خطاهای اقتصادی احمدینژاد چه بود؟
«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)
غلامرضا تاجگردون، نایبرییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و معاون اقتصادی سازمان برنامه و بودجه در دوران اصلاحات، در گفتوگو با «اعتماد»، آمارهای ارائه شده از سوی احمدینژاد در برنامه زنده تلویزیونی را تجزیه و تحلیل کرد. تاجگردون برخی از این آمارها را تکذیب کرد و برخی دیگر را متناقض با سایر گفتههای احمدینژاد دانست. او نسبت به تصمیم خطرناک دولت برای صفر کردن بدهیها در پایان دوره دولت دهم هم هشدار داد و با غیر واقعی خواندن ادعای احمدینژاد درباره سرمایهگذاری ۱۷۶ میلیارد دلاری در بخش نفت و گاز، تاکید کرد: «خیلی راحت میشود با بررسی تراز مالی دولت فهمید که چنین پولی در صنایع نفت و گاز سرمایهگذاری شده یا نه.»
یکی از نکاتی که آقای احمدینژاد در برنامه تلویزیونی عنوان کرد، سرمایهگذاری دولت در بخش تولید و مشخصا مسکن مهر بود. درباره دستاوردهای این سرمایهگذاری توضیح میدهید؟
ما الان شاهد هستیم که ۵۴ هزار میلیارد از منابع سیستم بانکی کشور به مسکن مهر رفته و در آنجا قفل شده است. چون اولا باید بخشی از این پول را دولت بیاورد و بخش دیگر را مردم بیاورند، بعد این مسکن تولید و تحویل مردم داده شود و بعد تازه تکهتکه مردم این پول را به نظام بانکی برگردانند. من نمیگویم مسکن مهر نباید انجام میشد اما نباید به این شکل و در این حجم انجام میشد تا ۵۴ هزار میلیارد تومان پول ما به یک بانک برود و آن بانک را ورشکسته کند و ۲۰ سال بعد این پول برگردد. در اقتصادی که شرایط رکود دارد، نباید با پول این طور رفتار کرد. من نمیگویم مسکن مهر باید تعطیل میشد، اما باید بررسی میکردیم که این سرمایهها در کدام بخش میتواند اقتصاد ما را از رکود نجات دهد. یعنی در کجاها این پول میتوانست سریع خرج شود و با بیشترین منافع و البته سریع برگردد. آقای رییسجمهور یا معاون اول محترمشان خیلی راحت میآیند و میگویند که از زمان حضرت آدم تا الان اینقدر سرمایهگذاری نشده است. مهم این است که بگویید بازدهی این خرج چه بوده است. شما میتوانید بگوید صدهزار میلیارد دلار خرج کردهاید، اما وقتی نرخ رشد اقتصادی کشور منفی است، معلوم است که بازدهی این خرج کردن شما چقدر بوده. وقتی اقتصاد ما در شرایط رکود است، بودجههای عمرانی باید در کجا خرج شوند؟ آیا ما حتما باید مرتب مدرسه بسازیم؟ یعنی چون از روز اول بیست درصد اعتبارات آموزش و پرورش، بودجههای عمرانی بوده، ما همیشه باید این بیست درصد را صرف ساختن مدرسه کنیم؟ وقتی دیگر دانشآموز ورودی نداریم چرا باید مرتب مدرسه بسازیم؟
آقای احمدینژاد گفت که همه مطالبات کشاورزان از سال ۷۲ تا امروز را پرداخت کرده و الان دیگر طلب کشاورزان ظرف مدت چند روز به آنها پرداخت میشود. نظر شما درباره مطالبات کشاورزان چیست؟
کشاورزان که معمولا طلبکار نیستند. ولی کشاورزان یک طلب ذاتی دارند که لازم است دربارهاش توضیح بدهم. ببینید طلب و بدهی کشاورزان، با قیمت تعیین میشود. چون قیمت است که کشاورز را سر پا نگه میدارد. شما ببینید ما یک بار در سال ۸۳ جشن خودکفایی گندم گرفتیم. این کار را هم با مکانیسم قیمت توانستیم انجام دهیم. اما از سال بعدش دوباره گندم وارد کردند. ما چه کاری کردیم که در تولید گندم به خود کفایی رسیدیم؟
اگر دولت بخواهد به قول شما از کشاورزان سوبسید نگیرد و حق واقعی آنها را بدهد الان باید با چه قیمتی گندم را از کشاورز بخرد؟
من نمیگویم که الان دولت گندم کشاورز ایرانی را به قیمت گندم وارداتی بخرد. ولی همین الان اگر به کشاورز بگوییم به جای ۷۳۰ تومان، گندمت را ۹۰۰ یا هزار تومان میخریم و این را همین الان قبل از آغاز فصل کاشت، اعلام کنیم، مطمئن باشید ما دوباره در تولید گندم به خودکفایی خواهیم رسید. اگر این کار را بکنیم بین چهار تا پنج میلیارد دلار به نفع کشور خواهد بود. چون ما الان کسری گندم خود را با قیمت هر کیلو ۲۴۰۰ تومان وارد میکنیم. این قیمت را در هفت میلیون تن گندمی که وارد کردیم ضرب کنید و ببینید چه رقم هنگفتی میشود. من حساب کردهام که اگر الان گندم را به قیمت کیلویی هزار تومان از کشاورز بخریم، همه این هفت میلیون تن در داخل کشور تولید میشود و پولی هم که پرداخت کردهایم بین چهار تا پنج میلیارد دلار کمتر از پولی است که الان برای تامین گندم هزینه میکنیم.
یکی دیگر از مطالبی که آقای احمدینژاد روی آن تاکید کرد این بود که با پرداخت نقدی یارانهها ضریب جینی کاهش پیدا کرد. این موضوع را تایید میکنید؟
درباره ضریب جینی ایشان درست میگوید اما این کاهش ضریب جینی مستمر نخواهد بود و با این شیوه پرداخت یارانهها، فقط در یک دوره ضریب جینی کاهش مییابد و بعد دوباره افزایش پیدا خواهد کرد. این را من با یک مثال برای شما توضیح میدهم. ببینید مثلا یک نفر در جامعه هر ماه صدهزارتومان درآمد دارد و فرد دیگر هرماه ۵۰۰ هزارتومان. فرض کنید نفر اول همه درآمد خود را در طول ماه خرج میکند و نفر دوم نصف درآمد خود را پس انداز میکند. حالا اگر به هر دو نفر ماهانه ۲۰ هزار تومان یارانه بدهیم، نفر اول چون نیازهای تامین نشده زیادی دارد، همه این یارانه را نیز خرج خواهد کرد ولی نفر دوم این مبلغ را به پسانداز خود اضافه خواهد کرد. بنابراین در ابتدای کار کمی از فاصله نفر اول و نفر دوم کاسته میشود. اما در ادامه این پساندازهای نفر دوم که در واقع تبدیل به سرمایه میشود، کار میکند و اضافه درآمد نفر اول را هم جذب میکند و در واقع بعد از یک دوره، بازهم نفر دوم است که برنده میشود و این کاهش ضریب جینی تداوم پیدا نخواهد کرد. ولی اگر از ابتدا به نفر اول ۴۰ هزارتومان یارانه میدادیم و به نفر دوم یارانه نمیدادیم، این کاهش ضریب جینی تداوم پیدا میکرد. اختلاف نظری هم که در پرداخت نقدی یارانهها با دولت وجود داشت همین بود و یکی از دلایلی هم که با آغاز فاز دوم مخالفت کردیم، این بود که دولت باز هم میخواست به همه دهکها به طور یکسان یارانه پرداخت کند.
آقای احمدینژاد از افزایش درآمد سرانه کشور و همچنین افزایش رفاه عمومی در طول دوره دولت خود خبر داد. این مطلب چقدر صحت دارد؟
اینکه مطلب خاصی نیست. قیمت نفت افزایش پیدا کرده و درآمد ایران از فروش نفت نیز چند برابر شده است. حالا این دلارهای نفتی را ضرب در قیمت ریالی آنها بکنید، میبینید که درآمد خیلی افزایش پیدا کرده است. درآمد سرانه هم یعنی میزان درآمد تقسیم بر تعداد افراد جامعه و طبیعی است که ما هرچه بیشتر نفت بفروشیم و درآمد بیشتری داشته باشیم، درآمد سرانهمان بالاتر میرود. درباره رفاه هم شاخص خاصی ارائه نکردند تا درباره صحت یا عدم صحت این شاخص ما نظر بدهیم.
البته آقای احمدینژاد، افزایش درآمدهای نفتی را ناشی از کاهش ارزش دلار دانست و این موضوع را که درآمد نفتی دولتهای نهم و دهم معادل درآمد نفتی صد سال اخیر ایران بوده، یک تحلیل اشتباه دانست.
البته من این قسمت را خودم ندیدم ولی استدلالی که ایشان دارد احتمالا این است که وقتی قیمت نفت بالا رفت، فقط حجم دلار افزایش یافت. اما اولا باید بدانیم که برخلاف گفته ایشان، دلار در دنیا ضعیف نشده و اگر هم کمی از قدرتش کاسته شده، این کاهش خیلی محسوس نیست و قدرت اقتصادی ما به واسطه همین دلارها در دنیا افزایش یافت. خود آقای احمدینژاد در همین گفتوگوی تلویزیونی گفت که اقتصاد ما در دنیا، طی این سالها از رتبه ۲۲ به رتبه ۱۷ رسیده است. ایشان بگوید ما برای چه هفدهم شدیم؟ آیا غیر از این است که ما نفت فروختیم و دلارهای بیشتری گرفتیم؟ پس ما در دنیا ضعیف نشدیم و از نظر حجم دلار در دنیا قوی هم شدهایم. اما چرا در داخل کشور اقتصادمان ضعیف شد؟ چون این دلارها را آوردیم داخل کشور و با آنها درست کار نکردیم. شما نتوانستید با این دلارهایی که به دست آورده بودی، ارزش پول ملی خودت را بالا ببری. اتفاقا اگر آقای احمدینژاد این حرفها را زده باشد، کاملا با دیگر حرفهای خودش تناقض دارد. یعنی ما در دنیا اقتصادمان قویتر شده ولی در داخل فقط امسال ارزش پول ملیمان یکسوم شد و علت آن هم رفتارهای خودش بود.
ایشان گفت که دولتهای نهم و دهم در سختترین شرایط کار کردند. آیا این درآمدهای نفتی با دولتهای قبل از ایشان قابل مقایسه است؟
سال ۸۴ که ایشان دولت را در اختیار گرفت، نفت ۲۸ دلار و فروش ما ۲۴ تا ۲۵ میلیارد دلار بود و در آن شرایط ما رشد اقتصادی شش درصدی داشتیم. اما الان فروش ما از ۲۴ و ۲۵ میلیارد دلار به صد میلیارد دلار رسیده، یعنی منابع ما چهار برابر شده، آیا رشد اقتصادیمان هم چهار برابر شده است؟
یکی دیگر از حرفهایی که آقای احمدینژاد گفت این بود که در این دوره حجم واردات افزایش پیدانکرده، بلکه به دلیل گران شدن کالاها یا کاهش ارزش دلار، ما پول بیشتری برای همان مقدار واردات پرداخت کردهایم. آیا واقعا میزان واردات ما در این دو دولت با دولتهای قبل یکسان بود؟
من از دولت محترم خواهش میکنم این آماری را که میگویم منتشر کند تا همه چیز روشن شود. دولت محترم لطف کند و نسبت واردات سه گروه کالا، یعنی کالاهای مصرفی، کالاهای واسطهیی و کالاهای سرمایهیی را از نظر حجم و ارزش در دوره خود منتشر کند و این سه گروه کالا را با حجم و ارزش واردات همین سه گروه در دورههای قبل مقایسه کند. ممکن است بگویند از نظر حجم، مثلا این مقدار تن در دورههای قبل کالا وارد شده و الان هم همین مقدار کالا وارد کردهایم. اما بیایید بگویید که آن حجمی که قبل از شما وارد میشد چه نوع کالایی بود و شما چه نوع کالایی وارد کردید. این دیگر نیازی به آمار هم ندارد، شما خودتان در شهر بچرخید و ببینید از میوهیی که مردم میخورند تا لباسی که میپوشند همه وارداتی است.
در یک دورهیی سهم کالاهای واسطهیی و سرمایهیی که ما وارد میکردیم بالا بود. اما با وارد کردن این کالاها، تولید در داخل کشور افزایش مییافت. الان از حجم آنها کم شده و به جای آنها کالای مصرفی وارد شده است. آقای رییسجمهور اگر میخواهد آمار بدهد، جدولی ارائه کند و بگوید که در دوازده سال گذشته، میزان واردات این سه گروه کالا چگونه بوده. اگر این آمار را منتشر کنند نیازی به توضیح ما نیست و همهچیز روشن میشود. البته خود آقای احمدینژاد هم به خوبی این مساله را میداند و به همین دلیل فقط درباره حجم کل واردات حرف میزند و جزییات آن را توضیح نمیدهد.
یکی از موضوعات دیگری هم که آقای احمدینژاد مطرح کرد، چهار برابر شدن سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز بود. ایشان گفت که سرمایهگذاریهای این بخش قبل از دولت نهم ۴۶ میلیارد دلار بوده و الان به نزدیک ۱۸۰ میلیارد دلار رسیده است.
من تا قبل از اینکه بودجه سال ۹۲ را ببندیم فکر نمیکردم که این اندازه به صنعت نفت بلا وارد شده باشد. مگر میشود شما در حوزه نفت و گاز صدو هشتاد میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده باشید، بعد تولید نفت ما الان به جای پنج میلیون بشکه در روز، به دو میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه برسد؟ الان بر اثر تحریمها ما روزانه دو میلیون و ۷۰۰ تا دومیلیون و ۸۰۰ هزار بشکه تولید داریم که اگر تحریمها نبود یک میلیون بشکه بیشتر میتوانستیم تولید کنیم. اما اگر رقمی که آقای احمدینژاد گفت، در نفت سرمایهگذاری شده بود الان باید توان بالفعل ما برای تولید نفت حدود پنج میلیون بشکه در روز باشد. این عدد ۱۷۶ میلیون دلار سرمایهگذاری به هیچ عنوان نمیتواند حقیقت داشته باشد. ایشان وقتی دولت را تحویل گرفت ما روزانه چهار میلیون و ۱۵۰ هزار بشکه تولید نفت داشتیم و اگر همان روال را حفظ میکردیم و این سرمایهگذاری هم انجام شده بود، الان باید به مرز پنج میلیون بشکه رسیده باشیم. بنابراین، جدا از همه حرفهای ایشان، این یک مورد کاملا غیرواقعی است. اصلا دولت تراز مالی دارد و خیلی راحت میشود با بررسی تراز مالی دولت فهمید که چنین پولی در صنایع نفت و گاز سرمایهگذاری شده یا نه.
آقای احمدینژاد تاکید کرد که این دولت همه بدهیهای خود را صفر کرده و بدون بدهی دولت را به رییسجمهوری بعدی تحویل میدهد. درباره این حرف ایشان توضیح میدهید؟
ما هفته پیش در جمعی نشسته بودیم و عین این جملات را که آقای احمدینژاد میخواست بگوید، پیشبینی کردیم. کاملا میدانستیم که میخواهد بگوید بدهی دولت من صفر است و به بانک مرکزی بدهی ندارم. اما باید بدانید در این شرایط، هیچ رفتاری خطرناکتر از رفتار آقای احمدینژاد و بانک مرکزی نیست. اینها ۷۴ هزار میلیارد تومان را با یک حسابسازی میخواهند صفر کنند. سوال من از آقای احمدینژاد این است که اگر میشود به این سادگی بدهیهای دولت را صفر کرد، چرا دو سال پیش این کار را نکردید؟ چرا در پایان دولت نهم بدهیها را صفر نکردید که وقتی دولت دهم شروع به کار کرد بدهی نداشته باشد؟ یک نفر باید از آقای احمدینژاد و بانک مرکزی بپرسد که چرا در سال ۹۰ این کار را نکردید؟ آیا پاسخ به جز این است که میخواهید با این کارتان، دولت بعدی را دچارمشکل کنید؟ این چیزی که با اقدام اخیر دولت به پایه پولی کشور اضافه میشود، درست به اندازه پایه پولی فعلی ما است. این چه رفتاری است که ایشان با اقتصاد کشور میکند و بعد هم میگوید من بدهیها را پاک میکنم و میروم. اگر راست میگوید، چرا در سالهای قبل بدهیها را پاک نکرد؟ از طرف دیگر من متاسفم که رییس کل بانک مرکزی هم در یک اظهارنظر غیرکارشناسی اعلام کرده که این تصمیم دولت، پولی را جابهجا نمیکند و مشکلی پیش نمیآید. من از بانک مرکزی تعجب میکنم، مگر این افزایش پایه پولی غیر از ترازنامه بانک مرکزی در جای دیگری هم اثر میگذارد؟ خود بانک مرکزی که دارد با این پایه پولی کار میکند، میگوید پولی جابهجا نشده و این مایه تاسف است. به نظر من یکی از فجیعترین کارهایی که در آخر دولت آقای احمدینژاد ممکن است اتفاق بیفتد همین تصمیمی است که گرفتهاند و میخواهند انجام دهند و باید جلوی آن گرفته شود. البته این روش اگر اصلاحات قبلی مورد نیازش انجام شده بود اشکالی نداشت ولی الان مانند اجرای سیاستهای تعدیل است. آقای هاشمی در سال ۷۴ به یک روش این سیاستها را اعمال کرد و حالا احمدینژاد هم به روش دیگر دارد همان کار را میکند. اما در سال ۸۲ ما سیاست یکسانسازی نرخ ارز را در کشور اجرا کردیم و هیچ اتفاقی درجامعه نیفتاد.
ایشان یک نکته دیگر هم گفت و آن اینکه در ابتدای دولت نهم چون قیمت طلا پایین بوده، دولت ایشان صدها تن طلا خریده و ذخیره کرده و الان با افزایش قیمت طلا، سود زیادی نصیب کشور شده است. ایشان این کار را «زرنگی» دولت خودش دانست. در این باره هم توضیح میدهید؟
این اتفاق افتاده و به زرنگی هم ربطی ندارد. در مقاطع مختلف در کشور این کار صورت گرفته، یک بار در زمان مرحوم دکتر نوربخش بوده و یک بار هم آقای شیبانی این کار را کرد و دو میلیارد دلار به نفع کشور شد. در این دوره هم چندبار این کار را کردند که البته برخی جاها ضرر کردیم اما از سرجمع همه این معاملات سود بردیم. این کارهای معمول بانک مرکزی است. چون مدیریت منابع ارزی و مدیریت سبد داراییهای بانک مرکزی یعنی همین. البته ما به واسطه تحریمها ناگزیر بودیم که منابع خود را به طلا تبدیل کنیم. خوش اقبالی هم که داشتیم و البته ربطی به ما نداشت این بود که هند و چین به دلیل مسائلی که در رابطه با امریکا دارند، حجم بالایی از طلای جهان را خریدند و جمع کردند و به همین دلیل قیمت طلا خیلی بالا رفت. حالا هم امیدواریم هند و چین نخواهند این طلای خود را در بازار عرضه کنند. چون در آن صورت ما ضرر میکنیم. چون سهم غالب طلای دنیا در اختیار ما نیست.