده که همین ارجاع علمی و دقیق به وی را سختتر کرده است. بخشی از این مسائل ناشی از شرایط اختناق سیاسی دوران طاغوت بوده که در فاصله سالهای ۱۳۵۷ – ۱۳۵۳ کتابهای شریعتی از سوی رژیم شاه گمراهکننده و ممنوع دانسته شد و در پی آن از کتابخانهها جمعآوری گردید. بعد از این (تا اواسط سال ۱۳۵۶)، به کتابهای او اجازه چاپ داده نمیشد و با نامهای مستعار علی علوی، علی سبزواری، علی دهقاننژاد، علی سربداری، علی شریفی، علی خراسانی، علی مزینانی، علی زمانی، علی راهنما، علی سبزوارزاده، علی اسلامدوست، محمدعلی آشنا، محمدعلی اثنیعشری، محمدعبدالخطیب مصری، م. رفیعالدین، شمع، احسان خراسانی، رضا پایدار، کمالالدین مصباح و… چاپ میشد.
نگاهی به لیست کتب ممنوعه به قلم دکتر علی شریعتی و مهندس بازرگان در کتاب «شریعتى به روایت اسناد ساواک» (جلد ۳، صفحه۳۷۰، روزشمار ۱۳۵۶/۰۹/۱۰) نشان میدهد که طبق سند ساواک «تعدادی از کتابهای مضره که نوشته افرادی از قبیل مهندس مهدی بازرگان و دکتر علی شریعتی میباشد، توسط موسسات چاپ و نشر کتاب جدید چاپ و منتشر شده لکن در تحدید چاپ اسامی نویسندگان واقعی نوشته نشده و روی جلد اسامی دیگر نوشته شده» که برخی از آثار شریعتی با نامهای جدید به نامهای مستعار همچون «امت و امامت»، «نامهای به دفاع از علامه اقبال»، «حج زیباترین روج همبستگی»، «از کجا آغاز کنیم»، «حسین وارث آدم» (بنام علی سبزواری)، «علی ابرمرد تاریخ» (به نام علی سبزوارزاده)، «امام حسین»، «دو شهید از دکتر شهید» (به نام احسان خراسانی)، «محمد از ولادت تا وفات» (به نام احسان خراسانی و دکتر جعفر شهیدی)، «فرهنگ، تمدن ایدولوژی» (به نام علی خراسانی)، «اسطورهای در تاریخ» (به نام دکتر زمانی)، «گوشهای از حیات محمد» (به نام علی راهنما)، «سلمان پارسی» (به نام ترجمه علی علوی)، «مذهب علیه مذهب» (به نام علی الهیاری)، «یک … و صفرها» (به نام علی امیدوار)، «اسلامشناسی»، «چه باید کرد؟»، «مسئولیت شیعه بودن»، «بازگشت به خویشتن و نیازهای انسانی امروز»، «قصه حسن و محبوبه» (بدون ذکر نام نویسنده) بودهاند.
هممین اشکال همچنان نیز در ارجاع به آثار مکتوب شریعتی وجود دارد، چرا که آثار شریعتی هم اکنون در قالب مجموعه آثار (۳۶ جلد منتشر شده توسط بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی) و نیز مجموعههای متفاوت با اسامی مختلف توسط انتشارات قلم، الهام، چاپخش و… چاپ میشود که گاه یک چاپ شامل دو یا چند کتاب چاپ شده توسط انتشارات دیگر است.
وقتی آثار شریعتی در فضای مجازی نیست
بعد دیگری از ماجرای ارجاعات غلط به شریعتی، به این مسئله بر میگردد که آثار دکتر شریعتی به طور کامل در فضای مجازی قرار ندارد که بتوان به طور دقیق به آن ارجاع داد. برخلاف صحیفه امام خمینی(ره) که به طور کامل روی سایتهای مختلف مثل پرتال امام خمینی، تبیان، روح الله، راه امام خمینی(صحیفه نور)، و به صورت پراکنده در سایت جماران، خامنهای دات آی آر و… وجود دارد، و نیز سایت شهید مطهری که از سالها پیش کلیه آثار منتشر شده استاد را به صورت متنی منتشر کردهاند و یک سال پیش کتابهای pdf را نیز روی سایت قرار دادند، سایت رسمی دکتر شریعتی (drshariati.org) چنین امکاناتی ندارد. مگر سایت مستقل و غیررسمی «معلم شهید دکتر شریعتی» به آدرس shariati.nimeharf.com که اخیراً برخی کتابها را بازنویسی و به صورت pdf قرار داده (که به علت تفاوت با نسخه چاپی، ارجاع دقیق به صفحات را ناممکن میسازد) و سایت قدیمی shariati.com که فایل صوتی و متنی برخی سخنرانیها را منتشر کرده است.
بنابراین اشکال اصلی متوجه خانواده و بنیاد شریعتی است که نسبت به نشر مجازی آثار که میتواند پاسخگوی ارجاعات غلط و شوخیهای موهن باشد، کوتاهی کردهاند و تنها تجدید چاپ نسخههای مکتوب قدیمی با قیمتهای متوسط را ادامه دادهاند که محل انتفاع بنیاد شریعتی برای ادامه فعالیت و… بوده است. چنانچه خانم دکتر شریعتی درباره حق تألیف کتابهای پدرش میگوید: «ما از حق تألیف کتابهای او پس از مرگش استفاده میکردیم، اما دکتر شریعتی در دوران حیات خود هرگز برای کتابهایش حق تألیفی نگرفت. ایشان نسبت به پول یک روحیه مقدسمآب داشت…. پدرم پس از اخراج از دانشگاه حقوق بازنشستگیاش را میگرفت و پس از مرگش خانواده از حق تألیف کتابهای او استفاده میکردند.» (البته اخبار غیررسمی و رضایتبخش گویای آنست که خانواده شریعتی تلاش دارند کتابهای او را از نو ویراست و منتشر کنند و مسئولیت ویرایش کتاب هم به عهده استاد محمدکاظم کاظمی است).
شریعتی شاعر یا شریعتی انقلابی؟
اما آنچه که در ماجرای پیامکهای طنز مغفول میماند آنست که تصاویر کُمیک و جملات هزل از شریعتی، پاسخی بود به غلبه تصویر رمانتیک و جملات جعلی از یک نویسنده ایدئولوژیک و انقلابی با معلومات گسترده در تاریخ، دین و جامعهشناسی. چرا که آنچه نسل جوان ما از شریعتی میبیند و میشناسد، تصویری رمانتیک، عاشقانه و به تعبیر عامیانه «دخترپسند» است نه تصویری علمی، انقلابی و ایدئولوژیک (به معنای مثبت کلمه). برای درک این مطلب کافی است به غرفههای مختلف عرضه آثار دکتر شریعتی در نمایشگاه سالانه کتاب تهران سر بزنید تا ببینید چه کسانی کتابهای او را میخرند و بیبشتر کدام کتابها را. تنها یک مشاهده کوتاه به شما ثابت خواهد کرد که بیشتر نوجوانان و جوانان دختر دانشجو کتاب میخرند و البته چاپهای مختلف کتابهای شاعرانه همچون «هبوط»، «کویر» (یا «هبوط در کویر»)، «حرفهای بیمخاطب»، «گفتگوهای تنهایی»، «نیایش»، «دوست داشتن از عشق برتر است» و….
اما در این میان کتابهای اصلی شریعتی همچون «تشیع علوی و تشیع صفوی»، «مذهب علیه مذهب»، «اسلامشناسی» و «اسلامشناسی مشهد»، «خودسازی انقلابی» و… مغول مانده است. در چنین شرایطی منظومه فکری شریعتی به عبارات گزینش شده و جملات قصار عاشقانه تقلیل مییابد و دست به دست میگردد. به همین جهت است که دکتر سوسن شریعتی در نشستی با عنوان «شریعتی و ادبیات» با اشاره به تغییر نگاه عدهای به آثار شریعتی میگوید: «مطمئناَ برای خود شریعتی هم دردناک است که میبیند نوشتههایش در کتاب «کویر» امروز به پیامکهای عاشقانه تبدیل شده است. برخلاف عقیده برخی از افراد که معتقدند با گذشت زمان شریعتی و کتابهایش خستهکننده و پیش پا افتاده میشوند، معتقدم جنس آگاهی که شریعتی میخواهد بدهد، از جنس اطلاعاتی نیست که متوقف شود، بلکه مواجهه با او یک مواجهه وجودی و پایدار است.»
در نتیجه این شرایطی است که در فضای مجازی که ارجاع علمی و مستند وجود ندارد و به خصوص در وبلاگهایی که محتوای متناسب با مخاطب نوجوان و جوان تولید میکنند و در برخی شبکههای اجتماعی که بیشتر فضای تعاملات عاطفی و جنسی دختران و پسران جوان است، هر چه جمله عاشقانه است یا به شریعتی نسبت داده میشود یا حسین پناهی. به همین جهت است که خانم شریعتی خود در مصاحبهای میگوید: «اولین پیامک برای من این بود: «هرچی جمله خفنه مال منه! دکتر علی شریعتی». و بعد تبدیل شد به موج. البته در این مدت شغل جدیدی هم برای ما درست شد و آن پاسخ به سوالاتی در باب صحت و سقم این جملات بود….»
از سوی دیگر همین افراد، هر چه جمله اعتراضی در فضای مجازی وجود داشت را یا به شریعتی نسبت میدادند (که به زعم آنها مظهر اعتراض علیه سیطره ظلم، ارتجاع و دین حکومتی است) و یا به کورش کبیر (که به زعم آنان مظهر اقتدار ایران باستان در برابر بیگانگان و تسلی دهنده ایشان در برابر آثار سوء سیطره اعراب و دین اسلام بود و الگویی برای نجات ایران از عقبماندگی!). به عنوان مثال جمله مشهور «ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این که در مسجد نماز بخوانم و به کفشهایم فکر کنم» که به صورت وسیع به شریعتی نسبت داده میشد، دیالوگ «مارلون براندو» در نقش «جانی استرابلر» فیلم «وحشی» (۱۹۵۳ : The Wild One) است: «ترجیح میدهم روی موتورسیکلتم باشم و به خدا فکر کنم تا اینکه در کلیسا باشم و به موتورم فکر کنم.»
جملات طنز و کمیک، علیه جملات نغز و رمانتیک
در چنین شرایطی است که نسل جوان دلزده از تصویر رمانتیک و دخترپسند برساخته شده از شریعتی(و البته کورش کبیر) که کاذب بودن کلیت آن و کذب بودن جزئیات انتساب آن کمابیش قابل فهم است، این فضا را به سخره میگیرد و در پاسخ به جملات نغز، جملات طنز میسازد. در واقع تصویر کمیک موجود از شریعتی پاسخی است به تصویر رمانتیک پیشین که البته هیچ کدام شایسته شخصیت واقعی دکتر علی شریعتی به عنوان معلم انقلاب (اگر نگوییم معلم شهید انقلاب) نیست. تصاویری که در نتیجه منع کمابیش دستگاههای فرهنگی کشور از طرح آراء دکتر شریعتی در فضای رسمی به عنوان یکی از نظریهپردازان انقلاب اسلامی، تشدید یافته است.
شاید بهترین توضیح درباره این وضعیت، جملهای باشد که مصطفی مستور (داستان نویس) در نشستی با حضور دختر شریعتی میگوید: «فارغ از اینکه ما چقدر با تفکرات شریعتی همراه باشیم، باید این را بدانیم که او هنوز حرفهایی برای گفتن دارد. اما متاسفانه آنطور که باید به سمت شنیدن این حرفها نرفتیم و کاری در این زمینه انجام ندادیم. شناخت شریعتی و آثار او نیازمند کار آکادمیک و علمی است. سالانه حدود ۶۰۰ کتاب و مقاله درباره شکسپیر و آثار او فقط در انگلیس منتشر میشود. اما سوال اینجاست که ما برای امثال شریعتی چه کار کردهایم؟»
[این مطلب با اندکی تغییر و تخلیص در پرونده «مینیمالهای قبحشکن» هفتهنامه پنجره منتشر شده است.]
::::