بازداشت سارکوزی و حسرتهای عدالت در ایران
شاید مصلحت اندیشی باشد که ما را از برخورد یکسان با عوام و خواص باز میدارد که مبادا چنین بشود و چنان بشود و دشمنان از این عمل ما خوشحال بشوند... شاید مصلحت اندیشی باشد که سخنان امیر مومنان را فراموش میکنیم که در فرمان خود به مالک اشتر فرمود: "با کارگزاران فاسد برخورد قاطع کن و نزد مردم آنها را معرفی کن."
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – علی علیرضایی (دبیر تشکیلات انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی قم): “نیکولا سارکوزی رئیسجمهور سابق فرانسه به اتهام سوءاستفاده از قدرت و اعمال نفوذ بازداشت شد”
خبر را که شنیدم ابتدا شوکه شدم، کمی بعد به این فکر افتادم آیا باید شوکه شوم؟ و کمی بعدتر دیدم که انگار اصلاً جای شوکه شدن ندارد و شاید خیلی هم منطقی است. انگار برای آن ها فرقی نمیکند که یک شهروند سادهی درجه چندم باشی یا اینکه روزی و روزگاری مهمترین پست مملکت را به عهده داشته باشی، خطایی اگر ازت سر زد محاکمه خواهی شد دقیقا مثل همه … اختلاس اگر کردی محاکمه میشوی دقیقا مثل همه و فساد اگر داری محاکمه میشوی دقیقا مثل همه…
و صد البته قبلا از این نمونهها زیاد دیده بودیم؛ سارکوزی مطمئنا اولین نمونه نبوده و آخرین هم نیست.
اما اگر این چند ساله را بخواهیم مثال بزنیم میشود برلوسکونی را مثال زد و یانوکوویچ را و اگر قدیمیتر بخواهید میشود محاکمهی بیل کلینتون را به یاد آورد. میبینید؟ از شرق تا به غرب، هر کدام که خطایی کرده اند سریعا مثل همهی شهروندان آن کشور مورد برخورد قرار گرفته اند و محاکمه شدهاند. خیلی خوب است که همه در برابر قانون برابر باشند اما نمیدانم چرا این حس را در کشور “اسلامی” خودمان ندارم. مثال بزنم؟ باشد:
علی لاریجانی رییس مجلس میگوید: “در دولت قبل مواردی داشتیم که به صورت عامدانه تخلفاتی صورت گرفت و این تخلفات از بالاترین مقام بود در حالی که پایه اولیه عدالت اجرای قانون است نمیدانیم این چه عدالتی است که در آن قانون رعایت نمیشود.”
یا مصطفی افضلی فرد سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس که میگوید: “کمیسیون اصل ۹۰ واقعاً کمرش زیر بار پرونده تخلف های گوناگون دولت قبل خم شده است. ما هر روز شاهد باز شدن پرونده های جدیدی هستیم. هنوز پرونده های قبلی به نتیجه نرسیده است که پرونده های جدید ارایه میشوند.”
حال به این فکر کنید که ما نمیتوانیم افرادی را که این همه تخلف داشتهاند را در کشوری که مدعی تنها نظام اسلامی و عدالت محور دنیاست به دادگاه بکشانیم و شاید هم “نمیخواهیم”!
نمیخواهیم و نمیتوانیمش را دقیقاً نمیدانم اما متغیر است دیگر، در مورد بالا شاید نمیخواهیم باشد و درمورد آن لیست معروف که هشت سال در جیب یک نفر بود و قرار بود بیرون بیاید و بیرون نیامد نمیتوانیم.
اما چرا در کشور ما این گونه است؟ در واقع چرا فقط در کشور ما این گونه است؟
شاید باید جواب این سوالات را در جایی نامعلوم یا آن پشت پردهی معروف جستجو کرد … آنجا که هر وقت و هر کجا که اتفاق و فساد بزرگی رخ میدهد و نمیتوانیم یا نمیخواهیم به آن بپردازیم یک اسم در گوشمان صدا میکند: “آقازاده” … البته شاید این قدر تکرار شده که دیگر باید از آقازادهها به عنوان یک جریان نام برد، و آن قدر تئوریزه شده که من اسم این جریان را میگذارم: “آقازادگی”
البته این واژه و همنوعان این واژه از دیرباز برای ما خیلی آشنا بودهاند، شاید تنها در کشور ما بوده که درگذر تاریخ چنین واژه هایی داشته ایم… دقت کنید: شاهزاده یا ملیجک یا فلان السلطان و…. همواره چنین واژههایی را برای این دسته از آدمها داشتیم و در این چند سال شاید تنها اسم آن تغییر پیدا کرده باشد و تا حدودی هم افراد مورد اشارهی این واژه مخوفتر و ناشناستر شده باشند.
اما آقازاده کیست و آقازادگی چیست؟
در فرهنگ معین که نام آقازاده را جستجو کنیم این معنی را میبینیم: “فرزند مرد بزرگ. فرزند سید یا مجتهد” که همگی معانی مثبتی هستند و مورد نظر ما نیستند و نشان میدهند که معنی مورد نظر ما از آقازاده چند سالی بیشتر نیست که رایج شده. اما در ویکیپدیا این معنی آمده: “اصطلاحی است برای اشاره به افرادی در کشور ایران که بوسیله رانت و سوءاستفاده از نفوذ و قدرت پدران و یا اقوام نزدیکشان شروع به فعالیتهای اقتصادی یا سیاسیای مینمایند که از عهده سایرین خارج است.”
از نظر نگارنده شهرت و ثروت که دو پایهی قدرت محسوب میشوند نقش مهمی در این پدیده دارند، اما چرا در کشورهای دیگر تبهکاران و متهمان با هر پست و مقامی در گذشته به پای میز محاکمه کشیده میشوند و مثل اینجا بعضی “بندهای خاص نانوشته” یا آقازاده بودن فرد مانع عدالت نمیشود؟
البته شاید آقازادگی تنها جواب سوال ما نباشد. مگر افرادی که در هشت سال گذشته حجم بالایی از تخلفات را داشتند آقازاده بودند که حالا به تخلفاتشان نباید رسیدگی شود؟
در جواب به این سوال به دو جواب بر میخوریم: یا اینکه توان ما در پرورش آقازاده ها آن قدر بالاست که در عرض کمتر از هشت سال افرادی که به ادعای خود “پاک دست ترین ها و مردمی ترین ها” بودند به موجی از آقازادگی تبدیل میشوند و یا اینکه مدارای ما با افراد مشهورمان است که این فجایع را به وجود میآورد و عدالت را نقض میکند که من اسمش را میگذارم “مصلحت اندیشی”
آری شاید مصلحت اندیشی باشد که مارا از برخورد یکسان با عوام و خواص باز میدارد که مبادا چنین بشود و چنان بشود و دشمنان از این عمل ما خوشحال بشوند و یا بعضی ها صدایشان دربیاید و یا عده ای از این کار خوششان نیاید و سکوت در برابر اجرای عدالت را برنتابند و شروع به افشاگری کنند و قس علی هذا …
و شاید مصلحت اندیشی باشد که سخنان امیر مومنان را فراموش میکنیم که در فرمان خود به مالک اشتر فرمود: “با کارگزاران فاسد برخورد قاطع کن و نزد مردم آنها را معرفی کن.”
و فراموش میکنیم که در برابر کار دخترش که جواهرات بیت المال را استفاده کرده بود فرمود: “اگر دخترم در استفاده از بیتالمال اسم عاریه را نمیآورد حتما دست او را قطع میکردم.”
و فراموش میکنیم که چگونه در برابر برادر تنی خود یعنی عقیل رفتار کرد و حاضر نشد رفتاری خلاف آن چه با عموم مردم دارد با او داشته باشد و عدالت را به واسطه نسب او زیر پا بگذارد.
البته شاید فراموش کردن نباشد و خودمان نمیخواهیم، شاید که نه، احتمالاً و محتمالاً “چیز هایی هست که نمیدانیم”.
و در آخر رفتارهای ما که بیشتر اوقات متخلفین مشهور مورد نظرمان نه تنها به مانند “نظام سلطه و کفر” محاکمه نمیشوند که هیچ به پست و مقامی بالاتر دست پیدا میکنند، من را یاد آن داستان میاندازد که میگفت:
“غریبهای وارد محلی شد و برای نماز به مسجد رفت، امام جماعت را دید که یک دست و یک پا و یک گوشش بریده بود و یک چشمش از کاسه درآمده. درحالی که از تعجب داشت شاخ در میآورد، آخر سر ریشسپیدی را پیدا کرد و علت را پرسید.
پیرمرد گفت: راه خطا رفت، به حکم شرع پایش را قطع کردیم. دزدی کرد، دستش را بریدیم. گوش به خطا سپرد، گوشش را کندیم، و چشم به نا محرم دوخت، چشمش از کاسه درآوردیم.
مرد طعنه زد: با این همه فضیلت، چطور امام جماعتش کردید؟
پیرمرد گفت: آخر، اگر جلوی چشممان نباشد، وقت نماز کفشهایمان را میدزدد.”
::::
احسنت