۱۲:۱۹ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۳ به بهانه فرمايشات اخير آيت الله مصباح يزدي

ولایت فقیه آیت الله مصباح، ولایت فقیه امام خمینی

باز در آثار امام (ره) می بینیم که می فرماید : «شما از ولایت فقیه نترسید ، فقیه نمی خواهد به مردم زورگویی کند . اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند ، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است ، در اسلام قانون حکومت می کند . پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود ، تابع قانون الهی ، نمی توانست تخلف بکند.» صحیفه امام ، ج 10 ، ص29

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)-سرویس سیاسی-محمد باقر عباسی :

«…. خدا را شاهد می‌گیرم جامعه ما لیاقت چنین رهبری را ندارد….».[۱]

سخنان اخیر آیت الله مصباح یزدی در یادواره شهدای مؤسسه امام خمینی (ره) که در آذر ماه جاری در قم برگذار شده بود ، موجی از اعتراضات را از جانب شخصیت ها و گروه های سیاسی برانگیخت. نگارنده در این نوشتار ، ضمن اهانت آمیز دانستن فرمایشات ایشان ، بیشتر به دنبال ترسیم و تبیین دو مشرب ، دو قرائت و دو نگاه به انسان از منظر دینی در جامعه ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ، و نسبت حضرت امام خمینی رحمه الله علیه به عنوان رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی با این دو قرائت از دین مبین اسلام است.

اصولا زاویه ی این دو قرائت از دین که دو نگاه به انسان را در پی دارد از جایی آغاز می شود که یکی فلسفه ی آفرینش انسان را قرار گرفتن وی در خدمت دین ، و دیگری فلسفه ی وجودی دین را هدایت انسان و قرار گرفتن در خدمت بشر برای نجات او از ظلمات می داند.« … کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ / …این کتابى است که بر تو نازل کرده‏ایم که مردم را به توفیق پروردگارشان از تاریکی ها به سوى روشنایى، به سوى راه خداوند پیروزمند ستوده، باز برى‏ » [۲] همچنین در آیات دیگر ، قرآن کریم در تبیین جایگاه انسان نزد خداوند متعال می فرماید : « وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ  / و چون پروردگارت به فرشتگان گفت من گمارنده جانشینى در زمینم، گفتند آیا کسى را در آن مى‏گمارى که در آن فساد مى‏کند و خونها مى‏ریزد، حال آنکه ما شاکرانه تو را نیایش مى‏کنیم و تو را به پاکى یاد مى‏کنیم، فرمود من چیزى مى‏دانم که شما نمى‏دانید» [۳] یا باز در جای دیگر می بینیم : « وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنْ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً(؛  و به راستی که فرزندان بنی آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکب مراد روانه داشتیم و به ایشان از پاکیزه ها روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده ایم، چنان که باید و شاید برتری بخشیدیم.» [۴]

در قرائت از نوع اول ، دین هدف است و انسان ابزار ، و در نگاه دوم ، دین ابزار است و کمال انسان هدف غائی پیروی از دین . نگاه اول برای انسان هیچ حق ، ارزش و اعتباری قائل نیست ، او انسان را ابزاری برای خدمت به دین آنهم با قرائتی که خود از دین دارد می شناسد. و این انسان تا جایی عزیز و شریف است که تابع نگاه و قرائت او از دین باشد. و در هر مرحله ای که این تبعیت رقیق شود ، به همان میزان حق ، ارزش و جایگاه انسانی انسان نیز رقیق شده مستوجب سرزنش و عقاب است. چنین قرائتی از دین ، انسان را مجبور می داند . و این اجبار تا جایی است که باید انسان را با شلاق هم که شده به راه راستی که متولیان این قرائت ترسیم نموده اند هدایت کرد. در صورتی که نسبت این نگاه به دین ، با  نص صریح قرآن کریم ، آنجا که می فرماید: « لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ / در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست»[۵] لااقل بر این کمترین روشن نیست.

امام علی (ع) به عنوان قرآن ناطق ، حق انسان و ارزش و اعتبار رای او را چنین تبیین می فرماید : « اَمّا بَعْدُ، فَقَد جَعَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ لى عَلَیْکُمْ حَقّاً بِوِلایَةِ اَمْرِکُمْ،
اما بعد، خداوند به خاطر حکمرانى من بر شما براى من بر عهده شما حقّى قرار داده،
وَ لَکُمْ عَلَىَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذى لى عَلَیْکُمْ.
و شما را نیز بر من حقّى است مانند حقّى که مرا بر شماست. » [۶] در نگاه امام علی (ع) دین هدف و مقصود نیست . بلکه مدار ، مسیر ، راستا و ابزار است . و حقوق مدعوین ( انسان ) برای حرکت در این راستا و در جهت رسیدن به کمال ، برابر راهبر است . و راهبر را در حقوق ، هیچ فضل و برتری بر رهرو نیست.

همچنین حضرت فلسفه ی پذیرش حاکمیت جامعه ی اسلامی را حضور و بیعت امت اسلام با خویش ( رای ملت ) و تعهدی که خداوند از دانایان گرفته که در صورت درخواست ملت و فراهم بودن فرصت خدمت به آنان ، باید پذیرای درخواست مردم بود می داند. این در حالی است که به باور ما شیعیان ، مولای متقیان و امیر مومنان علی (ع) منصوب پیامبر اکرم از جانب خداوند متعال به امامت و حاکمیت جامعه اسلامی است .

« اَما وَ الَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ ، وَبَرَاَ النَّسَمَةَ، لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ،
هان! به خدایى که دانه را شکافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر،
وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ
و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور نبود ، و اگر نبود عهدى که خداوند از دانشمندان گرفته
لایُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِم وَ لاسَغَبِ مَظْلُوم ، لاََلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى
که در برابر شکمبارگى هیچ ستمگر و گرسنگى هیچ مظلومى سکوت ننمایند، دهنه شتر حکومت را بر
غارِبِها، وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَاْسِ اَوَّلِها، وَ لاََلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ
کوهانش مى انداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالى اولش سیراب مى کردم، آنوقت مى دیدید که ارزش
هذِهِ اَزْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز!
دنیاى شما نزد من از اخلاط دماغ بز کمتر است! » [۷]

از دیدگاه مولای متقیان و امیر مومنان علی (ع) ، جهت قرار گرفتن بر مسند رهبری سیاسی امت ، داشتن شرط لازم انتصاب الهی ( به باور شیعه ) کفایت نمی کند . بلکه شرط کافی قرار گرفتن در این جایگاه ، پذیرش جامعه ی اسلامی است. لیکن در قرائت از نوع اول ، انتصاب الهی شرط لازم و کافی برای تکیه زدن بر مسند راهبری امت اسلام است و در راستای رسیدن به این هدف ، بهره برداری از هر ابزاری نه تنها مباح بلکه فریضه نیز می باشد. و در اینجاست که مرز اسلام ناب محمدی (ص) با اسلام اموی و یا تشیع علوی و صفوی رهنمون می گردد.

آنچه مسلم است ، به اعتراف دوست و دشمن منصف ، امام خمینی (ره) سرآمد معاصرین خویش در علومی همچون فقه ، فلسفه ، عرفان و سیاست بود ، که قرائتی نسبتا نوین از دین مبین اسلام ارائه نمود و با اقبال عموم ملت ایران مواجه شد. وی شخصیت وعزت ملتی را که در تاریخ نظام سلطانی تحقیر شده بود ، احیا نمود و جایگاه رفیع انسان را به آنان گوشزد کرد .امام خمینی قرآن را که تحت تربیت قرائت و نگاه پیشین به دین و انسان ، در طاقچه های منازل مسلمین خاک می خورد و یا در قبرستان ها تلاوت می شد ، گردگیری فرموده از طاقچه ها و قبرستان ها به زندگی ملت ایران وارد ساخت .

 تا ملت با گشودن باب این گنجینه ی الهی به رسالت و جایگاه خویش بیشتر آشنا شوند ، تا بدانند که انسان تنها موجودی است که خداوند تبارک و تعالی به خاطر آفرینش آن بر خود آفرین می گوید .  «… فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»[۸] تادیگر تن و جان را جز در مقابل خالق خویش ، تسلیم سلطان و نظام سلطانی ننموده مسیر رهایی و رستگاری پیشه نمایند. آری نقش و جایگاه ملت در آیینه قرائت و نگاه امام راحل به انسان از منظر دینی چنین است : « من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله  ـ  و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ می‌باشند.»[۹]

و در جایی دیگر امام راحل می فرماید : « ….. پیغمبر اکرم خدمتگزار مردم بود با آنکه مقامش آن بود ولى خدمتگزار بود، خدمت مى کرد…….» [۱۰]

باز در آثار امام (ره) می بینیم که می فرماید : « شما از ولایت فقیه نترسید ، فقیه نمی خواهد به مردم زورگویی کند . اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند ، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است ، در اسلام قانون حکومت می کند . پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود ، تابع قانون الهی ، نمی توانست تخلف بکند.» [۱۱]

امام خمینی (ره) از مشرب اسلام ناب محمدی (ص) و تشیع علوی (ع) سیراب بود  . امام راحل همانگونه که امام علی (ع) هنگام استقبال مردم شهر انبار از وی به آنان تذکر می دهد خطاب به یکی از یاران وفادارش که از سر عشق و علاقه از وی تمجید می کند می فرماید :

« من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی فرمودند دربارۀ من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یک غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارک و تعالی پناه می‏برم از غرور. من اگر خودم را برای خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فکری است و انحطاط روحی. من در عین حال که از آقای حجازی تقدیر می‏کنم که ناطق برومندی است و متعهد، لکن گله می‏کنم که در حضور من مسائلی که ممکن است من باورم بیاید فرمودند » [ ۱۲ ]

-          نتیجه ی منطقی :

۱-     قرائت آیت الله مصباح یزدی از دین ، قرابتی با قرائت امام خمینی (ره) از دین مبین اسلام ندارد.

۲-     با حقیقتی که مخالفی از آن بد دفاع کن ، و این فرمایش آیت الله مصباح بدترین دفاع از مقام معظم رهبریست.

۳-     زاویه ی نگاه آیت الله مصباح با امام راحل (ره) ، ناشی از نوع نگاه ایشان به انسان از منظر دینی است.

 ————————————————————————————————–

۱-      سخنان آیت الله مصباح یزدی : ( تسنیم – ۶/۹/۹۳ )

۲-     ابراهیم / ۱

۳-     بقره / ۳۰

۴-     الاسراء /۷۰

۵-     بقره / ۲۵۶

۶-     نهج البلاغه / خطبه ۲۰۷

۷-     همان / خطبه ۳

۸-     مومنون / ۱۴

۹-     وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی (ره)

۱۰-  سخنرانی امام راحل در جمع استانداران ۱۶/۹/۵۹

۱۱-  صحیفه امام ، ج ۱۰ ، ص۲۹

۱۲-  صحیفه امام جلد ۱۲ ص ۳۴۴

۲ دیدگاه

  1. چشم دل باز کن تا جانبینی :

    امام خمینی “ره”خطاب به آیت الله خامنه ای:شما چون خورشید روشنی می دهید.

    ما قدر ولایت فقیهی را که متصف به اوصافی هستند که امام بزرگوارمان بارها بیان نمودند ،نمی دانیم.این را زمانی میفهمیم که این نعمت بزرگ را خداوند از ما بگیرد.
    جرد جرداق مسیحی چگونه دید وما چگونه می بینیم؟؟؟؟

  2. م :

    فقط همین سخنانتان خیلی تناقض داشت.آیت الله مصباح از یک جهت و امام رحمةالله از جهتی دیگر و این دو هیچ تناقضی ندارند.صحبت زیاد است ولی در این مختصر نمی گنجد.

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

34 - = 26