طنز: در پارکینگ نیاوران چه خبر است؟
مسعود مرعشی
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
خواندیم که زهرا اشراقی گفته: «میخواهند فرمان را از دست روحانی بگیرند.» از طرفی یکی از سایتهای خبری هم گفته: «دولت روحانی، ارابه چهاراسبه نیست؛ کالسکهای تکاسبه یا حداکثر دواسبه است که توان حمل «همه بارهای سنگین» نیروهای دموکراسیخواه داخل کشور را ندارد. با این کالسکه، میتوان در جاده آزادی «تا حدی» پیشروی کرد.»
حالا که تمثیل و تشبیه و استعاره برای توصیف دولت روحانی سکه رایج کشور شده است، ما هم تصمیم گرفتیم تعدادی صنعت تشبیه و استعاره پیشنهادی برای توصیف دولت ارائه کنیم:
- دولت باسکول نیست که گروههای محترم تندرو همه وزنشان را انداختهاند روی آن.
- دود اگزوز خاور دولت تدبیر و امید، در چشم مستکبران خواهد رفت.
- اتوبوس دولت از آن بنز قدیمیهاست، اگر کسی بدون بلیت سوار شود، در سربالایی مشکلات به هن و هن میافتد.
- کاپوت دولت باید هرچند وقت یکبار توسط مجلس بالا زده شود تا موتور محرکه مورد بررسی قرار گیرد. نکند جایی ریپ بزند.
- مجلس نباید با میخ رای اعتماد، چرخ دولت را پنجر کند.
اما بهراستی در پارکینگ ساختمان نیاوران چه خبر است؟! دولت با این تشبیهات چه خواهد کرد؟ به خبری که هماکنون به دست ما نرسید، بلکه از خودمان درآوردهایم توجه کنید. این صدای یک نوار ضبطشده نیست، بلکه متن پیادهشده یک نوار ضبط شده است. نواری که پشت پرده ماجراهای «پارکینگ نیاوران» را افشا میکند.
- «بریم، با بیامو من بریم.»
- «نه بابا شر میشه. یادت نیست بنز هاشمی رو چطور توی سر طرفداراش میکوبیدن؟»
- «من ال ۹۰ دارم. بیارم؟»
- «نه من میگرن دارم سر درد میگیرم توی غیر از بیامو بشینم. عادت کردم.»
- «آقا! اگه با اتومبیل برید مجبورید «همه بار نیروهای دموکراسی خواه» رو بذارید صندوق عقب ماشین سنگین میشه نمیکشه. من میگم با کالسکه تکاسبه بریم که انتظارات فروکش کنه.»
- «گفتم که، من میگرن دارم.»
- «توام کشتی مارو با این میگرنت! اگه بواسیر هم داشتی اینقدر جار میزدی؟»
صدای شیهه اسب به گوش میرسد.
- «نه بابا زشته آبرومون میره با این بریم. با همون بیامو میریم.»
- «من بشینم پشت رل؟ تو رو خدا!»
- «تو تندرویی! تند میری ماشین تدبیر و امید به اوپس میره. برو بشین عقب.»
- «نه تورو خدا، تورو خدا من بشینم!»
- «ول کن ببینم! فرمون تدبیر وامید رو کجا میبری؟! سوییچ دست منه!»
- «من از جوونی خلاصکن بودم. خلاص میکنم روشن میشه!»
- «فرمون رو بیار ببینم! کجا؟! پس من چی؟!»
- «دیدی؟ گفتم که فرمون رو از دستت میگیره میبره!»
- «با اسب بریم یعنی؟»
- «خودت میخوای بیا با اسب ببرمت، ولی طرفداران اتومبیل رو نمیتونم بپذیرم.»
- «ای بابا… فکر کنم باید پیاده برم… از وقتی رییسجمهوری شدم اختیار ماشینم رو هم ندارم. چه بساطیه!»
منبع: روزنامه بهار
:::