۱۶:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۹/۲ به مناسبت زادروز معلم شهید شریعتی

شریعتی منتقد روحانیت درباری؛مدافع روحانیون اصیل و انقلابی

اما اختلاف من و او ، اختلاف پسر و پدری است در داخل خانواده و وقتی به همسایه و بیگانه می رسد، ما یک خانواده هستیم ...این است که هرگز برای یک لحظه، گریبان نسل قدیم و گریبان کسانی را که به عنوان مقام علمی مسئول مذهب هستند، رها نمی کنیم، انتقاد می کینم، پیشنهاد می کنیم، اما در برابر بیگانه تسلیم محض آنها هستیم.

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)-سرویس فرهنگی:

دکتر شریعتی در جلسه پاسخگویی به سوالات منتقدین به تاریخ روز سه شنبه ۲۳/۹/۱۳۵۰ مصادف با سالروز رحلت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام که با شرکت آقایان صدر بلاغی ، سید مرتضی شبستری ، محمد تقی شریعتی ، ناصر میناچی و خود مرحوم دکتر علی شریعتی برگزار شد، در قبال اتهام مخالفتش با روحانیت گفت :

 ”… این را می خواهم ادعا کنم و دهها قرینه و نمونه عینی براثبات آن دارم که از میان نویسندگان و سخنرانان و حتی علما و فضلای اسلامی معاصر ، هیچکس (البته در حد امکانات و نوع کار و کاراکتر خودش) به اندازه من ، افتخار دفاع جدی و موثر و عملی و فکری از این جامعه گرانقدری که امید بزرگ و سرمایه عزیز ماست ، نداشته است ، دلیل؟

۱-       در (دروس) اسلام شناسی …دانشجویان می پرسند پس این علمای مذهبی ما چه نقشی دارند؟ در آنجا پس از تفکیک دو مفهوم رسمیت قانون و ضرورت نیاز ، می گویم این ها مقام هایی علمی هستند که پس از دور شدن مسلمین از صدر اسلام و پیچیده شدن معارف و توسعه فقه و ایجاد فرقه ها و مذاهب و اختلاط با عقاید و سنن انحرافی دیگر ملل و مذاهب و تخصصی شدن رشته های مختلف علمی و صنفی در جوامع پیشرفته اسلامی ، وجود کسانی که عمر را یکسر به کار شناخت و تحقیق در اسلام مشغول باشند ضرورت یافت تا دیگران که … به سادگی صدر اسلام حقایق را نمی توانند از منبع موثق وحی یعنی پیغمبر و یا از ائمه بیاموزند …عقاید و احکام مذهب خویش را از این متخصصان فرا گیرند و این یک ضرورت اجتماعی و علمی است…

۲-      در کتاب “انتظار” ، “طلبه” را به نقل از ونسان مونتی ، “پرولتر فکری” خوانده ام. این مجاهدان پاکباز راه علم و ایمان با پولی که از مخارج یک مرغ آمریکایی کمتر است ، جوانی را فدای آموزش علم دین می کنند و در زمانی که هر دانشجویی ، رشته تحصیلی اش را براساس درآمد آینده اش انتخاب می کند ، وی رشته ای را برگزیده است که دوران طلبگی اش اینچنین به زهدی باورنکردنی می گذرد و پس از فراغ از تحصیل ، کوچکترین تضمینی برای تامین زندگیش وجود ندارد و یکی از امتیازات معمول دانشجویی نیز شامل حالش نیست و با این همه می بینیم که چه وفادارند و پر ایمان و صبور در این راه گام برمی دارند.

۳-       در یک کنفرانس دانشجویی گفتم که من برای آینده این نهضت ، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعه علوی و رستگاری جامعه ، به طلاب بیشتر از شما امید بسته ام ؛ چه ، عمر روشنفکری شما کوتاه است و چهار تا هفت سال بیشتر نیست و فردا که تصدیق گرفتید و جذب زندگی شدید ، بی درنگ در طبقه بورژوا قرار می گیرید و خیالاتش از سرتان می پرد. اما این طلبه است که عمر مسئولیت اجتماعی اش با عمر حیاتش یکی است و تا مرگ ، مسئول افکار مردم و سرنوشت مردم می ماند..

۴-       در یک تحقیقی که راجع به ریشه طبقاتی حوزه و دانشگاه کرده ام و آن را در کلاس و کنفرانس مطرح نموده ام ، نشان داده ام که ریشه طبقاتی دانشگاه (استادان ، کارمندان ،دانشجویان) بیش از هشتاد درصد ، بورژوازی شهری (بازاری و مدرن) و پنج درصد، مالکان و اربابان روستایی است ولی حوزه علمی (مراجع ، علماء و طلاب) برعکس، پنج تا شش درصد از طبقه متوسط شهری (بورژوازی خرد یا کاسبکاران کوچک) و قریب نود درصد از توده محروم روستایی ، فرزندان دهقانان و یا ملای ده بیرون آمده اند و این تحلیل طبقاتی ، نتایج و ارزیابی های مفصل از نظر جامعه شناسی دارد.

 

5-       در رساله تحقیقی که برای وزارت علوم نوشته ام و نیز در مقاله کویر منتشر کرده ام، برتری های شیوه آموزشی و تربیتی حوزه علمی را بر شیوه دانشگاهی بر شمرده ام : ۱- انتخاب رشته علمی بر مبنای ارزش فکری، نه درآمد اقتصادی ۲- احساس مسئولیت اجتماعی آمیخته با رشته تحصیلی از لحظه انتخاب ۳- انتخاب آزاد استاد براساس لیاقت علمی معلمی و ارزش علمی شخص وی ۴- ضرورت حفظ چهره علمی و اخلاقی برای استاد ۶- متد تعلیم چند درجه ای ۷- سنت مباحثه برای هر درس میان طلاب بعد از هر درس ۸- آزادی حضور و عدم تقید به شرایط ظاهری و فرمالیسم پیچیده و خشک اداری در راه کسب علم ۹- رایگان بودن تحصیل ۱۰- آزادی مطلق تحصیل برای عموم مردم از هر سنی و هر طبقه ای و با هر شرایطی ۱۱- بورس و تامین مسکن و امکانات تحصیل برای هر داوطلبی ۱۲- قید لاینفک اخلاق با علم به طور طبیعی و در عین حال اجتناب ناپذیر ۱۳- تماس دائمی با توده ها ۱۴- تعهد رهبری فکری و هدایت اجتماعی مردم ۱۵- پیوند ناگسستنی ایدئولوژی و علم ۱۶- وجود یک فرهنگ عمومی و مشترک، جهت واحد و هماهنگی میان رشته های مختلف علمی با وجود تخصص ۱۷- پیوستگی با گذشته تاریخی ، فرهنگی و اعتقادی (آنچه در فرهنگ جدید می گسلد) ۱۸- نبودن فرم های ظاهری و قالبی در ارزیابی درجات شاگردی و استادی (تصدیق ، رتبه)  و واگذاری آن به خود مردم و میزان لیاقت شخصی و ارزش و تکامل فکری و علمی استاد یا فارغ التحصیل در جامعه، به جای کارگزینی و مقررات ترفیع های اتوماتیک

۶-      در “تشیع علوی و صفوی” نشان داده ام که علمای شیعه ، در طول هزار سال تاریخ اسلام همواره مشعل دار قیام علیه ظلم و پاسدار جنبش عدالتخواهی و آزادی اجتماعی و فکر، رهبری علم و تقوی در حکومت های دست نشانده یا وارث خلافت ظلم و غصب بوده اند و پیشاپیش همه نهضت های توده های محروم و تسلیم ناپذیر و نمونه اش : سربداریه در قرن هشتم هجری

۷-      در “تاریخ ادیان” گفته ام که علمای شیعه پاک ترین گروه یا طبقه روحانی از میان همه ادیان و مذاهب عالم در گذشته و حال به شمار می روند.

۸-      در مقایسه با دیگر روحانیون، علمای شیعه به علت آنکه از نظر اقتصادی و اجتماعی بر توده تکیه دارند و نه برحکومت ، خصیصه تقوی ، مردم گرایی ، ارتباط با متن جامعه و ایستادن و یا لااقل فاصله گرفتن با قدرت حاکم از خصوصیات طبیعی آنهاست.

 

9-      در کتاب “انتظار مذهب اعتراض” گفته ام عناصر نادرستی که با توطئه ها و زمینه سازی های قدرت های ضد مردم ، با سوء استفاده از دوران غیبت و اصل مترقی “نیابت امام” ، خود را به لباس روحانیت جا می زنند و با دست همان دست های پیدا و پنهان و بهره برداری از جهل عموم ، نفوذ و اعتباری مصنوعی و مقام روحانیت و مرجعیتی کاذب پیدا می کنند و چنان ظهور و نمودی برای خود فراهم می کنند که “چهره های علی واری را که اگر باشد ، باز درمیان همین علمای مذهبی و در همین حوزه های علمی هست” به محاق برند و یا لااقل همچون یکی در میان دیگران!

 

10-  آغاز درس اسلام شناسی (حسینیه ارشاد) درس هفدهم ، متن سخنی که پیش از درس به دانشجویان گفتم ، ممکن است انتقاداتی به شیوه تبلیغ مذهبی یا به شیوه تحلیل بعضی از مسائل اعتقادی (وجود) داشته باشد ، ممکن است با روحانی یا روحانیت ، در بعضی از مسائل اختلاف عقیده داشته باشیم و ممکن است من با فلان عالم مذهبی ( روحانی که عالم جدی مذهبی است و روحانی واقعی دین است ) اختلافات فراوانی داشته باشم، او به شدت به من بتازد و من به شدت به او حمله کنم، اما اختلاف من و او ، اختلاف پسر و پدری است در داخل خانواده و وقتی به همسایه و بیگانه می رسد، ما یک خانواده هستیم …این است که هرگز برای یک لحظه، گریبان نسل قدیم و گریبان کسانی را که به عنوان مقام علمی مسئول مذهب هستند، رها نمی کنیم، انتقاد می کینم، پیشنهاد می کنیم، اما در برابر بیگانه تسلیم محض آنها هستیم.

 

11-  در درس اسلام شناسی (حسینه ارشاد) نقل کردم که در سال ۱۳۳۸ ، انجمن دانشجویان ایرانی فرانسه ( که در آن ایام دست دست هایی بود ) جلسه ای داشت با حضور آقای جهانگیر تفضلی و آقای رزم آرا سخنرانی می فرمود و تعبیراتی از این قبیل که “…من هر وقت در ایران ، از جلوی مسجدی می گذشتم و صدای واعظی را می شنیدم ، حالم به هم می خورد ، عقم می گرفت ! من این مذهب را دوست ندارم ، متنفرم ، این آخوندها عامل بدبختی مملکت و پایگاه استعمار بوده اند …” من برخاستم و هر چه جز و پر زدم ، اجازه حرف زدن ندادند، نوبت گرفتم، نوبتم نمی شد تا با داد و قال ، خودم را بر جلسه تحمیل کردم و گفتم : “…من از این آقای … تعجب می کنم . امروز به دورترین قبیله آفریقایی هم اگر سر بزنید ، این اصل بدیهی اخلاق و تمدن را آموخته اند که به عقیده دیگران ظاهرا احترام بگذارند.  شما تا چه حد “امیر مآبل” هستید که سالها در مرکز تمدن و آزادی عقیده و احترام  به عقاید دیگران زندگی می کرده اید  و هنوز نم رطوبتی از مدنیت به درزتان نرفته است؟ شما که از همه دعوت کرده اید، احتمال می دهید که کسانی چون من ، هنوز خیلی روشنفکر نشده باشند که بتوانند فرمایش های شما را تحمل کنند، چگونه بدون رعایت حرمت عقیده امثال من، اینچنین هتاکی و اهانت می کنید؟ ثانیا آقاجان، مذهب که کلوچه قندی نیست که با ادا و اطوار خاص زنان آبستنی که ویار کرده اند و برای شوهرانشان ناز می کنند بگویید من مذهب را اصلا دوست ندارم ! ثالثا گفتید آخوندها پایگاه استعمار بوده اند. این یک مسأله ذوقی نیست که بگویید من آخوند دوست دارم, من آخوند دوست ندارم, این یک مسأله عینی و تاریخی است;  باید سند نشان دهید و مدرک. تا آن جا که من می دانم, زیر تمام قراردادهای استعماری را کسانی که امضاء گذاشته اند, همگی از میان ما تحصیل کرده های دکتر و مهندس و لیسانسیه بوده اند و همین ما از فرنگ برگشته ها. یک آخوند, یک از نجف برگشته, اگر امضایش بود, من هم مثل شما اعلام می کنم که: آخوند دوست ندارم! اما از آن طرف, پیشاپیش هر نهضت ضد استعماری و هر جنبش انقلابی و مترقی, چهره یک یا چند آخوند را در این یک قرن می بینم. از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازی و بشمار تا مشروطه و…”

۱۲-   در مدت قریب به شش سال در اروپا ، از ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۳ در برابر سیل اتهامات ریشه دار و مجهزی که نثار جامعه علمای مذهبی و نقش اجتماعیشان می شد و پیداست در این راه ، بسیاری از جناح های متضاد با هم متفق بودند، در میان روشنفکران اروپایی، دانشجویان ایرانی و حتی در شکل کنفرانس ها و گزارش ها و تحقیق های علمی در رشته جامعه شناسی مذهبی، میان استادان و دانشجویان دانشگاه، من دفاعیاتی از اصالت آنان و نقش اجتماعی آگاه آنان کرده ام و آثاری که در قضاوت قشرهای وسیعی داشته است ، حقیقتی است که تفصیل آن حاکی از خود نمایی است و هرگز از آن سخن نگفته ام و اینجا فقط برای اثبات ارادتی که به این جبهه می ورزم ، بدان اشاره کردم…

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

5 + 5 =