۱۰:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۳۰

آقای قالیباف؛ اینجا تهران است

«یخچال کهنه، سماور قراضه، موکت پاره، مبل زوار در رفته خریداریم» اینها نوای صبحگاهی است که در کلان شهر تهران طنین انداز می شود. تقریبا عموم شهروندان پایتخت ایران، تجربه بیدار شدن از خواب با این صوت تکراری را داشته اند.

مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):

«یخچال کهنه، سماور قراضه، موکت پاره، مبل زوار در رفته خریداریم»

اینها نوای صبحگاهی است که در کلان شهر تهران طنین انداز می شود. تقریبا عموم شهروندان پایتخت ایران، تجربه بیدار شدن از خواب را با این صوت تکراری داشته اند. این داستان به ویژه در روزهای تعطیل و زمان استراحت شهروندان خسته از کار، پررنگ تر می شود؛ آنجایی که یک هفته پر استرس و پر هیاهو در انتظار همین یک روز تعطیل پشت سر گذارده شده و حال این صدای رسا ناگهان خواب را از چشمان می رباید.

این بخشی از تجربه زندگی در کلان شهری به نام تهران است؛ شهری با قدمت چند صد ساله، با جمعیتی حدود هشت میلیون و خرده ای که بزرگترین شهر ایران و یکی از بزرگترین شهرهای جهان نیز است.

اما مدیریت برای کلانشهری چون تهران که عموم شاخص های یک کلانشهر را دارد در شان پایتخت هفدهمین کشور دنیا بوده است؟

تهران از زمان شهر شدن تا به امروز شهردارهای فراوانی به خود دیده که هر کدام از آنها سالیانی بر مسند اداره این شهر تکیه زده اند. اما هیچکدام به اندازه مدیریت فعلی، تداوم و استمرار نداشته اند. پس از انتخاب محمود احمدی نژاد در سال ۸۴ به ریاست جمهوری او از بهشت به پاستور نقل مکان کرد و کلید دروازه شهر را به محمد باقر قالیباف سپرده شد. از آن زمان هشت سال می گذرد و مدیران شهرداری تهران توانسته اند طولانی ترین دوران مدیریت بر بزرگترین شهر ایران را در اختیار داشته باشند. دورانی که اتفاقا در آن روزهای حساس و پر حادثه ای رقم خورده است. دورانی که بیشترین چالش میان دولت و مجلس در آن بوده.

اما آیا تهران با این پتانسیل و با این میزان جمعیت توانسته مبانی حقوق شهروندی و مبادی زندگی خوب شهری را برای ساکنین شهر دود و آلودگی فراهم آورد؟ آیا اختلاف طبقاتی میان شمال و جنوب تهران کمتر شده است؟

یکی از معضلات اصلی شهر تهران طی سالهای اخیر نابرابری شمال و جنوب پایتخت است. البته توجه به این نکته نیز ضروری است که نابرابری میان شمال و جنوب، در تمامی شهرهای جهان وجود دارد اما امری که انتظار اصلی از شهردار را پررنگ می کند، تلاش در جهت کاهش این فاصله طبقاتی عظیم است. اکنون سئوال بزرگ اینجاست که چه اقداماتی برای حل مسئله دستفروشی و تکدی گری در شهر انجام پذیرفته است؟ آیا فکری به حال وانت سوارانی که با صدای غرا وسایل اوراق خانه شهروندان را طلب می کنند، انجام شده است؟ آیا اقدامی در جهت مدیریت کودکان خیابانی که برای گذران زندگی مورد سوء استفاده قرار گرفته و بر سر هر چهار راه  فال فروشی و گل فروش و دستمال فروشی می کنند انجام شده است؟ برای آلودگی این کلانشهر چه راهکارهایی مد نظر قرار گرفته است؟ آلودگی هوایی که طی دو سال اخیر به جدی ترین معضل پایتخت تبدیل شده و طبق اعلام کارشناسان تعداد روزهای سالم در سال ۹۱ تهران، کمتر از تعداد انگشتان دست بوده است؛ و تاسف برانگیز آنجاست که شهرداری از حل حداقلی این معضل اساسی در مانده است.

طبیعی است مدیریت یک کلانشهر با اداره کردن یک روستا و شهرستان کوچک تفاوت های بنیادینی دارد، امری که به نظر نمی رسد مدیران شهرداری عمق این معقوله پیش و پا افتاده را درک کرده باشند ؛ طبیعتا محله محوری در یک کلانشهر در هیچ جای دنیا توجیهی ندارد؛ اما شهرداری تهران با افتخار بر این اتفاق تاکید می کنند که مدیریت محله محوری را ایجاد کرده است و تهران را به محله های گوناگون تقسیم بندی کرده و امورات هر محله را به کدخداها و ریش سفیدان آن محل واگذار کرده اند. اما آیا مدیریت تهران، بزرگترین شهر ایران، امروز در زمانه جهانی شدن و با این سرعت رشد و پیشرفت با چنین رویکردهای سنتی و قدیمی می تواند در مسیر پیشرفت و عدالت قرار گیرد؟

تهرانِ امروز اختلافات شدیدی میان اولیا و سفلی خود مشاهده می کند. نوع شهرسازی، معماری معابر، خیابان ها، امکانات تفریحی، مراکز فرهنگی هنری و … در زمره مواردی هستند که تفاوت های بنیادینی را میان شمال و جنوب شهر رقم زده است.

هرچند اقداماتی در راستای موسع کردن امکانات در پایین شهر تهران طی سالیان اخیر انجام پذیرفته است، اما آیا این پیشرفت ها در جهت بهبود امور زیر بنایی بوده است یا تنها پوششی ساده برای راضی ساختن مردم این مناطق؟ آیا گامهایی عملی در راستای کاهش فاصله شمال و جنوب شهر تهران برداشته شده است؟

به نظر می رسد تبدیل یک فرودگاه نظامی به یک پارک با حداقل امکانات و یا افتتاح های نیمه تمام دریاچه ها و پروژه های اینچنینی آنهم در ایام منتهی به انتخابات، بیش از آنکه تلاش در جهت کاهش اختلاف طبقاتی بالا و پایین شهر تهران تفسیر می شود، اقداماتی زیرکانه تعریف می شود برای فریب افکار عمومی و اقناع رای دهندگان انتخابات ریاست جمهوری که بازهم یک شهردار را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنند.

به نظر می رسد اقدامات مدیران شهرداری تهران طی هشت ساله اخیر بیش از آنکه بر محور «تهران در مسیر پیشرفت و عدالت» باشد در مسیر جلب آرای شهروندان تهرانی برای انتخابات ریاست جمهوری قدم گذارده است. تعیین روزشمار برای افتتاح پروژه هایی که حتی پس از گذشت ماهها که قرار بوده افتتاح شوند و همچنان نشده اند، افتتاح های عجولانه در اردیبهشت و خرداد ۹۲ که بعضا به صورت موقتی به بهره برداری رسیده اند و هنوز تا کامل شدن ۱۰۰ درصدی راه طول و درازی را در پیش دارند، به نظر می رسد موید همین امر باشد که مدیران پایتخت بیش از آنکه هم و غمشان کاهش اختلافات طبقاتی تهران باشد، نقل مکان کردن از بهشت به پاستور را در دستور کار خود قرار داده اند.

تهران در جدیدترین رتبه بندی جهانی، از حیث کیفیت زندگی جایگاهی بهتر از ۱۷۸ را در میان شهرهای جهان به دست نیاورده است. این امر نشان می دهد که مدیران شهرداری بیش از اینکه در جهت افزایش سطح زندگی شهری و بهبود کیفیت آن قدم بردارند، امورات دیگری را مد نظر قرار داده اند.

به نظر می رسد ژاک شیراک الگویی بد برای مدیران شهرداری تهران بوده است و عظیمت او از شهرداری پاریس به کاخ الیزه باعث شده تا هرکه به بهشت می رود، هوس پاستور رفتن هم بکند.

شاید محسن هاشمی نیک گفته که «تهران شهرداری می خواهد که دنبال رئیس جمهور شدن نباشد.»

منبع: خردادنیوز

:::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

73 + = 81