نجفقلی حبیبی: دولت یازدهم فرصتی برای احزاب
در گذشته جریانهایی با وجود اینکه خود یک گروه یا حزب بودند اما هرجا منفعتشان ایجاب میکرد با عنوان اینکه ما در اسلام حزب نداریم رفتار خود را در تقابل با حزب توجیه میکردند این دیدگاهها کمک میکند چنین کسانی هیچگاه مسوولیت اجتماعی خود را در قبال خسارتهای ملی که ممکن است تا چندین نسل تحمیل شود، نپذیرند و فردا دوباره با نامی دیگر در عرصه حاضر شوند.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
احزاب یکی از ارکان نظامهای سیاسی مبتنی بر دموکراسی است. در قانون اساسی ایران هم احزاب پذیرفته شده و به موجب آن، همه به تشکیل و عضوشدن در احزاب آزادند. احزاب چند کارکرد مهم دارند، برخی از آنها عبارتند از: آموزش عملی سیاسی به افراد، سازماندهی مردم برای عمل سیاسی، تنظیم برنامه اجرایی برای اداره کشور، کسب قدرت سیاسی و تصدی دولت و نقد دولت حاکم. با وجود احزاب و تصدی امور حکومت توسط آنها، مسوولیت جریان سیاسی، مشخص و قابل پیگیری است زیرا یک حزب برنامه خود را برای اداره جامعه مطرح میکند و مردم با علم به آن، به آن رای میدهند و اگر در عمل موفق شد، مقبولیت پیدا میکند و مجددا به او رای میدهند و اگر موفق نشد، با پذیرش مسوولیت عملکرد خود مورد داوری جامعه قرار میگیرد. یکی از مسایل مهم برای احزاب بعد از انتخابات اخیر ریاستجمهوری این است که برای سازماندهی و توسعه تشکیلات حزبی خود کوشش کرده و در سراسر کشور یارگیری کنند و خود را برای ایفای نقش آماده سازند. در کشور ما در شرایط فعلی که از چند سال پیش مانده، دو جریان سیاسی ذینفوذ وجود دارند و این هر دو جریان، مکررا به یک مناسبتی نام و عنوان خاص برای خود برگزیدهاند و با حادثه مهم دیگری نام خود را تغییر دادهاند؛ مثلا اصلاحطلبان به مناسبتهای سیاسی گاهی با نام خط امام و در دورهای دیگر دومخردادی و امروز با عنوان کلی اصلاحطلب مشهورند، جناح مقابل نیز گاهی در طیف بازار گاهی با عنوان رسالت و موتلفه و امروز با عنوان اصولگرایی شهرت دارند که هر دو مرکب هستند از گروههای کوچک و بزرگ با عناوین فرعی و متاسفانه، بهویژه در طیف اصولگرایی این عناوین فرعی یا گروههای کوچک، با تغییراتی، مسوولیت خود را نیز فراموش میکنند. برای نمونه در هشت سال گذشته که دولت نهم و دهم در اختیار برخی از این گروهها بود، اگرچه تقریبا تحت عنوان اصولگرایی خود را معرفی کردهاند اما گروههای مختلف با نامهای مختلف در مقاطع تاریخی و عموما در ایام انتخابات مجلس و ریاستجمهوری خود را معرفی کردهاند و بعد دوباره با نامی دیگر بیآنکه مسوولیت کارهایشان را برعهده بگیرند. این گروههای اسمی که اغلب فاقد مجوز رسمی از کمیسیون ماده ۱۰ احزاب هم هستند مدام کوشیدهاند با تغییر نام در صحنه و کارگردانی فضای سیاسی کشور حضور داشته باشند اما مسوولیت عمل خود را نپذیرند و این شیوه تاکنون چیزی جز زیان برای کشور نداشته است. امروزه پس از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم نیز با وجود اینکه وجدان عمومی جامعه که خود این حماسه را به وجود آورده است، میداند که نقش اساسی در این مورد به عهده جریان اصلاحطلبی و فراجناحی آقای هاشمیرفسنجانی بوده است و از جریان اصولگرایی قبل از پیروزی در انتخابات جز آقای علی مطهری کسی عملا و رسما وارد فضا نشد، اما بعد از پیروزی، ادعاهایی از سوی برخی مطرح شده است.
در این یادداشت دو هدف را پیگیری میکنم؛ یکی اینکه اتفاقات گذشته به ما میآموزد که باید احزاب موجود از فرصت پیشآمده برای تقویت و ساماندهی و توسعه تشکیلاتی خود در سطح ملی از هیچ کوششی دریغ نکنند و وظایف خود را به خوبی تعریف کنند و به آن پایبند باشند.
حزب سیاسی مثل یک شرکت تجاری است که هر چقدر ریشهدار و متکی بر اصول باشد از احترام بیشتری برخوردار خواهد بود. احزاب خلقالساعه و مقطعی، نقش موثری در ساماندهی کشور نخواهند داشت و ممکن است چند روزی نانی به نرخ روز بخورند اما هرگز نمیتوانند نقش اساسی در ارتقای جایگاه ملی و بینالمللی کشور داشته باشند. پس اگر کسانی با ورود در قالب گروه یا حزب سیاسی میخواهند نقشی در ارتقای کشور داشته باشند باید به سازماندهی حزب خود با جدیت بپردازند وگرنه فرصتطلبهایی تلقی میشوند که در درازمدت جایگاهی نخواهند داشت.
در گذشته جریانهایی با وجود اینکه خود یک گروه یا حزب بودند اما هرجا منفعتشان ایجاب میکرد با عنوان اینکه ما در اسلام حزب نداریم رفتار خود را در تقابل با حزب توجیه میکردند این دیدگاهها کمک میکند چنین کسانی هیچگاه مسوولیت اجتماعی خود را در قبال خسارتهای ملی که ممکن است تا چندین نسل تحمیل شود، نپذیرند و فردا دوباره با نامی دیگر در عرصه حاضر شوند. راه نجات از این پریشانی سیاسی، تشکیل احزاب قدرتمند با شناسنامه رسمی و مسوولیت مشخص در مورد دیدگاهها و عملکرد خود است. مردم ما هم که از عملکرد یک جریان در هشت سال گذشته ابراز ناراحتی میکنند و حتی نامزدهای ریاستجهموری این جریان نیز خود منتقد بودند، شاهد هستند که هیچیک از جریانهای مختلف اصولگرایی حاضر نیستند مسوولیت عمل خود را بپذیرند باید این خاتمه یابد و اگر همه به این «باید» رسیدهاند، لازم است برای تشکیل احزاب بزرگ و قدرتمند همت گمارند.
موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد ضرورت تشکیل چند حزب فراگیر و عمده است، مدتها قبل از انتخابات به بعضی از دوستان گفتم کشور ما از نداشتن احزاب فراگیر و قدرتمند رنج میبرد و این موضوع فقط امکانی فراهم کرده است تا جریانهای بیریشه چون بادی، شنهای کویری را به هر سو که بخواهند برانند و این شیوه که بر هوچیگری سیاسی مبتنی است، سود خود را خواهد برد اما کشور را از سازماندهی سیاسی – علمی محروم خواهد کرد.
ما در هر دو طیف بزرگ سیاسی گروههای کوچک سیاسی و احزاب محدود داریم اکنون این فرصت فراهم است که احزاب کوچک در هر دو طیف سیاسی کشور یعنی هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان با یکدیگر ائتلاف کنند تا دو، سه حزب قوی و فراگیر و سراسری با انظباط قوی حزبی به وجود آید و جامعه ایران بتواند از مواهب آن بهرهمند شود. خوشبختانه هم در جانب اصولگرایان و هم اصلاحطلبان این علاقه آشکار شده است. در دولت یازدهم که در تدارک همراهی ملی است، فرصت خوبی است که هر دو جریان سیاسی کشور به این مهم همت کنند.
منبع: روزنامه شرق
:::