جایگاه کیهان بعد انتخابات
چندی پیش سردار یدالله جوانی در واکنش به نقدی نسبت به شریعتمداری گفته بود: «آقای شریعتمداری به رهبری جفا کرده یا اینگونه نسبت دادن به نمایندهی رهبری جفاست؟ آیا میتوان پذیرفت مقام معظم رهبری که بیشترین اشراف را بر مسایل کشور دارند، اجازه دهند فردی به عنوان نمایندهی ایشان مروج تفکر غلط جامعه باشد؟».
«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): بله، حسن روحانی اول شد، باقر قالیباف دوم؛ اما جریانی که باخت قالیباف نبود، سعید جلیلی بود، همان جریانی که ۸ سال حاکم بوده است. حالا روزنامهی کیهان به عنوان نماد رسانهای این جریان در موقعیتی ویژه قرار دارد، شاید سال ۹۶ یا ۱۴۰۰ سال کیهانیها باشد اگر خوب بازی کنند؛ چرا که از ۵۳ میلیون واجد شرایط، فقط ۱۸ میلیون نفر به روحانی رای داده و ۳۵ میلیون (مجموع رای دهندگان به سایر کاندیداها و کسانی که در انتخابات شرکت نکردند) به او رای ندادهاند.
نباید فراموش کنیم؛ اکثریت رای دهندگان در سال ۷۶ دقیقا در نفی سیاستهای اقتصادی دورهی هاشمی رفسنجانی به محمد خاتمی رای دادند. سال ۸۴ اکثریت رای دهندگان دقیقا در نفی سیاستهای اقتصادی دوران اصلاحات و سازندگی به محمود احمدینژاد رای دادند که کیهان مهمترین حامی او بود. سال ۹۲ اکثریت رای دهندگان دقیقا در نفی سیاستهای ۸ سالهی احمدینژاد رای دادند.
و ۴ کاندیدای اصولگرا (قالیباف، جلیلی، محسن رضایی و علی اکبر ولایتی) که حامی روی کار آمدن احمدینژاد در سال ۸۴ بودند در انتخابات اخیر به پای «نه» به سیاستهای ۸ سالهی احمدینژاد باختند، این تنها حسن روحانی بود که نماد «منتقد واقعی» به وضع موجود شناخته شد؛ وگرنه همان ۴ کاندیدا نیز نقدهای کاملا تصنعی به دولت مستقر داشتند، حتی ماههاست که صدای آقای کیهان، شریعتمداری هم از دست عملکرد احمدینژاد درآمده اما این گروه به جای نقد، باید مسوولیت منتخب خود را میپذیرفتند و به مردم پاسخ میدادند.
شریعتمداری با ابوحنیف (اصغر جمالیفر) که یک نشریهی یک برگی در حاشیهی نماز جمعه منتشر میکند قابل مقایسه نیست، او را نباید دست کم گرفت، حاج حسین به خوبی میداند که چرا خیلی زود دارد پرچم نقد روحانی را بلند میکند؛ البته این روزها با تهدید روحانی برای انتخاب اصلاح طلبان در کابینه شروع کرده اما این شروع خوبی برای در دست گرفتن جریان منتقد دولت آتی است؛ ضمن اینکه روحانی مورد حمایت ما بود اما کاندیدای اختصاصی ما نبود و لذا دولت کنونی منتقدانی از هر دو جناح خواهد داشت که همدیگر را بالانس میکنند.
قطع و یقین ما از «آزادی مخالف و منتقد» نه تنها استقبال میکنیم بلکه منت آنها را هم میکشیم حتی از منتقد حواس جمعی مثل آقای شریعتمداری و کیهان که از توهین و تهمت دریغ نمیکند نمیتوان گذشت، فقط باید امیدوار بود که این «انحراف»اش هم اصلاح شود و به این نتیجه برسد که دست به اصلاح روشهای خود بزند؛ همچنان که آیت الله مصباح یزدی به عنوان یکی از رهبران معنوی این جریان که اعتقادی به انتخابات و رای مردم نداشت، امروز گامی به جلو برداشته و میگوید: «امروز چه ما بخواهیم و چه نخواهیم دموکراتیک بودن انتخابات یک اصل تلقی شده است … اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم … از حالا برای ۴ سال بعد فکر کنیم».
البته این گامی به جلو و ارتقای سطح به آقای مصباح ختم نمیشود، جامعه هم دیگر جامعهی قبلی نیست، اصلاح طلبان هم از اول دیدگاههای امروز را نداشتند؛ چنانچه بخشی از دوستان نزدیک به آقای هاشمی یک سال قبل از انتخابات سال ۷۶، موضوع ریاست جمهوری مادام العمر آقای هاشمی را تلویحا مطرح کردند اما امروز حتی آقای مصباح هم دموکراتیک بودن را اصل میگیرد. امیدواریم کیهان هم اصلاح شود، بفهمد که بدون تهمت و توهین هم میشود کار کرد.
ناگفته نماند که در این انتخابات فقط کیهان و اصولگراها نبودند که برداشتی غیر واقعی از نظر مردم و شرایط داشتند، فضای انتخابات برای همه مبهم بود، مثلا رجبعلی مزروعی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم علی رغم مشی اصلاح طلبی، اما در این انتخابات شرکت نکرد و فرصت را مهیا ندیدند، امثال محمد ملکی از فعالان جبهه ملیها و حتی محمد نوریزاد (عضو خانوادهی کیهان) هم بلندگوی تحریم به دست گرفته و شعار اصلاح ناپذیری و شکستن ساختارها را سر میدادند، خود اصلاح طلبان هم باور نداشتند که امکان رای آوری کاندیدای مورد حمایتشان – هر کسی که باشد – فراهم شود، همچنان که آقای خاتمی نقل به مضمون گفته بود که اجازه نخواهند داد که از یک حدی بیشتر رای بیاوریم. لذا در مقام تحلیل نگاه مردم و شرایط انتخابات اخیر خیلیها نظرات اشتباه یا غیر دقیقی داشتند.
یکم – رهبری بی طرفانه
مشکل کیهان اما در انتخابات اخیر زیاد بود؛ بزرگترین مشکلش این بود که اصلاح طلبان بالغ شده و عملا به التزام به «رهبری سیاسی» در اصلاحات رسیدهاند و نتیجه هم رفتند، اما شریعتمداری و دوستان کیهانی میخواستند «جایگاه رهبری» را تا حد «ابزار» رسیدن اصولگرایان به قدرت پایین بیاورند، اتفاقا در این انتخابات هم همهی امیدشان به رهبری بود ولی دستشان خالی ماند؛ هر چند در مرحلهی بررسی صلاحیتها تندروها دست پیش را داشتند، اما خبرها حاکی از آن بود که رهبری بر حفظ آرای مردم تاکید ویژهای داشتند و لذا باید به قول آقای خاتمی گفت: حقاً و انصافاً باید از آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب که زمینه تحقق این حماسه را فراهم نمودند، قدردانی کرد.
وقتی شما عضو یا هوادار قرمز یا آبی باشید، برد یا باخت تیم خودتان مهم است، اما اگر رییس فدراسیون فوتبال باشید، بازی خوب مهم است ولاغیر، حتی اگر خودتان طرفدار قرمز یا آبی باشید. انتخابات اخیر برای جمهوری اسلامی «برد» بود، همین. در حالی که کیهان تا توانستند از انقلاب هزینه کرد؛ کیهان در پنجم خرداد نوشت: «سعید جلیلی صرفا کاندیدای یک جبهه یا جریان خاص نیست؛ بلکه به نمایندگی از گفتمان انقلاب اسلامی به صحنه ورود پیدا کرده است». و یا کیهانیان در حد افراطی از رهبری برای آقای جلیلی هزینه کردند؛ حتما این مداحی را شنیدهاید که چطور از ارزشهای مورد قبول بخشهایی از جامعه برای جلب رای به جلیلی استفاده شده بود:
«ای معلم عبادات، تویی قبلهی حاجات / دعاکن برای کشور ما تو انتخابات / ای امیر عزت و شور، تویی مقبر پر نور / دعاکن یه بچه هیاتی بشه رییس جمهور / (بگم کی؟) / باز بدون هیچ دلیلی، میزنم به عَدُو سیلی / رای میدم به عشق رهبرم به آقای جلیلی // با دل غرق سرور و اشتیاق / منتظر دو روز دیگه میشینم / من فقط میخوام که بعدِ رای گیری / خنده رو لبای رهبر ببینم // باز فتنه داری، کینه داری / (یا حیدر) / تا که رهبری داری، غمی نداری …».
برای رفع این مشکل، کیهان و کیهانیان باید خود را از زیر سایهی رهبری بیرون بیاورند، از خودشان مایه بگذارند، رهبری را در نقش رهبری طبق قانون اساسی ببینند که این جایگاه مانند دوران امام، نقشی بی طرفانه نسبت به سلایق سیاسی دارد نه طرفدارانه. تاکید خود ایشان بر اینکه حتی کسانی که طرفدار نظام نیستند هم برای تاثیرگذاری بر سرنوشت کشور در آن شرکت کنند، بسیار تحسین برانگیز و بی طرفانه بود، بر خلاف کسانی که شاید «حق رای» هم برای «منتقدان سیاسی» قائل نباشند.
یک نکته را هم اینجا باید گفت: کسانی در آن سوی میدان سیاست نیز دقیقا تلاش دارند رهبری جناحی باشد، یعنی «رهبری بی طرف» را در تناقض با تعریف خود علیه جمهوری اسلامی میدانند، در حالی که اصلاح طلبان در دوران اصلاحات نیز تمایل داشتند که به رهبری پرچمداری اصلاحات را بپذیرانند ولی هم کیهانیان و هم آن سوییها سعی کردند که فاصله بیاندازند و ناموفق هم نبودند.
دوم – رای به سازش، نه به مقابله
مسالهی دیگر، دو قطبی اشتباهی بود که کیهان در زمان انتخابات آن را بولد (پررنگ) کرد، اینقدر که هر کسی کیهان را قبل از انتخابات خوانده باشد نتیجه میگیرد که حالا سازش بر مقاومت پیروز شده است؛ که البته به یک معنی همینطور هم هست؛ یا به قول دکتر ولایتی، «آشتی در داخل و آشتی با دنیا». راهی که جریان احمدینژاد نه در داخل دنبال کرده و نه در دنیا و به همین خاطر رای مردم به روحانی و رای ندادن به جلیلی نشان از موافقت اکثریت رای دهندگان با سازش تعریف میشود.
کیهان ۲۶ اردیبهشت اظهارات روحانی درباره ی مذاکره با آمریکا را «سادهدلی» خواند و نوشت که «به سیاق اظهارات آقای حسن روحانی لابد باید گفت که باید دم صهیونیستها را دید»، و با این ادعا که «جنس خوشبینیهای امثال روحانی در مذاکرات هستهای باعث دو سال و نیم تعطیلی مطلق فعالیتهای هستهای ایران در ازای هیچ شد»، کنایه زد که «خدای نکرده قائل به شیوه قذافی که نیستید؟!»
پنجم خرداد سرمقالهنویس کیهان با عنوان «سکانس سازش!»، متذکر شد که دشمن به دنبال «القای خط سازش» است اما «از سناریوی القای سازش به افکار عمومی، آبی گرم نمیشود و ۲۴ خرداد پایان بیسرانجام این سکانس است».
روز ۲۱ خرداد که عارف انصراف داده و روحانی باقی مانده بود، به نوشتهی سرمقالهی کیهان، خط دشمن این بود که «مقاومت، رمز پیشرفت نیست» و «برخی نامزدها جدول دشمن را پر کردهاند» که «تنها راهحل موجود را «بستن با کدخدا» توصیف کردهاند»؛ اشاره به لفظی که روحانی در یکی از سخنان دوران تبلیغات به کار برده بود. کیهان به تحلیل نیویورکتایمز از «مواجهه خط سازش و خط مقاومت در ایران» اشاره ولی تصریح میکند که «برخی آقایان باید بدانند که نتیجه این بازی را مردم رقم خواهند زد».
و دیدیم که مردم چطور رقم زدند؛ مشکل جریان کیهان این است که درک نمیکنند بهترین رییس جمهورها هم بدون سرمایهی اجتماعی بالا در داخل که فقط با یک آشتی در داخل حاصل میشود، قادر به پیشبرد برنامههای خود نیست. مشکل کیهان این است که نمیداند امروز کشور بعد از ۸ سال حاکمیت سر تا پا اصولگرا به واسطهی مواضع شاز علیه همهی دنیا نتوانسته مستقلتر شود، اتفاقا بر خلاف ظاهر امروز کشور ما با این حجم بالای واردات بسیار وابستهتر شده و اگر یک روز همین «غرب» و «دشمن» جلو واردات گوشت و گندم و برنج و دسته بیل[!] و غیره به ایران را بگیرند، باید همدیگر را بخوریم!
مقاومت واژهی قشنگیست اما امام حسن(ع) هم امام ما بود که صلح کرد، مگر میشود با همهی دنیا سر جنگ و دعوا و خصومت داشت؟ اصلا به فرض که ما نظم کنونی جهان را نپسندیم اما باید به قواعد مورد پذیرش اکثریت التزام داشته باشیم و از راهش به دنبال اصلاح آن برویم.
در داخل هم دیگر جامعهی ما عهد بوقی نیست؛ سال ۶۱ وقتی به کلاس اول دبستان رفتم آخرین سالی بود که چوب و طناب برای فلک کردن استفاده میشد چون دوره تغییر کرده بود، اما تا پایان دوران راهنمایی معلمها هزار بار و به هر بهانهای با چوب به کف دست ما میزدند؛ اما امروز دیگر دانشآموزها را هم نمیشود زد، باید با آنها حرف زد و قانعشان کرد، اما روش کیهان برای برخورد با مردم مثل همان دوران است، دستوری و غیر تعاملی و با دافعهی بالا و جاذبهی پایین. حتما امثال شریعتمداری هم میتوانند عوض شوند؛ اصلا اینقدر سیاه و سفید و صفر و صد دیدنها نیازی نیست.
آن سوی ماجرا هم جالب است؛ کسانی با روی کار آمدن روحانی مخالف بودند چون باعث سازش در داخل و خارج میشد، چون روابط دوستانهی جمهوری اسلامی با دنیا و آشتی ملی در داخل را باعث ماندگاری جمهوری اسلامی میدانند و چون ماهیت سیاسی خود را در تقابل با جمهوری اسلامی تعریف میکنند، با سازش مخالف بودند و هستند. یادمان نمیرود که اولین کسی که خاتمی را فتنهگر خواند، مسعود رجوی در سال ۷۶ بود که خاتمی را باعث تداوم جمهوری اسلامی میدانست و از انتخاب او آتش گرفته بود.
سوم – محاسبات ناشی از غرور
یک سرسی اشتباهات محاسبه در میان اصولگراها ناشی از غرور آنها بود؛ بالاخره ۱۲ سال است که با دوپینگ و بی دوپینگ، یعنی چه در انتخاباتهایی که اصلاح طلبان حضور داشته یا نداشتهاند، نتیجه در نهایت به نفع اصولگراها بود؛ آخرین پیروزی اصلاح طلبان به سال ۸۰ یعنی دور دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی بازمیگشت.
پیروزی تنها روحانی: اصولگراها تصور میکردند که «یک روحانی» حتما رای نمیآورد؛ نظرسنجیها هم همین را نشان میداد، برای همین آنها از سال ۸۲ در شورای شهر دوم مهدی چمران غیر روحانی را سر لیست و بعد هم رییس شورا کردند. سال ۸۳ حدادعادل رییس مجلس اصولگرای هفتم شد. سال ۸۴ احمدینژاد رییس جمهور و رییس شورای بعدی به همین منوال و رییس مجلس هشتم و نهم هم لاریجانی غیر روحانی. حتی تصورش هم برایشان سخت بود که یک روحانی – غیر از خاتمی – بتواند در این دوران رای آور باشد، وگرنه چرا یکی از کاندیداهای چهارگانهی نهایی آنها روحانی نبود؟ البته ناگفته نماند که این تصور خیلیها بود، از جمله نگارندهی همین سطور.
پوست گرودی عارف: تصور کسانی که به دنبال مهندسی انتخابات بودند این بود که عارف کناره گیری نخواهد کرد؛ خبرگزاریهای فارس و تسنیم و امثالهم چه تلاشها که در ماههای منتهی به انتخابات برای حمایت از عارف نکردند، حتی وقتی ابتدای هفتهی آخر کناره گیری عارف به نفع روحانی قطعی شده بود، خود شریعتمداری دو یادداشت در حمایت از عارف و جلوگیری از کناره گیری او نوشت. اما بر خلاف تمام تلاش آنها و پیغامهای آنها به عارف، او مردانه و اصلاح طلبانه کناره گیری کرد تا دست کیهان در پوست گردو بماند.
غافلگیری یک جنبش: هیچ کدام از ما فکرش را هم نمیکردیم که با یک کاسه شدن آرا در دو روز مانده به انتخابات و حمایت دیرهنگام خاتمی و هاشمی، آن سیل به جریان بیافتد؛ تا روز یکشنبه آرای روحانی و عارف با هم زیاد فرقی نداشت، مجموع رای آنها در نظرسنجیها کمتر از جلیلی بود. کیهان هم که همیشه با اطلاع از آینده[!]، پز پیشگویی میداد، این بار بدجور باخت اما به روی خود نیاورد؛ برای مثال شریعتمداری ۲۸ اردیبهشت ماه نوشت: «از هم اکنون با جرأت میتوان گفت نامزدهای وابسته به فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ کمترین شانس پیروزی در انتخابات پیش روی را ندارند». منظور او دقیقا روحانی هم بود، چون روز قبل از انتخابات، درباره ی حامیان روحانی همین واژه ها را به کار برد.
شریعتمداری دو روز قبل از انتخابات هم در سرمقالهی کیهان ادعا کرد که در مقابل سد «رأی متراکم و چند برابری اصولگرایان»، اصلاح طلبان «از هم اکنون خود را بازنده انتخابات ۲۴ خرداد تلقی» میکنند! و فردای آن روز یعنی یک ۲۳ خرداد، روز قبل از انتخابات نیز در یادداشتی عاجزانه از ۴ کاندیدای اصولگرا میخواهد که با ائتلاف خود، «مانع سیل [آرای مردم به اصولگرایان] نشوید».
عدم اجماع مفید: اگر چهار کاندیداهای اصولگرا با هم اجماع میکردند و یکی از آنها باقی میماند حتما رایشان کمتر میشد، چون بخشی از رای آنها به حساب روحانی میرفت، و کیهان البته با بی تدبیری از آنها میخواست ائتلاف کنند. مثلا اگر ولایتی یا رضایی یا قالیباف انصراف میدادند، قطعا بخش قابل توجهی از آرای آنها به حساب روحانی ریخته میشد. حتی اگر حداد عادل انصراف نمیداد «شاید» به اندازهی ۳۰۰ هزار رای در انتخابات تاثیر میگذاشت و باعث میشد روحانی به ۵۰ درصد نرسد و با قالیباف به مرحلهی دوم برود که نشد!
چهارم – اعتدال تابلوی اصلاحات
آقای شریعتمداری که بعد از انتخابات میگوید روحانی اصولگراست، ۲۵ اردیبهشت ماه مثال خوبی زده بود «اگر [مردم] از آن دوران [هاشمی] خاطرات خوشی داشتند که از لج آن ۸ سال با ۲۰ میلیون رای به سراغ خاتمی نمیرفتند». خدا پدر و مادرت را بیامرزد، امسال هم اگر مردم از دوران اصولگرایی خاطرات خوشی داشتند که از لج این ۸ سال مصیبت با ۱۸ میلیون رای به سراغ روحانی نمیرفتند؛ ۴ شاخ شمشاد اصولگرا در میانهی میدان بودند.
شریعتمداری ۲۹ اردیبهشت ماه در «گفت و شنود کیهان»، به نکتهی بسیار صحیح دیگری در «قدرت مردم در تشخیص کارنامهی سیاه» اشاره میکند اما خود نمیتواند تشخیص بدهد که کارنامهی چه کسی مورد قبول نیست. او مینویسد: «یکی از گروههای اپوزیسیون به اصلاحطلبان پیشنهاد کرده است که با تابلوی جنبش سبز! وارد رقابت انتخاباتی نشوند. ولی با هر تابلویی وارد شوند، مردم آنها را میشناسند و میدانند چه کارنامه سیاهی از وابستگی به دشمنان این مرزو بوم دارند». آقای کیهان تصور نمیکرد که مردم اعتدال را همان اصلاحات محسوب کردند و آن ۴ کاندیدای به ظاهر منتقد احمدینژاد را باعث و بانی و همراه دولت اصولگرای احمدی نژاد میشناسند.
تاکیدی نیست که الزاما کارنامهی این دولت سیاه یا فوق سیاه خوانده شود؛ هر دولتی بعد از ۸ سال منتقدانی پیدا میکند، همچنان که سال ۷۶، ۸۴ و ۹۲ این اتفاق افتاد و جناح مقابل پیروز شد. در آمریکا هم که با ما قابل قیاس نیست هر ۴ یا ۸ سال، جناح حاکم میبازد؛ باختن الزاما به معنی صفر بودن نیست. اما دولت احمدینژاد در «ناکارآمدی» یا «کمکار آمدی» نمونه نداشت، وگرنه با آن همه رفتار پوپولیستی رای مردم برنمیگشت و به شعارهای زیبای آقای جلیلی رای میدادند. ناگفته نماند که اختلافات داخلی و مسایل خارجی هم مانع دولت بود، هر چند خود اصولگرایان مقصر اصلی آن بودند.
کیهانی بعد از انتخابات میگوید که پشتوانهی روحانی احزاب نبودهاند و فقط مردم بودهاند؛ در ۵ خرداد (قبل از انصراف حداد و عارف) در گزارشی بعد از پرداختن به ۵ کاندیدای اصولگرا، مینویسد: «در دیگر سو نام حسن روحانی و محمد رضا عارف به چشم میخورد. اغلب اعضای اصلی ستاد روحانی را افرادی از طیف دولت هاشمی و حزب کارگزاران تشکیل میدهند» و ۱۱ خرداد مینویسد: «اصلاحطلبان هنوز بر سر حمایت از یکی از نامزدها یا تحریم آن به نتیجه نرسیدهاند. طیفهای مختلف اصلاحطلب بر سر حمایت از عارف یا روحانی اختلافنظر جدی دارند و این در حالی است که روحانی و عارف نیز اصرار دارند تا پایان رقابت در صحنه انتخابات بمانند».
کیهان که بعد از انتخابات، مدعی یک طرفه بودن حمایتها از روحانی شده بوده، روز ۱۲ خرداد از روحانی پرسیده بود که چرا روحانی به قول کیهان از «قماش وطن فروشان» حمایت میکند؟ و تذکر داده بود: آقای روحانی! این قماش که امروزه دور شما جمع شدهاند همان قماش وطنفروش و بیهویت هستند. چرا از نتیجه کار آنها دفاع میکنید و با صراحت نمیگوئید که مدعیان اصلاحات در پدید آوردن آن شرایط تحمیلی نقش اصلی را داشتهاند؟!
شریعتمداری که پس از انتخابات، عارف را تنها کاندیدای اصلاح طلبان خواند، روز دوشنبه ۲۰ خرداد، خود در سرمقالهای از قطعی شدن «یکپارچگی آراء جبهه مدعیان اصلاحات» و «کنارهگیری عارف به نفع روحانی» خبر داده بود و البته این کار اینقدر طبیعی بود که از نظر خود شریعتمداری نیز: «تنها راه باقی مانده [اصلاح طلبان] آن است که در گام اول آراء پراکنده خود را در یک سبد جمع کنند».
اوج واهمهی کیهان و نیز اعتراف حاج حسین[!] به اینکه روحانی کاندیدای اصلاح طلبان بود را در روزهای اخیر برخی سایتها به خوبی به روی او آوردند؛ ۲۳ خرداد، شریعتمداری در یادداشتی با عنوان «مانع سیل نشوید»، خطاب به ۴ کاندیدای اصولگرا که با تنمای کیهان هم حاضر به کناره گیری نشدند، نوشت: آیا نمیبینید که وطنفروشان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ در باشگاه مدعیان اصلاحات کباده میکشند و نامزد آنها به حضور و حمایت این عده که در فتنه ۸۸ آشکارا نقش ستون پنجم دشمن را بر عهده داشتند و از جرج سوروس صهیونیست، تیموتی اش، مایکل لدین و… دستورالعمل میگرفتند، افتخار هم میکند؟!
حاج حسین آقا! یکی از اقوام که عضو بسیج محلهای در تهران است و ۴ سال پیش با چشمان خودم او را در مقابل معترضان دیده بودم، در این انتخابات با افتخار به کاندیدایی رای داد که اینچنین علیه او و جریان حامی آن تبلیغ کردید و بعد از انتخابات به مناسبت این پیروزی یک شام میهمانمان کرد! بهترین وقت است که از خود بپرسید آیا همراهان کیهان در سال ۸۸ این بار بدون هیچ دلیلی به آقای جلیلی رای ندادند؟
ما از همهی این تهمتها میگذریم چون بی تاثیر هم شدهاند، مردم بعد از ۴ سال تکرار این دروغها آنها را باور نکردند، اما ما به قول آقای خاتمی به حذف نمیاندیشیم، لذا تلاش میکنیم و امیدواریم که کیهان هم خود را اصلاح کند و از فردای به دست گرفتن دولت توسط روحانی، کیهان و جریان احمدینژاد به منتقدی برای نظارت رسانهای و سیاسی دولت مشغول شوند؛ هر چند ای کاش منصفانهتر از ۸ سال دولت اصلاحات.
پی نوشت:
یک: یکی از دوستان در فیسبوک مطلبی خواندنی نوشته است: «آقای امین زاده می گفت: کیان تاجبخش، رابط ایرانی الاصل بزرگ شده در غرب بود. او اگرچه ایرانی اما با این فرهنگ بزرگ نشده بود. سوروس هم یک یهودی بود با بنیادی خیریه که در زمان آقای خاتمی از طریق همین رابط میخواست سه پروژه را با هزینهی خود در خصوص مبارزه با بیماری ایدز در ایران کار کند. ما از طریق وزارت خارجه، موضوع را به وزارت بهداشت واگذار کردیم. اما بعداً شنیدیم تاجبخش در دادگاه گفته جورج سوروس با آقای خاتمی دیدار کرده است. / در سلول از او پرسیدیم: آقای خاتمی کی با جورج سوروس دیدار کرد؟ گفت: من که خودم ندیدم! مسوول مستقیمم به من گفت. حالا یادم نمیاد، که گفت دیدار کرده یا میخواسته دیدار کنه! / خندهام گرفت. در زمان مرخصی رفتم پیش آقای خاتمی و از ایشان پرسیدم این قضیه دیدار شما و جورج سوروس چیه؟ آقای خاتمی گفت: باور میکنی من ایشان را تا به حال ندیدم و اگر الان ببینم شاید به چهره نشناسم. باز خندهام گرفت. / کاش یکی از آقای جورج سوروس میپرسید، شاید او حداقل یه چیزی یادش بیاید! تو ایران که نبوده، تو اسراییل هم که آقای خاتمی نرفت! نکنه تو خیابان همدیگر رو دیدند!».
دو: کسانی مثل حسین شریعتمداری و محمد نوریزاد، که به نویسندگی کیهان شناخته میشود، نمک سیاستاند و حتی تصور یک لحظه بدون آنها سخت است. دوستان ما معمولا شبها به صورت آنلاین کیهان فردا را میخوانند و طاقت منتظر ماندن تا صبح را ندارند. نوریزاد، رفیق شفیق روزگار نزدیک برادر حسین، که «دو سال پیش» بنا داشت در اعتراض به «نبود آزادی»، «خودسوزی» کند، الان «سه سال» است در کمال آزادی هر چه میخواهد اعم از اتهام به سر تا پای جمهوری اسلامی و یا از تحریم انتخابات و غیره با صدای آمریکا درد دل میکند. خدایا آنها را از ما نگیر.
سه: چندی پیش سردار یدالله جوانی در واکنش به نقدی نسبت به شریعتمداری گفته بود: «آقای شریعتمداری به رهبری جفا کرده یا اینگونه نسبت دادن به نمایندهی رهبری جفاست؟ آیا میتوان پذیرفت مقام معظم رهبری که بیشترین اشراف را بر مسایل کشور دارند، اجازه دهند فردی به عنوان نمایندهی ایشان مروج تفکر غلط جامعه باشد؟».
در پاسخ باید گفت که تفاوت مشی کیهان، اطلاعات و جمهوری اسلامی که مدیرمسوول هر سه مستقیم منصوب رهبری هستند نشان میدهد که انتصاب شریعتمداری از سوی رهبری به هیچ عنوان غلط یا درست بودن مطالب کیهان را تضمین نمیکند، ضمن اینکه مگر به اعتقاد آقای سردار جوانی، رهبری را نعوذبالله مصون از خطا میدانند؟
منبع: انصاف نیوز
:::